همهساله در چنین روزهایی عموم مردم ایران از دارا و ندار با شور و شوق به استقبال نوروز میروند. همراه با بهار که چهره زمین و طبیعت به سبزه و گل و گیاه آراسته میشود، مردم نیز به پیروی از یک سنت دیرینه با تجدید سال نو سعی میکنند تغییراتی به زندگی خود بدهند، شادی و نشاط را به خانههای خود بیاورند.
رژیم نوحهسرا، سوگ نشین و شادی ستیز جمهوری اسلامی از همان ابتدای شکلگیری خود همه تلاشش این بوده که با اشکال متفاوت از طریق قید بندهای قانونی – مذهبی، صادر کردن دستورالعملها و بخشنامههای جداگانه به هر شکل ممکن شادی، نشاط و سرزندگی را از جامعه بگیرد تا بهتر بتواند جامعه و مردم به اسارت و انقیاد حکومت خود درآورد!
شاید امروز برای نسلهای که بعد از شکلگیری رژیم مذهبی حاکم متولدشدهاند، محدودیتهایی که رژیم برای جامعه ایجاد میکرد و یا در تلاش بود که ایجاد کند قابلهضم نباشد، محدودیتهای که از ریزترین مسائل زندگی فردی و اشخاص شروع میشد و تا کلانترین و قانونیترین حقوق اجتماعی افراد و جامعه ادامه پیدا میکرد. دخالت رژیم در مورد جزئیترین و عادیترین مسائل فردی و اجتماعی بسیار بیش ازآنچه امروز شاهد هستیم اعمال میگردید. محدودیت انتخاب پوشش برای مرد وزن، محدودیت انواع تفریحات و سرگرمی برای زنان و مردان. اختناقی غالب بود که زندگی را از ارزش تهی میکرد. خمینی دریکی از سخنانش با اشاره به ورزش و فوتبال گفت «چیه چند نفر بدنبال چند صد گرم «باد» به اینوآن ور میدوند»! نقل به مضمون
این نقل و قول و اشاره به محدودیتهای رژیم را ذکر کردم تا خوانند متوجه باشد «نوروز» وعید سال نو ایرانیان با چه هجومی از طرف رژیم تازه بنیاد خمینی روبرو بوده. پیام نوروز و سال نو در تغییر، شادابی و تولد دوباره زندگی مردم همراه با عروج طبیعت نهفته است. چیزی که خمینی و رژیم تاریکاندیش مذهبی بهشدت با آن مخالف بود، طبیعی است که با چالش و حساسیت فراوان از طرف رژیم همراه بوده؟! رژیم ابتدا و در سالهای اول عمر خود سعی میکرد عید نوروز را کاملاً نادیده بگیرد و با انواع سیاستهای ضد مردمی هویت این روز را دچار خدشه کند. بعدازاینکه در این تلاش ضد مردمی ناکام ماند، به انواع حیلهها متوسل شد که این روز را تحریف و شکلی جعلی به آن بدهد تا با ایدهها و فرهنگ مذهبی خودش سازگاری پیدا کند.
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی همواره یکی از راهحلهایش برای غلبه بر نارضایتی تودهها، در کنار اعمال حاکمیت سرکوبگرانهاش، محدودیتها و فشار اقتصادی بر روی مردم بوده تا آنان را در معذوریت قرار بدهد که فرصت نکنند به مسائلی غیر خوردوخوراکشان و حداقلهای زندگی خودشان به چیز دیگری فکر کنند، یا فرصت فکر کردن برای برونرفت از وضعیت تحمیلشده، داشته باشند. با فشار مضاعف تودههای ستمدیده را مطیع سیاست سلطه و سرمایه کرده، سالهاست که رژیم باسیاستهای نامردمی خودش عملاً مردم را گرفتار چنین وضعی کرده.
به ناگزیر برای اینکه بدانیم مردم در چه وضعی هستند وزندگیشان در آستانه نوروز و سال نو که به استقبال آن میروند چگونه است به برخی مسائل عمومی بپردازیم. آتش بیداد و ستمگری، رژیم بحرانزده و فاسد سرمایهداری جمهوری اسلامی عرصه زندگی را بر عموم تودهها تلخ و ناگوار کرده، رژیمی که ماهیتش با فساد، دزدی، رانتخواری و تبعیض سرشته است. سالهاست که زندگی مردم در کوره آتش ستمگری که رژیم برپا کرده میسوزد، امروز این آتش جان و پیکر آنان را هدف قرار داده، چون چیز دیگری برای سوختن ندارند. فقر، بیکاری، نداری، گرانی و عدم تناسب میان درآمدها و هزینههای زندگی مردم را به ستوه آورده. گرانی یکی از است که سالهاست بر سر زبانهاست و همهجا نقل مجلس مردم میشود. با افزایش قیمت یک کالا، گوئی سرشکستگی برای کالای همخانواده ایجاد میشود، بهسرعت قیمت خود را به رقیب میرسانند! گرانی نان گرانی برنج، ماکارونی، حبوبات را در پی دارد. گرانی قند، قیمت شکر و شرینیجات را افزایش میدهد. کالایی گران میشود، براثر ترکشش به ناگهان آنسوتر کالای همسوئی نایاب و کمیاب میشود. گرانی نه منحصر به یک کالاست و نه قصد توقف و ایستادگی را دارد، گویا گرانی اجناس سقفی ندارد و مردم هم نباید در چهارفصل از گفتن و از تکرار واژه «گرانی» خسته شوند و یا غفلت نمایند. گرانی پشت گرانی موج پشت موج و پلهپله زندگی توده را پرکرده و خانوادهها را بهنوبت به اسارت خود درمیآورد. گرانی سر ایستائی ندارد، حتی اگر در آستانه سال نو باشد! کمتر کالای ضروری ومورد نیاز مردم میتوانی در بازار پیدا کنی که در طی همین چند روز به عید مانده بیش از یک و دوبرابر قیمت افزایش پیدا نکرده باشد، بلکه کالائی باشد که مردم ناتوان از عهده خرید آن باشند. گرانی شامل کلیه نیازهای اساسی وپایه ای تا نیازهای روزمره مردم را شامل میشود. منتهی گرانی در طول این سالها وضعی بر مردم ستمدیده وبلا زده ایران تحمیل کرده که عطای برخی کالاها هر چند مورد نیاز بوده، بخاطر گرانی به لقایش بخشیدهاند. خانه، مسکن، گوشت، خشکبار بطور عموم، برنج، میوه، ماهی، مرغ و…غیر قابل دسترسی برای خانوادههای کارگر ورنجبر هستند. همینطور لباس و پوشاک که بعد از خورد خوراک در درجه دوم اهمیت است. قطعاً این خانوادهها و خانواده های دیگری هم هستند که نمیتوانند سال تا سال یک بار شادی رادر خانههای خود میزبانی کنند. درکنارگرانی وتورم افسارگسیخته، نایابی و کم یابی برخی کالاها واقلام خوراکی مانند روغن که خیلی وقت است نایاب و کم یاب شده و در جاهائی که روغن مایع وجود دارد با کارت ملی و به هر نفر یک ظرف یک لیتری میدهند. روغن جامد اصلاً نایاب است. وبطور موضعی گاهی مرغ و گاهی تخم مرغ نایاب میشود. اگراین دو قلم موجود باشد، شکرنایاب میشود. حکایت اجناس در بازار شبیه شده به بازی آلاکلنگ.
در دو سال اخیر بخصوص امسال به علت شیوع کرونا و گرانی که همهسال سنگینترمی شود، عید خیلی با اقبال کمی از مردم روبرو شده. اکثریت مردم چنان فرسوده وزیر بار مشکلات لهشدهاند که نه توان مالی دارند و نه فرصت و رغبتی برای جشن و سرور دارند. سالهای پیشازاین با همه محرومیتهایی که بوده عید هم بجای خود برقرار بوده. به فاصله هرچند متر در خیابانهای پرتردد شهرهای بزرگ و کوچک، بساط فروش تنگ بلور و ماهی قرمز کوچکی که در آن می چرخید برپا بود، خیال آدم را به پرواز میآورد شوق زندگی ودیدوبازید دوست وآشنا ومسافرت درذهن بیدار میشد، بچهها وکوچکترغفلتا دست پدرومادرویا همراهان خود رارهامی کردند وغرق تماشای ماهی وتنگ بلور میشدند، با التماس درخواست خرید ماهی داشتند، برزگتربا رضایت برای کودکان وبچه ها ماهی میخریدند، هم درخواست بچه را پاسخ میدادند هم اینکه میدانستند ماهی نشانه زندگی است واز قدیم چنین بوده. درکنار ماهی وتنگ بلور ظرفهای سبزه عید فراوان جا بجا بروی رهگذران میخندیدند، سبزی هائی که همین چند روز پیش جوانه زده بشدت سبزنورس وبا دستان خوش ذوقی با نوارهای روبان قرمزوصورتی آرایش شده بودند. هفت سین بسته بندی شده ومرغانه ای رنگین! درکناراینان بوی عود وبخور وبوهای خوش دیگری که بینی افراد را تحریک میکرد.
خیابان هاپر وکیپ از جمعیتی بود که برای خرید عید خانواده وبیشتربرای بچهها، در رفت وآمد بودندند.
امسال با اینکه یک هفتهای به عید باقی نمانده، حتی رونق پارسال هم ندارد که همزمان با بیماری کرونا بود. حداقل هیجانی که باید باشد، نیست. تحت تاثیرشدت کرونا وناتوانی خرید مردم وبحرانی که هرروز از روز پیش عمیقترمی شود عید رنگ باخته. ازهم اینک پیداست که خیلی ازخانواده های کارگر وزحمتکش، تهیدست، حقوق بگیر، علیرغم اینکه خود وبیشتر بچهها وفرزندان این خانوادهها چشم براه عید وسال نو بودند، باید با تلخ کامی عید را ندیده بگیرند ویا بااندک میلی که باقیمانده ازکنارش آرام رد شوند. مگر این رژیم بغایت ضد مردمی رمقی برای مردم گذاشته که مردم بتوانند زندگی انسانی همراه با رفاه، شادی وسلامت داشته باشند.
ابتدای پل نادری وبطرف خیابان نادری درحرکت هستم. مردم پیاده در طول پل جلومی روند، بعلت قرنطینه و محدودیتهای کرونائی ابتدای پل ومحل عبورماشین ها را با چند بلوک وزین وسنگین که با جرثقیل جا بجا میشوند مسدود کردهاند. پلهای روی رود خانه اهواز که دوطرف شهر را بهم وصل میکنند دراین فصل بسیار دیدنی وخاطره انگیزهستند، آب پرحجم، سیلابی وگل آلود از زیر پل عبور میکند. اول خیابان نادری با جمعیت زیادی روبرومی شوم که برای خرید و تهیه وسایل مورد نیازخود از تاکسیها پیاده میشوند ودرجهت های متفاوت درحرکت هستند. دوزن فقیر با فاصله کم کنار پیاده رو نشستهاند، تمام بدن وسروصورت خود را پوشانده دستشان برای تکدی بطرف عابرین درازمی کنند، درخواست پول دارند. ورودی راههای ماشین رورا دراینجا هم بستهاند. رانندگان تاکسی در ایستگاه، ورانندگان ماشینهای مسافر کش آزاد که با فاصله از این محل پارک شدهاند با صدای بلند مسیرخود را اعلام میکنند ورو به عابرین: «گلستان» «گلستان» «بیمارستان، گلستان» «خانم بوستان، گلستان»، «معین زاده، دانشگاه» «دربست آقا» «دربست خانم» ظاهراً تا آخر وقت وپایان شب، این رانندگان همینطوردنبال مسافرهستند. نان درآوردن در ایران، چنگ انداختن وناخن کشیدن به صورت همدیگراست، گاهی برای سوار کردن یک مسافرمیان رانندگان کشمکش ایجاد میشود!
درابتدای خیابان که جمعیت از چند طرف وارد این خیابان میشود، یک اکیپ ده دوازده نفره نیروی انتظامی برای کنترل مردم ایستادهاند، با ماشین وموتور، تجهیزات فوری واضطراری. سابقه تجمع نیروهای انتظامی دراینجا، برمیگردد به روزهائی که در شهرتظاهرات عمومی بوده. هروقت شهر ملتهب باشد این نیروها در این خیابان قرق میکنند. خیابان نادری یکی ازپرجمعیت و بزرگترین خیابانهای مرکزی شهراست.
همین گزارش دریک خط مایل از جنوب غرب به شمال شرق درمورد اوضاع اجتماعی مشهد، ودر جهتهای دیگر مشمول اغلب کلان شهرها ایران مثلاً تبریز وتهران و… هم میشود. معضلات ومشکلات عدیده اجتماعی نه تنها گرفتاری کلان شهرها بلکه اغلب شهروشهرک های بزرگ وکوچک این سرزمین را شامل میشود، مثلاً کمتر شهر بزرگ وکوچکی پیدا میشود که مشکل ترافیک ویا با مشکلات دیگرروبرو نباشد!
طول این خیابان کوتاه اما عریض است، پیاده روهای بزرگی دارد، مغازههای این خیابان شامل مطب پزشکان، داروخانهها، فروشگاهای لباس وپوشاک، مغازههای وسایل آرایش، وآبمیموه خوری وبعضا مغازههای دیگر، آزمایشگاهها وچند کتاب فروشی دردهانه های خیابانهای جانبی که به این خیابان وصل میشوند. دو خیابا ن لباس فروشی زنانه وپارچه فروشی اغلب پارچه ولباس زنانه وبچه گانه میفروشند، به خیابان نادری وصل می شوندکه فشردگی جمعیت را دراین خیابان بالا میبرند. رنگ غالب پوشش مردم تیره وآبی است، پوششها اغلب از پارچه ولباس ارزان است، تک وتوک دختران جوان وزنانی هستند که لباسشان تفاوت دارد. زیرپوشش لباس تیره، رنگ افراد بیشتر به تلخی میگراید، وکمتر شادی درچهره هامشاهده میشود؟ بازار لباش، پوشاک وپوشش که در زندگی بعد از غذا وخورد وخوراک در درجه دوم اهمیت است، سالهاست که مثل همه بازارهای دیگری دچار نا بسامانی، وعدم مدیریت بوده، پوشاک وپارچه بافی که در ایران دارای سابقه تاریخی وپر اهمیت وداری کیفیت بوده، امروز جایگاه خود را ندارد. یکی بعلت عدم مدیریت صحیح دوم رقابت میان جناحهای حکومتی درسهم بندی واولویت گذاری واردات وصادرات، دیگری فاصله طبقاتی فقر با ثروت، واردات بی رویه پارچه ولباس ودرنهایت میشود گفت بحران ناشی از نوع پوشش (مد) است؟! که سالهاست بازارایران را در برزخ قرارداده. اغلب فروشگاههای بزرگ لباس وپوشاک که این روزها موقع فروششان بوده وسرمایه گذاری برای فروش عیدانه کرده بودند، فروششان از تمام سالهای گذشته کمتراست، گرانی، بی پولی وفقردردرجه اول با همراهی کرونا در نقش دوم این موجبات را فراهم آوردهاند. مردم مانده اندکه چه لباسی خوب است چه لباسی مناسب نیست، هر ایرانی بطور متوسط اگر خیلی خوش بین باشیم میتواند یک یا دو دست لباس درسال تهیه کند. البته بعید مینماید که همه خانوادهها چنین وسعی داشته باشند، خانوادهها هنر کنند برای بچههایشان هرعید میتوانند یک لباس تهیه کنند البته نه همه مردم تهیدست. این لباس باید هم لباس میهمانی باشد هم لباس کار، ولابد برای جوانتر ها لباس بازی وکوچه وخیابان هم باشد. مثلاً اگر خانواده کم تعدادی پولی پس انداز کرده که برای بچه نوجوانش بخواهد یک پیراهن مناسب تهیه کند، درمانده ومستاصل میشود که این پیراهن باید از چه نوعی باشد که مناسب مدرسه، مناسب میهمانی وهم مناسب تفریح وبازی وخیابان باشد! خیلی از پدر ومادرها در خیابان سرگردان هستند که لباسی بخرند، اما کم موفق میشوند، آنان وقتی میخواهند لباس انتخاب کنند دنبال این هستند که لباس هم برای مدرسه مناسب باشد هم خیابان هم میهمانی ولابد کوچه وورزش؟ طبیعی است که نمیتواند چنین لباسی تهیه نماید، تازه اگر لباسی پیدا شود که حداقل هم برای مدرسه وهم میهمانی مناسب باشد، نمی توانندارزان بخرند.
بنظر میرسد که فروشگاهها خیلی مشتری ندارند، چون مردم اغلب خریدشان از بساطیها ودستفروشان پیاده روها وکنار خیابان است. سراسرپیاده رودو طرف خیابان را دستفروشان پرکردهاند. یک اکیپ بیش ازبیست نفراز ماموران لباس خاکستری شهرداری که مسئول رفع سد معبر هستند در خیابان درحال برچیدن بساط فروشندگان پیاده رو هستند، تعدادشان غیر قابل باور است، این همه نیرو برای چه؟ از کجا میخورند؟ چرا باید این طوری باشد؟ یک هنگ از افراد متحدالشکل لباس نسبتاً تیره، فقط باید برای مقابله با دستفروشان بسیج میشوند، مجهز به بیسیم وماشین مخصوص که همواره از طرف یک واحد درجه دار وسرباز همراهی وحمایت می شوندواین البته متعلق به امروز نیست، همه روزه چنین است. روزانه چند درگیری ایجاد میشود. این خیابان عرصه جنگ وگریز وسنگر بندی میان دستفروشان وبساطی های خیابان با مأمورین شهرداری است. فرد قد بلندی از نیروی نظامی را میبینم که لباسش ترکیبی از لباس نظامی وشخصی است، سفت وسخت گریبان یک بساطی را گرفته ومی کشاند، مردم از یک طرف سعی دارند دخالت کنند ویک دسته نظامی که شاهد هستند از دور میدوند که خودرا به محل برسانند، نیروی نظامی موفق میشود. البته همیشه اینطور نیست که موفقیت فقط نصیب نظامیان شود، گاهی مردم درتلاش ربودن قربانی از دست نیروهای نظامی پیروز میشوند. خیلی کم بساط فروش وسایل سفره نوروزی ازقبیل ماهی، سبزه، هفت سین، عود وتخم مرغ رنگی دیده میشود. بعضی از جاها که وسایل از سال گذشته دارند میفروشند. در انتهای خیابان نزدیک چهار راه چند گل فروش هست وچند نو جوان ظرفهای کوچکی که در آنها ماهی قرمز ولاک پشتهای کوچکی است که در معرض فروش گذاشتهاند.
چهار راه نادری محل تقاطع خیابان سی متری ونادری، شرق خیابان سی متری محل بازار روز اطراف ومرکز شهراست. محل فروش انواع واقسام مواد خوراکی، اعم ازگوشت، مرغ، ماهی، میگو، میوه، سبزی، حبوبات، لبنیات و…بازار تقریباً سنتی وبهتر بگوئیم قدیمی است. خیلی نو سازی نشده اجناس وکالاهای مغازه ووسایل خرده فروشان پیاده روها سخت در هم تنیده وعبور مشکل است، بلحاظ پاکیزگی ونظافت مأیوس کننده است. جلو یکی از مغازههای عمده فروش مواد خوراکی مکث میکنم زنی تقریباً جوان مشتری مغازه است. دست در جیب کرد بیش ازچهارتا اسکناس ۵۰۰۰ تومانی به صاحب مغازه داد یک کیلو برنج خریداری کرد. آدم باید سنگ دل باشد تا ناظر هم چنین معاملهای باشد. یک کیلو برنج در نایلون پلاستیکی هر دفعه به یک طرف میکشید. پرندگان صحرا ومورچگان دشت وضعشان بهتر از ما است. یک کیلو برنج برای یک خانواده چه توفیری دارد. میخواهد چه خوراکی با آن تهیه کند؟ چقدر جوابگوی شکم یک انسان است، روغن چطورتهیه میکند؟!
دو سه مغازه قصابی وگوشت فروشی نبش این خیابان است، دراین روزهای پایانی ماه ودرآستانه سال نو که خیلی از مردم حقوق گرفتهاند فروششان رونق دارد. تعدادی مشتری دارند، ازاین تعداد بعضی از خانوادهها هستند که هنوز قدرت خرید گوشت دارند واز مشتریان ثابت مغازه هستند؛ اما خیلی هاشان که باید ابروباد ماه مه خورشید فلک درکار باشند تا یک بار گذرشان به قصابی بیفتد، دریکی دوسال اخیرفقر بجائی رسیده که بخش زیادی از مردم، اسکلت واستخوان میخورند. جدیداً اغلب قصابیها به اره برقی برای برش استخوان تجهیز شدهاند. گوشت گاو وگوسفند هرکیلو بین ۱۲۰۰۰۰ تا ۱۳۰۰۰۰ تومان است. یک مشتری مرد همراه پسرش که برای خرید آمده، یک کیلو استخوان میخرد، وقتی اره کارش را شروع میکند، پدر روبه پسرش شگفت زده میگوید: اوه چه میبرد! پسرش نگاهی به من میکند وبا خنده میگوید: بله پدر اره خوب میبرد، جیب ما نمیبرد! اغلب مشتریها، گوشتی که میخرند چند صد گرم و کمتر از یک کیلواست. خیلیها چربی، استخوان، استخوان نیم گوشت وکم گوشت ارزان میخرند. خرید مرغ وماهی با افزایش قیمتی که در نیم سال گذشته داشتهاند از دسترس مردم خارج شدهاند. چند متر پایینتر دریکی از خیابانها، افراد زیادی در حال فروش اسکلت گاو، مرغ، شکمبه، شیر دان، پاچه گاو و… در یک وضع نامناسبی میفروشند. مردمی که ناتوان از خرید گوشت هستند مشتری اینان هستند. جوانی چنان با غرور بطرف مردم صدا می زند «پای مرغ» انگار خاویار میفروشد، حق دارد! وقتیکه قالیباف در جایگاه رئیس مجلس با بیشرمی میگوید “مردم امروز نمیتوانند پای مرغ خریداری کنند”! فروشندگان ضایعات گوشتی جای قصابان وگوشت فروشی هارا گرفتهاند. مردم مشکل بتوانند حتی برای عید وشب سال نو گوشت ومرغی خریداری کنند.
هرکدام از بازارها حدیث خود دارد.
میوه فروشان که همه ساله در چنین مواقعی کیسه برای جمع کردن پول میدوختند. امسال در تردید نگرانی هستند، اگر با باری که خریدند فروش نرود چکار کنند؟ انتظار بازاردرگروه فروش است. امسال قیمت میوه بسیار بالا بود، بسیاری از مردم خیلی وقت است که توان وقدرت خرید میوه را ندارند. چه فرقی دارد، عید باشد یا نباشد، وقتی خانوادهها نتوانند خرید کنند. یک کیلوی میوه که نمیتوانی برای جشن وعید بخری؟ اولاً چند دانه از میوه لهیده یا خوردگی دارد ویا نارس است، باقیمانده را کی بخورد وکی نگاه کند، میهمان را چگونه باید پذیرائی کرد. چند کیلو را هم وسع مالی اجازه خرید نمیدهد. کرونا گرچه مردم را میکشد اما با قرنطینه وحبس مردم در خانههایشان آنان را از شرمساری جلو میهمانان در این ایام تنگدستی نجات میدهد.
«به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، در طول سالهای گذشته تعداد دلالان در بازار میوه افزایش چشمگیری داشته به طوریکه قبلاً برای یک میوه از باغ تا مصرفکننده سه تا چهار نفر درگیر بودند و اکنون به بیش از ۱۰ نفر افزایش یافته است»
هم حکومتیان، هم دولت وروزنامه ها و جمیع نهاد های روابط عمومی، از تورم وگرانی اجناس واقلام زندگی مردم اطلاع دارند، ومی دانند که اکثریت مردم طی سال جاری بعلت گرانی نتوانستند میوه مورد نیاز خود را بخرند. حالا در آستانه سال نو یکدفعه برایشان خواب نما شد که بله میوه گران است، مثل اینکه اقلام مورد نیاز دیگرگران نیست، فقط میوه گران است. خامنهای پا جلو میگذارد وبا رختن اشک تمساح ودروغین جانب مردم را میگیرد، تازه یادش آمده که گرانی است ومشکلات وجودارد! مگرارزان شدن قیمتها در این ده روز چه دردی از درد مردم رادرمان میکند؟
آنان خودشان را گول میزنند، گرانی وبحران یک شبه دامنگیر جامعه نشده که با یک سفارش یا امریه ازجامعه رخت برگیرد. گیرم که یک هفته یک قلم ازنیاز ها ی خوراکی مردم ارزان شود، بعداز یک هفته، با بحران همه جانبه ای که زندگی مردم راسالهاست فلج کرده وآنان را به نیستی کشانده چکارمی کنید؟
کارگران، زحمتکشان وعموم اقشار محروم ومزد بگیر جامعه درجدال مرگ و زندگی هستند! برای اینکه بتوانند معاش وخورد وخوراک روزانه خودرا تهیه کنند عاجز هستند. بسختی میکوشند وبه هردری ضربه میزنند برای تهیه کردن نان شب، حاضرند به هر قیمتی شده وبا تحمل همه گونه ستمبری برای تهیه یک شام ارزان قیمت، برای خریدن یک بسته ماکارونی، دویست گرمی سویا ویک قوطی رب گوجه، ازسرشب تا طلوع صبح بیدار بمانند وکار بکنند؟ با هیچ پولی چاله چولههای زندگی مردمی که سالهاست درمحرومیت هستند پر نمیشود. دلالان، کاربدستان، رانت خواران، حقوق بگیران نجومی، دستگاه فاسد عریض طویل، باندهای مافیائی حاکم، دزدان وسرکوبگران وحاکمیت سرمایه جمهوری اسلامی زندگی مگرپولی برای مردم با قی گذاشتهاند؟ حتی رحمشان به پولهای پس انداز کارگران وزحمتکشان درصندوق بیمههای اجتماعی هم نشد! پولی که بابت سی سال درد، کار ورنج جمع آوری وپس اندازبرای آتیه ودارو ودرمان خود وخانواده هایشان بود!
هرکارگر روزمزد، یافصلی ومیدانی، هرکارگری که چند روز در میان در محلی بکار گرفته مشود، اگرپولی داشته باشد ترجیحاً با آن یک بسته سبزی خوراکی برای نهارش میگیرد. او دراین شرایط چه نیازی به سبزه وهفت سین عید دارد! عید! هزار باراز فحش برایش سنگین تراست! عید فعلاً مال طبقه سرمایه دار وحاکم است که نه نیازی دارد ونه دغدغهای وهمه روزه برایش عید است، کلیه مردم محروم ایران وکارگران وزحمتکشان این همه سختی میکشند وسال به سال از یک جنشن کوچکی درحد یک شام متوسط ویک آرامش نسبی محروم هستند. محرومیتی که در عوضش خانوادههای باندهای دزد حکومتی، دلالان سرمایه، رانت خوارا ن، حاکمیت سرمایهداری جمهوری اسلامی وکلیه عواملش درداخل وخارج (انگلیس، کانادا، ترکیه و…) همه روزه وچهار فصل عید برقرار میکنند. خانواده هائی که زیر با رفقر، نداری، ستم، زیر بارگرانی مدتها است با مرگ دست وپنجه نرم میکنند روزها وماها را بخاطرنمی آورد. همه روزه با هزاران دلهره ونگرانی با نیمه جان ورمقی که برایشان مانده، در روابط سخت ضد انسانی که کسی آنان را درک نمیکند، به پرسه زدن برای کاربه این در وآن در میزنند. جوان حاشیه شهری نفرین شده نظام سرمایهداری باید ناشتا وشکم گرسنه سخت به د سته گاری چهارچرخ ضایعاتی بچسبد تا ظهرکه بتواند نانی، بیسکوتی برای خودش تهیه کند. مادر پنجاه سالهای که از زیر فشار فقر وفاقه، مانندنخلی سوخته باریک لاغر دنبال گاری چهارچرخ درمیان زبالهها پرسه می زند، هرگز طعم عید را نچشیده، سیگاری را که در یک فراغت کوتاه درسایه ای برای رفع خستگی آتش ودود میکند، تمام عید اواست. دو هزارسال وبیشتر از عمر نظامهای طبقاتی میگذرد. هزار سال دیگر هم بگذرد (که چنین نیست) هرگزنمی تواننداین محرومان را درک کنند، برایشان مهم نیست که چه زندگی دارند، حداقل اینکه فکر میکند بابت کاری که برایش کرده، محبت کرده ومزد نیمه نصفهای به او دادهاند. البته امروزاین مورد هم درباره کارگران وزحمتکشان صدق نمیکند، چند ماه به چند حقوق میگیرند. خیلی از کارگران درمراکزی وپیمانکاریهائی که کار میکنند حتی دراین روزها هم از دادن مزدهای عقب مانده کارگران طفره میروند.
سرمایهداری حاکم یکی از رژیمهای سرمایهداری است که در تضییع حقوق کارگران و زحمتکشان، سرآمد همه رژیمهای سرمایهداری است. در استثمار و قربانی کردن مردم در راه اهداف ضد انقلابی خود در ردیف هارترین و بیرحم ترین جناحهای بورژوازی دنیا است.
طی چهل ودو ساله حاکمیت خود، غیر سرکوب، زندان و بگیروببند و فقر، بیچارگی که برای مردم درست کرده، هیچ دستاوردی برای تودهها نداشته، غیر از ترس، استرس، نگرانی، آرامشی برای مردم، باقی نگذاشته. از همین روی است که کارگران و زحمتکشان و کلیه اقشار محروم با تجربه بد بختی وفلاکت خود در چهل دوساله حاکمیت رژیم، تحملشان به آخر رسیده. نفرت از رژیم عمومی شده. جناحهای حکومت همگی مستأصل درمانده هستند، حتی نمیتوانند در مورد محوریترین امورو مشکلاتی که بوجود آوردهاند بتفاهم برسند. جناحهای بورژازی بیرون ازرژیم برای نجات دستگاه ودولت سرمایهداری به تلاش افتادهاند. بورژوازی وجناحهایش نگران جنبش کارگری هستند که سالها در مسیر کار، زندگی، ونبرد با سرمایهداری حاکم درموقعیت رقیبی است که دست بالا را دارد وکل جناحهای سرمایهداری بیرون وداخل قدرت تهدید میکند.
درآستانه سال جدید اگر چه کارگران و زحمتکشان و عموم تودههای محروم اجتماعی همه فشارها را تحمل کردند، اما نشانههائی وجود دارد که بطور عمومی دوره برزخ را پشت سرگذاشتند، عزم دارند درآینده رژیمی که این همه سالها سرنوشتان را با فقر، سرکوب، تبعیض و بگیر و ببند گره زده است. برای همیشه سرنوشت محتومش که سرنگونی است رقم بزنند.
خجسته باد بهار کارگران وزحمتکشان
هرچه فشردهتر باد صفوف متحد کارگران وزحمتکشان
عید وسال جدید بر همه کوشندگان جنبش کارگری مبارک
برقرار باد حاکمیت شورائی
نابود باد سرمایهداری
کار، نان، آزادی- حکومت شورائی
۲۵/۱۲/۱۳۹۹-
«بید سرخی»
نظرات شما