شنبه ۸ بهمن زلزلهای با بزرگی ۹/ ۵ ریشتر شهر خوی و اطرافاش را لرزاند. مرکز زلزله شهر کوچک فیرورق و روستاهای اطراف آن از توابع شهرستان خوی بود. شهرستان خوی حدود ۴۵۰ هزار نفر جمعیت دارد. پیش از این در تاریخ ۱۳ مهرماه و ۲ دیماه زلزلههایی با بزرگی ۴/ ۵ ریشتر رخ داده بود. وقوع زلزلههای متعدد نتیجه فعال شدن گسل “خوی – سیه چشمه” بود و به همین دلیل نیز هشدارهای متعددی در مورد خطر وقوع مجدد زلزله با قدرتهای بیشتر از سوی کارشناسان داده شده بود، اما جمهوری اسلامی گوش شنوایی برای این هشدارها نداشت و نتیجه این شد که از زلزله مهرماه تا زلزله اخیر، هیچ امکانی برای مردم فراهم نشد. مردمی که در سرما و بدون امکانات گرمایشی و غیره، قربانی بیتدبیری و بیمسئولیتی رژیمی فاسد شدهاند.
پس لرزههای زلزله ۸ بهمن تا چند روز بهطور مرتب ادامه داشت و با توجه به خطر وقوع مجدد زلزله و ریزش خانه کسی قادر به بازگشت به خانههایی با دیوارهای ترک خورده را نداشت.
براساس آمارهایی که رسانههای حکومتی از قول مقامات جمهوری اسلامی منتشر کردند، در اثر زلزله متاسفانه ۳ نفر جان خود را از دست دادند و ۱۱۱۶ نفر نیز مصدوم شدند، اگرچه برخی از رسانههای منتشره در ایران تعداد کشتهشدگان را ۸ نفر اعلام کردند. بهگفتهی استاندار آذربایجان غربی ۶۰ نفر از مصدومین در بیمارستان خوی و ۶۴ نفر نیز در بیمارستانهای ارومیه و سلماس بستری شدند. از این تعداد ۱۰ نفر به صورت اورژانس تحت عمل جراحی قرار گرفته و ۲۴ نفر به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل شدند.
به نوشتهی رسانههای جمهوری اسلامی و براساس آمارهای ارائه شده از سوی مقامات حکومتی نزدیک به ۸۰ درصد واحدهای مسکونی دچار خسارت شدهاند که از این تعداد کمتر از ده درصد آنها به کلی تخریب شدهاند. بهگفتهی اهالی شهر خوی اما قریب به اتفاق واحدهای مسکونی شهر خوی آسیب دیدهاند و وضعیت واحدهای مسکونی در روستاها بسیار بدتر از شهر خوی گزارش شده است.
وضعیت مردم مناطق زلزلهزده همانطور که در رسانههای اجتماعی برای عموم مردم قابل مشاهده است و رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی نیز به دلیل حضور همین رسانههای اجتماعی مجبور به اعتراف به برخی از واقعیتها شدهاند، بسیار وخیم و نگرانکننده است. در سرمای زیر صفر درجه و بارش برف، تنها دارایی عموم مردمی که در شهر خوی و اطرافاش باقی ماندهاند، چادرهاییست که گاه تا ۲۰ نفر و ۲ تا ۳ خانوار مجبور به استفاده مشترک از آنها هستند، گاه حتا بدون یک پتو. از همین رو آن گروه از اهالی شهرستان خوی که فامیل یا آشنایی در شهرهای اطراف همچون ارومیه داشتند، برای زنده ماندن مجبور به پناه بردن به اقوام یا آشنایان خود شدند. مردمی که ماندند اما برای زنده ماندن در جنگاند بویژه با سرما و گرسنگی. مردمی با کمترین امکانات غذایی، بهداشتی، درمانی، گرمایشی و غیره. تاکنون جان باختن یک مادر ۸۲ ساله و پسر ۵۵ سالهاش در اثر مسمومیت ناشی از گاز منواکسیدکربن در رسانهها منتشر شده است، مادر و پسری که به دلیل نبود وسایل گرمایشی برای زنده ماندن در دمای زیر صفر درجه از ذغال برای گرم کردن چادر استفاده کرده بودند. تاکنون بیش از ۱۴۰ نفر از زلزلهزدگان دچار مسمومیت ناشی از استفاده از “ذغال” و “والور نفتی” شدهاند.
وضعیتی که بیلیاقتی یک حکومت سرتاپا فاسد را بهوضوح به تصویر میکشد، و آنگاه که مردم به این وضعیت فاجعهبار معترض میشوند، با چماق مزدوران جیرهخواری روبرو میشوند که از شهرهای دیگر به خوی اعزام شدهاند، مزدورانی که سروصورتشان را برای جلوگیری از شناسایی شدن پوشاندهاند و در مراکز مهم شهر مستقر هستند. برای نمونه عکس یکی از اهالی شهر خوی، مردی مسن با سری خونین از چماق این مزدوران جیرهخوار در رسانههای اجتماعی بازتاب بسیاری یافت و نفرت عمیقی بر جان هر انسان شریفی از این حاکمان فاسد نقش بست. روایتی که همواره شاهد آن در تمامی زلزلهها و سیلها، در تمامی مصائب اجتماعی، در تمامی اعتراضات بودهایم.
مقامات حکومتی نیز مانند همیشه تنها برای گرفتن عکس به منطقه رفتند، از مخبر معاون اول رئیسی تا مقامات استانی و تا فرماندهان سپاه جنایتکاران و اوباشان مانند حسین سلامی. مقاماتی که وعده وعید میدهند اما همینکه با دوربینهای صدا و سیما از منطقه رفتند، همه چیز به فراموشی سپرده میشود. واقعیتی که مردم بهخوبی میدانند و این را به خبرنگار حکومتی خبرگزاری مهر نیز میگویند. یکی از اهالی خوی به وی و دیگر خبرنگاران همراه او میگوید: “این چند روز همه مسئولان و خبرنگاران آمدند عکس گرفتند، فیلم تهیه کردند اما فایده نداشت، وضع ما را ببین در سرما، زیر برف گرسنه، بدون لباس، بدون وسایل گرمایشی ماندهایم… مسئولان توان مدیریت یک شهر را ندارند، سه روز است زلزله آمده این وضع ماست، زیر گل و لای، وسط برف بدون کوچکترین امکاناتی زن و بچه اینجا تنها ماندهایم، فقط یک چادر خالی دادهاند”. یکی دیگر میگوید: “تا الان کسی به فریادم توجهی نکرده، خبرنگاران زیادی این چند روز آمدند، عکس گرفتند، فیلم گرفتند، خبر تهیه کردهاند اما تأثیری تا الان نداشته، حتا صدا و سیما کلی فیلم و خبر تهیه کرد اما هیچکدام از واقعیتها را پخش نکرد، فقط از حضور مسئولان فیلم پخش کرد“.
اما حاکمان فاسد نه تنها بهگفتهی اهالی خوی “توان مدیریت یک شهر را ندارند”، بلکه تا آنجا که میتوانند حتا مانع رسیدن کمکهای مردمی میشوند. دلیل آن نیز روشن است. حکومت از همیاری و همدردی مردم با یکدیگر، اتحاد و همدلی آنها میترسد و این را همواره در بروز حوادث طبیعی گذشته هم چون زلزله کرمانشاه یا سیل لرستان و خوزستان دیدیم. دیدیم که حکومت حتا تعدادی را بهجرم سازماندهی کمکهای مردمی دستگیر و با اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” به زندان انداخت. حکومتی که با قانون “حمایت از خانواده و جوانی جمعیت” حتا میخواهد در رختخواب مردم هم نظارت داشته باشد و فرمان بدهد، طبیعیست که در مورد مصیبتهایی مانند زلزله که گریبان صدها هزار نفر را میگیرد بخواهد از الف تا ی موضوع را در کنترل خود داشته باشد. حکومت میخواهد همه کمکهای مردمی از کانال خودش عبور کنند تا با صاحب شدن کمکهای مردمی، آنها را به نام کمکهای دولتی و یا احیانا ارگانهای آدمکشیاش مثل سپاه جنایتکاران و اوباشان جا بزند.
از آن سو مردم نیز به درستی به حکومت هیچ اعتمادی برای رساندن کمکهای مردمی به دست زلزلهزدگان ندارند و برای همین میخواهند با ابتکار و مدیریت خود کمکها را به دست زلزلهزدگان برسانند. در یکی از بسیار فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، مادری که نوزاد ۲۰ روزه خود را در بغل دارد میگوید: “گناه این بچهی ۲۰ روزه چیست که در سرما باید بماند”. یک مادر دیگر میگوید: “پس از چند روز تازه به ما یک چادر دادهاند، اگر کمکهای مردمی نبود ما همه اینجا مرده بودیم”. مادر دیگری ضمن اعتراض به ممانعت ورود کمکهای مردمی توسط پلیس مزدور جمهوری اسلامی خطاب به مقامات دولتی میگوید: “اگر کاری نمیکنید حداقل مانع کمکهای مردمی نشوید”. مقاماتی که به نیروهای مزدور خود دستور داده بودند تا در سرمای زیر صفر درجه از ماشین آبپاش برای متفرق کردن مردمی که از سرما جان به لب رسیدهاند و آب کافی برای آشامیدن ندارند، استفاده کنند.
جان و دشواریهای مردم مناطق زلزلهزده برای جمهوری اسلامی آنقدر بیاهمیت است که حتا کمکهای پیشنهادی از سوی دولتهای ترکیه و آذربایجان را به دلیل اختلافات سیاسی خود با آن دولتها رد کرد و وقتی انعکاس منفی آن را در جامعه دید، معاون امور بینالملل هلال احمر جمهوری اسلامی به دروغ گفت: “ترکیه به طور رسمی پیشنهاد کمک نداده بود”!!
وضعیت مردم در سرمای زیر صفر درجه و بدون کمترین امکانات آن قدر وخیم است که وقتی مخبر معاون رئیسی در حال گرفتن عکس و فیلم برای نمایشهای تبلیغاتی بود، در محاصره مردم معترض حاضر در محل، مجبور شد به خبرنگاران بگوید: “دولت مصمم است مشکلات مردم منطقه را حل کند و تا ۴۸ ساعت آینده به یک جمع بندی میرسیم، کمکهای زیادی از طرف دولت صورت گرفته اما نامناسب توزیع شده و جوابگو نبوده تلاش میکنیم در روزهای آینده وضعیت را سامان ببخشیم”. در حالی که مردم به صراحت از توزیع تنها چادر آنهم به صورت محدود از سوی هلال احمر جمهوری اسلامی خبر میدهند، مخبر که یکی از فاسدترین افراد حکومتیست وقیحانه از کمکهای زیاد دولت سخن گفت و اینکه تمام تقصیرات به خاطر “توزیع نامناسب” است. براستی که هیچکدام از مقامات جمهوری اسلامی یک روده راست در شکمشان وجود ندارد.
او وعدهی حل مشکلات مردم در “۴۸ ساعت” را داد، اما با گذشت نزدیک به یک هفته از سفر تبلیغاتی وی به خوی، هیچ تغییری در وضعیت مردم زلزلهزده ایجاد نشد. تنها نتیجه سفر وی این بود که انعکاس وضعیت وخیم زلزلهزدگان کم کم از صفحهی رسانههای حکومتی محو و به حاشیه رانده شد و تنها وقتی دوباره در رسانههای حکومتی انعکاس یافت که حسین سلامی فرمانده سپاه جنایتکاران و اوباشان به خوی سفر تفریحی کرد.
فراموش کردن مردم زلزلهزده بسان گذشته، در حالیست که حکومت برای ولخرجیهای تبلیغاتی خود هم پول دارد و هم میتواند برنامهریزی کند. خاصه خرجی از پولی که متعلق به مردم است، همان مردم زلزلهزده. کودکان خوی به خاطر نبود وسایل گرمایشی باید در سرمای زیر صفر درجه بلرزند اما جمهوری اسلامی فقط در یک فقره ناقابل که اخیرا اخبار آن منتشر شد، ۲۱ میلیارد تومان هزینه برگزاری “کنگره زنان تاثیرگذار” در بهترین هتلهای تهران با پذیرایی مجلل کرد. زنان “تاثیرگذاری” که نه خودشان و نه هیچ کس دیگر نفهمید “تاثیرگذار”یشان چه بوده است، حتا آن ۵ نفری که برندهی جایزهی ۲۰ هزار یورویی شدند. ۱۰۰ هزار یورویی که متعلق به کودکان در سرما رها شدهی خوی بود، ۱۰۰ هزار یورویی که سهمی از آن متعلق به همان مادر و پسری بود که در اثر استنشاق گاز منواکسید کربن جان باختند.
حکومتی که در کشتار و اعدام رتبه اول را در جهان دارد، اما آنقدر بیلیاقت و بیمسئولیت است که حتا قادر و یا بهتر است بگوییم حاضر به تامین نیازهای مردم زلزلهزده تنها در یک شهرستان از تمام شهرهای ۳۱ استان کشور نیست. کاری که حتا از بیلیاقتترین حکومتهای کنونی جهان نیز برمیآید.
این واقعیت اما یک روی دیگر نیز دارد و آن اهمیت سازمانیابی تودهای است. در حکومتی مانند جمهوری اسلامی که درّهی عمیقی بین مقامات دولتی و تودههای مردم وجود دارد، برای مقامات دولتی خواست، منافع و حتا زندگی تودههای مردم اهمیتی ندارد. آنها غرقه در زندگی مرفهشان، خود را قادر مطلق و صاحب اختیار مردم میدانند که باید در مورد چگونگی زندگی مردم تصمیم بگیرند. مردم ستمدیده اما با سازماندهی خود، از جمله در مواجهه با مصائب طبیعی با سازماندهی کمیتههای محلات میتوانند به یاری یکدیگر شتافته و به این ترتیب مصیبتهای ناشی از این وقایع را به حداقل برسانند. همان چیزی که آن “قادر مطلق و صاحب اختیار مردم” از آن میترسد و هراس دارد: سازماندهی تودهای.
در حکومت شورایی اما هیچ فاصلهای بین مقامات دولتی و تودههای مردم وجود ندارد. در حکومت شورایی این کارگران و زحمتکشان جامعه هستند که در مورد سرنوشت خود تصمیم میگیرند و تصمیمات خود را به اجرا درمیآورند. سازمانیابی کمیتههای محلات نیز در واقع میتواند یکی از اشکال اولیهای باشد که هم میتواند در سرنگونی جمهوری اسلامی و پیروزی قیام مسلحانه تودهها نقش ایفا کند و هم با سرنگونی جمهوری اسلامی بهسرعت به بخشی از شوراهای اعمال حاکمیت کارگران و زحمتکشان تبدیل گردد.
نظرات شما