چه شکوهی دارد شور و شوق مبارزاتی دانش آموزان!

مبارزات سلحشورانه توده های مردم ایران چهارمین هفته خود را با شجاعتی کم نظیر پشت سر گذاشت و با دلی سرشار از امید و شوق و انتظار وارد پنجمین هفته جنگ و گریزهای شهری با نیروهای فاشیست جمهوری اسلامی شد. در این چهار هفته، ابعاد مبارزات قهرمانانه مردم ایران و تداوم قیام و نبردهای خیابانی آنان، آنچنان پر غرور و حماسه ساز و شورانگیز بوده است که نشر اخبار و تماشای صحنه های غرورانگیز آن جهان و جهانیان را به حیرت در آورده است.

طی چهار هفته گذشته، شعار “زن، زندگی، آزادی” و تصاویری از شجاعت زنان آزاده و قهرمان ایران در میادین بزرگترین شهرهای جهان نقش بسته است. علاوه بر زنان، خیزش و خروش تحسین برانگیز دانشجویان با شعار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”، در فضای دانشگاه های کشور به صورت پیوسته طنین انداز است و در گستره ای به وسعت بیش از ۱۰۰ دانشگاه فریاد رهایی توده های کار و زحمت را پژواک می دهد. در این روزهای آتش و خون، در این روزهای سر بر کشیدن انقلاب، یک اتفاق شگرف در جامعه رخ داده است و آن ورود پر رنگ دانش آموزانِ به میدان مبارزه است. حضور دلیرانه و شوق برانگیز دانش آموزان، بویژه دانش آموزان دختر در کف خیابان ها، به مبارزات قهرمانانه توده های مردم ایران جسارت ویژه ای داده است. دختران دانش آموزی که با به آتش کشیدن تصاویر خمینی و خامنه ای فضای مدرسه را به صحنه نبرد با ۴۴ سال نماد تحجر تبدیل کرده اند. نوجوانانی که دلیرانه از مدرسه راهی خیابان می شوند، حجاب از سر بر می کشند و با سر دادن شعار “مرگ بر دیکتاتور” و “زن، زندگی، آزادی” شجاعت و قهرمانی را در کف خیابان ها تکثیر کرده اند. این مبارزات شورانگیز توده های مردم ایران در چهارمین هفته خود با اعتصاب سیاسی کارگران پروژه ای نفت در حمایت از مبارزات قهرمانانه مردم ایران همراه شد. تحولی بی بدیل که خون تازه ای در شریان مبارزاتی توده های بپاخاسته مردم ایران دمید و امید به پیروزی را در دل آنان دو چندان کرد.

وقوع تمامی این اتفاقات و صحنه های تحسین برانگیز مبارزاتی، آنهم در وضعیتی که جامعه از یک موقعیت انقلابی به آستانه انقلاب ورود کرده است، امری بسیار محتمل، ممکن و قابل پیش بینی بود. در کنار همه این قهرمانی ها و مبارزات سلحشورانه چهار هفته اخیر، آنچه جامعه را به تحسین و شوق واداشت، همانا ورود شجاعانه و متهورانه دانش آموزان- بویژه دانش آموزان دختر- به عرصه مبارزه و مقاومت و ایستادگی در مقابل ۴۳ سال آموزش جهل و خرافات در مدارس بود. این ورود زیبای دانش آموزان به صحنه مبارزه که با برداشتن روسری در مدارس آغاز شد؛ با به زیر کشیدن قاب عکس های خمینی و خامنه ای از دیوار کلاس های درس تداوم یافت، با پاره کردن و سوزاندن و لگد مال کردن عکس های خمینی و خامنه ای در مدارس شتاب گرفت، با هو کردن مدیر حزب اللهی در مدرسه، قدرت و اتحاد و همبستگی را تجربه کرد، با نفی حجاب اجباری و عصیانگری در خیابان ها حماسه آفرید و در نهایت با سر دادن شعار “مرگ بر دیکتاتور” و “زن، زندگی، آزادی”، پایه های نظام آموزشی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را به لرزه در آورد.

این حضور مبارزاتی دانش آموزان طی چهار هفته گذشته برای ارتجاع حاکم آنچنان سنگین و غیر قابل تصور بود که تا کنون نیروهای امنیتی رژیم صدها دانش آموز را دستگیر، تعدادی را اخراج و ده ها دانش آموز را نیز در کف خیابان ها کشتار کرده اند. تا جاییکه شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان در بیانیه روز سه شنبه ۱۹ مهر، از کشته شدن دست کم ۲۸ دانش آموز در جریان اعتراضات اخیر خبر داده است. این شورا همچنین با اظهار نگرانی از دستگیری گسترده دانش آموزان و بی خبری از وضعیت آنان اعلام کرده است: “از وضعیت و محل نگهداری این دانش آموزان اطلاعی در دست نیست”.

شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان همچنین  با تاکید بر اینکه سیاست “وحشت افکنی” در مدارس، دانش آموزان را بی پرواتر کرده است، در مورد شرایط ظالمانه تحمیل شده بر آنان نوشت: “سال تحصیلی جدید با سرکوب و شلیک مستقیم گلوله به بسیاری از نوجوانان دانش آموز آغاز شد؛ اما این سیاست رعب، وحشت افکنی و رفتارهای ظالمانه، دانش آموزان را به سرنوشت خود و دیگر همنوعانشان حساس تر و آگاه تر کرد و امروز، صحنه های باشکوه اعتراض های دانش آموزان به ویژه دانش آموزان دختر را در مدرسه شاهدیم”. شورا هماهنگی، همچنین در اطلاعیه دیگری که روز پنجشنبه ۲۱ مهر انتشار یافت، از حمله نیروهای امنیتی به مدرسه دخترانه شاهد در اردبیل خبر داده است. در این حمله که با همدستی مدیر و مسئولان این دبیرستان با نیروهای امنیتی صورت گرفت، تا کنون یک دانش آموز به نام آیتک به دلیل ضربات وارده جان باخته، دانش آموز دیگری در حالت کُما به بیمارستان انتقال یافته، ۱۰ دانش آموز هم زخمی و دستکم ۷ دانش آموز نیز بازداشت شده اند.

گستردگی مبارزات دانش آموزان، آتش کشیدن عکس های خمینی و خامنه ای در مدارس، حضور بی باکانه آنان در اعتراضات خیابانی، شجاعت، حماسه آفرینی و بروز خشم انفجارگونه آنان نسبت به خمینی و خامنه ای – این دو نماد ارتجاع حاکم – چنان جمهوری اسلامی و مزدوران این رژیم را به وحشت انداخته که خامنه ای و نیروهای سرکوبگر رژیم آشکارا سیاست سرکوب و دستگیری و کشتار دانش آموزان بپاخاسته را در پیش گرفته اند.

حمله به مدارس، مرگ فجیع نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل زاده، دو دانش آموز ۱۶ ساله ای که پس از دستگیری به قتل رسیدند و نیز دستگیری صدها دانش آموز دختر و پسر، و کشتار ده ها دانش آموز دیگر در کف خیابان ها به عینه نشان می دهد که ارتجاع حاکم پس از ۴۳ سال مغز شویی، تبلیغ خرافات دینی و تحمیل بنیان های ایدئولوژیک آموزش دینی  به دانش آموزان، اکنون خود را شکست خورده این میدان نبرد می داند و از این بابت بسیار خشمگین است. عصیانگری دانش آموزان در مقابله با سرکوب و حجاب اجباری، آنچنان بر جمهوری اسلامی گران آمده است که وزیر آموزش و پرورش این رژیم سفاک که تا پیش از این هم  در کسوت یک مرتجع اظهار وجود می کرد، پس از سخنان خامنه ای که مجوز خشونت و کشتار کودکان و دانش آموزان را صادر کرد، در قامت یک فاشیست  تمام عیار ظاهر شده و علیه دانش آموزان دستگیر شده یاوه سرایی کرده است.

 

به رغم اینکه تا کنون ده ها دانش آموز کشته و صدها دانش آموز نیز در خیابان و مدرسه دستگیر شده اند، یوسف نوری، این مرتجع فاشیست که بر صندلی وزارت آموزش و پرورش نشسته است، روز چهارشنبه ۲۲ مهر در مصاحبه با روزنامه شرق گفت که تعداد کمی از دانش آموزان دستگیر شده اند. علاوه بر دروغ بافی در مورد تعداد دستگیر شدگان، او همچنین ادعا کرد که هیچ دانش آموزی در مدرسه دستگیر نشده است. این ادعای کذب یوسف نوری در شرایطی مطرح شده که پیش آن در ویدئوهای منتشر شده، وَن های بدون پلاک در داخل مدارس مشاهده شده اند. روشن است که این ون های بدون پلاک نیروهای امنیتی هرگز برای پخش شیرینی و گل وارد مدارس نشده اند، بلکه حضور آنان یقینا برای سرکوب و دستگیری دانش آموزان بوده است.

نمونه دیگر تهاجم نیروهای امنیتی به هنرستان فنی حرفه ای در شهرستان کرج است. نیروهای امنیتی برای بازداشت دانش آموزان معترض به این دبیرستان یورش بردند، اما از آنجایی که معصومه عقاب نشین، مدیر شجاع این هنرستان با پاک کردن فیلم دوربین های مداربسته حاضر به همکاری با نیروهای امنیتی نشد، روز بعد خود این مدید متعهد در مقابل چشمان دانش آموزان بازداشت شد.

در مقابل این تجربه عدم همکاری مدیر مدرسه کرج با نیروهای امنیتی، در عوض ما با مدیران دیگری همانند مدیر دبیرستان شاهد اردبیل مواجه ایم که با نیروهای امنیتی همکاری نزدیک داشته و با بی مسئولیتی تمام دانش آموزان را به قتلگاه رژیم فرستاده است. این مدیر مزدور و تمامی آن دسته از مدیران و مسئولان مدارس که برای دستگیری و سرکوب دانش آموزان با رژیم و نیروهای امنیتی همکاری می کنند، باید بدانند که رفتار و اَعمالشان در حافظه دانش اموزان ثبت می شود و آنان در آینده ای نه چندان دور باید پاسخگوی اینگونه رفتارهای کثیف و خائنانه خود باشند.

سخنان یوسف نوری اما فقط به دروغ بافی در مورد آمار دانش آموزان دستگیرشده خلاصه نمی شود. او در ادامه سخنان اش مدعی شده است: “دانش آموزی در زندان نداریم و مواردی هم اگر بازداشت باشند، برای اصلاح و تربیت است که در مرکز روان شناسی هستند و دوستان کارشناس کارشان را انجام می دهند تا بعد از اصلاح به محیط مدرسه بر گردند”. (تاکید از ماست)

سرکوب و دستگیری دانش آموزران و به طور اخص این بخش از سخنان فاشیستی وزیر به اصطلاح آموزش و پرورش واکنش های تندی را در عرصه داخلی و بین المللی برانگیخته است. شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان با صدور بیانیه ای ضمن “بی مسولیت” و “بی کفایت خواندن”این به اصطلاح وزیر آموزش و پرورش، اعلام کرد: “دانش آموزی را که نتوانستید در مدارس به شیوه دلخواه خود اجتماعی اش کنید، اکنون در بازداشتگاه های اصلاح و تربیت قرار است تبشیر و تنذیر و تمشیت شود؟ چه دفاعی کرده اید از مدیر باشرفی که حاضر نشد تصاویر دوربین های مدرسه را دراختیار ماموران امنیتی قرار دهد و در حضور دانش آموزان بازداشت شد؟”

انجمن حمایت از کودکان ایران نیز با اشاره به حضور “گروه های سنی دهه ۸۰ و گاهی حتی دهه ۹۰” در اعتراض های اخیر، از “دستگیری و نگهداری کودکان در شرایط نامطلوب تا کشته شدن آن ها” ابراز نگرانی کرده است. کاترین راسل، مدیرعامل صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) هم از “گزارش های مستمر در باره کشته و زخمی و بازداشت شدن کودکان و نوجوانان در ناآرامی های عمومی فعلی در ایران اظهار نگرانی شدید” کرده است.

با این همه و به رغم نگرانی های داخلی و بین المللی در مورد کشتار و دستگیری دانش آموزان، جمهوری اسلامی اما همچنان با ورود به مدارس در صدد زهر چشم گرفتن از دانش آموزان است. دانش آموزانی که شجاعانه دیوار ترس را فرو ریخته اند و با حضور خود در کف خیابان ها و به زیر کشیدن عکس های خمینی و خامنه ای در مدارس، خشم جمهوری اسلامی را برانگیخته اند.

این دانش آموزان سرکش که اینچنین رژیم را مستعصل کرده اند، نیروهای تازه نفسی هستند که نه سرکوب خونین دهه ۶۰ شاهد بوده اند، نه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را دیده اند و نه تجربه ای از آن سال ها دارند. اگر چه ممکن است پدر، مادر و یا عضوی از خانواده بسیار از این بچه ها سرکوب شدگان دهه ۶۰ و سال های بعد از آن باشند. مسلما تجربه بیرونی آنان فقط دیدن سرکوب خونین توده های مردم ایران در خیزش دی ماه ۹۶ و قیام آبان ۹۸ است که به کشتار هزاران نفر انجامید. آنان اما یک تجربه شخصی دارند و آن خشکانده شدن لبخند بر لبانشان، سرکوبِ نشاط و شادی و شور در جانشان و تحقیر و تهدید روزانه گشت کشتار و مزدوران رژیم در مدرسه و کوچه و خیابان در همین سال های کوتاه عمرشان است که این چنین آنان را به مصاف با جمهوری اسلامی کشانده است. دانش آموزانی سرکش و بی باکی که دیگر تسلیم زورگوئی نمی‌شوند. دانش آموزانی در جستجوی لبخند و شادی های بی دریغ که از آنان گرفته شده است. بدین جهت آنان از جمهوری اسلامی، نیروهای بسیج، مدیران مزدور، گله های حزب اللهی و همه آن کسانی که با رژیم همکاری می کنند، آنچنان عاصی و خشمگینند، که دیگر هیچ پروایی از رویارویی مستقیم با آدمکشان جمهوری اسلامی ندارند. آنان، در این روزهای سرنوشت ساز، در این روزهای اعتراض و قیام و انقلاب، در این روزهای آتش و خون با هر تهاجم رژیم جری تر می شوند، گام هایشان استوارتر می شود و با امید به پیروزی، سلحشورانه تر از پیش گام به میدان مبارزه می گذارند. دانش آموزانی که اکنون بیش از هر زمانی به حمایت پدران و مادران شان نیازمندند، دانش آموزان و بازداشت شدگان نوجوانی که این روزها تا بلندای شور و شعور و شهامت قد کشیده اند و سهم شان آنگونه که وزیر فاشیست آموزش و پرورش مدعی شده است، هرگز بودن در “مراکز روانشاسی” و یا “کانون های اصلاح و تربیت” نیست. پوشیده نیست این جوانان و دانش آموزان دستگیر شده فقط برای نجات خود، فقط برای بازگرداندن لبخند بر لبانشان، و فقط برای رهایی از پوشش اجباری پا به میدان نبرد ننهاده اند. آنها برای رهایی خود، خانواده شان و تمامی مردم ایران اینچنین بی مهابا در میانه میدان نبرد می رقصند. پس بیائید برای اینهمه شکوه مبارزاتی که آنان آفریده اند، همه با هم در این روزهای سخت مبارزه، در این روزهای دستگیری و دلتنگی و انفرادی و زندان، تنهایشان نگذاریم. در کنار خانواده هایشان باشیم و برای رهایی آنان از زندان و بند پیگیرانه تلاش کنیم.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۹۹۲  در فرمت پی دی اف:

 

Website Comments

  1. Amir
    Reply

    لباس شخصیها چگونه دارند عمل می کنند. از کجاها می اییند. چگونه در ،تطاهر ا تها بچه ها و رهبران انها را سناساعی می کنند و بعد به دنبال انها راه می افتند و وقتی که جمعیت اطرافشان کمک است انها را دستگیر و می دزدند و به جاهای نامعلو می می برند. این جاها کحا هستند. ایا تمامشان را به زندانها میبرند و یا جاهای دیگری نطیر مسجدهایشان و یا خانه های امنشان می برند. ایا ما باید انها را تعقیب کنیم و .از لحاط اطلا عاتی خودنمان را قوی کنیم. اینها اسلحه هایشان را از مسجدها می گیرند و یا از پادگانها و یا با خود به خانه هایشان می برند. ایا اسلتحه هایشان را در زیر زمین و یا انباریهایشان مخفی کرده اند؟
    ما باید برای این سعولها جوابهایمان را پیدا کنیم و در تطاهراتهایمان تعییر تاکتیک بدهیم.
    اطلاعات از چگونیگی عملیات لباس شخصیها و حاهای که اسلحه هایشان را مخفی کردهاند از یکی از وطایف مهم ماها باید باشد.
    باید انها را گیج کرد با لباس عوص کردن و تنها نبودن.
    بدون دانستن اینکه انها دارند چه کار می کنند ما نمی توانیم مقابله کنیم.
    موفق و پیروز

POST A COMMENT.