ابعاد تکان دهندۀ سوانح ناشی از کار

معاون وزیر کار چنین اعلام نمود که در سال گذشته، بیش از ١٠ هزارو ۴٠ کارگر، قربانی حوادث ناشی از کار شده اند وبخش صنعت با ۴۷ درصد، بیشترین میزان حوادث را داشته است. یک مقام دولتی دیگر نیز تصریح نمود که میزان حوادث ناشی از کار در سال ٨۵، نسبت به سال های قبل از آن افزایش یافته است.

ابعاد سوانح ناشی از کار آن قدر گسترده و شمار مرگ ومیر کارگران به قدری زیاد شده است که دیگر حتا مسئولین دولتی نیز نمی توانند آن را کتمان کنند.

در اثر فقدان امکانات ایمنی، بهداشتی وحفاظتی در کارخانه ها، شرکت ها و مؤسسات تولیدی و صنعتی، هر روزه دهها و صدها کارگر دچار مرگ و سانحه می شوند.

شرکت ایران خودرو از جمله این شرکت هاست. شرکت ایران خودرو، به قتلگاه کارگران تبدیل شده است. طی دو سال گذشته، دهها کارگر این کارخانه، در اثر سوانح ناشی از کار که پیوسته در حال افزایش است، جان خود را از دست داده و یا دچار نقص عضو شده اند. پیش از آن که خون حسین صادق زاده، خاتمبری، فریدون گلستانی، وحید امینی، یاسر یوسفی، حسین قاسمی، حسین مؤیدی، پیمان رضی لو وامید اولادی از در ودیوار وکف کارخانه ایران خودرو پاک شده باشد، ایران خودرو، بار دیگر از میان کارگران قربانی گرفت.

علی اکبر شور گشتی، کارگر انبار ریخته گری، در اثر سقوط پالت از روی دستگاه لیفتراک، در برابر چشم همکاران خود، جان خویش را از دست داد. این سانحه روز ١۵ شهریور اتفاق افتاد. اما هنوز دوهفته از این حادثه نگذشته بودکه علی امامی، کارگر ٢۶ ساله سالن پرس شماره سه همین کارخانه نیز، دچار سانحه شد و بر اثر برخورد دوقالب که وی در میان آنها گیر کرده بود، جان خود را از دست داد. این واقعیتی است انکار ناپذیر که حوادث ناشی از کار و سوانحی که منجر به مرگ یا نقص عضو و آسیب های جدی کارگر می شود، در شرکت ایران خودرو، – به ویژه پس از واگذاری بخش های مختلف این واحد به شرکت های پیمان کاری- به شدت افزایش یافته است. اما مرگ کارگران درحین انجام کار، به شرکت ایران خودرو محدود نمی شود، چراکه حرص و آز سرمایه داران ایران برای کسب سود بیشتر و سیاست صرفه جوئی و کاهش هزینه ها، به بهای جان و زندگی کارگر، منحصر به این یا آن سرمایه دار و این یا آن کارخانه نمی شود. آزمندی و سودپرستی، خصلت تمامی سرمایه داران، و سیاست صرفه جوئی وکاهش هزینه به حساب کارگر نیز، یک پدیده رایج شیوه تولید سرمایه داری ست که تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی به حد اعلای خود رسیده است. بنابراین، کارگران ایران، نه فقط در ایران خودرو، بلکه در تمام کارخانه ها و شرکت هائی که عموما فاقد حداقل های ایمنی، بهداشتی وحفاظتی اند، در هر لحظه در معرض خطر مرگ، نقص عضو وآسیب های جدی قرار دارند.

شرکت خودروسازی سایپا، نمونه دیگری از این شرکت هاست. خودروسازی سایپا نیز روز بیست وهفتم تیرماه، یک کارگر ٢۷ سالۀ این شرکت را به کام مرگ فرستاد. علی سرحدی، کارگر سالن پرس شرکت خودروسازی سایپا، هنگام کار با یک دستکاه پرس پانصد تنی، ناگهان بخشی از بدنش از سمت سر وتنه، به زیردستگاه پرس رفت و در دم، جان داد. علی سرحدی کارگر جوان سایپا در شرایطی دچار این سانحه شد که مدت سه سال به عنوان پرسکار در سالن پرس کار کرده بود. او که درتدارک مراسم عروسی خود بود، ناگهان به سرنوشت همکاران خود، ابولقاسم احمدی وعلی آدینه دچار شد که در اثر سقوط، جان خویش را از دست داده بودند.

بیست وپنجم شهریور ماه، علیار علائی کارگر ۴۵ ساله فولاد مبارکه اصفهان، هنگام نظافت ریل ها، جان خود را از دست داد. شایان ذکر است که کارگران نظافت صنعتی، مجبور هستند هنگام گردش نقاله، کار نظافت ریل ها را انجام دهند. این کارگران، درعین حال برای جلوگیری از نشستن گردوخاک وغبار فلزات بر سرخود، پارچه ضخیمی را به صورت مقنعه حفاظتی به سر می کنند. هنگامی که علیار مشغول نظافت ریل ها بود، قسمتی از مقنعه حفاظتی وی، بین نوار نقاله گیر کرد واو را به داخل دستگاه کشید وبلافاصله استخوان های قفسه سینه وی راخرد و خمیر ساخت. همکاران علیار، بازحمت واحتیاط، اورا از بین نوار نقاله بیرون کشیدند، اماقبل از رسیدن آمبولانس، علیار جان خود را از دست داده بود.

دهم آذرماه، درحالی که کارگران پروژه اجرائی بزرگ راه پردیس، در دامنه کوه، برای تعریض جاده، در حال قالب بندی پل بودند، کوه ریزش نمود. با ریزش کوه، تعدادی از کارگران توانستند به موقع از محل بگریزند، اما احمد، کارگر بیست ساله، در زیر آوار خروارها خاک و سنگ ماند وجان خودرا از دست داد. در شهر قدس نیز هشت کارگر ساختمانی که مشغول گود برداری یک پاساژ در دست احداث بودند، براثر ریزش دیوار محل گودبرداری، زیر خروارها خاک مدفون و زنده به گور شدند.

یکم بهمن ماه ملک علی کریمی، کارگر شرکت واحد، هنگامی که مشغول شارژ کردن باطری اتوبوسی بود که به دلیل سرمای زیاد، از کار افتاده بود، ازناحیه سر دچار حادثه شد وجان خود را از دست داد.

چهارم بهمن ماه، یک کارگر کارخانه کاغذ سازی الموت قزوین، درحین کار به داخل دیگ خمیر زنی افتاد و جان خود را از دست داد. نام این کارگر، کیماسی بود و قرارداد یک ماهه داشت.

در بخش ساختمان سازی، اوضاع بسیار وخیم تر و فاجعه بارتر است. صنعت ساختمان با دارا بودن ۳٠ در صد مرگ ومیر، بیشترین فوت حوادث ناشی از کار را دارد. از ۳٠ هزار گزارش حوادث ساختمانی در سال هشتاد و پنج، ١۶ در صد یعنی ۴٨٠٠ مورد، منجر به مرگ کارگر شده است.

به دهها نمونه دیگراز این گونه فجایع می توان اشاره کرد. اما نیازی به طولانی تر کردن این لیست، نیست. از روی همین چند نمونه مرگ دلخراش کارگران درحین انجام کار، به آسانی می توان به این مسئله پی برد که کارگران ایران، در تحت شرایطی به کار واداشته می شوند، که نه فقط از استانداردهای بین المللی در آن خبری نیست، بلکه مطلقا فاقد امکانات اولیه حفاظتی وایمنی است. این چند نمونه، تنها جزء کوچکی از مجموعه رویدادها و سوانح دردناکی است که هر روزه در اقصا نقاط کشور درمحیط های کار اتفاق می افتد. این نمونه‌ها، درعین حال شمه‌ای از ابعاد تکان دهنده جنایاتی را که طبقه سرمایه دار علیه طبقه کارگر مرتکب می شود، برملا می سازد.

فاجعه قتل و کشتار کارگران در محیط های کار یا سوانح ناشی از کار، آن قدر بزرگ وهولناک است که اکنون برخی مقامات دولتی نیز- هرچند با اهداف ومقاصد خود – به عدم رعایت اصول ایمنی در محیط های کار و افزایش میزان حوادث ناشی ازکار اعتراف می کنند.

در سال گذشته بیش از ١٠ هزار و۴٠ کارگر قربانی حوادث ناشی از کار شده اند. این آمار را ابراهیم نظری جلالی، معاون وزیر کار اعلام نمود. خبرگزاری ایسنا در تاریخ ٩ / ١١ / ٨۶ به نقل از محمد صادق طباطبائی، معاون درمانی تامین اجتماعی استان قزوین نیز، همین موضوع را تکرار نمود وافزود، علت وقوع ۷٠ در صد از این حوادث رعایت نشدن اصول ایمنی وحفاظت، توسط کارفرما بوده است. نامبرده که در“همایش سلامت شغلی کارگران“، ویژه مدیران کارخانه های استان قزوین صحبت می کرد، به صراحت اعلام نمود که سالانۀ آمار حوادث ناشی از کار غیر ایمنی در کشور، روبه افزایش است. وی گفت، آمار حوادث ناشی از کار از ١۶ هزارو ۳٨٢ مورد در سال ٨٢ به ٢۵ هزار مورد در سال ٨۵ افزایش یافته است.

معنای این سخن مقام دولتی در”همایش سلامت شغلی کارگران “این است که درظرف سه سال بیش از۵٠ درصدبرمیزان سوانح ناشی از کار افزوده شده است و کارگران هم مطلقا فاقد سلامت شغلی اند! معنای دیگر ٢۵ هزار سانحه و ١٠ هزار و ۴٠ قربانی در سال، این است که در سال ٨۵، در هر یک شبانه روز ۶٨ کارگر دچار سانحه و به نحوی از انحاء مصدوم شده و ٢۷ کارگر قربانی سانحه ناشی از کار شده اند.

بایددر نظر داشت که این آمار وارقام ومیزان سوانح ناشی از کار، اگر چه به خودی خود، بسیار فاجعه بار وتکان دهنده می باشند، اما اولا آماروارقام واقعی نیستند وهنوز تمام سوانح ناشی از کار را در بر نمی گیرند، و ثانیا به فرض صحت آن و دربرگرفتن تمام حوادث ناشی از کار، تنها بازتاب دهنده میزان سوانح ناشی از کار درکارخانه ها وکارگاه هائیست که مشمول قانون کار وبازرسی وزارت کارهستند. از دو میلیون و ۶١۴ هزار کل کار گاه های فعال کشور، بیش از دومیلیون و۴۷۶ هزار کارگاه، یعنی حدود ٩۴ درصد آن را، کارگاه های کوچک زیر ده نفر تشکیل می دهند. ۵١ در صد از کل جمعیت کارگری ایران درهمین کارگاه های کوچک زیر ده نفر مشغول به کارند. به عبارت دیگر در این دسته از کارگارهها ، نه فقط کارگران از شمول قانون کار و برخی قوانین حمایتی وزارت کار محروم اند، بلکه هیچ گونه ضابطه ای هم بر شرایط کار در این کارگاه ها حاکم نیست. نه بر سلامت کارگران ونه بر شرایط کار آن ها از لحاظ، ایمنی، بهداشتی وحفاظتی، هیچگونه نظارتی اعمال نمی شود. در زمینه بازرسی نیز مسئله به هیمن صورت است. بازرسان وزارت کار، کار بازرسی ونظارت – هرچند بوروکراتیک- را در واحدها وموسسات بابیش از ده کارگر که در آن ها قانون کار به اجرا گذاشته می شود دنبال می کنند. اما در کارگاه های کوچک کمتر از ده کارگر که طبق اظهارات معاون وزیر کار بیش از نیمی از کل جمعیت کارگری کشور در این کارگاه ها کارمی کنند، بازرسی وزارت کار، صرف نظر از ماهیت ونتایج آن، به کلی منتفی ست و در قبال مرگ کارگران ودیگر سوانح ناشی از کار، حتا به لحاظ ظاهری و اداری نیز کسی پاسخگو نیست. بااین حساب، این مسئله کاملا روشن است که میزان مرگ ومیرو سوانح ناشی از کار درواحدهای کوچک کمتر از ده کارگر نیز که عموما در محاسبات آماری رژیم در نظر گرفته نمی شود، بسیار بالاست.

بنابراین اگر که این فاکتور هارا نیز درنظر بگیریم، متوسط میزان سوانح ناشی از کار، از ارقام اعلام شده نیز بسیار افزون تر می شود وابعاد جنایات سرمایه داران علیه کارگران نیز بسیار فاجعه بار تر وتکان دهنده تر.

کارگر را درمحیطی به کار وامی دارند که فاقد هرگونه امکانات بهداشتی، ایمنی وحفاظتی ست. کارگر را درمحیطی به کار وامی دارند که آلوده به گردوغباروآلاینده های گوناگون شیمیائی ست. کارگر را پای دستگاهی می فرستند که هیچگونه آموزشی پیرامون طرز کار با آن دستگاه را، به وی نداده اند. از کارگر ساعات طولانی کار و اضافه کار می کشند، کارگر را خسته و فرسوده می کنند، دستمزد کافی به کارگر نمی دهند، او را گرسنه نگاه می دارند و هزارو یک کمبود ونگرانی واسترس برای کارگر ایجاد می کنند. چماق اخراج وبیکاری، عدم اعتماد و اطمینان به ادامه کاری وبی آیندگی را برفراز سر کارگر نگاه می دارند. کارگر را پای دستگاه های کهنه، فرسوده، از رده خارج شده وغیر استاندارد می فرستندودرعین حال نه فقط به سادگی حاضرنمی شونددرزمینه هائیکه به سلامت کارگروبهداشت وایمنی محیط کاربرمی گردد، پولی خرج کنند، بلکه بطرزغیرقابل باوری، در این زمینه ها ازخود،خست نشان می دهند. در یک کلام برای افزایش سود وکاهش هزینه ها، سرمایه داران ودولت آنها، بادستان خود، عملا کارگران را به دامان سوانح پرتاب می کنند.

آمار سوانح ناشی از کار، بار دیگر بر این واقعیت صحه می گذارد که طبقه سرمایه دارایران و دولت حامی آن، درچه شرایط به غایت وحشیانه و برده واری طبقه کارگر را استثمار می کنند و بی هیچ دغدغه ای، جان وزندگی کارگر را قربانی مطامع خویش می سازند. آمار دهشتناک کشتار کارگران و سوانح ناشی از کار، بار دیگر نشان می دهد که اگر برخورد سرمایه دار وشیوه تولید سرمایه داری نسبت به وسائل تولید، ماشین آلات، کار افزار ومصالح تولید فوق العاده با خست وقناعت توأم است، درعوض به همان نسبت و بسیار بیشتر از آن، نسبت به کار زنده (کارگر) دست ودل باز و اسراف کار است.

POST A COMMENT.