طوفان انقلاب هرلحظه نزدیکتر میشود. همه به این باور رسیدهاند که طوفان قریبالوقوع است.مرتجعین نیز که صدای پای انقلاب را شنیدهاند برای مقابله با طوفانی که هست و نیست آنها را نابود خواهد کرد به تکاپو افتادهاند. هفتهای نمیگذرد که معرکه جدیدی را برپا نکنند، نسخههای جدید و رنگارنگ برای عبور از بحران نپیچند.
مدتی پیش بود که گروهی با ادعای نجات مردم و کشور خواستار استعفای خامنهای شدند. طومار بلند بالائی هم از امضاها در تائید آن انتشار یافت. هنوز چند روزی از آن رویداد نگذشته بود که طرح گذار از جمهوری اسلامی به موضوع داغ روز تبدیل شد. پشت سر آن شعار نه به جمهوری اسلامی مد روز شد. هیاهوی جدیدی به راه افتاد و گروه بزرگی از مرتجعین به اردوی نه پیوستند. آنقدر بازار آن رونق گرفت که شاهزاده هم در یکلحظه موقتاً جمهوریخواه شد تا بازار نه به جمهوری اسلامی گرمتر شود. حالا همینها گویا طرفدار تحریم انتخابات نیز شدهاند تا مردمباور کنند آنها جداً خواستار رفتن جمهوری اسلامیاند. گردانندگان پشتصحنه تمام این ماجراها را که نگاه کنی، اکثریت بسیار بزرگ آنها کسانی هستند که از درون خود رژیم بیرون آمدهاند، سالها با جمهوری اسلامی همکاری داشته و حالا در نقش اپوزیسیون بورژوائی به تکاپو افتاده تا در واپسین روزهای حیات این نظام ستمگر، دین خود را به نظم حاکم ادا کنند، وظیفه خود را در پاسداری از نظم موجود به شکلی دیگر انجام دهند و مانع از وقوع انقلابی گردند که طومار نظم موجود را در هم خواهد پیچید.
آنها بهرغم هر ادعائی که داشته باشند،هیچیک حتی خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند. این نزدیکتر شدن طوفان انقلاب است که آنها را به تکاپو واداشته است. در میان آنها، گروههایی که صریحتر حرف میزنند، آشکارا عنوان میکنند که تغییر ناگزیر است، اما سیستم دولتی موجود نباید فروبپاشد. دولت با تمام ارگانهای پلیسی، امنیتی و نظامیاش باید حفظ شود. آنچه آنها میخواهند و صریحاً اعلام کردهاند، ادغام سپاه پاسداران در ارتش است. همین و بس. تمام اپوزیسیون بازی آنها در همین چهارچوب خلاصه میشود. یعنی جمهوری اسلامی بماند و اصلاحات ناچیز در آن صورت گیرد. اما آنهایی که خود را رادیکالتر جا میزنند و شعار گذار از جمهوری اسلامی را سر دادهاند، به این صراحت از برجای ماندن جمهوری اسلامی دفاع نمیکنند. اما همهچیز مانده است به مجلس مؤسسان موعود. آنها میخواهند با مسالمت و بدون خشونت و احیاناً با پادرمیانی و مداخله سازمان ملل، جمهوری اسلامی به خواست مردم تمکین کند و برود. تمام این ادعاها یعنی جمهوری اسلامی بماند و نرود. چون جمهوری اسلامی با سلاموصلوات رفتنی نیست. این را صدها بار با سرکوب حتی مسالمتآمیزترین اعتراضات مردم نشان داده و هر جا هم که لازم بوده با کشتار هزاران تن از مردم ایران اقدام کرده است. برای سازمان ملل هم تره خورد نمیکند. اما اینکه چه چیزی باید جایگزین شود، آنهم از همان نوع ادعای پوشالی کنار رفتن است. میماند تا روزی که کنار رود. واکنش میلیونها تن از تودههای کارگر و زحمتکش به این ادعاهای کذائی پوشیده نیست. آنها نشان دادهاند که نمیخواهند از یک سوراخ دو بار گزیده شوند. کمترین توجهی به این آلترناتیو سازیهای پوشالی نکردهاند. لذا برای این ارتجاع مغلوب، آنچه باقیمانده است، توسل پیدرپی به نیروهای نظامی و سرکوب رژیم است که دستبهکار شوند و کشور را از شر انقلاب نجات دهند.
اما تصور نشود که فقط اپوزیسیونهای بورژوائی رژیم در خارج از کشورند که صدای پای انقلاب را شنیده و به چارهجوئی برای مقابله با آن برخاستهاند. جناح موسوم به اصلاحطلب رژیم در داخل نیز شدیداً نگران است. به روزنامهها و صفحات اینترنتی آنها که نگاه شود، روزمره نوشتههای متعددی از وخامت اوضاع انتشار مییابد، به جناح رقیب هشدار میدهند که خطر انقلاب را که هرلحظه نزدیکتر میشود، جدی بگیرد. اما از سوی دیگر با مصاحبههای پیدرپی به مردم نیز اندرز میدهند که انقلاب فاجعهبار است. “دوباره نباید به سمت یک انقلاب دیگر رفت. انقلابها پرهزینهاند، پیامدهای سنگینی دارند” و برای اینکه ظاهراً مردم را بترسانند از جنگ و سوریهای شدن ایران حرف میزنند. اما اینان گویا هنوز بر این پندارند که میتوانند نقشآفرینی کنند و مردم را فریب دهند. انقلاب، نیاز جبری جامعه ایران است و با حرف و تهدید کنار نمیرود. گوشش به این حرفها بدهکار نیست. سالهاست که همین بهاصطلاح اصلاحطلبان علیه انقلاب یاوهسرائی کردند و گفتند دوران انقلابها به پایان رسیده است. اما به عینه دیدند که زور شرایط عینی، بحرانها و تضادها بیش از آن است که تصور میکردند. دیدند که بار دیگر دوران انقلابی از سال ۹۶ با یکرشته مبارزات پردامنه برای سرنگونی جمهوری اسلامی آغاز گردید. دیدند که بار دیگر مردم در آبان ۹۸ به قیام روی آوردند و قبل از همه نهادها و ارگانهای نظامی، امنیتی و مذهبی رژیم را موردحمله قراردادند. انقلاب زورش بیش از آن است که با هشدار و تهدید عقبنشینی کند. مردم ایران آشکارا نشان دادهاند که دیگر نمیخواهند و نمیتوانند به شیوه گذشته زندگی کنند و طبقه حاکم نیز نشان داده است که دیگر نمیتواند به شیوه گذشته بر مردم حکومت کند. اینهمه بدان معنا ست که تغییر ناگزیر است. بنابراین اصلاحطلبان درون طبقه حاکم در داخل که میبینند اوضاع دارد بهکلی از کنترل خارج میشود و ممکن است همهچیز بر باد رود، آنها هم با پلاتفرم جدیدی به صحنه آمدهاند. از آنجائی که خودشان هم میدانند که جناح موسوم به اصلاحطلب در میان مردم رسوا و بیاعتباراست و دیگر نمیتوان با شیوههای منسوخ پیشین سر مردم کلاه گذاشت، ظاهراً با ادعای اعتراض به اصلاحطلبی به میدان آمدهاند. از آنجائی که دیگر حتی یک شخصیت تأثیرگذار که اندکی حتی در میان قشر متوسط پایگاه سابقشان اعتبار داشته باشد، ندارند، به ناگزیر دختر یکی از جنایتکاران سرشناس جمهوری اسلامی و عضو کارگزاران سازندگی را با هیاهو و بسیج تمام نیرویشان برای حضور در کلاب هاوس به صحنه فرستادند تا اعلام کنند که اصلاحطلبی گذشته با رسوایی روبهرو گشت، اما اصلاحطلبی جدیدی به صحنه آمده است که نماینده و سخنگوی آنهم این خانم است.
ایشان در صحبتهای خود عنوان کردند که از نوع اصلاحطلب معترض است. اعتراض وی به اصلاحطلبان ازآنروست “که برای ماندن در قدرت شاخصههای اصلاحطلبی را رها کردهاند. در مسیر اصلاحات حرکت نکرده و نخواهند کرد.” او حالا برای اینکه از نوع “اصلاحطلب” جدید باشد، اعلام میکند که او هم در خیمهشببازی انتخاباتی رژیم شرکت نمیکند و رأی نخواهد داد.
“تا کی بین بد و بدتر میخواهیم انتخاب کنیم؟ بد و بدتری که ۲ درصد در عملکردشان باهم تفاوت دارند. ” عجب ! پس ایشان براین باور است که دیگر نباید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد، فراتر از آن باید انتخابات قلابی را تحریم کرد. اما کمی بعد، برای اینکه کسی دچار این توهم نشود که گویا وی جداً مخالف جمهوری اسلامی و انتخاب میان بد و بدتر است میگوید: “بارأی ندادن میخواهیم اعتراض کنیم، چون اعتراضهای خیابانی همه سرکوب میشود و شاید رأی ندادن تلنگری برای مسئولان حکومتی باشد تا رفتار و سیاستهایشان را بازبینی کنند یا برای اصلاحطلبان که در مسیر اصلاحطلبی قدم بردارند.” پس ماجرای رأی ندادن و تحریم، اعلام جنگ به حکومت نیست، بلکه تلنگری است به مسئولان حکومتی که رفتار و سیاستشان را بازبینی کنند و ایضاً تلنگری است به “اصلاحطلبان” اسبق که در مسیر اصلاحطلبی گام بردارند.
اما پلاتفرم اصلاحطلبی جدید، دیگر چه میگوید؟ برای اینکه ادعا کند حرفی هم از مردم زده است عوامفریبانه سعی میکند خود را طرفدار حقوق و مطالبات زنان جا بزند. اما چرا عوامفریبانه؟ به این دلیل ساده که سوگند یاد میکند هم طرفدار نظام ولایتفقیه است، البته نه از نوع مطلقه آن و هم حکومت اسلامی. پوشیده نیست که هر دولت دینی آنهم از نوع ولایتفقیهی آن، دشمن آشتیناپذیر حقوق و مطالبات زنان است. بنای دولت دینی اسلامی بر نابرابری زن و مرد گذاشتهشده است.
نیازی نبود که پلاتفرم “اصلاحطلبی” جدید وقتیکه هدف و آرمانش را دولت دینی تحت زعامت ولیفقیه اعلام کرد، لگدی هم به براندازی و انقلاب بیاندازد. اما به خاطر محکمکاری اعلام میکند ” قطعاً مخالف انقلاب” است و ” تغییر در همین نظام را سودمندتر از براندازی میداند.”
جالبتر از تمام این ماجراها این است که “اصلاحطلبی” جدید درنهایت اعلام میکند: این شجاعت را دارد که اگر در “دو ماه آینده کسی بیاید که ” بتواند شاخصههای اصلاحطلبی را داشته باشد” ارزیابیاش را تغییر میدهد. حالا “اصلاحطلب” جدید چه باید بکند که نشان دهد شاخصه ” اصلاحطلبی” را داراست؟ پاسخ چنین است: ” با کشورهایی که بیهوده با آنان قطع ارتباط کردهایم” ارتباط برقرار کند. منظور ایشان هم البته در وهله نخست، آمریکاست که بتواند منافع اقتصادی و سیاسی سرمایهدارانی را که او و حزب خانوادگیاش را نمایندگی میکند، تأمین کند. از همین زاویه نیز بود که اصلاحطلب جدید، سابق بر این، یکی از طرفداران رسوای رئیسجمهوری نژادپرست و فوق ارتجاعی آمریکا، ترامپ بود.
پی آمد این صحبتها که “اصلاحطلب” جدید خودش آنها را اراجیف نامید، هیاهویی بود که دارو دستههای “اصلاحطلب” ، نشریات و صفحات اینترنتی آنها به راه انداختند و تلویزیونهای وابسته به ارتجاع جهانی میزگردهای متعدد برپا کردند تا مفسران آنها، شجاعت و گامهای مثبت “اصلاح طلب” معترض را بستایند و آلترناتیو جدیدی به کلکسیون آلترناتیوهای قبلی برای مقابله با انقلاب بیفزایند.
اما این مورد نیز همانند موارد پیشین چیزی جز طوفان در لیوان آب نیست. پلاتفرم “اصلاحطلبی” جدید هم بیان چیزدیگری جز این نیست که جریان موسوم به اصلاحطلب رژیم نیز صدای فرارسیدن طوفان را شنیده است. مبارزات تودههای زحمتکش مردم ایران بیش از آن پیشرفته و اوضاع سیاسی بحرانیتر از آن است، که این بازیها بتواند نقش بازی کند، مردم را فریب دهد و جلو سیلی را که به راه افتاده است بگیرد. مردم ایران با مبارزات خود نشان دادهاند که خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی در کلیت آن با تمام جناحهای آن هستند. هیچچیز نمیتواند جز انقلابی که رهبر و پیشوای آن طبقه کارگر باشد و نخستین وظیفه آن درهم شکستن تمام دستگاه دولتی موجود و استقرار یک حکومت شورایی، بحرانها و تضادهای جامعه موجود را حل کند و مردم ایران را بر سرنوشت خود حاکم سازد.
نظرات شما