گلوله صبحگاهان

تاکی تابوت فروش شهر  فریاد زند

پابه پای باد

گلوله روی دیوار

بر شبنم  صبحگاهان

صبح خیر گوید

فرزندان سیاه پوشند

دست مادران بوسند

مردانه

بی هیچ اضطرابی

بعد از تو هیچ  استبدادی مرا تایید نخواهد کرد

شعر هایم را  بر سجاده رهایی خواهم پیچید

هنوز

اشعارم بوی باروت

بوی کوچه های آبان

مزار کودکان کار

بوی  آزادی  می دهد

دوباره  شمعدانی های باغچه را آب خواهیم داد

زمین را سبزینه  خواهیم کاشت

در میادین شهر

مجسمه غوغای  ستارگان خواهیم ساخت

ای دورترین  انسانهای  رنجدیده زمین

آنروز دیر نیست که واژه های

اعدام

شکنجه

زندان

سانسور

فقر

بیکاری

تفتیش

حجاب

از قافیه شعر ها حذف گردد

 

                    سیاهکوه

POST A COMMENT.