کبوترهای سرخ اسفند
در غروب یک شب سرد زمستانی
هزاران گل سرخ را چیدند
خاموش وار
ارغوان بشگفت در گذر تاریخ
و ما با سوگواری روزگار بیفریاد
دندان خشم بر دهان دوختیم
در دخمههای نمور
با عقدههای گریه شبانه
با آواز خونین سحرگاهان
این خون گرم شماست که بر زمین میریزد
در تمامی فصلها
برای نجات گرسنگان
ای فانوسان راه آزادی
ای عاشقترین زندگان
ای تبار خونی گلها
وای روزی که آتش بر دل جنگل زنیم
آن روز، روز پیمان است
با گلهای سرخ
سیاهکوه
نظرات شما