از هشت مارس ۵۷ تا امروز

زنان   ایران  همواره در  عرصه های  مختلف مبارزاتی به ویژه در دوران دیکتاتوریهای رژیم شاه و جمهوری اسلامی نقش  بسیار چشمگیری داشته اند .  زنان  مبارز و روشنفکر در دوران  رژیم پهلوی با گسستن از  قید و بندهای سنتی و فرهنگی و خانوادگی آن دوران   با روی آوری  به مبارزه انقلابی و  با فعالیت در  سازمانهای سیا سی   و حتا مبارزه مسلحانه، دلیرانه با رژیم دیکتاتوری شاه و مزدوران امنیتی آن در ساواک  جنگیدند و نقطه عطفی را در جایگاه  اجتماعی زنان گشودند . زنان  مبارز و توانمندی که با آگاهیهای سیاسی و طبقاتی ، اولویت مبارزه را علیه دیکتاتوری  شاه می دیدند  و علیرغم همه تلاشها و  مبارزات و جانفشانیهای زنان در آن دوران  و به‌ویژه مبارزات  نیروهای کمونیست و انقلابی ؛ اما مشخصا این مبارزات در جهت سرنگونی و رهایی از دیکتاتوری بود  و اساسا  مسئله زنان در آن شرایط از اولویت  خاصی برخوردار نبود . در عین حال  برنامه مشخص و کنکرتی نیز برای طرح خواست های زنان  وجود نداشت .دریک چنین  فضای کاملا  مبارزاتی ، انقلاب سال  ۵۷  از راه می رسد و زنان در برپائی این انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی  نقش بسیار بسزایی ایفا نمودند . اگر چه  نیروی عظیم زنان یکی از پایه های اساسی انقلاب علیه رژیم شاه بود، اما در این   انقلاب نیز زنان بدون طرح مطالبات و خواسته ها درپی اعتراضات علیه دیکتاتوری بودند و  همصدا با دیگر اقشار جامعه شعار می دادند مرگ برشاه و شاه باید برود … وشاه رفت. در  فردای پس از پیروزی رژیم جمهوری اسلامی در ٢٢ بهمن ۵۷ و افتادن قدرت به دست مرتجعین  بود  که خمینی اولین حمله به حقوق زنان را با فرمان حجاب اجباری در ١۶ اسفند سال ۵۷ صادر کرد یعنی کمتر از یک ماه پس از سرنگونی دیکتاتوری شاه.

سخنان خمینی در آن روز انگیزه ای شد که زنان در میان برف و سرمای زمستانی در ١۷ اسفند  مصادف با هشت مارس به خیابانها بیایند وبا اعلام همبستگی جهانی با سایر زنان، اولین تظاهرات سیاسی را علیه رژیم نوپای اسلامی سازمان دهند . همزمان در سایر شهرها زنان آگاه و  روشنفکر نیز علیه حجاب اجباری به خیابانها آمدند و نفرت و انزجار خود را ازاین رهبر مرتجع اسلامی اعلام داشتند و با شعارهای “ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم , آزادی حق مسلم ماست ,  حقوق زن جهانیه نه شرقیه  نه غربیه” ؛  اولین حرکت اعتراضی و مستقل  خود را به نمایش گذاشتند. این حرکت اعتراضی ١۷ اسفند  در تاریخ  مبارزاتی  جنبش زنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در روزهای بعد از ١۷   اسفند سال ۵۷ دفتر خمینی با انتشار بیانیه ای رسما  خواهان  متوقف شدن قوانین حمایت از خانواده شد و مشاغل قضایی و قضاوت برای زنان را   ممنوع اعلام داشت . قانون حق طلاق یکجانبه نیز به انحصار  مردان درآمد  و سرانجام نیز  اعلام شد زنان بدون حجاب اسلامی حق آمدن به ادارات و سایر دوائر دولتی و خصوصی را نخواهند  داشت. روزهای ١۷و١۸ و ١۹  اسفند روزهای ثبت شده ای در تاریخ جنبش مبارزاتی زنان ایران است که با اجتماع عظیم خود در مقابل ساختمان دادگستری تهران ابعاد فاجعه را بهتر از دیگران می دیدند  و عمیقا درک کرده بودند که آنان جزء اولین قربانیان حکومت مذهبی و سرمایه‌داری هستند . علیرغم همه مبارزات و مقاومت ها  در عدم  اجرای حجاب و پوشش اجباری, سرانجام رژیم  در ٢۴ تیرماه ١٣۵۹ با انتشار یک بیانیه رسمی  , اجباری بودن حجاب و پوشش  اسلامی را بر زنان تحمیل کرد و گله های حزب الله خود را با شعار ” یا روسری ، یا توسری ” به خیابانها گسیل داشت تا بتواند  با ایجاد جو رعب و وحشت و با پاشاندن اسید و تیغ کشیدن بر سر و صورت زنان ؛جامعه را به دوران توحش و عقب ماندگی سوق دهد.  همزمان نیز یکجانبه شدن  حق طلاق به سود مردان  ، حق حضانت در مورد فرزندان ، طرح جداسازی زنانه و مردانه کردن اماکن  عمومی و مدارس ودانشگاهها، لغو رسمی قضاوت برای زنان و در یک کلام آپارتاید جنسی  را در کشور به طور رسمی حاکم گرداندند.  همزمان رئیس جمهور  مرتجعین ” بنی صدر ”  نیز با تمام  قدرت کوشید سرکوب زنان را مورد تایید قرار دهد و با مشارکت در صدور فرمان انقلاب فرهنگی، در بهار سال ۵۹ حمله به دانشگاههارا آغاز و بسیاری از دانشجویان و اساتید آزادی خواه و چپ  بویژه زنان مبارز را پاکسازی ، اخراج،  زندانی و بقتل رساندند.

در سال های ۶٠ بسیاری از زنان فعال سیاسی در زندانها اسیر وشکنجه و اعدام وتیرباران شدند و بسیاری از زنان نیزبه ناگزیر  راهی تبعید گردیدند . در تمام این دوران زنان با مقاومتها و اعتراضات فردی و جمعی  مخالفت خود را با حجاب اجباری و اسلامی و قوانین نابرابر آن  ابراز می داشتند . پس ازیک دوره رکود وافت بالنسبه طولانی، جنبش زنان دردهه هفتاد تدریجاً واردیک مرحله جدیدی ازرشد واعتلای خودگردید. اگر چه همه این  اعتراضات به صورت فردی و بدون سازماندهی بود، اما روزی نبود که خبر از دستگیری زنان به جرم بد حجابی را در رسانه های گفتاری و نوشتاری آن دوره نبینیم و نشنویم. زنان زیادی به جرم عدم اجرای حجاب کامل و یا آرایش صورت و پوشیدن لباسهای به اصطلاح ” نامناسب”  دستگیر و متحمل ضربات شلاق و همچنین مجبور به پرداخت جریمه های نقدی  شدند .در ادامه همین روند بود که مردان معلم نیز  به طور کلی   از  مدارس دخترانه حذف شدند و  سقط جنین نیز از گناهان کبیره به حساب  آمد. در طی این سالهای طولانی حکومت اسلامی، زنان را به جرم عشق ورزیدن  وبا اتهاماتی نظیر زنا ،دستگیر و تحت لوای سنگسار ،خروارها سنگ وکلوخ را برسرشان باراندند  و حق زندگی را از آنان سلب کردند.  رژیم مذهبی و سرمایه داری اسلامی گام به گام  با  حمایت  نیروهای  ملی – مذهبی  ، حزب توده،  فدائیان اکثریت، نهضت آزادی و نویسندگان و روشنفکران خودفروخته ای همچون سروش  ها , زیبا کلام ها , بهنود ها و شمس الواعظین ها.. و زنان مرتجعی چون  جملیه کدیورها ؛ اعظم طالقانی ها  مریم بهروزی , فاطمه آلیایها  …. توانست در اولین اقدام خود سن ازدواج را از ١۸  سال به  ۹ سال تقلیل دهد و در مراحل بعدی  جشن  تکلیف را در مدارس برای کودکان دختر ۹ ساله برگزارنماید و در مراحل بعدی نیز طرح استتار مدارس دخترانه را به اجرا در آورد و اکنون درپی آن است که لایحه ارتجاعی” حمایت از خانواده” رانیز به تصویب برساند. درروند  سالهای گذشته بر اثر  فشارها  و مبارزات آزادیخواهانه اقشار مختلف وبویژه مبارزات کارگران ؛ زنان ,دانشجویان بود که  فضایی ایجاد شده بود تا  زنان بتوانند جلسات وگردهمایی هایی را برگزار و فعالیتهایی را به شکل علنی و نیمه علنی به  پیش ببرند.  اگر چه درطی  مراحل مختلف, رژیم برای به شکست کشاندن تلاشهای فعالین زنان و سرکوب وحشیانه  به تجمعات آنان ؛ دستگیری و بازداشت دهها تن از فعالان زنان و محکومیت آنها  به شلاق و زندان متوسل شده یود ؛و برغم  همه سرکوبها،  جداسازیها و تبعیضات جنسی  ،  اما رژیم  هرگز  قادر نشد زنان را  به پستوی خانه ها براند و نتوانست  مانع رشد فرهنگی و اجتماعی  و سیاسی جوانان  مخصوصا زنان جوان شود و هرگز  نیز  نخواهد توانست این جنبش را از تلاش و مبارزه برای تحقق مطالبات برابری طلبانه  خود باز دارد.   در پروسه  مضحکه انتخاباتی ٢٢ خرداد۸۸ واعتراضات اقشار مختلف  مردم  به این انتخابات در روزهای بعد  ؛ بار دیگر زمینه ای پدید آمد تا  زنان نیز پیشاپیش   مردان با حضور  دلیرانه خود در عرصه مبارزه،  اعتراضات ،خواسته ها و مطالبات خود را ابراز دازند.   اگر چه  رژیم  جمهوری اسلامی  از فرصت بدست آمده  نهایت سرکوبگری و ددمنشی  خود را بکار بست تا بتواند با توسل به زور و ایجاد فضای ارعاب و وحشت،  اقشار مختلف جامعه بویژه زنان را از صحنه مبارزاتی حذف نماید ، اما زنان ایران در این  پروسه مبارزاتی خود تجربیات بسیار  گرانبهایی را بدست آوردند . با نگاهی گذرا به تاریخ مبارزاتی  زنان در این سه دهه از عمر نکبت بار رژیم  جمهوری اسلامی  به جرات می توان گفت که جنبش  مبارزاتی زنان علیرغم همه  افت و خیزها,  اما  همچنان در صف اول مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه  در برابررژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ودربرابرتبعیض و ستم جنسی  صف آرایی کرده است . امروز هم  پس  ازگذشت سی  و یک سال از  اولین  اعتراضات علیه حجاب اجباری ،  همچنان با شعار لغو حجاب اجباری , فریاد آزادی و برابری را سر می دهند و زنان مبارز در  یک کشمکش روزمره ومداوم با رژیم مذهبی سرمایه داری اسلامی در  شکل فردی یا گروهی، در شکل مقاومت یا تعرض ، همچنان به جنگ و مبارزه دائمی خود ادامه می دهند.

اما جنبش زنان ازطرفی    نباید غافل از فرصت طلبانی باشد  که در هراس از تغییرات رادیکال  و  سرنگونی رژیم  برای مردم  موعظه سر  می دهند  که” دوران انقلاب ها به سر رسیده و اکنون دوران اصلاحات است” و پیام می دهند که” اسلام  هیچگونه منافاتی با  آزادی و برابری ندارد”  . در اوج جنایات رژیم   به جوانان رهنمود می دهند که “اگر در هر شرایطی به شما حمله شد  سنگ در دست نگیرید و گل نثار مزدوران و حامیان سرمایه کنید.”. آیا براستی  برای  زنان  فرقی هم   می کند که امروز به جای  احمدی نژاد ویا خامنه ای مرتجع ، بخواهد کروبی   ویا میرحسن موسوی با شال سبز و یا  به جای عبا و عمامه ،با کت وشلوار وکراوات در مسند قدرت بنشینند؟؟؟؟ . اساسا در قد و قامت این مرتجعین نیست که بخواهند موجودیت زن را به عنوان یک انسان کامل به رسمیت بشناسد .دخیل بستن به هر جناحی از رژیم به امید بهبود  موفقیت زنان در چارچوب و قوانین  این رژیم  توهم و فریبی بیش نیست.  درعین حال نباید دچارخوشبینی شد و چنین تصورکرد که  تنها  با سرنگونی  رژیم جمهوری اسلامی ؛  زنان می توانند به آزادی و حقوق  واقعی خود برسند . در جمع بندی کوتاه از  پروسه مبارزاتی زنان در این سه دهه اخیرباید تاکید  داشت که منشا ستم برزنان در ایران جامعه طبقاتی ونظام ضدانسانی سرمایه داری ست. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی که درآن دین ودولت کاملاًدرهم ادغام شده است، برابعاد ودامنه ستم وتبعیض علیه زنان به شدت افزوده است. تاوقتی که نظام ارتجاعی ومردسالارجمهوری اسلامی ونظام سرمایه داری در کلیت آن  از جامعه  رخت بر نبندد  نمی توان انتظار  داشت که زنان به  ابتدایی ترین خواستهای خود دست یافته باشند . اکنون  که بعد از سی سال بر اثر مبارزات و مقاومتها رژیم جمهوری  اسلامی در بحرانی ترین شرایط حیات خود بسر می برد  اینباربیش از هر زمان  دیگر ایجاب می کند که زنان با مبارزه ای هدفمند و متشکل  وبا ایجاد تشکل های مستقل زنان و با داشتن افق و آلترناتیوی  روشن و سازش ناپذیر با مطالبات  مشخص و خواستهای برابری طلبانه خود  علیه  هرگونه نابرابری و تبعیضات جنسی  همگام و همراه  با  جبنش های کارگری و دانشجویی و دیگر اقشار  محروم مصمم تر از همیشه تکلیف رژیم جمهوری  اسلامی را با همه عوامل رنگارنگش روشن سازند.

این رسالت طبقه کارگراست که نقطه پایانی  بر همه نابرابریها و آپارتاید جنسی و قوانین زن ستیز اسلامی بگذارد  و پرچم آزادی و برابری را در جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی برافرازد ، نظام حاکم رابراندازد و به عنوان یک وظیفه فوری ، حکومت شورائی رامستقرسازد. تنها در  حکومت شورایی کارگران وزحمتکشان است که می توان تضمینی برای  آزادی کامل زن در  روابط  خصوصی و اجتماعی، برابری بی قید وشرط  و کامل زن و مرد , الغا هرگونه تبعیض بر پایه جنسیت ، لغو حجاب اجباری ، حق بی قید وشرط سقط جنین ، ممنوعیت هرگونه فشار و خشونت علیه زنان در محیط  خانوادگی و محیط کار و در  جامعه ، لغو قوانین ارتجاعی طلاق و تعدد زوجات و… را به دست آورد.

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.