بازخوانی دوباره پرونده جنایات کهریزک

یادداشت سیاسی- روز یکشنبه ۲۱ شهریور سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران با ارسال نامه ای سرگشاده به قاضی پرونده اش، از بازماندگان کشته شدگان بازداشتگاه کهریزک عذر خواهی و از حوادث پیش آمده در آنجا ابراز شرمندگی کرد. او در این نامه یادآور شده است: “به عنوان دادستان وقت، عمیقا ابراز تاسف و اعتذار می نمایم و از مقام شهیدان مظلوم این حادثه جوادی فر، روح الامینی و کامرانی طلب پوزش نموده و علو درجات را از خداوند بزرگ مسئلت می نمایم”. تاکید از ماست.
سعید مرتضوی، قاضی و دادستان وقت تهران در سال ۸۸ از جمله متهمان اصلی جنایات رخ داده در کهریزک است. جنایات فجیعی که با دستگیری تعداد زیادی از معترضان انتخاباتی خرداد آن سال و انتقال آنان به بازداشتگاه جهنمی کهریزک رقم خورد. مکانی که با بازسازی چند سیلو در بیابان های کهریزک به زندان “اراذل و اوباش” تبدیل شده بود. بازداشتگاهی فاقد هرگونه امکانات اولیه، بدون تهویه درگرمای طاقت فرسای تابستان کهریزک، با انبوهی از زندانیان جرایم عادی و خطرناک که رژیم از آنان به عنوان “اراذل و اوباش” در ادبیات خود نام می برد.
سعید مرتضوی نیز با “اراذل و اوباش” خواندن معترضان انتخاباتی ۸۸ و با تکیه بر قدرت بلامنازع خود که آن را از خامنه ای و سیستم قضایی جمهوری اسلامی کسب کرده بود، همه آنان را راهی بازداشتگاه مرگ کهریزک کرد. بازداشتگاهی که چند تن از دستگیرشدگان از جمله محمد کامرانی، محسن روح الامینی و امیر جوادی فر در همان روزهای نخست ورود به کهریزک، در پی تشنگی، گرسنگی، بی هوایی و شکنجه ماموران زندان، از پای درآمدند.
چهارمین قربانی کهریزک رامین آقازاده قهرمانی بود. رامین دو روز پس از آزادی از بازداشتگاه کهریزک در بیمارستان رسول اکرم در تهران جان باخت. به گفته خانواده آقازاده قهرمانی، پزشکی قانونی علت مرگ او را “نرسیدن خون به مغز و قلب بر اثر ضربات وارده بر نخاع” اعلام کرد.
رامین پوراندرجانی پزشک وظیفه بازداشتگاه پنجمین قربانی کهریزک شد. پوراندرجانی، پزشک وظیفه و تنها شاهد آگاه و حضوری شرایط مرگبار کهریزک بود. پزشکی که جانباختگان این بازداشتگاه را پیش از مرگ آنان معاینه کرده بود. او نیز سه ماه بعد در ۱۹آبان ۱۳۸۸ به صورت مرموزی در همان بازداشتگاه به قتل رسید. مقامات مسئول از جمله سعید مرتضوی، ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی و سپس خودکشی اعلام کردند؛ در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت غذایی اعلام کرد.
از همان آغاز برملا شدن وقایع کهریزک، روایت ها و گزارش های تکان دهنده ای از این بازداشتگاه در روزنامه های بازتاب بیرونی یافت. روایاتی که تماما حکایت از بربریت و تجاوزگری، درنده خویی و وحشی گری مسئولان و ماموران این زندان داشت. مسئولان و زندانبانانی که درنده خویی را از همان آغار به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی از مکتب خمینی و دیگر رهبران این نظام آموخته بودند. همان رهبران و نظامی که در سال های نخست دهه ۶۰ صدها بار فجیع تر از وقایع کهریزک بر زندانیان اوین و قزلحصار و گوهردشت ستم روا داشتند. سال هایی که ویرانی، کشتار و پلشتی آن هرگز از یادها نخواهد رفت. در آن سال ها، تحت رهبری خمینی و در سیادت و قدرت نمایی شکنجه گرانی همچون لاجوردی و حاج داود که مرتضوی های آن دوران بودند، تا توانستند زندانیان را شکنجه و کشتار کردند، خانواده ها را به آوارگی کشاندند، تابوت و قرنطینه و “قیامت” را در زندان قزلحصار برپا کردند، انفرادی های گوهردشت را به کابوس زندانیان تبدیل کردند، برای به توبه کشاندن زندانیان، آنان را به مدت دو سال در انفرادی های گوهر دشت نگه داشتند، و بدین سان تعداد زیادی از زندانیان گرفتار جنون و روان پریشی شدند. به فتوای خمینی به دختران جوان پیش از اعدام تجاوز کردند تا باکره اعدام نشوند. چرا که به باور مذهبی شان، زنانی که باکره اعدام می شدند، به بهشت می رفتند و جمهوری اسلامی با چنین باورهایی بیمارگونه ای نمی خواستند که مشتی دختران “منافق” و “ملحد” راهی بهشت گردند. با این وجود، به این همه جنایات هم بسنده نکردند و سر انجام در تابستان ۶۷ با فتوای دیگری از خمینی جلاد، هزاران زندانی دربند را که با گرفتن حکم از همان بیدادگاه های جمهوری اسلامی زنده مانده بودند، قتل عام کردند.
با چنین پیشینه ای از کشتارهای جمهوری اسلامی، ماجرای کهریزک، اگرچه گوشه ی کوچکی از مجموعه جنایات ضد بشری این رژیم به حساب می آید اما، تا تابستان سال ۱۳۸۸، تنها موردی از صدها جنایت سر به مهر هیئت حاکمه ایران بوده است که به دلیل ازهم گسیختگی پایه های درونی رژیم و شکاف موجود در جناح های آن، به سرعت علنی و در ابعادی گشترده بازتاب بیرونی یافت.
از آن زمان تاکنون، روایت های متعددی از ماجرای کهریزک بازگو شده اند. با این همه در میان تمامی روایت ها، روایت مسعود علیزاده روایتی است مستند و دست اول. روایتی آنچنان تکان دهنده که اوج بربریت هیئت حاکمه ایران و ماهیت پلشت دستگاه قضایی این نظام قرون وسطایی را به تصویر کشیده است.(١)
جنایات رخ داده در بازداشتگاه کهریزک بویژه ماجرای تجاوز به زندانیان و مرگ چند تن از آنان در آن شرایط غیر انسانی و شکنجه های اعمال شده بر زندانیان، آنچنان سریع و پر صدا در جامعه بازتاب یافت که خامنه ای سراسیمه دستورِ برچیدن این بازداشتگاه را داد. به دنبال دستور خامنه ای، مجلس ارتجاع نیز با تشکیل یک کمیسیون تحقیق در صدد پی گیری موضوع برآمد. کمیسیونی که بر اساس گزارش آن، سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، متهم اصلی این پرونده شناخته شد، احمد رضا رادان، از فرماندهان بلند پایه سپاه و جانشین فرمانده نیروی انتظامی و رهایی، نماینده طرفدار احمدی نژاد در مجلس، به عنوان دیگر متهمان اصلی این پرونده معرفی شدند.
سعید مرتضوی از همان آغاز منکر هرگونه دخالت در جنایات کهریزک شد. او علاوه بر انکار وقایع رخ داده در کهریزک، حتا منکر حضور و دخالت خود در انتقال بازداشت شدگان به این زندان شد. او در کمال وقاحت مدعی شد که در روزهای ماجرای کهریزک در مرخصی بوده و اساسا نمی توانسته در تصمیم گیری انتقال دستگیرشدگان به کهریزک نقشی داشته باشد. سعید مرتضوی، چند ماه بعد در ۱۳ مهر ماه ۸۸ با تاکید بر نظر “قاضی رسیدگی کننده به پرونده متهمان اغتشاشات اخیر که هیچ گونه تخلفی در این باره مرتکب نشده است”، ماجرای کهریزک را صرفا به چند شکایت سطحی تقلیل داد و گفت:از جمله شکایت های زندانیان این است که، مثلاً مسئول بند یا زندانبان در ورزش اجباری آنان را بسیار اذیت کرده است، یا احیاناً برخورد نامناسبی از سوی مامور زندان انجام شده است”. مرتضوی در مورد دلایل مرگ زندانیان کهریزک نیز در اول تیر ماه ۸۹ با این ادعا که، “من با پزشکی قانونی صحبت کردم که علت مرگ آنان مننژیت بوده است”، از اساس منکر مرگ بازداشت شدگان در اثر شکنجه و مجموعه فشارهای وارده به آنان در بازداشتگاه کهریزک شد.
در وضعیتی این چنین و تحت فشار افکار عمومی، در همان سال دستگاه قضایی جمهوری اسلامی رسیدگی به جنایات کهریزک را در دستود کار خود قرار داد. یک سال بعد روز چهارشنبه ۹ تیر ماه ۸۹، روابط عمومی سازمان قضایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، با صدور اطلاعیه ای محکومیت متهمان فاجعه زندان کهریزک را اعلام کرد. بر اساس اطلاعیه فوق، از میان ۱۲ متهم پرونده، دو تن، مسئول قتل امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی شناخته و به “قصاص نفس” محکوم شدند. این دو متهم، علاوه بر “قصاص نفس” ، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه نیز محکوم شدند. ۹ متهم دیگر پرونده نیز، با طرح اتهامات مختلف به مجازات هایی چون تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شده اند. آخرین متهم پرونده نیز، به دلیل “عدم احراز جرم” از اتهامات وارده تبرئه شده است. فرد تبرئه شده همان سعید مرتضوی قاضی سابق و دادستان وقت تهران بود.
در همان زمان، سازمان ما در واکنش به این نمایش قضایی جمهوری اسلامی، طی مقاله ای باعنوان “مجرمان واقعی جنایات کهریزک چه کسانی هستند؟” نوشت: قدرت حاکمه ایران، بدون آنکه اسامی متهمان را اعلام کند، بدون اینکه هویت و جایگاه مسئولیت تک تک متهمان پرونده کهریزک را برملا سازد، با برگزاری دادگاه های غیر علنی، دو تن از متهمان فوق را به اعدام و بقیه را به تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم کرده است. تا بدین وسیله گریبان خود را از شر تبعات پرونده جنایت و تجاوزات صورت گرفته در کهریزک رها سازد. پرونده ای که عمق پلشتی و رسوایی حاصل از آن، طی یک سال گذشته در سطحی بسیار گسترده، افکار عمومی توده های مردم ایران و جهان را علیه جمهوری اسلامی بر انگیخته است. برملا شدن نام سعید مرتضوی، احمد رضا رادان و رهایی، به عنوان عاملان اصلی جنایات صورت گرفته در کهریزک، نقش بلامنازع خامنه ای، دولت احمدی نژاد و کل هیئت حاکمه جمهوری اسلامی را در سازماندهی این جنایت، آشکار ساخت. این افراد که خود از مسئولان جمهوری اسلامی بوده و هستند، حتا به دادگاه احضار هم نشدند. عدم احضار متهمان واقعی این جنایت به دادگاه، ثابت می کند که کهریزک و کهریزک های دیگر، جزئی از کلیت سیستم جمهوری اسلامی هستند. بدون حمایت مستقیم خامنه ای، بدون پشتیبانی علنی دولت احمدی نژاد و هیئت حاکمه ایران از عاملان اصلی این جنایت، ممکن نبود جنایت هایی از این دست به وقوع بپیوندند. لذا، مجرمان و آمران اصلی پرونده کهریزک، نه متهمان ناشناخته و دون پایه زندان کهریزک، بلکه سران نظام و کل سیستم حاکم بر ایران است که باید محاکمه شوند”.(٢)

با پایان دادگاه، سعید مرتضوی که متهم اصلی این پرونده بود، بدون حضور در دادگاه از اتهام”معاونت در قتل” تبرئه شد. پرونده کهریزک اما، با شکایت مجدد پدر محسن روح الامینی که خود یکی از کارگزاران نظام است و در انتخابات ۸۸ نیز رئیس ستاد انتخاباتی محسن رضایی بود، دوباره بازگشایی شد. حالا پس از گذشت هفت سال از وقایع کهریزک و با گشایش دوباره این پرونده، سعید مرتضوی قاضی تبهکار خامنه ای که متوجه به پایان رسیدن تاریخ مصرف خود در نظام جمهوری اسلامی شده است، طی نامه ای سرگشاده از بازماندگان کشته شدگان بازداشتگاه کهریزک عذر خواهی و از حوادث پیش آمده در آنجا ابراز شرمندگی کرده است. او در این عذرخواهی همان جوانانی را که در تابستان ٨٨، با عنوان “اراذل و اوباش” روانه قتلگاه کهریزک کرده بود تا در آنجا جان ببازند، اکنون به عنوان “شهیدان مظلوم” خطاب می کند. همان کسی که سه سال پیش، پس از خروج از جلسه دادگاهی که در باره کهریزک برگزار شده بود، گفت: پشیمان نیست و به تکلیف عمل کرده است.
به راستی که حکومت دینی و تلفیق دین و دولت چه معجزاتی که نمی کند. تنها در حکومت هایی از نوع جمهوری اسلامی است که جنایتکاران و آدمکشانی همانند مرتضوی با یک چرخش قلم و یک حرکت زبان در “گاو گند چاله دهانی” بی مایه به یکباره کشته شدگانی را که تا پیش از این “اراذل و اوباش” شان می خواند و کشتن آنان را عمل به تکلیف دینی و الهی می دانست، هم اینک بعد از گذشت هفت سال به عنوان “شهیدان مظلوم” یاد می کنند. به راستی که جمهوری اسلامی و آنان که امروز با نام “داعش” معرفی می شوند، همه از یک آبشخور ارتزاق می کنند و نیرو می گیرند. خلخالی جلاد، قاضی تام الاخیار و برگزیده خاص خمینی نیز در سال های ۵۸ و ۵۹ وقتی گروه گروه جوانان و مبارزان کردستان را بدون محاکمه در صف جوخه های مرگ قرار می داد، با جنونی تهوع آور می گفت، اگر مجرم بوده باشند که به درستی اعدام شده اند و جایشان در جهنم است و اگر بیگناه اعدام شان کرده باشم، شهید محسوب شده و به بهشت می روند!!. به راستی که چنین وقاحتی را فقط و فقط در جمهوری اسلامی و در قامت رهبران و مسئولان آن می توان یافت.
عذرخواهی سعید مرتضوی، با مخالفت شدید خانواده های جان باختگان کهریزک و واکنش های تند و تیز کاربران شبکه های اجتماعی مواجه گردید.
“عذر خواهی رقت باری که مغز آدمی را آزار می دهد”. عذر خواهی فریب کارانه ای که “داغ و درد بازماندگان را بیشتر کرد”. “معذرت خواهی، موقعی به درد می خورد که تاوان پس بدهی، نه راست و راست بگردی و معذرت خواهی کنی؟ و تازه عده ای هم دارن تشکر می کنند از مرتضوی”، تنها نمونه هایی از واکنش کاربران شبکه های اجتماعی در برخورد با این اقدام قاضی و دادستان پیشین و تام الاختیار تهران است. قاضی و دادستانی که تا پیش از ماجرای کهریزک با سرکوب گسترده خبرنگاران و روزنامه نگاران و بستن فله ای صدها روزنامه و نشریه به قاتل مطبوعات شهرت یافت. دادستانی که در سال ٨٢ قتل زهرا کاظمی، خبرنگار عکاس ایرانی¬- کانادایی را نیز در پرونده خود داشته است.
عذرخواهی سعید مرتضوی مستثنا از هر انگیزه ای که این قاتل زندانیان داشته باشد، مستثنا از واکنش خانواده های جان باختگان کهریزک و جدای از واکنش های درون جامعه، حاوی یک نکته در خورتوجه است. عذرخواهی او، اعترافی صریح و آشکار به گوشه ای از جنایات پنهان در تاریکخانه هیئت حاکمه ایران است. آنهم اعترافی از زبان قاضی و دادستانی پر قدرت و با نفوذ در سیستم قضایی جمهوری اسلامی. این اعتراف نشان می دهد که چه قتل ها، ترور ها و پرونده های مخوفی در دالان های تنگ و تاریک دستگاه قضایی این رژیم مدفون مانده اند. پرونده هایی از نوع ترور و قتل توماج، مختوم، واحدی و جرجانی، ۴ رهبر شورایی ترکمن صحرا، پرونده “قتل های زنجیره ای” در سال ٧٧ که پس از برملا شدن نام تعدادی از ترورشدگان از جمله داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده بی درنگ خامنه ای وارد میدان شد و با وقاحتی مشمئز کننده، همه آن ترورها را به اسرائیل و عوامل بیگانه نسبت داد. قتل هایی که با حکم شرعی مصباح یزدی، محسنی اژه ای و دری نجف آبادی وزیر اطلاعات وقت رژیم و با اقدام تیم عملیاتی سعید امامی، عنصر امنیتی رژیم به اجرا در آمدند. پرونده ای که در نهایت با “واجبی خور کردن” سعید امامی مختومه شد، ترورهایی که در پسِ هیاهوی خامنه ای و کتمان سیستم قضایی جمهوری اسلامی به فراموشی سپرده شد. پرونده هایی که اسامی کشته شدگان دیگری همچون سعیدی سیرجانی، ابراهیم زالزاده، پیروز دوانی، امیر علائی، دکتر کاظم سامی، غفار حسینی و ده ها تن دیگر از نویسندگان، شعرا و فعالان سیاسی ترور شده توسط عوامل امنیتی رژیم، در پستوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مدفون شدند.
در تمامی این سال ها، به رغم اینکه نیروهای انقلابی ومترقی و بخش آگاه توده های مردم ایران، همواره با صراحت عوامل امنیتی و سیستم قضایی جمهوری اسلامی را به عنوان عاملان اصلی این جنایات معرفی کرده اند، اما با اعتراف سعید مرتضوی در مورد جنایات کهریزک، اکنون دیگر دست جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی آن باید برای توده های مردم ایران و جهان رو شده باشد. بازتاب نوار صوتی منتظری در مورد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧ و پس از آن عذرخواهی سعید مرتضوی در مورد وقایع کهریزک، جملگی نشان از ورشکستگی، رسوایی و بحران درونی هیئت حاکمه ایران است. بحرانی که این فرصت را به مردم داده است تا به عمق پلشتی، دروغ بافی و هرزه گویی خامنه ای و سیستم قضایی این رژیم بیش از گذشته واقف گردند و خود را برای مبارزه ای در خور و شایسته جهت تسفیه حساب نهایی با رژیمی تا بدین حد تبهکار و فاسد آماده سازند.
(١) مسعود علیزاده، که خود یکی از جان بدربردگان حوادث آن روزهای کهریزک است، طی گزارشی مفصل و روز شمار، پرده از وقایع کهریزک بر داشته است. این سطور تنها گزیده ای از گزارش چند صفحه ای اوست که در فیس بوک شخصی اش درج شده است: روز ۱۹ تیر بود، بازپرس حیدری فر، در حیاط پلیس پیشگیری به ما گفته بود، اگر تا آخر تابستان زنده از بازداشتگاه کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست؟ … از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله را برهنه کردند… وارد قرنطینه یک شدیم، حدود ۱۳۶ نفر بودیم. مساحت قرنطینه خیلی کوچک و حدود ۶۰ متر مربع بود. قرنطینه یک، فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، فاقد هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بود. روز ٢١ تیر ماه بود. تن هامان از شدت زخم هایمان عفونت کرده بود و نفس کشیدن برایمان لحظه به لحظه سخت تر و صدای ناله های هم بندی هایمان بلند تر و بلند تر می شد. نگاهی به چهره ی خسته ی امیر انداختم و می دیدم که چقدر نفس کشیدن برای او سخت تر از همه مان شده است… در آن هوای آلوده و مسموم، حدود پنجاه نفر از هم بندی هامان از هوش رفتند. محمد کامرانی و امیر جوادی فر هم جزو آنها بودند. دیگر راه نفس کشیدن ما بسته تر می شد. باور آن جهنم داشت لحظه به لحظه پر رنگ تر می شد و ما می دیدیم که آنها دارند جان می سپارند. .. تا آن لحظه همه ی ما فکر می کردیم کهریزک فقط یک قربانی داشته … امیر جوادی فر … ولی بعد از مدتی مطلع شدیم که محمد و محسن نیز در بیمارستان جان خود را از دست داده اند … و این غم بزرگی بود! …حدود دو ساعت بود که وارد زندان اوین شده بودیم … سعید مرتضوی به داخل زندان اوین آمد و می دانست که امیر جوادی فر در راه کهریزک به اوین فوت کرده است . من را پیش سعید مرتضوی بردند … سعید مرتضوی از من پرسید که چرا این زخم ها در بدنت هست و من گفتم : در کهریزک شکنجه شدم … گفت از کجا معلوم که در کهریزک شکنجه شدی ؟؟… گفتم : این همه شاهد دارم … سعید مرتضوی گفت : نباید جایی بگی که در کهریزک شکنجه شدی ، باید بگی بیرون از کهریزک این اتفاق برات افتاده و شکنجه شدی.

(٢) – نشریه کار، ارگان سازمان فدائیان اقلیت، نیمه دوم تیر ۸۹ شماره ۵۷۷

متن کامل نشریه کار شماره ۷۲۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.