نظم اقتصادی-اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران ازآنرو که بنیادش بر استثمار اقتصادی و ستم سیاسی در بیرحمانهترین شکل آن، استبداد سرمایه و دین قرارگرفته، وحشتناکترین ویرانی و کشتار مردم ایران را به بار آورده است. در اینجا سخن بر سر این نکته نیست که کارگران همچون دیگر کشورهای سرمایهداری استثمار میشوند و طبقه سرمایهدار سود میبرد و سرمایه انباشت میکند. در اینجا صحبت بر سر کشتار روزمره تودههای زحمتکش مردم به علل بس متعدد است که در هیچ کجای جهان نمیتوان نمونهای برای آن سراغ گرفت.
صدایمان بلند و در سراسر جهان طنینانداز است از کشتار مردم ایران به دلایل سیاسی، از کشتار حتی کودکان توسط حکومتی خونخوار و باید هم بلند باشد. اما این کشتار فقط جزء بسیار کوچکی از قتل دهها هزار انسان است که در هرسال، تحت حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران رخ میدهد، اما کمتر از آن صحبت میرود، صدایی از کسی بلند نمیشود و به سکوت برگزار میشود.
نقش این نظم ارتجاعی در کشتار مردم ایران در جریان بیماری کرونا فراموش نشده است. خودشان رقم ۱۴۷ هزار را اعلام کردهاند که واقعی آن دو تا سه برابر این عدد است. کمتر کسی را در ایران میتوان یافت که از نقش طبقه حاکم و جمهوری اسلامی در این کشتار بیاطلاع باشد.
از این مورد که بگذریم، در هرسال چه تعداد از مردم ایران درنتیجه آلودگی هوا که متخصصین محیط زیست، علت و مسبب آن را سیاستهای طبقه حاکم اعلام کردهاند، جان خود را از دست میدهند، اما صدای این جانباختگان خاموش در هیچ کجا شنیده نشده و نمیشود؟ به آمار نظری بیفکنیم:
رئیس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت اعلام کرده است: مواجهه طولانیمدت با آلاینده ذرات معلق ۲,۵ PM در کشور، سالانه باعث بروز ۴۱ هزار و ۷۰۰ مورد مرگ زودرس میشود.
درنتیجه این آلودگی هوا و عوارض ناشی از آن مانند سرطان ریه و بیماریهای قلبی، در هر دقیقه ۱۳ نفر جان خود را از دست میدهند. چه کسی جز قاتلان فرمانروای حاکم بر ایران، مسئول این قتلهای خاموش است؟
بر اساس گزارش وزارت بهداشت در سال ۱۴۰۰ در ۲۷ شهر آلوده کشور با ۳۵ میلیون جمعیت حدود ۲۱ هزار مرگومیر منتسب به آلودگی هوا ناشی از ذرات معلق ۲.۵ میکرون در بزرگسالان گزارششده است. همچنین در تهران ۶ هزار نفر جان خود را بهاینعلت ازدستدادهاند. قاتل این جانباختگان طبقه حاکم بر ایران است. اما قتل در خاموشی انجامگرفته و روزمره رخ میدهد.
به نمونه دیگری از این قتلهای خاموش نگاه کنیم. در هرسال دهها هزار کارگر دچار حوادث ناشی از کار میشوند و هزاران تن جان خود را از دست میدهند.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، “طبق آماری که سازمان تأمین اجتماعی از حوادث کار سال ۹۹ ارائه کرده، در این سال ۴۴هزار و ۴۴۱ حادثهی ناشی از کار ثبتشده است. وزارت کار نیز آمار حوادث کارِ سال ۹۹ را ۹ هزار و ۲۹۵ مورد اعلام کرده است. همچنین علی حسین رعیتی فرد (معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) در آخرین اظهارات خود گفته سالانه ۱۳هزار حادثه ناشی از کار در کشور رخ میدهد که ۷۰۰ تا ۸۰۰ مورد آن منجر به فوت میشود.” پوشیده نیست که آمار وزارت کار در مورد حوادث ناشی از کار و تعداد فوتیها بسیار کمتر از آن چیزی است که در واقعیت وجود دارد. چراکه نمیتواند اختلافی ۴ برابری میان آمار سازمان تأمین اجتماعی و وزارت کار وجود داشته باشد. بوروکراسی دستگاه دولتی، بر قتل و جنایت سرپوش میگذارد.
حتی همین خبرگزاری ایلنای وابسته به رژیم، در مورد آمارهای جعلی وزارت کار مینویسد: “ایران به لحاظ حوادث کاری یکی از ناامنترین کشورها برای کارگران به شمار میرود. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شمار کارگرانی که براثر حوادث کاری جانشان را از دست دادند، در سال ۱۴۰۰ کمتر از ۸۰۰ نفر گزارش کرد. این آمار به دلیل اینکه کارگران خارج از شمول قانون کار را در برنمیگیرد غیرواقعی است. سازمان پزشکی قانونی بیش از ۲۸ هزار حادثه کاری در سال ۱۴۰۰ ثبت کرده است.”
صدها مورد حادثه ناشی از کار در همین یک ماه گذشته در ایران رخ داد. در آذرماه، کمتر روزی بدون چند حادثه کار و مرگ کارگران گذشت. خبر این حوادث، اغلب در مطبوعات و خبرگزاریهای رژیم انتشار نمییابد. تنها در مواردی این اخبار علنی میشوند که دیگر قابل پردهپوشی نباشند. خبری که چند روز پیش در برخی مطبوعات رژیم انعکاس پیدا کرد، مرگ وحشتناک ۵ زن کارگر سرپرست خانوار و سوختگی تعدادی دیگری از زنان کارگر سردخانه بهار بروجن، روز ۲۱ آذر بود. این زنان کارگر که “با حداقل حقوق و بدون بیمه و سایر مزایا” در این واحد کار دستهبندی را انجام میدادند ، صبح زود ۲۱ آذر در درون یک ون به سر کار میرفتند که ون آتش گرفت. “آتشنشانی هم که ۳۰۰ تا ۵۰۰ متر با محل حادثه فاصله داشت، بعد از ربع ساعت رسید.” این کارگران جان خود را از دست دادند. از وضعیت جسمانی کارگرانی که وخیم اعلام شد، دیگر خبری انتشار نیافت. میتوان به دهها مورد دیگر، از نمونه مرگ سه کارگر«شرکت پالایش فرآوردههای نفتی پترو تات ماهان» درنتیجه سقوط در مخزن ماده شیمیایی حلال نفتی ، مرگ دو کارگر یک رستوران در منطقه شاندیز استان خراسان رضوی، هنگام استراحت در گلخانه براثر استنشاق گاز سمی ، مرگ چهار کارگر نگهبان یک دامداری در شهرستان تربتجام خراسان رضوی، هنگام کار براثر استنشاق گاز سمی ، مرگ لااقل ۴ نفر براثر انفجار یک دستگاه آمبولانس واقع در مجتمع در حال ساخت پتروشیمی گچساران ، مرگ و مصدومیت دهها کارگر درنتیجه انفجار در یک کارخانه «نئوپان» در بخش ایلخچی شهرستان اسکو، یا نشت گاز در مجتمع پتروشیمی ایلام (الفین ایلام) ، مرگ و مصدومیت دهها کارگر ساختمانی و خدمات و صدها کارگر مصدوم کارخانهها در تصادفات رفتوبرگشت سرویس کارخانهها اشاره کرد. ماجرای قتلهای خاموش، اما به حوادث ناشی از کار و کشتار هزاران کارگر در هرسال خاتمه نمییابد.
به آمار فاجعهبار دهها هزار کشته و مصدوم حوادث رانندگی در هرسال نگاه کنیم که مردم بیسروصدا و خاموش جان خود را از دست میدهند و قاتلان این مردم نیز طبقه سرمایهدار حاکم بر ایران و رژیم سیاسی پاسدار منافع آنها جمهوری اسلامی است. ببینید! چه فجایع بزرگی در این کشور رخ میدهد و کسی هم از ابعاد بزرگ آن خبردار نمیشود. هفته گذشته رئیس راهور اعلام کرد “در حوزه درون و برونشهری در سال ۱۴۰۰ در طی ۷ ماه، ۱۰ هزار و ۲۵۶ نفر و در سال ۱۴۰۱، ۱۱ هزار و ۷۳۴ نفر جان خود را در این مدت از دست دادند که ۱۴ درصد افزایش داشتهایم. ” با این افزایش درحالیکه در سال ۱۴۰۰، ۱۶ هزار و ۷۷۸ نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند، تا پایان سال این تعداد باید به رقمی بیش از ۱۹ هزار افزایش یابد. وی تعداد مصدومان را اعلام نکرد، اما گفت : مجروحان نیز ۲۱ درصد افزایش داشته است. در سال ۱۴۰۰، اعلام شد ۳۱۷ هزار و ۱۲۰ مصدوم حوادث رانندگی به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردند. با این حساب تا پایان سال جاری تعداد مصدومان سال جاری نیز به رقمی بیش از ۳۸۲ هزار خواهد رسید.
وی افزود: “در حال حاضر متأسفانه در ۵۱ درصد فوتی درصحنه اتفاق میافتد. ۶ درصد جان خود را در حین مسیر از دست میدهند و ۴۳ درصد در بیمارستان جان خود را از دست میدهند. ما در چند کلانشهر بخش تروما داریم و وزارت بهداشت در این زمینه بهخوبی عملنکرده است. ”
این آمار را مقایسه کنید با کشوری مثل آلمان که آنهم یک کشور سرمایهداری است، با جمعیتی بهاندازه ایران، اما با بیش از ۵۰ میلیون وسیله نقلیه ثبتشده، (این تعداد در ایران۵ / ۳۸ میلیون است) که آمار مرگ ناشی از سوانح ترافیکی آن، حدود ۳۲۰۰ مورد است. در مقایسهای دیگر، کل مرگ ناشی از سوانح ترافیکی ذر طول یک سال در ایران برابر است با تمام کشورهای اتحادیه اروپا با جمعیتی ۴۵۰ میلیونی.
چرا شاهد این آمار وحشتناک تصادفات و مرگ و مصدومیتهای متعدد ناشی از آن در ایران هستیم؟ پوشیده نیست خودروهایی که در ایران تولید میشود بههیچوجه از استانداردهای ضروری یک خودرو ایمن برخوردار نیستند. این اتومبیلها با مواد و وسایل نامرغوب و غیراستاندارد تولید میشوند. بدنه خودرو ضعیف است و از آلیاژ مقاومی ساخته نشده است. فاقد ایمنی هستند و نقص فنیهای متعددی دارند. این خودروها با کمترین هزینه، تنها برای کسب سود هرچه بیشتر تولید و فروخته میشوند. جان مردم برای سرمایهداران تولیدکننده آنها پشیزی ارزش ندارد. همین مقامات راهور پیشازاین اعلام کرده بودند ۴۰ درصد واژگونی در کل کشور غیرقابلانکار است و بیشتر آن متوجه خودرو، خودروساز و واردات خودروهای بیکیفیت است. فقر مردم ایران و گرانی قطعات خودرو نیز مردم را ناگزیر میسازد از قطعات نامرغوب استفاده کنند که یکی دیگر از عوامل این سوانح است. زیرساختهای لازم در یک کشور پهناور با مناطق گاه صعبالعبور فراهم نیست. اتومبیل پیدرپی تولید و فروش میرود بدون اینکه جادهها و خیابانهای مناسب برای آنها ساخته شود یا جادههای موجود مدام تعمیر شوند. دولت پول کافی برای تمام دستگاه نظامی و بوروکراتیک خود دارد، اما بودجه لازم برای جادهسازی نیست. خرابی پوشش جادهها، وجود نقاط حادثهخیز فراوان در راهها نیز همواره بهجای خود باقیمانده است.همین مقامات، پیشازاین گفته بودند:” نزدیک به ۵۰ درصد از فوتیهای تصادفات هنوز در نقاط حادثهخیز اتفاق میافتد. در کشور ۵ هزار و ۳۰۰ نقطه حادثهخیز داریم که سه هزار و ۲۰۰ مورد برونشهری و دو هزار حادثه درونشهری هستند.” دزدان و قاتلان حاکم بر ایران، اینها را میدانند و کاری نمیکنند. رئیس راهور درباره راههای جدید در این گفتگو گفت: “متأسفانه در این زمینه هم دچار مشکل هستیم و برخی از این نقاط تبدیل به نقطه حادثهخیز شده است. حتی در محورها و مسیرهایی حادثهخیز هم که اعلامشده اصلاحات انجام شود و نقاط حادثهخیز رفع شود مانند محور قائم به بیرجند قرار بود تا پایان سال به دستور رئیسجمهور اصلاحات صورت بگیرد، هیچ اقدامی صورت نگرفته است… تقریباً ۲۹۳ هزار و ۱۶۹ کیلومتر طول راههای کشور است که ۹ درصد آن راه اصلی است و ۳۴ درصد تصادفات در این راههای اصلی در جادهها اتفاق میافتد اما ۷۵ درصد کشتهها در این جادهها است. … فرسودگی اتومبیلها ازجمله ناوگان حملونقل عمومی فرسوده که میبایستی سالها از رده خارج شوند، اما مشغول به کارند. ۶۰ تا ۶۵ درصد ناوگان عمومی فرسوده است” که سوای خطراتی که جان مسافران را به خطر میاندازند در کنار کارخانهها یکی از عوامل آلودگی هوا هستند. وی در همین مصاحبه میگوید: ” ۳۳ درصد ناوگان حملونقل درمجموع فرسوده است. در ناوگان حملونقل عمومی ۸۵ درصد در تهران فرسوده است .” بنابراین از همین گزارشی که رئیس راهنمایی و رانندگی رژیم ارائه میدهد روشن است که قاتل دهها هزار تن از مردم ایران و مصدومیت صدها هزار نفر در هرسال، طبقه حاکم بر ایران است، اما این قتلها بیسروصدا و خاموش انجامگرفته و میگیرد و بدبختانه شاهد اعتراضی هم در مورد این قتلهای خاموش نیستیم.
حال اگر فقط تمام آمار کشتهها و مصدومینی را که در این نوشته به آنها اشاره شد در نظرگیریم و آمار صدها اعدامی، جانباختگان سالانه ظاهراً حوادث طبیعی و غیره را هم نادیدهگیریم، با آمار وحشتناک مرگ دهها هزار تن از مردم ایران در هرسال رو به رو هستیم. اینها درواقع قتلاند، اما قتلهای خاموش. چراکه مسبب مرگ این مردم، طبقه حاکم ، نظام سرمایهداری ایران، رژیم سیاسی پاسدار آن و یکمشت دزد و غارتگر حاکم بر کشورند. اینها قاتلان مردماند. اگر این آمار را در برابر هر انسانی باکمی آگاهی بگذارید، خواهد گفت: نظم اقتصادی- اجتماعی حاکم بر ایران پوسیده و گندیده است و طبقه حاکم و نظم سیاسی پاسدار آن جز قاتل و جنایتکار چیز دیگری نیستند. این نظم را باید از بنیاد برانداخت و دگرگون کرد و یک نظم نوین سوسیالیستی را بهجای آن مستقر ساخت تا از فجایع آن رهایی یافت.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۰۲ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما