فقر چیست؟ دولت جمهوری اسلامی این را نمی داند چرا که همواره با بوق و کرنای اش هم چنان که روز را انکار میکند فقر را نیز انکار میکند و اساساً برای او فقر و کلماتی در ردیف آن مانند خط فقر معنایی ندارد. فقر را باید از کارگران و زحمتکشان پرسید. فقر را باید از زنان سرپرست خانوار پرسید، فقیرترینِ فقرا.
براساس آمارهای سازمان بهزیستی بیش از نیمی از این زنان جزو فقیرترین گروه های اجتماعی می باشند، زنانی که باز براساس همین آمارها، با رشدی بیش از انتظار، سالانه ۶ درصد به جمعیت شان افزوده می گردد. به رغم وجود برخی از دستگاههای به اصطلاح مسئول دولتی مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی، بسیاری از این زنان بدون هر گونه حمایتی بسر میبرند، قالیباف شهردار تهران در جریان یکی از مراسمهای دولتی اعلام کرد ۵٠ هزار زن سرپرست خانوار تنها در تهران وجود دارند که تحت پوشش هیچ سازمان و نهادی نیستند.
اما آنهایی که تحت پوشش قرار دارند در چه وضعیتی بسر میبرند؟ آیا از حداقل امکانات برای یک هستی انسانی برخوردار میباشند؟ آیا دولت جمهوری اسلامی برنامهای برای این گروه اجتماعی دارد، دولتی که مدعیست به یک ابرقدرت جهانی تبدیل شده؟!!! آیا این دولت به راستی این قدر غنی هست تا مشکل فقر را در جامعه ریشهکن کند یا آن که معضلات زنان سرپرست خانوار، یکی دیگر از عرصههایی است که چهره کریه فقر را در جامعه اسلامی به نمایش میگذارد. فقری که بیش از هر چیز محصول جامعه طبقاتی ست و البته ناگفته نماند که فقر حاکمان اسلامی، فقر دانش، فقر فرهنگی، فقر برنامه و از همه مهمتر فقر انسانیت مزیدبرعلت اند. نگاهی کوتاه به سرنوشت و امکانات زنان سرپرست خانوار در ایران و مقایسهی آن با برخی از کشورها نشان می دهد که این “ابرقدرت اسلامی” نه تنها فرسنگها از اکثر کشورها در این زمینه عقب تر است که به دلیل زن ستیز بودن فرهنگ حاکم (فرهنگ اسلامی) این گروه از زنان از محرومیت های کم نظیر اقتصادی، اجتماعی و غیره رنج بسیار می برند. برای بررسی دقیقتر این موضوع ابتدا ببینیم که زنان سرپرست خانوار در ایران چه تعداد بوده و از چه طبقاتی هستند؟
اگر چه بر طبق آخرین آمارهای دولتی در سال ٨۵، یک میلیون و ۶۴١ هزار و ۴۴ نفر زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد، اما واقعیت این است که این آمار بیانگر تمامی زنان سرپرست خانوار نیست. در گزارشی که صداقت وفادار در ارتباط با نگاه جنسیتی در برنامه های راهبردی دولت تهیه کرده آمده است: “بر اساس اطلاعات مذکور درصد قابل توجهی از خانوارها هستند که توسط زنان اداره میشوند اما در سرشماری آماری به عنوان سرپرست خانوار به حساب نمیآیند به عنوان مثال در خانوادههایی که مردان سرپرست خانوار بیکار، زندانی، متواری و معتاد هستند، سرپرست خانوار همچنان مرد اعلام میشود در حالی که سرپرست و تأمین کننده مخارج خانواده زن است بنابراین به نظر میرسد که تعداد زنان سرپرست خانوار بیشتر از تعداد مشخص شده است”. و ناگفته پیداست که این گروه از زنان سرپرست خانوار جزو فقیرترین و محرومترین گروه های اجتماعی نیز میباشند.
یک گروه بزرگ از زنان سرپرست خانوار، زنانی هستند که بیکار بوده و یا سالمند میباشند. بخشی از این گروه، توسط برخی نهادهای حکومتی، مستمری دریافت کرده و تحت نظارت این سازمانها هستند. سازمان بهزیستی و کمیته امداد از جمله این نهادها می باشند.
به رغم افزایش مداوم قیمت کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم، مستمری خانوارهای تحت پوشش نهادهای دولتی نه تنها از افزایشی متناسب با افزایش قیمتها برخوردار نشده بل که حتا همان میزان ناچیزی را که خودشان در برنامههای شان اعلام کردهاند، تحقق نیافته است. مدیر کل امور ایتام و سرپرست خانوار کمیته امداد در مصاحبه ای عدم افزایش مستمری خانوارهای تحت پوشش این کمیته را کسری بودجه ۴٩ درصدی اعلام کرده و میگوید “با این کسری بودجه چگونه میتوانیم مستمری خانوارها را افزایش دهیم”. براساس قانون مستمری ها در نظام اسلامی، میزان مستمری باید ۴٠ درصد حداقل حقوق باشد، اما حداکثر پرداختی به زن سرپرست خانوار آن هم در صورتی که ۵ فرزند تحت پوشش داشته باشد ۶٠ هزار تومان است و این به معنای پرداخت مستمری به میزان حداکثر ٢٠ درصد حداقل حقوق است. این در حالی است که بسیاری از مستمری بگیران تنها ١٠ درصد حداقل حقوق را دریافت میکنند و در کل میزان مستمری بین ١٠ تا ٢٠ درصد حداقل حقوق نوسان دارد.
بر اساس آمار ارایه شده از سوی مدیر کل دفتر برنامه ریزی و فناوری اطلاعات کمیته امداد یک میلیون و هشتصد هزار خانوار تحت پوشش این نهاد قرار دارند که حدود ۶۵ درصد آن را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند، ٣٠ درصد سالمندان و مابقی خانوادههای زندانیان و غیره میباشند. در سال های اخیر و در دولت احمدینژاد، از جمله ارگان هایی که دارای افزایش بودجه بوده، کمیته امداد میباشد که یکی از وظایف آن نیز خرید رای برای دولت بوده است. این کمیته به رغم افزایش بودجه به جای افزایش مستمری ناچیز خانوارها، بر حجم دستگاه بوروکراتیک خود افزوده و بودجه را در راستای آن و نیز پیشبرد سیاستهای عوامفریبانه دولت به مصرف رسانده است و البته بودجه دولتی سوای آن چیزی است که این کمیته تحت عنوان صدقه و غیره جمعآوری میکند که هیچ حساب و کتابی نیز ندارد. البته گسترش دستگاه بوروکراسی در کمیته امداد معنایی جز این نیز ندارد که این کمیته در واقع محلیست برای استخدام و به کارگیری نیروهای سرکوب در ارگانهای دولتی و در راستای جیرهخوار ساختن هر چه بیشتر این نیروها، وگرنه پُر واضح است که کمیته امداد ارگانی نیست که به چنین دستگاه عریض و طویلی نیاز داشته باشد. براستی ساختمان عظیم کمیته امداد در منطقه گران قیمت و شمالی شهر تهران – سوهانک – که ١٢٠٠ پرسنل دارد و بزرگی آن به گونهای است که گاه مددجویان در آن گم میشوند و تازه رفتن به داخل آن نیز با وجود نگهبانیها خود مکافاتی ست، برای چه منظور است؟ آن وقت اگر قرار است چندرغاز به مستمری اضافه شود، صحبت از کسری بودجه به میان میآید!
بخش بزرگ دیگری از زنان سرپرست خانوار، زنان کارگر و حقوق بگیری هستند که با تلاش و کار طاقت فرسا علاوه بر به دوش کشیدن کارخانگی، مجبور به کار در کارخانه، کارگاه و غیره هستند. این زنان نیز به دلیل پایین بودن دستمزد و عدم انطباق آن با هزینهها با مشکلات بی شماری مانند سایر کارگران و زحمتکشان روبرو هستند. علاوه بر این، به دلیل زن بودن، در بسیاری موارد به رغم کار برابر، دستمزدهای به مراتب کم تری از مردان دریافت می کنند.
در میان زنان سرپرست خانوار البته تعداد کمتری به دلیل شغل مناسب و یا امکانات مالی خانوادگی از نظر اقتصادی چندان دچار مشکل نیستند اما آن چه که می تواند کم و بیش در مورد تمام زنان سرپرست خانوار صادق باشد به ویژه در مورد زنان سرپرست خانوار که همسران شان زندانی یا معتاد و غیره هستند، مشکلات اجتماعی در جامعه مردسالار به ویژه با فرهنگ اسلامی حاکم است. این زنان و نیز فرزندان شان به همین دلیل ساده یعنی نبود پدر و یا همسر در خانواده دچار بسیاری از معضلاتی هستند که به طور معمول خانواده های دیگر از آن بی خبر هستند. برای این مشکلات که بی شک سدی در راستای پیشرفت اجتماعی این گروه قرار دارد، البته هیچ دستگاه دولتی مسوول نیست.
حال جا دارد تا مقایسه ای بین وضعیت زنان سرپرست خانوار در ایران با برخی دیگر از کشورها صورت گیرد. در ایران امروزی برخی از مقامات و یا ارگانهای وابسته به دولت میزان خط فقر را تا حدود یک میلیون تومان اعلام کرده اند، هر چند که این رقم کمتر از واقعیت است اما همین ارقام نیز به اندازه ی کافی گویا هستند. همان طور که گفته شد، حداکثر دریافت مستمری ۶٠ هزار تومان است و البته توجه شود که این حداکثر دریافتی است. اگر خط فقر را یک میلیون تومان در نظر بگیریم، مبلغ ۶٠ هزار تومان چند درصد یک میلیون تومان است؟ براستی ۶٠ هزار تومان تنها پول ۴ کیلو گوشت است!!! حال به این میگویند حمایت دولتی و تازه شرم هم نمیکنند و برای این حمایتها هر روز ساختمان جدیدی افتتاح کرده و جیرهخواران جدیدی استخدام میکنند!!! در برخی از کشورهای اروپایی که البته سرمایهداری نیز هستند، زنان سرپرست خانوار از امکانات غیرقابل مقایسهای با ایران برخوردارند. در این کشورها در صورتی که زن سرپرست خانوار بیکار بوده و یا به دلایلی از جمله کم سن بودن کودکان، مریضی و غیره نتواند سر کار برود، حدود ٩٠ درصد حداقل دستمزد را دریافت میکند و این علاوه بر مبلغی است که به طور مرتب به تمامی کودکان در این کشورها پرداخت میشود تا بخشی از هزینههای نگهداری از بچهها را پوشش دهند. هم چنین در این کشورها امکاناتی وجود دارد که مانع میشود تا بخش بزرگی از درآمد خانوارهای کم درآمد صرف هزینه مسکن گردد. روشهایی از جمله خانههای ارزان قیمت و پرداخت سوبسید به خانوادههای کم درآمد بابت هزینه مسکن و غیره. کدامیک از این امکانات در ایران است؟ اول این که بسیاری از زنان سرپرست خانوار اساساً – طبق گفته شهردار تهران – از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیستند، دوم آن که حتا قانون خودشان را نیز که باید این میزان ۴٠ درصد حداقل دستمزد باشد اجرا نمیکنند، سوم این که حداقل دستمزد نیز یک دروغ بزرگ است. وقتی حداقل دستمزد خود کمتر از یک سوم خط فقر است حال دیگر ١٠ درصد و ٢٠ درصد آن چه میتواند باشد؟
یک نگاه کوتاه به وضعیت زنان سرپرست خانوار نشان میدهد که دولت اسلامی این جا نیز به طور کامل از وظایف یک دولت – حتا در حد یک دولت بورژوایی – شانه خالی کرده و هیچ برنامهای برای این گروه از جامعه که حدود ١٠ درصد از کل خانوارهای کشور را تشکیل میدهد، ندارد. وضعیت زنان سرپرست خانوار در ایران یکی دیگر از مواردی است که دروغ های شرمآور جمهوری اسلامی را عیان میسازد. همان طور که وضعیت اعتیاد، فحشا، فقر، قتل، دزدی، عدم امنیت اجتماعی، سیاسی، قضایی و غیره این وضعیت شرمآور را فریاد میزنند.
سازمان فداییان اقلیت اما در برنامهی خود به این موضوع نگاهی خاص دارد. سازمان فداییان اقلیت بر آن است که تمامی انسانها حق یک زندگی شرافتمندانه را دارند و از همین روست که در برنامهی عمل خود بر این موضوع تاکید ویژهای نموده است. در برنامه عمل سازمان آمده است:
“سازمان فدائیان (اقلیت) خواهان آن است که حکومت شورائی به فوریت یک رشته اقدامات اجتماعی و رفاهی را به نفع توده زحمتکش مردم به مرحله اجرا درآورد.
در صدر چنین اقداماتی، برقراری یک سیستم تامین اجتماعی به نفع کارگران و زحمتکشان است به نحوی که هرکس از گهواره تا گور از مزایای سیستم تامین اجتماعی برخوردار باشد.
ایجاد کار برای بیکاران: حکومت شورائی موظف است، برای تمام افراد جامعه، از جمله میلیونها تن که هم اکنون بیکارند کار ایجاد کند. مادام که این خواست به طور کامل تحقق نیافته است، دولت باید به بیکاران حق بیکاری معادل مخارج یک خانواده ۵ نفره کارگری در هر ماه پرداخت نماید.
بهداشت و درمان رایگان: تمام زحمتکشان باید از امکانات بهداشتی، پزشکی، درمانی و داروئی رایگان برخودار باشند.”
برگرفته از نشریه کار شماره ۵۶۸ – نیمه اول اسفند ۱۳۸۸
نظرات شما