چرا باید از دعوت “اتحاد کمیته‌های کارگری” استقبال و از آن حمایت نمود!

در تاریخ یازدهم آذر ماه ۸۵ ، دعوت نامه ای از طرف ”اتحاد کمیته های کارگری“، تحت عنوان ”دعوت از فعالین جنبش کارگری“ انتشار یافت.

در این دعوت نامه، بعد از اشاره  به کوشش ها و تحرکات فعالان کارگری در طی چند سال گذشته برای ایجاد تشکل های کارگری واین که این فعالان، بنا به شرایط و موقعیت و گرایشاتی که داشته اند، به مسئله تشکل یابی وایجاد تشکل های کارگری پرداخته اند وشکل خاصی از تشکل را نیز سازمان داده اند، چنین عنوان شده است ”واقعیت آن است که تمام این تلاش ها، با وجود مثبت بودن و برداشتن یک گام به جلو، تاکنون نتوانسته به هدف خود یعنی برپائی یک تشکل فراگیر و حتا فراهم نمودن زمینه های آن برسد“.

تهیه کنندگان ”دعوت از فعالین جنبش کارگری“، گرچه نخواسته اند در این زمینه وارد علت یابی شوند وبحث آن را خارج از موضوع دعوت نامه دانسته اند، اما درعین حال، دلیل این که چرا این گرایش ها، نتوانسته اند به این هدف نزدیک شوند ودلیل این که حتا هماهنگی وهمکاری لازم نیز میان پیشروان فعال جنبش کارگری به وجود نیامده است را، برخوردهای انحصار طلبانه گرایش های موجود درون جنبش کارگری ذکر نموده اند.

”دعوت از فعالین جنبش کارگری“ سپس با اشاره به وجود اختلافات نظری میان ”گرایشات رادیکال موجود“،همکاری و هماهنگی میان این گرایشات و نیز داشتن طرحی برای همکاری منظم حول مبرم ترین مطالبات جنبش کارگری را ضروری دانسته وسپس پیشنهاد نموده است یک ”شورای همکاری“ متشکل از نمایندگان گرایشات رادیکال کارگری ایجاد شود و ”وظیفه هماهنگی و همکاری در مقابل تهاجم به فعالان کارگری وکل طبقه کارگر را برعهده بگیرد.“

”دعوت از فعالین جنبش کارگری“ در ادامه، پیرامون اهداف تشکیل ”شورای همکاری“ چنین نوشته است که ”هدف بالفعل این شورا، همکاری وهماهنگی هرچه بیشتر این فعالین خواهد بود وهدف بالقوه اش می تواند ایجاد تشکل فراگیر ضد سرمایه داری باشد“ . ”اتحاد کمیته های کارگری“  در پایان ” دعوت از فعالان جنبش کارگری“ می نویسد : ”اتحاد عمل وهمکاری بین ما و حرکت درجهت ایجاد تشکل فراگیر بین گرایشات رادیکال، باید از حرف به عمل تبدیل گردد.“

پیرامون ابتکار عمل رفقا ودوستان متشکل در ”اتحاد کمیته های کارگری “  و پیرامون دعوت آنان از فعالان جنبش کارگری برا ی هماهنگی وهمکاری، نکات مختلفی را می توان عنوان کرد و اهداف و مضمون این دعوت نامه را نیز از زوایای گوناگونی می توان مورد تحلیل و بررسی قرار داد. کما اینکه تاکنون، برخی از محافل و تشکل های کارگری نیز به این دعوت نامه برخورد نموده، به آن پاسخ مثبت داده اند و یا آن را از برخی جنبه ها مثلا از جنبه نامشخص بودن نوع و هدف تشکل مورد نظر دعوت کنندگان، مورد انتقاد  نیز قرار داده اند. اما مستقل از تمام این ها و مستقل از هر کم وکاستی که احیانا در این دعوت نامه وجود داشته باشد، یک نکته، مسلم و قطعی است وآن این است که این ابتکار عمل، از درون شرایط مشخص کنونی و برپایه تجارب پرهزینه ی چند ساله اخیر فعالان کارگری و کارگران پیشرو و از دل جنبش کارگری در آمده است ومنطبق بر نیازهای مبرم لحظه کنونی جنبش طبقاتی کارگران است.

هیچ کس نمی تواند تعرضات سازمان یافته و فزاینده بورژوازی علیه طبقه کارگر و در همان حال پراکندگی مبارزات کارگری را انکار نماید. البته تعرض طبقه حاکم و رژیم سیاسی آن علیه طبقه کارگر و علیه جنبش کارگری، امر جدیدی نیست. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به عنوان پاسدار سفت و سخت منافع طبقه سرمایه دار، از همان روزهای نخستین به قدرت رسیدنش، در اشکال گوناگونی طبقه کارگر را مورد یورش وتعرض قرار داده  و پیوسته به سطح معیشت کارگری وجنبش کارگری تهاجم برده است. اما آن چه که امروز ما شاهد آن هستیم، تشدید فزاینده ی این تعرضات است. افزایش این تعرضات وتشدید فشار بر کارگران به ویژه بعد از روی کار آمدن کابینه نظامی- امنیتی احمدی نژاد، از حد تحمل کارگران فراتر رفته وجنبش طبقاتی کارگران را که در طی سال های اخیر توانسته بود پیشرفت هائی را نصیب خود سازد و گام های مهمی به جلو بردارد، به مرحله حساس و سرنوشت سازی سوق داده است.

واقعیت آن است که طبقه حاکم از متشکل شدن طبقه کارگر شدیدا وحشت دارد. تحرکات و پویائی جنبش کارگری، رشد وتقویت نفوذ گرایش رادیکال و سوسیالیستی در میان کارگران، پیشرفت پر شتاب جنبش کارگری در سال های ۸٣ و ۸۴ چه در زمینه رشد درجه آگاهی وارتقاء همبستگی در میان کارگران و چه به ویژه در مورد تشکل های کارگری وتشکل یابی طبقه کارگر، طبقه سرمایه دار و رژیم سیاسی حافظ منافع این طبقه را قویا به فکر واداشته وآنان را بیمناک ساخته است.

هر چند که در سال جاری، در مقایسه باسال های ۸٣ و ۸۴ از شتاب پیشرفت جنبش کارگری کاسته شده است واین در اساس نتیجه ی اقدامات سرکوبگرانه وتعرضات پی در پی رژیم به جنبش کارگری بوده است اما روند پیشرفت جنبش کارگری ادامه یافته ومتوقف نشده است. رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی برای متوقف ساختن روند پیشرفت و شکوفائی جنبش کارگری برای عقب راندن و به شکست کشاندن این جنبش نوپا، به ابزارهای گوناگونی متوسل شده است و یورش های متعددی را علیه جنبش کارگری وعلیه طبقه کارگر سازمان داده است. به عنوان نمونه می توان از قراردادهای موقت کارنام برد که بیش از پیش رواج وگسترش یافته است. طبقه حاکم که این قراردادها را بر اکثریت قریب به اتفاق کارگران تحمیل نموده است، در نظر دارد آن را به عموم کارگران تعمیم دهد. قرارداد موقت یعنی آن که کارگر هیچ گونه تضمینی برای ادامه کار ندارد. کارگری که با قرارداد موقت کار می کند، نه فقط از مزایای قانونی یک کارگر رسمی محروم است ، بلکه همواره برلبه پرتگاه اخراج ایستاده است و با کم ترین اعتراضی، اخراج می شود. هر کارفرمائی در پایان مهلت قرارداد، به راحتی می تواند از تمدید قرارداد آن دسته از کارگرانی که در محیط کار، فعالیت مبارزاتی وآگاه گرانه داشته اند، امتناع نموده وبه همین سادگی آنها را اخراج نماید. عدم تمدید قرارداد، به یکی از راه و روش های مرسوم اخراج کارگران به ویژه کارگران آگاه و پیشرو تبدیل شده است. دستمزدهای کارگری نیز بسیار اندک و ناچیز است و در زیر خط فقر تعیین می شود. همین دستمزدهای ناچیز نیز به موقع پرداخت نمی شود و وضعیت اقتصادی و معیشتی کارگران به وخامت بیشتری گرائیده است. خصوصی سازی ها و درنتیجه اخراج ها و بیکار سازی های وسیع نیز ادامه دارد. صف میلیونی بیکاران هر روزه متراکم تر و سنگین تر می شود. تکلیف قانون کا ر وتغییر آن به نفع طبقه سرمایه دار، پس از شانزده سال کشمکش، قرار است یکسره شود و سقف قرارداهای موقت نیز رسما به ٢۹ روز تقلیل پیدا کند. با تغییر قانون کار طبق پیشنهادات به اصطلاح اصلاحی وزارت کار، تعداد اندک کارگرانی که در حال حاضر زیر پوشش این قانون هستند نیز، از شمول آن خارج می شوند. کارفرمایان از اختیارات بازهم بیشتری در اخراج کارگران، در تحمیل شرایط  دشوار تر بر کارگران برخوردار می شوند و استثمار و بی حقوقی کارگران بیش از پیش تشدید می شود.

روشن است که این سلسله تعرضات واقدامات سرکوبگرانه ی طبقه حاکم علیه کارگران وعلیه جنبش کارگری، تاثیرات منفی و مخربی برمبارزات متحدانه کارگری وبر پیشرفت جنبش کارگری برجای گذاشته است و برجای می گذارد.

افزون بر این ها می بایستی به تعرض طبقه حاکم علیه جنبش کارگری از طریق تشدید  سرکوب واعمال فشار مستقیم بر فعالان جنبش کارگری وکارگران پیشرو نیز اشاره نمود. هم اکنون فعالان جنبش کارگری وکارگران پیشرو، بیشتر از گذشته در معرض فشار و تهدید اند. دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم، به حذف و ارعاب علنی فعالان کارگری وکارگران پیشرو روی آورده است. کارفرمایان ومدیریت کارخانه ها در حالی که از پشتیبانی کامل نهادهای پلیسی- امنیتی رژیم برخوردارند، به محض این که احساس کنند یک کارگر پیشرو، به کار آگاه گرانه وسازماندهی در میان کارگران دست می زند، یا همین که بفهمند یک فعال کارگری در سازماندهی یک اعتصاب و حرکت اعتراضی دخیل بوده است، فورا وی را اخراج و موجبات بازداشت وی را فراهم می سازند.

بدین طریق با قطع ممر درآمد کارگر پیشرو، نه فقط وی را از لحاظ اقتصادی ومعیشتی تحت فشار قرار می دهند، بلکه دستگاه قضائی رژیم نیز این دسته از کارگران را مرتبا به دادگاه احضار و محاکمه می کند و به حبس وزندان نیز محکوم می کند. در عین حال رژیم جمهوری اسلامی ودستگاه پلیسی- امنیتی آن نیز با اعمال تهدید و فشارهای روحی و روانی وایجاد نا امنی برای کارگر پیشرو واعضاء خانواده وی، همچنین بااستفاده از شنیع ترین و رذیلانه ترین شیوه های ممکن برای حذف وتسلیم وی، می کوشند تاهر طور شده، فعالین جنبش کارگری و کارگران پیشرو را مرعوب واز حضور در محیط های کارگری محروم سازند ودست آنها را از فعالیت ومبارزه برای تشکل یابی طبقه کارگر کوتاه کنند. بنابراین فقط این نیست که کارگران پیشرویافعالان جنبش  کارگری تنهاازلحاظ اقتصادی ومعیشتی تحت فشارباشند وتضمین شغلی نداشته باشند،بلکه این دسته ازکارگران، دائمأتحت تعقیب و پی گرد وآزاردستگاه پلیسی – امنیتی می باشند ، به لحاظ روحی – روانی نیز شدیدأ تحت فشارهستندوحتامی توان گفت که امنیت جانی هم ندارند.

در برابر تعرضات گوناگون سازمانیافته ی طبقه حاکم علیه جنبش کارگری و طبقه کارگر، که هر یک به سهم خود، راه را بر پیشرفت جنبش کارگری مسدود می سازند، مبارزه ی طبقه ی کارگر برای احقاق حقوق خویش و یا حتا مقاومت در برابر این تعرضات، پراکنده و بی سازمان است. هرچند طبقه حاکم علی رغم تعرضات فزاینده خودعلیه کارگران وعلیه جنبش کارگری قادر نشده است راه را به طور کلی بر اعتراضات کارگری مسدود سازد، اما باید به این واقعیت نیز اعتراف نمود که اعتراضات پراکنده موجود، به هبچ وجه، پاسخگوی نیازهای شرایط کنونی برای بستن راه تعرضات طبقه سرمایه دار- و به طریق اولی برای پیشرفت جنبش کارگری- نیست، بلکه باید مبارزه اعتراضی متحدانه تر ومقاومت متشکل تری را سازمان داد. مبارزه متحدانه تر و مقاومت متشکل تر، حتا در شرایط کنونی هم ممکن و شدنی است، اگرکه فعالان جنبش کارگری و کارگران پیشرو و گرایش های رادیکال درون جنبش کرگری، نیروی خود را مجتمع و متمرکز سازند. مادام که هنوز طبقه کارگر در تشکل های طبقاتی خود متشکل نشده است، گرایشات رادیکال درون جنبش کارگری، از طریق اتحاد عمل های کارگری حول خواست های مشترک کارگری، نه فقط قادر خواهند بود، مبارزات متشکل تری را سازمان دهند ودر برابر تعرضات طبقه حاکم بایستند، بلکه در عین حال از این طریق  می توانند راه را برای پیشرفت جنبش کارگری نیز بگشایند.

خواست ها ومطالبات زیادی هست که خواست عموم کارگران است ومی توان حول آنها دست به اتحادعمل زد.

در شرایط کنونی همان طور که همه کارگران شاهد هستند، قراردادهای موقت کار، دارد همه گیر می شود. امنیت شغلی کارگران صفر است. اخراج وبیکاری بیداد می کند. فعالان کارگری به جرم اعتصاب وایجاد تشکل اخراج می شوند وبه زندان می افتند. مطالباتی که فعالان  کارگری می توانند حول آنها گرد آیند، کم نیست. مطالباتی نظیر الغاء قراردادهای موقت، تضمین شغلی، منع اخراج، یا کار یا بیمه بیکاری، حق اعتصاب، حق ایجاد تشکل های مستقل کارگری وخواست هائی نظیر این ها، که خواست همه کارگران است، می توانند زمینه اتحاد عمل کارگری باشند.

افزون بر این ها، حول بسیاری از مسائل وموضوعات دیگر کارگری نیز می توان دست به اتحاد عمل های موردی زد.  چرا فرضا سال آینده، گرایش ها و تشکل های کارگری نتوانند در اول ماه مه یک مراسم مشترک برگزار نمایند؟ من قبلا هم گفته ام وهنوز هم براین باورهستم  که جنبش طبقاتی کارگران، از اول ماه مه سقز در سال ۸٣ به این طرف، گام های مهمی به جلو برداشته و با پیشرفت های چشم گیری همراه بوده است ورژیم جمهوری اسلامی نیز به رغم تعرضات پی درپی علیه جنبش کارگری و به رغم تمام بگیر و ببندها و یورش های فزاینده علیه فعالان کارگری، قادر نخواهد بود جنبش طبقاتی کارگران را به قبل از سال ۸٣ بازگرداند. با این همه باید گفت که جنبش کارگری نیز نمی تواند در شرایط و وضعیت کنونی اش در جا بزند. یا باید راه را برای پیشرفت وتکامل  خود باز کند، و یا طبقه حاکم این جنبش را ولو نه به شرایط  قبل از ۸٣، امادرهرحال عقب خواهد راند.

بنابراین قبل از آن که جنبش کارگری در اثر تعرضات طبقه حاکم بیش از این آسیب ببیند و قبل از آن که جنبش کارگری در اثر این تعرضات مجبوربه عقب نشینی شود، باید با آن به مقابله متشکل و سازمانیافته پرداخت. مبارزات منفرد و پراکنده  کنونی فاقد این خصوصیت است و قادر نیست راه را بر تعرض طبقه سرمایه دار ببندد. اما اتحاد عمل کارگری  یک اقدام ضروری و ظرف مناسبی است که می تواند راه رابرای کاستن از دامنه این پراکندگی  و برای متشکل ساختن مبارزا ت اعتراضی کارگری باز کند.

طبقه کارگر برای دست یابی به  خواست های خود و برای ایجاد تشکل های طبقاتی خود، هیچ راه دیگری ندارد جز آن که با طبقه سرمایه دار و دولت پاسدار منافع این طبقه، در گیر شود وبا آن بجنگد. بدیهی ست که این جنگ و رودر روئی می تواند از مراحل مختلفی عبور کند.  مسئله بسیار مهم در لحظه کنونی این است که اولا فعالان جنبش کارگری و کارگران پیشرو تا آنجا که ممکن است و بازو در بازو، نیروی خود را برای اتحاد عمل کارگری متمرکز سازند.  ثانیا  در این جنگ و رودر روئی، تا جائی که ممکن است، طبقه  کارگر باید میزان تلفات خود را پائین بیاورد. امروز مسئله ادامه کاری فعالان جنبش کارگری و کارگران پیشرو، یک مسئله بسیار مهم وحیاتی ست. اتخاذ شیوه ها و راه کارهائی که بتواند ادامه کاری فعالین و پیشروان کارگری را تضمین نماید، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. پیشرفت جنبش کارگری، بدون تلفات و بدون درد، البته خواب و خیالی بیش نیست. اما برای آن که امر تشکل یابی کارگری کم درد تر و با تلفات کم تر به انجام برسد، حتما راه حل هائی وجود دارد که برای کارگران آگاه و پیشروان کارگری نیز ناشناخته نیست. جنبش کارگری چه در سطح ایران و چه در مقیاس جهانی، سرشار از تجارب و راه کارهائی است که باید از آنها آموخت. امروز مسئله تلفیق کار علنی و کار مخفی مسئله بسیار مهمی است. هیچ کارگر آگاهی استفاده از امکانات علنی را ، تا آن جا که ممکن است و تا آنجا که به پیشرفت جنبش کارگری کمک می کند نفی نمی کند. اما اتکاء یک سویه بر کار علنی ، آن هم درشرایط اختناق زده ی کنونی ، وبدتر از آن، غرق شدن در علنی کاری، می تواند لطمات جبران ناپذیری به جنبش کارگری وارد سازد. امروز چه بسا ضروری است که با توجه به شرایط موجود، بر جنبه مخفی برخی از فعالیت ها بیشتر تاکید شود. میان این دوعرصه از فعالیت یعنی کار علنی و کار مخفی باید تلفیق وتوازن معقولی ایجاد نمود به نحوی که بتوان امر تشکل یابی کارگران رابا گام های مطمئن تری پیش برد و راه را بر دست اندازی و تعرض دستگاه امنیتی رژیم به جان کارگران پیشرو و فعالان جنبش کارگری تا حد امکان مسدود ساخت وکوشش رژیم را برای حذف کارگران پیشرو از محیط های کار وفعالیت کارگری، خنثا نمود. اتحادعمل کارگری که با در نظر گرفتن این فاکتور مهم سازماندهی شود، قادر خواهد شد راه را بر پیشرفت جنبش کارگری هموار سازد. گرایش های درون جنبش کارگری با مقدم شمردن منافع طبقاتی طبقه کارگر بر منافع گرایش خود، قادر خواهند شد اتحادعمل های گسترده ومبارزات متشکلی را سازمان دهند، از پراکندگی موجود بکاهند وراه را برای پیشرفت بیشتر جنبش کارگری بگشایند.

”اتحاد کمیته های کارگری“ و ”دعوت از فعالین جنبش کارگری“ با نقد برخوردهای انحصار گرایانه، قائل گشتن به چنین تقدمی را نیز نوید داده است.

دردعوت نامه ”اتحاد کمیته های کارگری“ نکات دیگری نیز مطرح شده واز ”تشکل فراگیر ضد سرمایه داری“ نیز نام برده شده است. اینکه این ” تشکل فراگیر ضد سرمایه داری“ چه نوع تشکلی است، هدف آن چیست وچگونه قرار است ایجاد شود، اینها نکاتی است که در دعوت نامه ”اتحاد کمیته های کارگری“ نا روشن  مانده است و من عامدا در اینجا به آن اشاره ای نکردم چرا که در مقاله مستقل دیگری به آن  خواهم پرداخت. مبهم بودن هدف و نوع تشکل سراسری و چگونگی ایجاد آن، که روشن شدن این ها تا حدود زیادی درگرو کار وفعالیت مشترک و مباحثات نظری گرایشاتی است که دست اتحاد برای عمل، به سوی هم دراز کرده اند، نباید به بهانه ای برای تخطئه کردن این حرکت و یا عدم همکاری ومشارکت در اتحاد عمل کارگری تبدیل شود. هدف بالفعل تهیه کنندگان دعوت نامه، اتحاد عمل کارگری در برابر تعرضات طبقه سرمایه دار حاکم است. این تاکتیک، نیاز مبرم وحیاتی لحظه کنونی جنبش کارگری و برخاسته از شرایط مشخص این جنبش است که باید به استقبال آن رفت و از آن  حمایت نمود.

اصلان جوادزاده

نقل از کار ۴۹٣  نیمه دوم دی ۸۵– سازمان فدائیان (اقلیت)

POST A COMMENT.