“وای از این بیداد، وای از این توفان!”

در روز ١٩ اسفند بار دیگر هزاران تن از معلمان زحمتکش که کاسه ی صبرشان از ظلم و بیداد حاکم سرریز شده در شهرهای مختلف کشور از جمله، تهران، مشهد، شیراز، اصفهان، اهواز، خرم‌آباد، تبریز، زنجان، ساری، قزوین، بجنورد، شهرکرد، اردبیل، سنندج، بندرعباس و اراک دست به تجمع اعتراضی زدند. در تهران نیز صدها معلم شاغل و بازنشسته در برابر مجلس تجمع کرده و فریاد رسای اعتراض خود را سر دادند: “می زنم فریاد، هر چه باداباد، وای از این بیداد، وای از این توفان”.
برای معلمانی که به خیابان آمدند، روشن است که دیگر دست روی دست گذاشتن و تنها گلایه کردن چاره ساز نیست. آنان نیامدند تا با خواهش و تمنا حق خود را گدایی کنند. لحن گفتارها و شعارها تغییر کرده بود. اعتماد به نفسی در این حرکت دیده می‌شد که نشان از هوایی تازه در جنبش معلمان دارد.
اگرچه وضعیت معیشتی معلمان در سال‌های اخیر همواره وخیم تر شده است، اما دو عامل اصلی موجب گردیده که حرکت‌های اعتراضی معلمان به نتیجه مطلوب نیانجامیده، به انحراف کشیده شده و یا اصولاً به آن بی‌اعتنایی شود. یکی از این عوامل، سرکوب و ارعاب در جو امنیتی حاکم است. فضایی که در دوران دولت “تدبیر و امید” نه تنها بهبودی نیافت، بلکه ادامه یافت. عامل دیگر، نفوذ گرایش اصلاح طلبی در تشکل های صنفی معلمان است که همواره تلاش داشته اند، نارضایتی معلمان و حرکت‌های اعتراضی را کانالیزه کنند و با سوار شدن بر موج این اعتراضات از رادیکالیزه شدن این حرکت‌ها جلوگیری کنند. آنان به بهانه ی سرکوب، خودسرکوبی را تبلیغ می‌کنند و در حالی که بر بی‌فایده بودن اعتصاب و حرکت‌های اعتراضی توده ای تأکید می کنند، جایی که از آنان سؤال می شود، مگر عجز و التماس شما و به اصطلاح “تعامل” با حکومت نتیجه‌ای به بار آورده، پاسخی ندارند.
یکی از آخرین نمونه‌های این مورد، کمپین “بودجه عادلانه برای افزایش حقوق معلمان و بهبود کیفیت آمورش در مدارس” است که در نیمه ی دوم بهمن ماه سال گذشته شکل گرفت و جمعی از معلمان اقدام به جمع آوری امضا کردند. در مجموع ١۴٠ هزار امضاء جمع آوری شد که ١١٠ هزار امضاء از طریق شبکه‌های مجازی و ٣٠ هزار امضا دستی انجام گرفته بود. روز ٩ اسفند چند معلم در مجلس حضور یافته و این امضاها را عرضه کردند. نتیجه‌ ی از پیش معلوم آن، وعده‌های پوچ و توخالی نمایندگان رژیم در مجلس بود، نمایندگانی که پیش از این کار را تمام کرده و بودجه ی آموزش و پرورش را تنها ٣ درصد کل بودجه تعیین کرده بودند. بی حاصل بودن اقدام‌های این چنینی، تنها فایده‌ای که شاید به بار آورد، این است که معلمانی که به گشایش مشکلات شان از این طریق امیدی بسته بودند، دریابند که تا زمانی که به نیروی خود تکیه نکنند، روز به روز وضعیت وخیم تر می شود. از این روی باید برای یافتن اشکال و راه‌های مبارزه‌ای تلاش کنند که حقیقتاً تغییر و بهبودی در وضعیت معیشتی و حل دیگر معضلات شان ایجاد کند. این اشکال مبارزه در صورت لزوم از تشکل هایی که سیاست شان در مجموع مهار مبارزات و به بیراهه کشاندن شان است، عبور خواهند کرد. این همان چیزی است که هراس در دل کسانی می‌اندازد که دررهبری چنین تشکل های صنفی فعالند، اما دغدغه ی واقعی شان این است که حتی تلنگری نیز به دولت و مجلس و ارگان های حکومتی آقاها و آقازاده ها وارد نیاید. همین‌ها چماق برمی دارند و بر سر کنشگران و معلمان معترضی می‌زنند که از چانه زنی ها و کرنش و التماس به تنگ آمده‌اند و حق شان را گرفتنی می دانند.
در بیانیه ی سازمان معلمان که در روز ٧ اسفند منتشر شد، به خوبی این هراس تشریح شده است. در جایی از این بیانیه آمده است “از تعامل و رایزنی غافل نباشیم و بدانیم که آبی را که در پشت سد اعتراض و انتقاد جمع می‌کنیم باید به صورت هدایت شده به دشت حاصل‌خیز و نتیجه بخش توسعه سرازیر کنیم و نه به کویری که ثمره ای نداشته باشد و از سویی باید بدانیم که انباشت این اعتراض و انتقاد بدون هدایت به کانال رایزنی یا سد را می‌شکند و تخریب به بار می آورد و یا ناامیدی را گسترش می‌دهد و چشمه های اعتراض و انتقاد را می خشکاند.”
مهدی بهلولی، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران در تهران، پیش از برگزاری تجمع ١٩ اسفند در کانال تلگرامی خود هشدار می‌دهد که “برخی از معلمان فعال که برخی از آن‌ها در برخی تشکل های صنفی هم حضور دارند، با سوار شدن بر موج نارضایتی فرهنگیان، گویا بدشان نمی‌آید که تشکل های صنفی را پشت سر خود بیندازند و سکان هدایت آن‌ها را عملاً در دست بگیرند. به ویژه اگر این نکته را هم در نظر بگیریم که برخی از این فعالان صنفی با رویکرد ایدئولوژیک عمدتا چپ کارگری و ستیزه جویانه به کنش های صنفی می نگرند.” بهلولی با این اظهارنظر در‌واقع از سوی خود و همفکرانش چراغ سبز به نیروهای امنیتی نشان می‌دهد که به خودی خود همواره در پی جرم تراشی و دستگیری و سرکوب فعالان آگاه جنبش معلمان می باشند.
در جای دیگری از این پیام، ایشان بحث جامعه ی مدنی را به راه می‌اندازد، در حالی که وی یا بی اطلاع است یا خود را به نادانی می زند و در این مورد سکوت می کند که جامعه ی مدنی ملزوماتی دارد که با ولایت فقیه و سرکوب و دیکتاتوری عریان مذهبی در ایران فرسنگ ها فاصله دارد. اما مهمتر از این، انگار این آقا که ادعای دفاع از حقوق معلم را دارد، نمی‌فهمد که درد معلم امروز، بحث های انتزاعی ایشان نیست، بلکه معلم امروز گرسنه است. خرج خانواده اش را با کار و زحمتش در نمی آورد. هشتاد درصد معلمان در زیر خط فقر زندگی می کنند. بخشی از معلمان حق التدریسی ماه هاست که حقوق نگرفته اند. آن‌ها خواهان بازگرداندن پول‌های دزدیده شده از صندوق ذخیره فرهنگیان می باشند، خواهان اصلاح ساختار بیمه معلمان، پرداخت به‌موقع پاداش پایان خدمت فرهنگیان و اصلاح حقوق ها و هماهنگ کردن آن با حقوق سایر کارکنان دولت هستند. آنان بهبود وضعیت آموزشی در مدرسه‌ها را می‌طلبند و… خواهان آزادی فعالان معلمان و رفع تبعید از معلمان معترض تبعیدی می باشند.
تجربه ی ١٩ اسفند نشان داد که معلمان می‌ توانند با اتکا به نیروی خود راهکارهای مبارزاتی را تجربه کنند، از این تجربیات آموخته و حرکت خود را غنی سازند. اگرچه اعتراضات معلمان در زمستان ٩٣ و فروردین و تیرماه ٩۴ نیز با سکوت و یا مخالفت علنی جریانات دنباله روی حکومت مواجه گردید، و در نهایت نیز سرکوب شد، اما بذر حرکت‌های خودجوش معلمان کاشته شد و حرکت اعتراضی ١٩ اسفند را نیز می‌توان ادامه ی همین روند دانست.
نتیجه‌ای که از این تجربیات می‌توان گرفت این است که جنبش معلمان چاره‌ای جز رادیکالیزه شده ندارد و نیروی آگاه و پیشتاز جنبش معلمان با هوشیاری نباید اسیر جوسازی های اصلاح طلبان گردد. در سازماندهی حرکت‌های اعتراضی تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی برپاست، ساده اندیشی محض است، اگر فکر کنیم با فشارهای امنیتی مواجه نخواهیم شد. به همین دلیل نباید به برگزاری یک تجمع بسنده کرد. جلب اتحاد دیگر اقشار معترض و به ویژه کارگران معترض حرکت‌های اعتراضی را قوی‌تر کرده و سرکوب آن را دشوارتر می سازد. تشدید فعالیت در تشکل های صنفی و کنار زدن کسانی که این تشکل ها را تیول خود می دانند، نیز یکی از راه‌های مبارزه می باشد. در صورت لزوم بایستی تشکل های خود را به وجود آورد. استفاده ی هر چه بیشتر از فضای مجازی و آگاهی دادن به والدین و دانش آموزان در رابطه با مشکلات معلمان و سیستم آموزشی و جلب حمایت آنان از ضروریات گسترش این جنبش است. رعایت تدابیر امنیتی برای حفظ هسته های اصلی سازمانده یکی دیگر از ملزوماتی است که تداوم مبارزه را تضمین می کند. جمع آوری تجربیات، تبادل نظر و بر این اساس برنامه‌ریزی قدم‌های آتی، استمرار مبارزات را تضمین می کند.
همانطور که گفته شد، راه دیگری جزمبارزه برای معلمان نمانده است. در غیر این صورت، وضعیت هفت سینی که فرهنگیان شیرازی در پوستر هفت سین خود وصف کرده اند، روز به روز بدتر خواهد شد: سرافکندگی، سرکوب، سیه روزی، سرخورده، سخره گر، سرگردانی و ستم.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۳۸ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.