سلام
هفت تپه بی تو بهاری ندارد
مرغ حق خواه بی تو آوایی ندارد
همه چیز از تو آغاز شد
پیروزی بر زبانت جاری بود
می دانستی؟ از این تلخ کامی های تو، هزاران کام شیرین شده؟
میدانم که میدانی،
تو ما بودی و ما همه تو هستیم
تو هیچ وقت من نبودی و ما بر زبانت جاری بود
زخم بر تنت کاری بود
اما نشکستی
ایستادی
اندیشه ات ،سبز بود
مثل جنگل های گیلان و ساری سبزِ سبز بود
خزان نتوانست تو را زمین گیر کند
این خستگی ها نتوانست تو را دلسرد و سیر کند
ما با دیدن شجاعت تو، قدم جای قدم های تو نهادیم
با هم رفتیم و به مقصد رسیدیم
امروز، پیروزی ها را گلدسته کردیم
هر چه گشتم لا به لای پیروزی ها تو را ندیدم
گر چه گلدسته های پیروزی فقط بوی
عطر تو را میداد،
آغازی بپا کردی که پایان ندارد
تو بدون چراغ در دل تاریکی به جنگ تمام عیاری رفتی و ابای از تبر به دستان نداشتی
هرگز از شکست سرخورده نشدی و وسط راه تردیدی به دلت راه ندادی
میدانم که خسته ای
از دست روزگار دل شکسته ای
اما مگر بار اولت است،
که طعم تلخ زمین خوردن را می چشی
میدانم که زندگیت اگر سرشار از حلاوت باشد باز رگه های تلخی را حس می کنی
و آن رگه ها، درد و رنج همگان بود و هست
ستاندن حق برای همگان بود و هست
باید برگردی،
به خانه ات
به هفت تپه ات
شیر مردان و شیر زنان سرزمین هفت تپه چشم به راه تو هستند،
برگرد به سرزمین اتحاد
اینجا بی تو هیچ است
ما را به دست هیچ مَسپار
ما چشم براهیم
تا نیایی رو سیاهیم
ما شرمنده ی سنگر تو هستیم
ما را رو سیاه مگذار
ابراهیم عباسی منجزی
هفت تپه
تاریخ ۱۴۰۰/۷/۲۴
از صفحهی اینستاگرام ابراهیم عباسی منجزی
نظرات شما