(تحلیل دوم در باب اعتصاب و اعتراضات اخیر تیر ۹۷ در ایران)
مقدمه : در هیاهوهای کرکنندۀ فوتبال و جام جهانی ۲۰۱۸، جهش ناگهانی دلار مجدداً با شوکی جامعه ایران را به خود آورد. گرداب عظیمی که این روزها دارد جمهوری اسلامی را پایین میکشد، هشداری عمیقی برای ما سوسیالیست ها دارد. مشخصا مسله ی دلار و کار که هر یک نمایندۀ اعتراضاتی هستند که بازیگران اجتماعی مختص به خود را دارند، در عین حال این وضعیت آبستن اعتراضات سراسری دیگری در آینده اند که دیر یا زود سر بیرون خواهند زد.
- رکوردشکنی قیمت دلار: اعتصاب بازاریان
جهش حیرتآور قیمت دلار، نموداری است که همۀ بحرانهای بینالمللی رژیم را یک جا نشان میدهد. جاهطلبیها و سهمخواهیهای رژیم ایران سالانه میلیاردها دلار برای جنگهای منطقهای و پروژههای تسلیحاتی و در یک کلام دخالتهای نرم و سخت در امور کشورهای بحرانزدۀ اطراف هزینه در بر داشته است.
برجام قرار بود فصل الختام موقت تنشهای بین سرمایهداری حاکم بر ایران (و مؤتلفین روسیاش) با سرمایهداران جهانی باشد و جمهوری اسلامی سخت روی رفع تحریمها و آزاد شدن داراییهای بلوکهشده و بهبود روابط تجاری متقابل حساب باز کرده بود.
با اینحال خروج یکجانبۀ ترامپ از برجام نشان داد که آمریکا به دنبال امتیازگیری بیشتر از جمهوری اسلامی است. این نکته بسیار ملموس بود که خروج آمریکا از برجام در وضعیت کنونی نه به معنای اعلام یک جنگ قریبالوقوع، که به معنای امتیازگیری بیشتر از حکومتی است که اعتراضات داخلی تهدید به فروپاشیاش کردهاست.
بلافاصله با خروج آمریکا از برجام، جمهوری اسلامی نمایندگانش را سرآسیمه به اروپا گسیل کرد تا در جدال امتیازدهی و امتیازگیری؛ آنان را مجاب به وفاداری به پیمان و عدم بازگشت تحریمها کند. سرمایهداری اروپا هم به دلیل رقابتهای اقتصادیاش با آمریکا حالاحالاها قصد ترک این معاهده را ندارد؛ ولی به هر صورت مجموعهای از عوامل مختلف، افسار قیمت دلار را پاره کردهاست: از خروج یکجانبۀ آمریکا ازبرجام تا دستکاری عامدانۀ دولت در تعیین قیمت ارز برای تأمین منابع بودجه، تا زد و بند در استفاده از ارز دولتی از سوی مافیای چندلایۀ واردات اجناس لوکس و جمع آوری دلارهای موجود در بازار ایران توسط کسانی که هنوز هم تحت لوای این وضعیت باز می خواهند روحانی و تیمش را بی کفایت و بی اعتبار نشان دهند و مواردی دیگر، همگی دست به دست هم داده اند تا این وضع را از همیشه وخیم تر کنند…
شکی نیست که بالاکشیدن قیمت دلار بیش از هر بخش دیگر، کمر طبقۀ کارگر و سایر زحمتکشان جامعه را خواهد شکست. همان کسانی که یک سال گذشته هر جایی را که نگاه میکردید ردّی از اعتصابات و اعتراضات بیوقفۀ صنفی و طبقاتی شان را میدیدید و نهایتاً دی ماه سال ۹۶ با شعارهای ضدرژیمی در تمام شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور به خیابان آمدند. اما امروز بحران فقط شامل طبقۀ کارگر نمیشود. سقوط وحشتناک قدرت خرید این طبقه به همراه تورم نجومی کالاهای اساسی و اینک بحران ارزی، مدتها است که خردهمالکین و خردهسرمایهداران را هم گرفتار گرداب مشابهی کردهاست.
اعتصاب دهها هزار کامیوندار در خردادماه امسال، همزمان با اعتراضات و اعتصابات سریالی تاجران خردهپای کردستان (بانه) و اینک کمتر از یک هفته بعد از اعتصاب کفاشان و کفش فروشان سپه سالار تهران و همچنین چند روزگذشته در قلب پایتخت و در یکی از لوکسترین پاساژهای مرکزِ شهر، فریاد اعتصاب و اعتراض به وضعیت اقتصادی نا بهسامان بلند میشود که در حال بروز نشانههای سیاسی هم از خود است. در روزهای گذشته نیز با تعطیلی بازار تهران و برخی شهرهای تهران بزرگ و حتی استان های دیگروپیوستن آن ها نیز به این اعتصاب و اعتراض، همچون ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی با نیرو و دستگاه پلیسی خود تمامی خیابانهای بزرگ شهرهای ایران را به صحنۀ زد و خورد خیابانی و رژه و کمین نیروهایش تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی بحران و خلاء حل نشده ی اقتصاد سیاسی خود را با فلسفه ی سیاسی سرشار از دستگاه پلیسی اش جبران می کند و این خبر از تحول و تغییر می دهد.
برای درک درستتر اعتصاب بازاریان و اهداف و چشمانداز آن، باید به این نکته بسیار مهم توجه کنیم که تاجران و بازاریان همیشه از مهمترین مؤتلفان تاریخی طبقۀ حاکمه بودهاند؛ بخش سنتی بازار از قدیم اتحاد مقدسی با روحانیت و جناحهای محافظهکار داشته است که تا به امروز هم ادامه دارد و بخش بهاصطلاح «مدرنتر» و «جوانتر» این طبقه هم پشتیبان و حامی دائمی جناح «اصلاحطلب» بودهاست. نیم نگاهی به تنور گرم تبلیغات جناحی درون پاساژها و بازارها (در برهههای مختلف هر انتخابات) اگر بیندازیم به خوبی گواه چنین ادعایی را ثابت کرده ایم. اما اینک با گسترش بحران به درون خردهسرمایهداران، بخشهای زیادی از تولید کنندگان خرد و درشت ، از این طبقه که در حال حاضر هیچیک از دو جناح حاکمه (اصول گرا – اصلاح طلب) را پاسخی برای «ثبات بازار» نمیبینند، از پشتیبانی سرمایهداران حاکم ریزش کردهاند و تا اطلاع ثانوی اگر ثباتی در بازار نبینند، اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی را (چون سلطنتطلبان ولیبرال دموکرات ها وغیره) را به این حکومت ترجیح خواهند داد. (برخی شعارها گواه این ادعا است)
از سوی دیگر و به گواه تاریخ پایههای انتخاباتی جمهوری اسلامی در طبقۀ متوسط جامعه ی ما که همیشه و بهخصوص در حوزۀ سیاست سد محافظش بودهاند، در حال ریزش است. در هفتههای گذشته حکومت سعی کرده است با استفاده از فضای «جام جهانی فوتبال» و دادن چند امتیاز صوری مثل راه دادن زنان به ورزشگاه و شادی و پایکوبی خیابانی، از این ریزش جلوگیری کند. بیخود نیست که بیبیسی فارسی به عنوان مهمترین رسانۀ خارجکشوریِ اصلاحطلبان و لیبرال های جامعه ی ایرانی، تمرکز و انرژی بیسابقهای بر مسألۀ فوتبال و حواشی آن به خرج دادهاست. اما هیچیک از اینها جلوی بحران مادیِ گریبانگیر این طبقه را نمیگیرد.
- باید یاد آور شوم که دربهار ۹۷ شورش و اعتراض کشاورزان مناطق جنوب سیل گسترده ای از قیامی را به همراه داشت که جمهوری اسلامی هم در حل آن وامانده است. عجیب نیست که با پا گذاشتن به اولین روزهای تابستان و بالأخص در گرمای بالای پنجاه درجه و جهنمی جنوب، بحران پیشبینی شدۀ آب نه فقط طیف وسیعی از ساکنان این مناطق را در بر گرفته، بلکه بالاخص در نواحی روستایی و حومۀ شهر، خانوادههای کشاورزان صاحبزمین را بلازده و از زمین خود رانده است. تصویر روزهای گذشته از ردیف به ردیف مردم لرستان و خوزستان (حتی در شهر شبه صنعتی مانند آبادان) که دَبه به دوش برای خرید آب صف کشیدهاند نمای دقیقی از شروع یک تابستان بحرانی برای مردم ساکن این نواحی است.از مهمترین عوارض خشکسالی امسال، سقوط ناگهانی کِشت و زرع و از جمله معضل جدی آبرسانی و آبیاری نیشکر هفتتپه بوده است. پیامدهای این بحران آبی برای کشت و صنعت این استان سهمگین خواهد بود. پیشبینی میشود اعتراضات کارگری مرتبط با صنعت کشت در سال جاری چند برابر بیش از گذشته شود. تعطیلی اخیر پالایشگاه آبادان به دلیل شوری بیش از حد آب نشان میدهد که حتی بخشهای صنعتی بیارتباط با کشاورزی هم از این بحران جان سالم به در نمیبرند.
اعتراضات کشاورزان و دهقانان که در چند ماه گذشته بالأخص از اصفهان و مخصوصا در کازرون در اعتراض به انتقال آب به یزد شروع شد، اینک با شروع تابستان راهش را به سایر مناطق بازمیکند. از ابتدا هم تردیدی در وقوع اعتراضاتِ کشاورزان به بحران آب نبود، اما فراتر از بخش کشاورزی، بحران آب میتواند عموم اقشار مردم را تحت تأثیر قرار دهد، چنانکه هماکنون در لرستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان و فارس چنین شدهاست. در خوزستان بالاخص تشدید کمآبی وضعیت فاجعهبار محیط زیستی را وخیمتر هم کردهاست؛ تخریب چندبارۀ لولههای انتقال آب شیرین به عراق و کویت در روزهای گذشته نمونهای از این اعتراضات عمومی آبی بوده است.
- اما طبقۀ کارگر: موتور محرکۀ اعتراضات سراسری!
اگر تمامی بحران های موجود در کشور دریک سال گذشته جرقۀ اعتراضات کشاورزان خردهمالک و دیگر اقشار طبقه متوسط را به آتش و شورش وا داشته است، فشار کمرشکن اقتصاد سرمایهداری رکود دار با شعار کمربندهایت را سفت ببند سرمایه ی جهانی حتی در دورانهای «عادی» و «باثبات»اش هم همیشه بر گُردۀ ارتش بزرگ بیکاران و دستمزدهای همیشه زیرِ خط فقری کارگران و معوقات مزدی و کمشدن سهم دسترسی به خدمات عمومی او بوده است. اینجاست که اعتصاب و اعتراض و تجمع کار هر روزۀ بخشهای مختلف طبقهای که تک تک تار و پودش با ضدیت منافع طبقۀ حاکمه آمیخته شده است را به دنبال دارد. همان طبقهای که چرخش ادواری قدرت بین «اصلاحطلب» و «اصولگرا» برایش تفاوت چندانی نمیکرده و هنوز هم نمیکند. همان کسانی که بدون امتیاز رسانهای یا بهره بردن از تریبونهای ویژهای مثل بیبیسی و صدای آمریکا بیرون آمدند، روز و شب تظاهرات سازماندهی کردند و در نهایت بینام و نشان دستگیر و شکنجه و در قعر زندان دچار«خودکشی» شدند. سالهاست که بسیاری از افراد، سعی دارند به اصطلاح «طبقۀ متوسط» را موتور محرکۀ اعتراضات عمومی جامعه نشان دهند؛ اما همینکه میبینیم شعارهای اعتصاب بازاریان معترض روزهای گذشته هم مستقیماً اقتباس از شعارهای اخیر جنبش کارگری است (مانند شعار {مرگ بر بیکاری} و {دشمن ما همینجاست} ) خلاف همین را ثابت میکند. سطح عالی اعتصابات کارگری که فقط در همین یک سال گذشته نمونههایش در هپکو و آذرآب اراک و هفتتپۀ خوزستان وهمچنین در میان معلمان دیده شد، ثابت میکند که جنبش کارگری دررأس تمام جنبش های اعتراضی، بیهیچ پشتوانۀ مادی و فقط به اتکای نیروی جمعیاش توانسته جلوی نیروی سرکوب یکی از هارترین رژیمهای منطقه بایستد و از تنها چیزی که در دستش است (یعنی کارش) محافظت کند و جلوی تخته شدن درب برخی کارخانهها را بگیرد. چنانچه «اعتراضات سراسری» دیگری شکل بگیرد تنها در صورت پیوستن و اراده و نفوذ طبقهای است که مانند دی ماه اگر به خیابان بریزد، به سادگی از آن عقبنشینی نخواهد کرد و با این طبقه است که تمام ماجرا به فرجامش خواهد رسید.
- جمعبندی کلی:
در میان قشرهای اجتماعی معترضی که به آن ها از «کارگران»، «کشاورزان خردهمالک روستایی» و «خردهمالکان شهری» در بالا به آن اشاره شد. هر کدام به نحوی اعتراضات و اعتصابات توده ای و وسیع خودشان را به راه انداختهاند. اما باید دانست که دهقانان و کشاورزان همیشه در طول تاریخ انفرادیترین و پراکندهترین سطح از اعتراضات را نمایندگی کردهاند؛ رقابت بر سر منابع محدود (از جمله آب) غالباً آنان را از داشتن چشمانداز متحدانۀ طبقاتی بازمیداشته است و بحران آب هرچند اینک جدی و خطیر است، اما دور از انتظار نخواهد بود که با گذار از این تابستان جهنمی اعتراضات آنان فروکش کند.
خرده مالکان و بازاریان درشهرها که همیشه از متحدین جناحهای سرمایهداری حاکم بودهاند، این روزها به شدت عصیان زدهاند. افزایش کنترلناپذیر دلار با خود ورشکستگی و تعطیلی کسب و کارهایشان را به بار آوردهاست. این روزها بازاریان و خردهمالکان، به هر دو جناح حکومت «بس است» میگویند و کار و ماجرای آن ها را تمام شده می دانند در نهایت سیاسی و “رادیکال” شدهاند؛ اما نباید فراموش کرد که این قشر به مجرد گرفتن کوچکترین امتیازی که بحران را موقتاً مرتفع کند (از جمله «مثلا تثبیت قیمت دلار با ۴۰۰۰ هزار تومان») از تمام اعتراضات و مطالبات دموکراتیک و سیاسیاش دست خواهد کشید و چندان دور از انتظار نخواهد بود که حامی انتخابات همانانی شوند که امروز خشمگینانه «دشمن» میخوانَدَش! خصلت رادیکال شدنِ امروز خردهمالکان را نه باید تماماً بیاهمیت و فرعی و خارج از معادله دانست و نه باید حسابهای سیاسی و درازمدت بر روی آن باز کرد.
آنچه باقی میماند جمعیترین و باثباتترین و معترضترین طبقه یعنی کارگران (و متحدانش یعنی بیکاران) هستند. تنها طبقۀ کارگر-اعم از کارگران صنعتی و کارگرانی که کار یدی یا فکری میکنند، کارگران بخش خدمات و رانندگان و کارگران کشاورز و غیره- است که میتواند و باید رهبری اعتراضات اقشار خردهمالک (یعنی کشاورزان فقیروخردهمالک بیصدا در روستاها و خردهمالکان عصیانزدۀ شهرها) را به دست بگیرد ؛ و تنها این طبقه است که تضمین میدهد اگر در صف اول این اعتراضات قرار گیرد خصلتی «سراسری» و «باثبات» و «سیاستی رادیکال» به آن خواهد داد؛ و همین طبقه است که از قضا «برندهترین سلاح»، یعنی «اعتصاب عمومی» را برای انقلاب اجتماعی قریب الوقوع آینده در دست خواهد داشت؛ اعتصابی که برخلاف «اعتصاب بازار» قلب تپندۀ دولت سرمایهداری (یعنی خودِ تولید و مناسبات و روش آن) را از کار میاندازد و آن را به زانو درخواهد آورد. شمّ سیاسی رهبران عملی جنبش کارگری و سایر پیشروان سوسیالیست در این فرصتها باید بیش از هر زمان دیگری تند و تیز کار کند. تنها با ارائۀ برنامهای که مطالبات اقشارمعترض وپائین خرده بورژوازی و خردهمالک و فراتر از آن یعنی زنان و اقلیتهای تحت ستم و دانشجویان و… را در بر بگیرد و تنها در یک رهبری عملی میتوان میلیونها نفر معترض را زیر پرچم انقلابی طبقۀ کارگر جمع کرد و شرایط را برای قدرتگیری نهایی کارگران مهیا کرد.
ماهواداران سازمان فدائیان(اقلیت) باتمام توان خود در راه متشکل نمودن طبقه کارگرتلاش می کنیم تا این طبقه بتواند خودش و متحدینش را به سمت تعیین تکلیف نهایی با ریشۀ تمام این فلاکتها یعنی نظام سرمایهداری هدایت کند.
آینده از آن پرولتاریاست
تیر ۹۷
پ.ر- رفیقی از ایران و هوادار سازمان فداییان (اقلیت )
هر کس از انقلاب صحبت می کند، باید ظرف انقلاب – وسیله انقلاب را بیان کند و بگوید که این وسیله هست و یا نیست، اگر نیست موانع آن جیست؟ په گونه می توان موانع را کنار زد؟ چه اشکالی از مبارزه می تواند این وسیله یا وسایل را موجو.دیت دهد. رفقای عزیز یک چیز را باید بخاظر سپرد که اعتصاب با تمام اهمیتش ، هنوز خود مبارزه طبقاتی نیست و به قولی مدرسه مبارزه طبقاتی است؟ ببینید، دوستان و رفقا گرامی من، نیروی طبقه ی حاکمه یعنی دولت نیرویی سازمانیافته و مهجز به سلاح های مدرن، همراه با پلیس اطلاعاتی امنیتی است. کارل مارکس در سال های اولیه نوشت که نیروی مادی سازمان یافته مسلح را فقط می توان با نیروی سازمان یافته مسلح از سر راه برداشت. اتفاقا رژیم جمهوری اسلامی اصلا بدش هم نمی آید که هر چند گاه یک بار، توده ی در هم برهم و بدون سازمان و استراتژی معین و مدون به خیابان به ریزد و این و آنجا را بزند و حتی قربانی بدهد و بعد سرکوب نماید و نشان دهد که قدر قدرت هست. مسئله اصلی این است که چه گونه می توان سرمایه داری را درهم شکست و با دیکتاتوری پرولتاریا جانشین نمود؟ اگر که خواهان برقرار کمونیسم هستیم و نه لقمه نانی گرفتن که دیگر از آن هم خبری نیست. در دوران انقلاب باید توان سرکوب ضد انقلاب را داشت. نوشته های شماها، حتی بدین مهم نزدیگ هم نمی شود. بعد هم این شعار که آینده از آن پرولتاریاست از کجا ؟ این در آورده اید. اگر به سادگی بود، چرا؟ پرولتاریا در کشورهای سرمایه داری پیشرفته در دوره پیشا گرفتن قدرت سیاسی هم نیست. نخیز اصلا این طور نیست که مثل هلو بپرد تو گلو! دو آلترناتیو موجود هستند، 1- اینکه پرولتاریا موفق به ایجاد وسایل آمادگی خویش برای به پیروزی رساندن انقلاب اجتماعی- انقلاب قهری کمونیستی شده و در یک جنگ طبقاتی سخت و خونین- جنگ طبقاتی ، دولت موجود در هم شکسته و دولت کارگران- دیکتاتوری انقلابی طبقاتی پرولتاریا- شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان را موجودیت و از طریق شرایط موجو.د اجتماعی در یم چروسه همراه با جنگ و صلح، به کار بردن قوه قعریه و برخورد مسالمت آمیز، خلاصه با تغییر خود، آینده را از آن خود و جامعه بشری می کند و 2- اینکه سرمایه داری به پرولتاریا این اجازه نمی دهد و با رشد تضادهای ذاتی اش و ایجاد جنگ های بزرگ و کوچک و در نهایت پوسیده شده و از هم می پاشد و خود و جامعه انسانی و حتی موجودات زنده روی کره زمین را نابود می کند. آینده از آن نابئودی بشر می گردد بجای از آن پرولتاریا! البته، شعار، داشتن رویاهای بزرگ ئ انسانی خیلی خوب هستند، ولی بهتر از آن مهیا کردن شرایط تحقق رویاست، اگر دوست نداریم فقط رویا پرداز باقی بمانیم. جمع بندی: حزب کارگزران آگاه، انقلابی که جز با برگزیدن یک مبارزه مخفی و غیر علنی و ایجاد کمیته سرخ و دیگر نهادها مخفی غیر ممکن است، اوج دادن به مبارزه طبقاتی و رویاندن به انقلاب قهری کمونیستی ، در هم شکستن دولن کنونی، ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا- شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان، یاری دادن به کارگران سایر کشورها و مناطق برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی جهانی، زیرا دشمن یعنی سرمایه داری جهانی و بدیل آن کمونیسم نمی توان استقرار یابد، مگر در سطح جهان و رسیدن به آینده ای از پرولتاریاست که دیگر پرولتاریا نیست، زیرا طبقات از جامعه رخت بسته اند، پس می توان نوشت آینده از انسان ها خواهد شد!
مشت با سلاح شکستنی نیست!