بعد از تو رفیق
جغدهای خانه فربه شدند
موشهای بسیاری زاییدند
ابن همه هراس از تو بود
از اندیشههای تو
بعد از تو
کوههای این دیار تنهای تنها گشت
به روی خود نیاوردن
سکوت آفتابکاران را
شگفتن ارغوان را
بعد از تو
سالهای سال
دیگر کسی هقهق پنهان ما را ندید
آفتاب بر دور دستها نتابید
و نوای هیچ چریکی شنیده نشد
در گلوی خونگرفته شهر
در آن سالهای تیرماه
چون قامت سروی ایستادی
در برابر استبداد
و تو روز بودی
در تمامی روز
امروز بر خاک خفته تو خبر آوردهایم
از کوچههای هر شهر
صدای ریزش آوار میآید
آسمان ما را به پرواز کبوترها میخواند
و آبستن انقلاب
شهر به شهر
دیار به دیار
سنگینتر و خونینتر
بهپیش میتازد
و مشت محکم به پوزه دشمن فرود میآید
زیرا ما در آستانه سپیدهدمانیم
سیاهکوه.
نظرات شما