در چند ماه گذشته شاهد گسترش اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای شهرستانهای کشور بودهایم. اگر چه این اعتراضات در گذشته نیز به صورت پراکنده در دانشگاههای، مازندران، همدان، تبریز، اهواز و… وجود داشته، اما همواره این دانشگاههای مرکز بودهاند که مهر خود را بر جنبش دانشجویی کوبیدهاند. به دلیل همین خودویژگی، در مواردی نیز اعتراضات دانشجویی در شهرستانها تحت پوشش مبارزات دانشجویی مرکز در حاشیه قرار گرفتهاند. برای نمونه میتوان از قیام دانشجویی دانشجویان تبریز در تیر ماه ۷٨ نام برد. به رغم این که دانشجویان تبریز همزمان با دانشجویان دانشگاههای تهران در آن یک هفته بیاد ماندنی حماسه آفریدند، به رغم این که سرکوب و فشار وارده بر دانشجویان دانشگاه تبریز در آن روزها، در مواردی بسیار وحشتناکتر از تهران بود، اما هنوز که هنوز است وقتی صحبت از قیام دانشجویی ۷٨ میشود، از دانشگاه تبریز نامی برده نمیشود. یا اگر حرفی زده میشود آنچنان کمرنگ است که عملا در سایه مبارزات دانشجویان تهران گم میگردد.
باید اذعان کرد که به علت کثرت تعداد دانشگاه های موجود در تهران، چندان هم دور از انتظار نیست که اعتراضات دانشجویی بیشتری را در حوزه مرکز شاهد باشیم، علاوه بر این، پیشینه مبارزاتی جنبش دانشجویی، که نام و هویت خود را از جان باختن سه دانشجوی مبارز دانشگاه تهران گرفته، و نیز سطح انتظارات و واکنش توده های مردم نسبت به اعتراضات دانشجویی در دانشگاه های تهران، از جمله عوامل دیگری هستند که تاثیر خود را بر شکل گیری چنین ذهنیتی گذاشته است.
با وجود این می توان گفت دانشجویان دانشگاه های شهرستان ها تا حد امکان نقش خود را در مبارزات دانشجویی ایفا کرده اند. چنانچه در کنار اعتراضات دانشجویی در تهران، ما بارها شاهد اعتراضات دانشجویی در دیگر استان های کشور نیز بوده ایم. هر چند دامنه و گستردگی این اعتراضات در مقایسه با مرکز ابعاد کوچکتری داشته است.
اما آنچه در ماه های اخیر رخ داده، نشانه های تحرک بیشتر تجمعات اعتراضی در دانشگاه های خارج از مرکز است. حرکت های اعتراضی که به لحاظ گستردگی و اتخاذ شیوه های رادیکال مبارزه، جلوه ی تازه ای به مبارزات جنبش دانشجویی داده است .
اعتراضات دانشجویان دانشگاه شیراز در اسفند ماه گذشته، که با حضور بیش از دو هزار دانشجو به مدت ده روز ادامه یافت، نمونه آشکار گسترش وسیعتر مبارزات دانشجویی به شهرستان ها بود. آنچه دانشجویان شیراز در اسفند ماه انجام دادند تنها یک تجمع و اعتراض ساده نبود. آنها به مدت ده روز دست به اعتصاب زدند، کلاس ها را تعطیل کردند، چندین بار ساختمان مدیریت دانشگاه را به تصرف خود در آوردند، چند نوبت اقدام به اعتصاب غذا کرده و سيني هاي غذا را از مقابل سلف سرویس تا بيرون از دانشگاه چيدند. و مهمتر اینکه اساتید دانشگاه نیز با صدور اعلامیه از حرکت اعتراضی دانشجویان حمایت کردند.
در واقع اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز، چه به لحاظ کثرت دانشجویان معترض و چه به دلیل تعمیق مطالبات و گسترش دامنه اعتراضات، حامل پیام معینی برای کل جنبش دانشجویی ایران بود.
به دنبال اعتراضات ده روزه دانشجویان شیراز و با سپری شدن تعطیلات نوروزی، شاهد شکل گیری اعتراضات گسترده دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز بودیم.
اعتراضات دانشجویان تبریز که در نخستین روزهای اردیبهشت ٨۷ با تحصن و اعتصاب شبانه روزی دانشجویان آغاز گردید، در سومین روز خود با اعتصاب غذای تعدادی از دانشجویان تداوم یافت. و در نهایت پس از پنج روز اعتصاب غذا و با پیوستن ٣۶ تن به این اعتصاب، دانشجویان تبریز موفق شدند به بخشی از مطالبات شان دست یابند.
پس از دانشگاه سهند تبریز، دانشجویان دانشگاه بیرجند دست به اعتراض و اعتصاب زدند. تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه بیرجند ابتدا به دعوت شورای صنفی این دانشگاه برگزار شد و بیش از هزار نفر از دانشجویان در آن حضور یافتند؛ اما در ادامه با تشکیل شورای متحصنین و به دنبال آن با شروع اعتصاب غذای خشک ٣٠ تن از دانشجویان، اعتراضات وارد مرحله تازه ای شد. نکته مهم در حرکت اعتراضی دانشجویان دانشگاه بیرجند این بود که آنها علاوه بر اعتراض به شرایط نا مطلوب دانشگاه، اعلام همبستگی با دانشجویان معترض دیگر دانشگاه های کشور را بخشی از اهداف حرکت اعتراضی خود بر شمردند.
اعتراضات دانشجویان این سه دانشگاه، نمادی از اعتراضات جنبش دانشجویی در دانشگاه های خارج از حوزه تهران بود. اگر چه در همین دوران، همزمان با اعتراضات دانشجویان شیراز، دانشگاه تربیت معلم کرج، شهر کرد و شاهرود نیز دست به تجمعات اعتراضی زدند و پس از آن نیز دانشجویان بابل، زاهدان، همدان و مازندران نسبت به سیاست های سرکوبگرانه رژیم و شرایط نامناسب آموزشی تجمعات اعتراضی داشتند، اما دانشجویان دانشگاه شیراز و سهند تبریز نشان دادند که جنبش دانشجویی ایران از آنچنان ظرفیت اعتراضی برخوردار است که می توان امید داشت از این پس همراه با اعتراضات دانشجویان دانشگاه های تهران، شاهد گستردگی و تحرک بیشتر این جنبش در دانشگاه های شهرستان ها نیز باشیم.
گسترش و تعمیق اعتراضات دانشجویی به شهرستان ها را باید به فال نیک گرفت. اما همین جا باید اذعان کرد که دانشگاه های کشور یک مجموعه بهم پیوسته هستند که مبارزاتشان در همراهی با هم معنا پیدا می کند. مبارزات دانشجویی در یک دانشگاه معین هر قدر هم قوی باشد، به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. جنبش دانشجویی در یک حرکت متشکل، سازمان یافته و سراسری قادر است رژیم را به عقب نشینی وادار کرده و شرایط را به نفع خود و تحقق مطالبلت دانشجویی تغییر دهد.
هم اکنون مجموعه شرایط حاکم بر فضای دانشگاه های کشور، چه به لحاظ اعمال شیوه های سرکوب و چه به دلیل کمبود امکانات رفاهی و آموزشی، شرایط یکسانی را برای کل دانشجویان فراهم نموده است. عرصه فشار بر دانشجویان هر روز تنگتر می گردد. تبعیضات جنسیتی هر روز ابعاد وسیعتری می یابد. دانشجویان دختر به انحاء مختلف از نوع پوشش گرفته تا بهانه های فرهنگی، مدام مورد تعرض و هتاکی نیروهای حراست و کمیته ی انظباطی قرار می گیرند.
مجموعه این عوامل، شرایطی را پیش آورده که دانشجویان هر دانشگاه به فراخور کمیت و سابقه مبارزاتی شان، در مقابل اقدامات ارتجاعی، سرکوبگرانه و تبعیض جنسیتی مدیریت دانشگاه واکنش نشان می دهند. چنانکه حرکت های اعتراضی دانشجویان شیراز، سهند تبریز و بیرجند نیز در واکنش به رفتارهای این چنینی مدیریت دانشگاه شروع و سپس ابعاد وسیعتری به خود گرفت. تا جاییکه با استفاده از اشکال دیگر مبارزه از جمله اعتصاب غذا، افق تازه ای را پیش روی مبارزات جنبش دانشجویی قرار داد.
علاوه بر این، گسترش وسیعتر اعتراضات دانشجویی به شهرستانها، این فرصت را برای دانشجویان مبارز دانشگاه های تهران فراهم می کند که بتوانند با تمدید قوا، فشارهای ناشی از سرکوب عریان رژیم در ماه های گذشته را پشت سر گذاشته و مجددا با کسب انرژی بیشتر به مقابله با سیاست های سرکوبگرانه رژیم برخیزند.
چنانچه هم اکنون شاهدش هستیم، دانشجویان دانشگاه های مختلف چه در تهران و چه در شهرستان ها، در حال اعتراض به عملکرد ارتجاعی وزارت علوم و مدیریت انتصابی دانشگاه ها هستند. در سال های اخیر کمتر شاهد این گونه همزمانی اعتراضات دانشجویی بوده ایم. از یک طرف فاصله دوره های اعتراضی دانشجویان نسبت به گذشته کوتاه تر شده و از طرف دیگر، همزمانی اعتراضات دانشجویی در دانشگاه های مختلف کشور نمود آشکارتری به خود گرفته است.
در حرکت های اعتراضی دانشجویان شیراز، تبریز و بیرجند، برکناری رییس یا مسئول حراست و فراتر از آن پاسخ گو بودن وزیر علوم در مقابل دانشجویان، جزء اولین خواست های دانشجویان معترض بوده است. و این نشان می دهد که جنبش دانشجویی به این ضرورت دست یافته که می بایست در جهت متحقق ساختن حق انتخاب مدیریت دانشگاه ها گام بر دارد. چرا که با بودن روسای انتصابی که عملا بازوی سرکوب رژیم و وزارت علوم هستند، چیزی جز اعمال فشار بیشتر عاید دانشجویان نخواهد بود.
برگرفته از نشریه “کار” شماره ۵۲۵ – نیمه دوم اردیبهشت ۱۳۸۷
نظرات شما