جمهوری اسلامی و بحران های سیاست خارجی

استبداد، اختناق و سرکوب در سیاست داخلی، پان‌اسلامیسم، توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی در سیاست خارجی، اساس سیاست‌های جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز بوده است. نتیجه ناگزیر این سیاست‌ها که خود برخاسته از ماهیت طبقاتی و خصلت دینی جمهوری اسلامی است، بحران‌های داخلی و خارجی رژیم در طول تمام این سال‌ها بوده است. تجربه نیز به‌وضوح به همگان نشان داده است که جمهوری اسلامی با مختصات کنونی‌اش هرگز نمی‌تواند از چنگ بحران‌ها در سیاست داخلی و خارجی رهایی یابد، بالعکس همواره باید با بحران‌های جدید و تشدید این بحران‌ها مواجه باشد.
مسئله تا جایی که به سیاست خارجی رژیم مربوط می‌شود، جمهوری اسلامی که در پی ماجراجویی هسته‌ای و تشدید تضاد و اختلاف با برخی از قدرت‌های بزرگ جهان، با یک تحریم و ازهم‌گسیختگی اقتصادی روبه‌رو شده بود، تلاش نمود تا با بر سر کار آوردن یکی از مهره‌های خود، حسن روحانی، برای بهبود مناسبات با قدرت‌های اروپایی و آمریکا تلاش کند، تا از این طریق بتواند به اقتصاد ازهم‌گسیخته خود ، سروسامانی بدهد.
نتیجه همان‌گونه که همگان آگاه‌اند با تعطیل تأسیساتی که میلیاردها دلار هزینه آن شده بود، جمهوری اسلامی از تلاش برای دست‌یابی به بمب اتم دست برداشت و دولت‌های اروپایی و آمریکا نیز در ازای آن، تحریم‌ها را برداشتند. درعین‌حال این امکان برای رژیم فراهم شد که انحصارات بین‌المللی لااقل در برخی رشته‌ها، به‌ویژه نفت و گاز سرمایه‌گذاری کنند. هرچند که هنوز معضل اصلی رژیم که بحران اقتصادی است، پابرجاست و این بحران در سال جاری تشدید هم شده است.
اما مستقل از این‌که در این بده و بستان چه چیزی عاید رژیم شده یا خواهد شد، تلاش برای حل نزاع هسته‌ای و بهبود مناسبات با قدرت‌های امپریالیست اروپائی و آمریکا، صرفا یک عقب‌نشینی از جانب رژیم در سیاست خارجی رژیم بود و نه تغییر در اساس این سیاست.
کابینه روحانی البته در این مدت همواره شعار داده است که خواستار رفع تشنجات میان جمهوری اسلامی و تمام دولت‌های دیگر، به‌ویژه در منطقه خاورمیانه است. اما وقتی‌که در سیاست خارجی تغییری اساسی ایجاد نشود و بنیان این سیاست، همچنان، میلیتاریسم و توسعه‌طلبی پان‌اسلامیستی و به اتکای آن تلاش برای کسب هژمونی در خاورمیانه باشد، تضادها به‌جای خود باقی می‌مانند و اگر درجایی هم تخفیف یابند، در کل تشدید می‌شوند. بارزترین دلیل آن‌هم وضعیت کنونی جمهوری اسلامی در خاورمیانه و مناسبات تیره‌وتار با اغلب کشورهای این منطقه و حتی شمال آفریقاست.
وقتی‌که هم‌زمان چند کشور، تحت هدایت و رهبری عربستان، مناسبات دیپلماتیک خود را با جمهوری اسلامی قطع می‌کنند و برخی دیگر نیز، سطح این مناسبات را تنزل می‌دهند و یا سفرای جمهوری اسلامی را به وزارت خارجه خود فرامی‌خوانند، بازتاب تشدید تضادها و مخاصمات میان جمهوری اسلامی با عموم دولت‌های منطقه است.
بنابراین، آنچه در طول دو هفته اخیر در افزایش تنش‌های منطقه رخ داد، بسیار ریشه‌دارتر از آن است که به اعدام شیخ نمر شیعه مذهب طرفدار جمهوری اسلامی در عربستان و یا به آتش کشیدن سفارتخانه و کنسولگری عربستان در ایران تقلیل یابد. بالعکس، این هر دو دولت صرفا تلاش نمودند، این اتفاقات را دستاویز تشدید منازعات و درگیری‌های خود قرار دهند.
جمهوری اسلامی که خود در وحشی‌گری، اعدام و کشتار، هم‌طراز دولت‌دینی عربستان سعودی است، تلاش نمود، اعدام شیخ نمر را وسیله‌ای برای بسیج شیعیان طرفدار خود در چند کشور منطقه‌قرار دهد و جنگ شیعه و سنی را شعله‌ورتر سازد. در داخل ایران نیز چندین تظاهرات توسط بسیجی‌ها، حزب‌اللهی‌ها و آخوندهای مراکز مذهبی سازمان داد. توأم با آن، سران و مقامات رژیم، پی‌درپی تهدید را چاشنی موضع‌گیری‌ها و سخنرانی‌های خود کردند. وزارت امور خارجه که گویا سخنگوی جناح معتدل رژیم است، عربستان را تهدید کرد که تاوان سختی از بابت این اعدام خواهد پرداخت. سپاه پاسداران تهدید کرد که در آینده‌ای نه‌چندان دور انتقام سختی از عربستان گرفته خواهد شد. کمیسیون امنیت داخلی و سیاست‌خارجی مجلس، خواهان کاهش سطح مناسبات دیپلماتیک با عربستان شد. این موضع‌گیری سران و مقامات رژیم، شرایط را همانند چند سال پیش که به سفارت انگلیس حمله شد، برای حمله به سفارتخانه عربستان و کنسولگری آن در مشهد، فراهم ساخت. گروهی از افراد حزب اللهی وابسته به بسیج و سپاه پاسداران، دست به حمله زدند و مراکز دیپلماتیک عربستان را به آتش کشیدند.
حالا نوبت عربستان بود که تاکتیک رژیم را به ضد خودش تبدیل کند. جمهوری اسلامی را از هر سو موردحمله قرار داد. شورای امنیت سازمان ملل، حمله به سفارتخانه و کنسولگری عربستان را محکوم کرد. موج قطع روابط دیپلماتیک و کاهش آن به راه افتاد. شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و اتحادیه عرب، تشکیل جلسه دادند تا جمهوری اسلامی را محکوم کنند. جمهوری اسلامی با وضعیت سیاسی وخیم بی‌سابقه‌ای در خاورمیانه مواجه شد. اما این ماجرا، تنها به عرصه دیپلماتیک و سیاسی محدود نماند و بر مناسبات اقتصادی جمهوری اسلامی با این دولت‌ها نیز تأثیر گذاشت. فراتر از آن، بر تلاش‌های روحانی برای امن جلوه دادن ایران برای سرمایه‌گذاری‌های انحصارات بین‌المللی تأثیر منفی گذاشت و جو ناامنی را افزایش داد
سران جمهوری اسلامی اکنون به تکاپو افتاده که به نحوی خود را از این مخمصه نجات دهند. بسیجی‌ها و سپاهیانی که به مراکز دیپلماتیک عربستان حمله کردند، به‌عنوان عناصر خودسر و نفوذی‌های دشمن محکوم شدند. مقامات پلیس جمهوری اسلامی که شاهد و ناظر حملات بودند و اقدام بازدارنده‌ای انجام نداده بودند و حتی ادعا کردند، “مردم را نمی‌شود زد” حالا چهره عوض کرده و برای ظاهرسازی خبر از دستگیری ۴۰ تا ۵۰ نفر دادند. علاوه بر این، جمهوری اسلامی دست به دامان چندین دولت برای وساطت شد. رژیم عربستان که اکنون خود را در موقعیت بهتری می‌دید و از تشدید منازعات با جمهوری اسلامی بهره می‌برد، پاسخ روشنی به واسطه‌ها نداد. لذا تشنج همچنان ادامه یافت. اما ادامه این وضع به کجا خواهد انجامید؟
واقعیت این است که اگر حتی تضادهای این دو دولت‌در لحظه کنونی، به آن درجه تخفیف یابد که بتوانند مناسبات دیپلماتیک خود را از سر بگیرند، تضادهای این دو دولت مرتجع مذهبی که اکنون زیر لوای شیعه‌گرائی و سنی‌گری برای کسب هژمونی در منطقه تلاش می‌کنند، لاینحل باقی خواهد ماند.
رژیم عربستان سعودی که با لشکرکشی به بحرین در حمایت از رژیم حاکم بر این کشور و سرکوب شیعیان طرفدار جمهوری اسلامی، نخستین مقابله و قدرت‌نمایی خود را در برابر جمهوری اسلامی آغاز کرد، با به قدرت رسیدن ملک سلمان، یک‌رشته سیاست‌های تعرضی را علیه جمهوری اسلامی و گروه‌های شیعه‌مذهب طرفدار آن‌در کشورهای عربی، سازمان داده است. لشکرکشی به یمن برای سرنگونی انصار‌الله از طریق ایجاد یک اتحاد نظامی متشکل از تعدادی کشورهای عربی منطقه، عرصه دیگری برای این درگیری است. درعین‌حال، با افزایش حمایت‌های خود از گروه‌های در حال جنگ در سوریه، چیزی نمانده بود که بشاراسد را سرنگون کند و بساط جمهوری اسلامی را از سوریه جمع کند که عجالتاً با مداخله علنی روسیه، پیشروی گروه‌های مخالف اسد، سد شده است. عربستان در عراق نیز پوشیده و آشکار از مخالفین دولت عراق حمایت می‌کند. عربستان در این تعرض علیه جمهوری اسلامی از حمایت و پشتیبانی دولت‌های قدرتمند منطقه، ترکیه، مصر و اسرائیل نیز برخوردار است که منافع خود را در تضعیف جمهوری اسلامی و مهار مقاصد توسعه‌طلبانه آن می‌بینند. فشارهای متحد این دولت‌ها به همراه دولت‌های کوچک‌تر منطقه علیه جمهوری اسلامی به‌ویژه در شرایطی تشدید شده است که جمهوری اسلامی می‌کوشد از طریق بهبود مناسبات خود با آمریکا و اتحادیه اروپا و خارج شدن از زیر فشار تحریم‌ها، موقعیت خود را بهبود بخشد. بنابراین، یک جناح رژیم به رهبری روحانی به‌شدت نیازمند است که لااقل تضادها و اختلاف با عربستان تخفیف یابند. اگر جمهوری اسلامی نتواند خود را از مخمصه‌ای که با آن مواجه است نجات دهد، چنانچه جمهوری‌خواهان آمریکا در انتخابات امسال، قدرت اجرایی این کشور را در دست‌گیرند، با وضعیت به مراتب دشوارتری روبه‌رو خواهد شد.
اما آیا جمهوری اسلامی راهی برای غلبه بر تضادها و اختلافات خود با کشورهای منطقه‌به‌ویژه عربستان دارد؟ عجالتاً چنین امکانی برای جمهوری اسلامی و امثال روحانی وجود ندارد. چراکه این تضادها و اختلافات زمانی حل یا لااقل به نحو قابل‌ملاحظه‌ای تعدیل خواهند شد که جمهوری اسلامی سیاست خارجی خود را از اساس تغییر دهد، پان‌اسلامیسم ، توسعه‌طلبی، میلیتاریسم و تلاش برای کسب هژمونی در منطقه خاورمیانه را کنار بگذارد. اما جمهوری اسلامی، مادام که یک دولت مذهبی است، مادام که خود را قیم و سرپرست شیعیان منطقه می‌داند، مادام که می‌خواهد برای تقویت و به قدرت رساندن شیعیان در کشورهای دیگر تحت هژمونی خود تلاش کند و دولت‌های اسلام‌گرای شیعه برپا کند، نمی‌تواند در اساس سیاست خارجی خود تغییری ایجاد کند.
لذا چاره‌ای ندارد، جز این‌که از گروه‌های شیعه عراق حمایت کند، آن‌ها را به جان سنی‌ها بیندازد و بر کوره جنگ فرقه‌ای بدمد. خود را موظف می‌داند که شیعیان تمام منطقه را تحت رهبری خود، سازمان‌دهی و بسیج کند و آن‌ها را در مقابل سنی‌ها قرار دهد، چاره‌ای ندارد جز این‌که هرسال میلیاردها دلار خرج سرپا نگه‌داشتن رژیم بشار اسد کند، گله‌های حزب‌اللهی و سپاهی به سوریه گسیل کند تا علویان را در مقابل سنی‌ها بر سر قدرت نگه دارد. ناگزیر است که گروه‌های اسلام‌گرای لبنانی و فلسطینی را ازنظر مالی و تسلیحاتی حمایت کند، تا گویا اسرائیل را نابود کند.
تا وقتی‌که این سیاست حاکم باشد، روشن است که دولت‌های رقیب جمهوری اسلامی، از قماش عربستان سعودی، ترکیه به مقابله برخیزند و حاصل آن نیز همین وضعیت فاجعه‌باری است که خاورمیانه به عنوان نمونه در عراق، سوریه و یمن با آن روبه‌روست. با این اوضاع روشن است که تضادها و اختلافات میان جمهوری اسلامی و دولت‌های منطقه، نه تخفیف، بلکه تشدید شوند، آنچه باقی می‌ماند این است که آیا کار به درگیری نظامی مستقیم نیز خواهد کشید یا نه؟ گرچه این احتمال لااقل در شرایط کنونی وجود ندارد، اما همین کشمکش‌های کنونی هم کافی است تا شرایط زندگی توده‌های مردم منطقه را وخیم‌تر کند. پوشیده نیست که اوضاع بحرانی و پر از تضاد و اختلاف منطقه خاورمیانه، دولت‌های منطقه را ناگزیر می‌کند، هزینه‌های نظامی خود را افزایش دهند، تا جایی که به جمهوری اسلامی و رژیم عربستان مربوط می‌شود، میلیاردها دلار از حاصل دسترنج کارگران و زحمتکشان را صرف هزینه‌های دولت‌ها و گروه‌های طرفدار خود کنند ، مردم کشورهای خود را فقیرتر کنند و مردم کشورهای دیگر را به خاک و خون بکشند. نزاع و کشمکش رژیم‌های ارتجاعی جز تشدید کشتار، فقر، بی حقوقی و آوارگی چیزی عاید توده‌های مردم منطقه خاورمیانه نخواهد کرد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۰۹ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.