از هنگامیکه دولت دینی جمهوری اسلامی در ایران استقرار یافت، مردم ایران لحظهای از آسایش و آرامش برخوردار نبودهاند. موجودیت این رژیم عجین بوده است با جنگ، کشتار، اعدام، ترور، ترس و اضطراب دائمی توده مردم از خطراتی که هرلحظه آنها را تهدید میکند، توأم با افزایش فقر، گرسنگی، بیکاری و عواقب اجتماعی فاجعهبار آنها.
امروزه کمتر خانوادهای را در ایران میتوان یافت که یک یا چند تن از اعضای آنها درنتیجه سیاستهای ارتجاعی جمهوری اسلامی به قتل نرسیده باشند. پایانی هم بر این ماجرا نیست. بالعکس، هرروز مخاطرات وحشتناکتری تودههای مردم ایران را تهدید میکند.
آنچه در روز چهارشنبه ۱۷ خرداد با حمله تروریستهای دولت اسلامی (داعش) به مجلس و محل دفن خمینی رخ داد و در جریان آن گروهی از مردم بیدفاع غیرنظامی نیز به قتل رسیدند، در قیاس با آنچه چشمانداز و احتمال وقوع آن در آینده وجود دارد، ناچیز جلوه میکند. نه ازآنرو که گروه مرتجع اسلامگرای داعش خطری جدی در ایران محسوب میشود، بلکه خطرات دیگری که سازمان ما طی سه، چهار سال اخیر، مدام در مورد آن به تودههای مردم ایران هشدار داده است.
پس از شکست انقلابهای موسوم به بهار عربی و بحران عقبگرد ناشی از شکست، به همراه رشد و اعتلای جنبشها و گروههای مرتجع اسلامگرا، نشریه کار در مقالاتی که به تحلیل اوضاع سیاسی خاورمیانه اختصاص یافت، تأکید نمود که این بحران به درازا خواهد کشید، به درجات مختلف، همه کشورهای منطقه را در بر خواهد گرفت و عواقب وخیمی برای تودههای مردم این کشورها در پی خواهد داشت.
روند تحول اوضاع، صحت ارزیابی سازمان ما را نشان داده است. هماکنون تعدادی از کشورهای این منطقه در چنگال جنگهای داخلی ارتجاعی گرفتارند و برخی در آستانه این جنگها، قرارگرفتهاند .
این بحران، فقط نتیجه شکست و عواقب تحقق نیافتن خواستها و مطالبات کارگران و زحمتکشان، عقبگرد و عروج اسلامگرایی یا ناسیونالیسم نیست، بلکه یک عامل تشدیدکننده مهم نیز دارد که دخالت روزافزون قدرتهای منطقهای و جهانی است. هریک از این قدرتها، در تلاشاند از این بحران به نفع مقاصد و اهداف سیاسی و نظامی خود بهرهبرداری کنند و رقبای خود را به عقبنشینی وادارند. دخالتی که پیوسته، جنگهای داخلی را تشدید کرده و آن را به کشورهای دیگر بسط داده است.
اگر تمرکز خود را بر ایران در بطن این بحران قرار دهیم، این واقعیت بر همگان آشکار است که جمهوری اسلامی ایران، یکی از آتشبیاران اصلی شعلهور ساختن جنگهای داخلی منطقه، برافروختن نزاع فرقههای شیعه و سنی در جهت اهداف توسعهطلبانه پاناسلامیستی و مداخله نظامی در عراق، سوریه، لبنان و یمن است.
داعشی که امروز مظهر جنایات بیانتهای اسلامگرایان در سراسر جهان شده است، محصول سیاست تجاوزکارانه امپریالیسم آمریکا در عراق و دخالت روزافزون سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی در جهت تقویت گروههای اسلامگرای شیعه برای سرکوب و کشتار سنی مذهبان عراق است.
با شکست انقلابهای عربی و قدرت گیری داعش در عراق و سوریه، پوشیده نبود که این گروه مرتجع تلاش خواهد کرد از نارضایتی سنی مذهبان ساکن ایران، بهویژه در استانهای غربی به نفع خود بهرهبرداری کند و با عضوگیری از میان آنها، درگیریهای نظامی را به درون ایران بکشاند. این مسئله بهانه و دستآویزی شد برای سیاست توسعهطلبانه پاناسلامیستی جمهوری اسلامی و این ادعای پوچ که اگر ما در سوریه و عراق وارد درگیریهای نظامی شدهایم، برای جلوگیری از نفوذ داعش در ایران است. درحالیکه هرکس میداند ماجرای دخالتهای سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه، بهپیش از پیدایش داعش بازمیگردد.
بااینوجود، داعش به تلاش خود برای نفوذ در میان مردم مناطق مرزی ایران ادامه داد، اما موفقیتی نداشت و اگر تلاشی هم برای اقدامات تروریستی در مناطق مرزی به عملآورده باشد، بسیار محدود بود، تا اینکه اقدام اخیر در تهران پیش آمد. اکنون داعش نه در شهرهای مرزی، بلکه در تهران سر برآورد و به مجلس رژیم و محل دفن رهبر اسلامگرایان شیعه حاکم بر ایران حمله کرد. لذا این اقدام تروریستهای دولت اسلامی داعش، یک رسوایی سیاسی جدی برای جمهوری اسلامی بود که برای مقابله با داعش، خط قرمز خود را چهل کیلومتر فراتر از مرزهای ایران تعیین کرده بود و ادعا میکرد ایران یک کشور امن در ناامنی خاورمیانه است.
واکنش سران و مقامات رژیم به این اقدام داعش، بهتماممعنا مفتضحانه بود. به مرکز قانونگذاری رژیم و سمبل رهبر اسلامگرایان حاکم بر ایران، در قلب تهران حمله مسلحانه شد. ۱۷ تن که اغلب آنها مردم عادی و غیرنظامی بودهاند، به قتل رسیدند. بیش از چهل تن زخمی شدند. خامنهای اما آن را “ترقهبازی” نامید. رئیس مجلس ، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و رئیسجمهوری رژیم نیز، این اقدام تروریستهای داعشی را بیاهمیت و بزدلانه نامیدند. یک رژیم استبدادی که همواره بر سر قدرت خود لافوگزاف میگوید، نمیتواند واکنشی مفتضحانهتر از این داشته باشد که حمله سه داعشی به درون ساختمان مجلس و درگیری ۴ ساعته را در قلب تهران “ترقهبازی” و “بزدلانه” بنامد.
وزیر اطلاعات رژیم هم برای توجیه ماجرا، یکمشت داستانسرایی را سرهمبندی کرد و ادعاهای عریض و طویل تحویل مردم داد. وی گفت: “این اولین طرح تروریستها نبود و در یک، دو سال گذشته بیش از صد طرح تروریستی داشتند که خنثی شد… تقریباً هر هفته، تیمهای دو نفره، سه نفره، یا افرادی که بهصورت انفرادی فعالیت میکردند را شناسایی و دستگیر کردیم”، وی دو روز بعد از حمله تروریستی ادعا کرد که ۴١ تن دیگر از طرفداران دولت اسلامی (داعش) را دستگیر کردهایم. این تعداد همچنان رو به افزایش است.
تمام این ادعاهای وزیر اطلاعات رژیم پوشالی است. نمونه چنین ادعاهایی را قبلاً هم مردم ایران شنیدهاند. اما حتی برای یک آدم ناآگاه هم پوشیده نیست که دستگیری بیش از ۴۰ داعشی بدون درگیریهای نظامی ممکن نیست.
اما یک لحظه فرض بگیریم که تمام این ادعاهای وزیر اطلاعات حقیقت داشته باشد، در طول یکی، دو سال گذشته، هر هفته تیمهای دو، سه نفره داعشی دستگیرشده و اکنون هم در فاصله دو روز متجاوز از ۴۰ تن در شهرهای مختلف ایران دستگیرشدهاند.
این دیگر یک رسوایی تمام و کمال برای رژیم است که مرتجعترین و منفورترین گروه تروریست اسلامی، توانسته چنان نفوذی در ایران پیدا کند و آنقدر بهسادگی از میان مردم ایران عضوگیری نماید که وزارت اطلاعات در طول یکی دو سال گذشته، تقریباً هر هفته، تیمهای دونفره و سه نفره را دستگیر کرده است.
اما مستثنا از ابعاد این قضیه، سؤالی که در برابر همه مردم ایران قرار میگیرد، این است که چرا و چگونه یکی از مرتجعترین گروههای اسلامگرا، به نام داعش، میتواند در مناطقی از ایران نفوذ پیدا کند و از میان جوانان این مناطق برای پیشبرد اهداف ضد انسانی خود عضوگیری نماید.
همانگونه که هویت تروریستهای داعشی، روز چهارشنبه نشان داد، این افراد از میان سنی مذهبان منطقه کردستان به داعش پیوستهاند. لذا این ادعای دولتهای منطقه که در هرکجا سروکله داعشی پیدا شد و رشد کرد، تلاش کردند، برای پنهان داشتن دلایل داخلی رشد این پدیده، آن را به تروریستهای اعزامی از کشورهای دیگر نسبت دهند و برخی از چپهای نادان ایرانی هم، حرفهای آنها را تکرار کردند، در اینجا قبل از هر چیز بطلان آن اثباتشده است. بنابراین باید در جستجوی علل داخلی آن برآمد.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی از جهات مختلف باعثوبانی پیوستن گروهی از جوانان این کشور به داعش است. جمهوری اسلامی از همان بدو به قدرت رسیدنش در ایران، برای تضعیف مبارزه تودههای مردم کردستان و سرکوب آنها، تلاش نمود در منطقهای که عموماً مردم دارای عقاید مذهبی سنی هستند، گرایشها و گروههای مذهبی بهویژه بنیادگرایان سنی مذهب را در برابر سازمانهای غیرمذهبی کرد که در میان مردم نفوذ و اعتبار داشتند، تقویت کند. این سیاست که البته در مناطق بسیار محدودی در کردستان برای رژیم نتیجهبخش بود، تا پیدایش دولت اسلامی (داعش) نهفقط مشکلی برای رژیم نبود، بلکه در خدمت جمهوری اسلامی و پیشبرد سیاستهای آن بود.
قدرت گیری داعش، گرایش بنیادگرای سنی مذهب کرد که در طول این سالها شکلگرفته و تقویتشده بود، زمینه مناسبی برای فعالیت داعش گردید. اما دلایل عمیقتری نیز برای گرایش جوانان این مناطق به داعش وجود دارد. تبعیض و نابرابری مذهبی که یکی از ارکان سیاست دولت شیعیمذهب حاکم بر ایران را تشکیل میدهد، بهغیراز بهاییان که در معرض بیرحمانهترین سرکوب قرار دارند، بیشترین فشار و سرکوب را متوجه سنیمذهبان در سراسر ایران کرده است. علاوه بر این، مناطقی که سنیمذهبان در آنها زندگی میکنند، با ستمگری ملی نیز مواجهاند. این مناطق، ازنظر اقتصادی نیز در زمره عقبماندهترین مناطق کشورند و مردم شهرها و روستاهای آنها، عموماً بیکار و درنهایت فقر و بدبختی زندگی میکنند.
بنابراین در یک چنین شرایطی که جمهوری اسلامی ایران به این مردم تحمیل کرده است، تعجبآور نخواهد بود که تعدادی از مردم این مناطق بهویژه جوانان بیکار، فقیر، ناآگاه و عمیقاً مذهبی به داعش بپیوندند. همانگونه که تعجبآور نبود گروهی از مردم ناآگاه و غرق در خرافات مذهبی در سراسر ایران، فریب خمینی شیاد را بخورند و در خدمت اهداف ارتجاعی و ضد انسانی او، حتی خود را نیز فدا کنند. پس اگر اقدام تروریستی جوانان ناآگاه مذهبی طرفدار داعش را محکوم میکنیم، در وهله نخست، باید صد برابر آن رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کرد که نهتنها خود پیشقراول اقدامات تبهکارانه داعش در وحشیگری، کشتار، ترور، اعدام در ایران و جهان بوده و هست، بلکه عامل و مسبب رویآوری این جوانان به داعش است.
اما با تمام این اوصاف باید گفت، داعش خطری جدی در ایران نیست. چراکه حتی سنیمذهبان ایران که فجایع هولناک دولت مذهبی را در ایران تجربه کردهاند و روزمره اخبار وحشیگریهای دولت اسلامی (داعش) را نیز میبینند و میشنوند، آگاهتر از آن هستند که اسیر دولت اسلامی دیگری، این بار به نام داعش سنی گردند. داعش البته تا وقتیکه موجودیت دارد، میتواند تعداد بسیار محدودی از جوانان سنی مذهب ایران را جذب کند، اما هرگز نمیتواند در میان تودههای وسیع مردم نفوذ و پایگاه به دست آورد. ازاینروست که میگوییم بهرغم اقدامات تروریستی طرفداران داعش در ایران، این گروه خطری جدی برای مردم ایران نیست. کاری که این گروه تروریست اسلامی در ایران انجام میدهد، دقیقاً آن چیزی ست که داعشیان حاکم بر ایران، یعنی جمهوری اسلامی، برای پیشبرد سیاستهای داخلی و منطقهای خود از آن استفاده و بهرهبرداری میکند. رژیم جمهوری اسلامی این تروریسم طرفداران داعش را دستآویز تشدید سرکوب و اختناق علیه کارگران وزحمتکشان قرار خواهد داد. هماکنون نیز آشکار است که اقدامات پلیسی جمهوری اسلامی، به بهانه مبارزه با تروریسم علیه مردم ایران تشدید شده است. لشکرکشی پلیسی رژیم در خیابانها، یورش به خانهها و مراکز مسکونی مردم سنی مذهب، گوشهای از اقدامات رژیم در چند روز اخیر بوده است.
بهرهبرداری رژیم از اقدامات تروریستی گروه داعش، اما به همینجا محدود نمیشود.
تودههای زحمتکش مردم ایران که میدانند درنتیجه دخالت روزافزون نظامی جمهوری اسلامی در دیگر کشورهای منطقه، هرسال میلیاردها دلار حاصل کار و زحمت آنها، درراه جاهطلبیهای طبقه حاکم بر ایران نابود میشود و علاوه بر این، با ادامه سیاست خارجی توسعهطلبانه و افزایش تشنجها و مخاصمات منطقهای، خطرات جدیتری آنها را تهدید میکند، از مدتها پیش، حتی در اعتراضات خیابانی خود خواهان پایان یافتن این ماجراجوئیهای رژیم شدهاند. نارضایتی از این بابت در میان تودههای مردم ایران وسعت گرفته است.
رژیم جمهوری اسلامی میکوشد، تروریسم اسلامی داعش را در داخل ایران، دستآویز و توجیه دیگری بهویژه برای دخالت نظامی و سیاسی بیشتر در کشورهای دیگر قرار دهد.
خامنهای در سخنرانی خود، فرصت را برای توجیه این سیاست ارتجاعی غنیمت شمرد و گفت: “این حوادث نشان داد که اگر چنانچه در آن نقطهای که مرکز اصلی این فتنههاست، ایستادگی نمیکردیم، ما تا حالا گرفتاریهای زیادی از این ناحیه در داخل کشور داشتیم”.
در پی گفتار خامنهای، دیگر سران و مقامات رژیم با صراحت بیشتری حرفهای او را تکرار کردند. رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: اقدام داعش “ضرورت جدی مقابله با تروریستها صدها کیلومتر دورتر از مرزهای سرزمینیمان را نشان داد”.
یک عضو دیگر این کمیسیون گفت: “با اقدامات تروریستی روز چهارشنبه ۱۷ خرداد، مردم بیشازپیش این حق را به دولت میدهند که در خارج از مرزهایش به مؤلفههای امنیت کشور بپردازد”.
آن خطری که بهطورجدی در شرایط کنونی، تودههای مردم ایران را تهدید میکند، دقیقاً در همینجاست.
جمهوری اسلامی مصمم است که به سیاست خارجی توسعهطلبانه پاناسلامیستی خود، ادامه دهد. این سیاست که همراه با دخالتهای نظامی و سیاسی روزافزون، در کشورهای دیگر منطقه است، به نحو روزافزونی تضادهای جمهوری اسلامی با دیگر دولتهای ارتجاعی منطقه و حتی برخی از قدرتهای جهانی از نمونه امپریالیسم آمریکا را تشدید خواهد کرد. همانگونه که در سوریه، عراق و یمن دیدهایم، این دخالتهای جمهوری اسلامی، دولتهای دیگر مرتجع منطقه ازجمله دولتهای عربی، بهویژه عربستان سعودی، ترکیه، اسرائیل و نیز آمریکا را به دخالت و مقابله گستردهتر و ایجاد و تقویت دیگر گروههای ارتجاعی و اسلامی وامیدارد.
هیچگاه رابطه جمهوری اسلامی با مهمترین کشورهای منطقه خاورمیانه همچون امروز خصمانه نبوده است. ادامه سیاست خارجی توسعهطلبانه و هژمونیطلبانه جمهوری اسلامی، این تضادها را بهشدت حاد کرده است. در بطن این شرایط، درنتیجه به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا و حمایت او از رقبای جمهوری اسلامی، تشنجات بیشازپیش افزایشیافته است. حال ببینیم این تشنجات چه عواقب خطرناکی برای تودههای مردم ایران در پی خواهد داشت؟
واقعیتی که اکنون باید به بر آن تأکید نمود و وزیر دفاع مرتجع عربستان سعودی بهصراحت به آن اشاره کرد، کشاندن جنگهای داخلی منطقه به درون ایران است. در اینجا صحبت از وقوع جنگ مستقیم میان دولتهای این منطقه نیست، بلکه جنگ نیابتی نظیر سوریه است که تعدادی از دولتها بدون اینکه نیروی نظامی آنها مستقیماً حضورداشته باشد، با حمایت تسلیحاتی و مالی از گروههای معینی، سیاست خود را پیش میبرند. آیا در ایران چنین شرایطی وجود دارد؟ باید گفت متأسفانه آری و همین خطر است که تودههای مردم ایران را بهطورجدی تهدید میکند و درگیریهای منطقهای جمهوری اسلامی احتمال و امکان آن را مدام افزایش میدهد.
واقعیت غیرقابلانکار در ایران، نارضایتی عمومی تودههای مردم سراسر ایران است. این نارضایتی که واکنش بهحق تودهی مردم به سیاستهای داخلی و خارجی ارتجاعی جمهوری اسلامی، پایمال شدن ابتداییترین حقوق انسانی، دمکراتیک و آزادیهای سیاسی، فقر، گرسنگی و بیکاری میلیونها تن از مردم است، متأسفانه تاکنون نتوانسته است به درجهای از رشد مبارزات ارتقا یابد که بساط ننگین جمهوری اسلامی را از ایران برچیند و تضادهای داخلی و خارجی را حل کند.
در استانها و شهرهای مرزی کشور، وضع از جمیع جهات وخیمتر از تمام مناطق ایران است و اغلب مردم این مناطق علاوه بر ستم و سرکوبی که عموم تودههای مردم ایران با آن مواجهاند، در معرض ستمها و تبعیضهای ویژه مذهبی و ملی نیز قرار دارند. ازنظر معیشتی نیز اکثریت بسیار بزرگ این مردم، در وخیمترین شرایط به سر میبرند. بنابراین در این مناطق، نارضایتی در اوج خود قرار دارد.
در طی چندین سال گذشته درنتیجه تحولات منطقه ، فشارها و اقدامات ستمگرانه متعدد رژیم، گرایشهای ناسیونالیستی و مذهبی به همراه گروهها و جریانات ناسیونالیستی و مذهبی در مناطق مرزی ایران رشد کردهاند. در بلوچستان، گروه موسوم به جیشالعدل، به مرحلهای رشد کرده و تقویتشده است که در چندین ماه اخیر درگیریهای نظامی متعددی داشته و ضربات سنگینی به نیروهای نظامی رژیم زده است. نفوذ این گروه بهویژه در میان جوانان بلوچ پیوسته در حال افزایش است.
در خوزستان که درگیریهای مسلحانه در سالهای اخیر افزایشیافته، این درگیریها همچنان ادامه دارد. جمهوری اسلامی دهها تن از عربهای خوزستان را به جوخه اعدام سپرد، با این پندار که بازور و سرکوب ماجرا را خاتمه دهد. اما همانگونه که در هفتههای اخیر شاهد بودیم، این درگیریهای نظامی به مرحلهای رسیده که یکی از کلانتریهای رژیم موردحمله مسلحانه قرار گرفت. گروههای فعال در این درگیریها ناسیونالیستهای تجزیهطلب از نمونه جنبش عربی آزادیبخش الأحوازهستند.
در کردستان، سازمانها و گروههایی که زمانی برای خودمختاری در کردستان و دمکراسی برای ایران، مبارزه میکردند، اکنون تحت تأثیر تحولات در عراق و سوریه، گرایشهای ناسیونالیستی در آنها شدیداً رشد کرده است. سازمانهای شناختهشده در جنبش مردم کردستان که در میان مردم این منطقه نفوذ دارند، اکنون دست یاری بهسوی آمریکا و حتی دولتهای مرتجع منطقه از نمونه عربستان دراز کردهاند.
در آذربایجان که ظاهراً آرام به نظر میرسد، گرایشهای ناسیونالیستی به درجهای رشد کرده که بهسادگی میتوان حتی در مسابقات ورزشی دید. رهبری این ناسیونالیسم در دست گروههای تجزیهطلبی است که وابسته به سازمانهای اطلاعاتی ترکیه، جمهوری آذربایجان و دولت آمریکاست.
با این توضیحات روشن است که این آمادگی در تقریباً عموم مناطق مرزی کشور وجود دارد که دولتهای رقیب جمهوری اسلامی بخواهند با سرازیر کردن پول و سلاح، جنگهای داخلی منطقه را به درون مناطق مرزی ایران بکشانند و اگر چنین اتفاقی رخ دهد، قطعاً فاجعهای به وقوع خواهد پیوست که تمام ایران را فرا خواهد گرفت.
جمهوری اسلامی با ادامه سیاستهای ارتجاعی داخلی و خارجی خود دارد تودههای مردم ایران را بهسوی ورطهای هولناک و فاجعهای بزرگ سوق میدهد. به اوضاع فاجعهبار سوریه نگاه کنید و ببینید رژیم حاکم بر این کشور و کشمکش و رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی، چه بر سر مردم این کشور آورده اند. فراموش نباید کرد که جمهوری اسلامی با همین سیاست، صدام را تحریک به حمله به ایران کرد، هشت سال جنگی را ادامه داد که در جریان آن صدها هزار تن فقط از مردم ایران کشته و معلول شدند، مناطقی از کشور ویران شد و سرانجام نیز رهبران مرتجع دو کشور با یکدیگر آشتی کردند. نباید اجازه داد که این فجایع به شکل دیگری تکرار شود. هنوز فرصت برای رهایی از فاجعهای که ارتجاع داخلی و خارجی، در تدارک ایجاد آن است، باقی است. کارگران و زحمتکشان ایران میتوانند، مانع وقوع این فاجعه گردند، به شرطی که مصمم شوند، سرنوشت خود را به دست بگیرند و با سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت انقلابی شورایی، تمام مطالبات عموم مردم را به شکل رادیکال عملی سازند و با این اقدام ابتکار عمل را از دست ارتجاع داخلی، منطقهای و بینالمللی درآورند.
نظرات شما