اگرچه خبر سقوط پنچشیر در روز جمعه تنها یک شایعه بود، اما همین شایعه کافی بود که شبهنظامیان طالبان برای اعلام شادیشان از سقوط پنجشیر دست به اسلحه برده و تیراندازی کورشان تنها در کابل منجر به کشته شدن ۱۷ انسان بیدفاع و مجروح شدن ۴۱ نفر دیگر گردد. این است سرنوشت مردم ستمدیدهی افغانستان، مردمی که زندگی و حیاتشان برای هیچکدام از نیروهای ارتجاعی ارزشی ندارد، نه برای طالبان و نه برای صاحبان قدرت قدیمی، نه برای امپریالیستها و نه برای همسایگان طماع. آنچه که سرنوشت غمانگیز و دردناک افغانستان و مردم ستمدیدهی آن را رقم زده است، نه خواست و منافع این ستمدیدگان که خواست و منافع گروهها، سران اقوام، امپریالیستها و دولتهای مرتجعی همچون پاکستان، قطر و ایران است.
بخش بزرگی از جمعیت امروز افغانستان تمامی خاطرات زندگیشان با جنگ و خون، بمباران هوایی و انفجار مین، خشونت نیروهای مسلح و شبهنظامیان، خشونت قرآن بدستان و خرافه پرستان درآمیخته است. مردمی که کشتار دخترکان دانشآموز مدرسه “سیدالشهدا” در محله دشت برچی در غرب کابل با انفجار دو بمب در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سالجاری تنها یک نمونه از خاطرات دردناک زندگیشان است که هرگز از حافظه تاریخیشان پاک نخواهد شد. در این حادثه که تنها یکی از بیشمار جنایات طالبان در حق مردم ستمدیده افغان بود، حداقل ۸۵ کودک به قتل رسیدند. مرگ بر کسانی که این سرنوشت غمانگیز را برای مردمی چنین مهربان رقم زدهاند.
در همین ماههای اخیر نیز که طالبان حملاتاش را برای تصرف شهرها تشدید کرد، قربانیان این حملات بیش از همه مردم بیگناه و غیرمسلح، زنان و کودکان بودند. پیش از سقوط کابل، در لشگرگاه شهری در جنوب کابل در پی حملات طالبان یک بیمارستان و یک مدرسه ویران شدند، از مردم غیرمسلح به عنوان سپر انسانی استفاده کردند و تعدادی از این مردم کشته و مجروح شدند و بسیاری نیز آواره رهسپار کابل و یا دیگر مناطق گشتند و این نیز تنها یک نمونه از بیشمار بلایاییست که جنگ بر سر مردم در پی حملات طالبان تا تصرف کابل توسط این گروه ارتجاعی اسلامی آوار کرد.
اما واقعیت بسیار مهم این است که با وارد شدن طالبان به کابل و به دست گرفتن قدرت، روزهای تیرهتری در انتظار مردم افغانستان است. جدا از اینکه جنگ داخلی بهمعنای واقعی کلمه برای سهمبری از قدرت هنوز پایان نیافته و حتا مارک میلی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا روز شنبه در گفتگو با شبکه فاکس نیوز گفت: “برآورد من به عنوان یک نظامی این است که احتمالا افغانستان به سمت وقوع یک جنگ داخلی میرود”، تمامی برآوردها حکایت از وضعیت وخیم مردم افغانستان و چشمانداز تیرهتر آن دارد.
رامیز آلاکباروف هماهنگکننده امور بشردوستانه سازمان ملل از وضعیت اضطراری و بحرانی یک سوم جمعیت ۳۸ میلیونی افغانستان که با ناامنی غذایی روبرو بوده و با آمدن زمستان شرایطشان بدتر نیز خواهد شد، خبر داد. براساس برآوردهای سازمان ملل نیمی از جمعیت افغانستان برای بقا نیازمند کمک هستند. هماکنون ۹۰ درصد جمعیت افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند و بویژه در یکی دو سال اخیر بر میزان فقر و بیکاری افزوده شده است. همچنین با ورود طالبان به کابل روند افزایش تورم و کاهش ارزش پول و بویژه بهای مواد غذایی به شدت افزایش یافتند.
به این موارد باید عدم پرداخت حقوق کارمندان دولت و بیکاری ۳۰۰ هزار نیروی نظامی افغانستان را نیز اضافه کرد که بر نارضایتی از طالبان میافزاید. در این روزها همچنین شهرهای کابل و هرات شاهد تجمع اعتراضی تعدادی از زنان افغان بودند که اگرچه تعدادشان اندک بود، اما اعتراضشان بازتاب خواستهای بخش بزرگی از جمعیت کنونی افغانستان است که حکومتی از نوع امارت اسلامی را برنمیتابند. کابل همچنین شاهد تجمع کارکنان بخش بهداشت و درمان افغانستان در برابر دفتر بانک جهانی در این شهر بود که با تعلیق کمکهای مالی این بانک، بیش از دو هزار مرکز پزشکی در خطر تعطیلی قرار گرفتهاند که علاوه بر تاثیرات آن بر شبکهی بهداشت و درمان، به بیکاری ۲۶ هزار نفر میانجامد. به عبارت دیگر، درگیریهای پنجشیر بخش کوچکی از معضلات طالبان برای تثبیت و اعمال قدرت در افغانستان است.
بهرغم گذشت سه هفته از ورود طالبان به کابل و یک هفته از خروج نظامیان آمریکا از فرودگاه کابل، اما هنوز دولت مرکزی در افغانستان شکل نگرفته است. پیش از این طالبان اعلام کرده بودند روز جمعه ۱۲ شهریور اعضای “دولت” و نوع حکومت اعلام میشود، اما در طول این سه هفته جز انتصاب چند نفر برای سرپرستی برخی از وزراتخانهها و انتشار اخباری دایر بر انتخاب هیبتالله آخوندزاده به عنوان رهبر شورای حکومتی (شبیه به نقشی که خامنهای در جمهوری اسلامی دارد) و ملا عبدالغنی برادر بهعنوان رئیس “دولت”، تا این لحظه خبر دیگری منتشر نشده است. تاخیر در اعلام نوع حکومت و مقامات اجرایی نشان میدهد که طالبان اگرچه در پشت پرده و در پی سازشهای صورت گرفته بهراحتی و بدون درگیری وارد کابل شدند، اما در ادامه راه با مشکلات بزرگ و چندجانبهای روبرو هستند.
یکی از معضلات بالقوه طالبان، معضل مالی است. طالبان به عنوان یک گروه شبهنظامی از راههای گوناگون از جمله کمکهای دولتهای پاکستان و ایران، باجگیری از مردم مناطقی که تحت سلطه طالبان قرار داشت و تجارت مواد مخدر، هزینههای خود از جمله هزینهی نیروهای شبهنظامیاش را تامین میکرد. اما اکنون با هزینههایی با ابعادی غیرقابل مقایسه با گذشته روبروست. هزینههای مدارس و دانشگاهها، مراکز درمانی، برق و آب وغیره و صد البته هزینه نیروهای نظامی که اکنون دیگر از راههای گذشته قابل تامین نیست. پولهایی را هم که دولت سابق افغانستان در خارج از کشور داشت، توسط دولت آمریکا بلوکه شده و طالبان امکان دسترسی به آن پولها را ندارد.
یکی دیگر از معضلات طالبان فلجشدن سیستم دولتی است. با ورود طالبان به کابل و گرفتن قدرت، بسیاری از مدیران و حتا کارمندانی که مسئولیت چرخاندن چرخهای دستگاه بوروکراسی حاکم را برعهده داشتند، یا از کشور خارج شده و یا به فکر خروج از کشور هستند. این را هم فراموش نکنیم که بخشی از این نیروها، کارمندان زن بودند که اساسا دیگر احساس امنیت نمیکنند. به این معضل مساله پرداخت حقوق کارکنان شاغل را نیز باید اضافه کرد. یکی دیگر از معضلات طالبان اجرای احکام قرون وسطایی اسلامی در تمامی عرصههاست که میتواند بویژه برای زنانی که در بهداشت و درمان یا آموزش و پرورش شاغل هستند مشکل ایجاد کند. برای نمونه طالبان مدعی جداسازی کلاسهای دانشگاه برای دختران و پسران شدهاند.
اما مهمتر از همه برای بیکاری و فقر اکثریت بزرگ جمعیت افغانستان که خشکسالی و جنگ داخلی آن را تشدید کرده است نیز طالبان هیچ راهحلی ندارد. از همینروست که طالبان این بار هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی با تفاوتهایی نسبت به ۲۰ سال پیش تلاش دارد تا بر قدرت تکیه بزند. برای نمونه طالبان برخلاف گذشته، به دنبال ایجاد رابطه “خوب” با کشورهای دیگر و جلب سرمایهگذاری در این کشور است. معادن غنی و کمنظیر افغانستان در کنار مسیر ارتباطی افغانستان برای صدور گاز از جمله مزایای اقتصادی افغانستان هستند که طالبان امیدوار است بتواند با ایجاد امنیت برای سرمایه از این مزایا استفاده کند. طالبان برای جلب نظر دولتهای قدرتمند جهانی، حتا اعلام کردند که جلوی کشت خشخاش و تولید موادمخدر را خواهند گرفت که بویژه برای کشورهای اروپایی اهمیت دارد. سهیل شاهین سخنگوی طالبان در گفتوگو با یک خبرگزاری آلمانی در رابطه با طالبان امروزی گفت: “ما حقوق پایه زنان را محترم میشماریم و هیچ محدودیتی برای آنها قائل نمیشویم، جز حجاب که چون مسلمان هستند باید رعایت کنند…. ما یک کشور آسیایی و اسلامی هستیم و شما یک کشور غربی. ما میتوانیم با هم همکاری کنیم و در کنار هم موجودیت داشته باشیم. با این حال میان ما و شما تفاوتهایی هست که باید بپذیریم. در این صورت مانعی برای همکاری بین ما وجود ندارد. ما میتوانیم در زمینه آموزش و پرورش، تکنولوژی و اقتصاد با یکدیگر همکاری کنیم. ما از سرمایهگذاری غرب در منابع طبیعی خود استقبال میکنیم“. در همین رابطه به نظر میآید که امپریالیسم چین بیش از سایر امپریالیستها برای سرمایهگذاری در افغانستان عجله دارد و تلاشهای اخیر وزارت خارجه چین حاکی از همین مساله است و البته بدون تردید بازار افغانستان و موقعیت ژئوپلیتکی آن برای تمامی دول امپریالیستی اهمیت دارد.
اما سوال اصلی این است که آیا طالبان موفق خواهد شد؟ آیا طالبان خواهد توانست به جنگ داخلی پایان داده، سیستم دولتی را به کار انداخته و امنیت سرمایهگذاری خارجی را تضمین کند؟ بویژه آنکه سرمایهگذاری در رشتههایی همچون معدن نیاز به امنیت دارد چرا که سرمایهگذاری در این رشته برای رسیدن به سود به زمان نیاز دارد و این امنیت سرمایه را طالبان باید بوجود آورد. و بالاخره آیا طالبان خواهد توانست بر نارضایتی اکثریت مردم افغانستان از “امارت اسلامی” غلبه کند؟!
واقعیت این است که پاسخ به این سوالات به موانعی میرسد که امروز دولتهای امپریالیستی برای سرمایهگذاری در افغانستان با آن روبرو هستند، چرا که پاسخ به این سوالات در شرایط فعلی به این جا ختم میشود که طالبان هنوز یک قدرت باثبات در افغانستان نیست.
۲۰ سال حضور نظامی آمریکا هیچ حاصلی برای مردم افغانستان نداشت. آنچه را هم که مردم افغانستان و بویژه نسل جوان آن بدست آوردند حاصل تلاش و زحمات خود آنها بود. هیچ قدرت امپریالیستی دلش برای حقوق زنان و حقوق انسانها و بیکاری و فقر مردمان نمیسوزد، این حقیقت در طول تاریخ بارها اثبات شده و حضور نظامی ۲۰ ساله آمریکا و متحداناش بار دیگر آن را اثبات کرد. جو بایدن رئیسجمهور آمریکا این موضوع را در سخنرانی خود در تاریخ ۹ شهریور به صراحت بر زبان آورد که هدفشان از این جنگ ۲۰ ساله “امنیت آمریکا” بود و نه چیز دیگری.
دولت آمریکا مدعیست که این جنگ ۲۰ ساله ۲۲۶۰ میلیارد دلار برای آمریکا هزینه داشت. بخشی از این مبلغ ۵۰۰ میلیارد دلاری است که دولت آمریکا بابت بهره به صاحبان سرمایه مالی پرداخته است و این را نیز به حساب مردم افغانستان میگذارد. دولت آمریکا برای تامین هزینههایاش در افغانستان پول قرض کرد و انتظار میرود که پرداخت بهرهی این پولها در سالهای آینده همچنان ادامه یابد. اما این پولیست که در واقع از مالیات مستقیم و غیرمستقیم کارگران و زحمتکشان آمریکایی یعنی از جیب آنها به جیب سرمایهداران آمریکایی میرود و نه به جیب مردم افغانستان. بخش اصلی هزینههای آمریکا هزینههای جنگی بود که بخشی از این پولها نیز به جیب پیمانکاران آمریکایی رفت. همچنین تنها برای ایجاد ارتش ۳۰۰ هزار نفری افغانستان، دولت آمریکا ۸۳ میلیارد دلار هزینه کرد، ارتشی که اساسا وارد جنگ با طالبان نشد و دو دستی اداره کشور را به طالبان تقدیم کرد. آن پولهایی را هم که به اصطلاح برای بازسازی افغانستان خرج شد، در نهایت به جیب مقامات فاسد افغان و سرمایهداران آمریکایی و افغان سرازیر شد. برای مردم افغان هیچ حاصلی نداشت. در صورتی که هزینه تنها بخشی از این مبلغ برای پیشرفت و آبادانی افغانستان میتوانست حداقل بخشی از بیکاری و فقری که امروز مردم افغانستان با آن روبرو هستند برطرف سازد و حتا زمینههای جنگ داخلی را از بین برده یا کاهش دهد، چرا که سربازان این جنگ داخلی جوانان بیکار و فقیری بودند که به استخدام گروههایی چون طالبان درآمدند.
منفعت مالی حضور نظامی آمریکا در واقع برای جیب سرمایهداران آمریکایی از بخش مالی تا نظامی و تا سرمایهداران افغان و مقامات دزد و فاسد دولت افغانستان بود و بس. علاوه بر نقش دولت آمیکا و دولتها ارتجاعی منطقه، حضور طالبان نتیجهی بیلیاقتی و دزدی و فساد مقامات افغانستان بود که حتا نتوانسته بودند امنیت سرمایهگذاری خارجی را تامین کنند. مردم افغانستان تا زمانی که سرنوشتشان را خود بدست نگیرند و بگذارند سران گروهها و طوایف که تنها به فکر اهداف و مطامع خود هستند برای آنها تصمیم بگیرند، از این کابوس، از این ظلم و ستم رهایی نخواهند یافت. بدون شک پایان دادن به این کابوس را راهی است.
نظرات شما