دیگر چیزی باقی نمانده تا از سفرههای کارگران و زحمتکشان غیب شود. روزگاری مردم در مصرف گوشت صرفهجویی میکردند. کار به جایی رسید که گوشت از سفره بسیاری از کارگران و زحمتکشان جامعه رخت بر بست، تا شاید وقتی دیگر.
کارگران و زحمتکشان برای راضی کردن کودکانشان به مرغ پناه آوردند. بعد در مصرف مرغ هم صرفهجویی شروع شد و امروز کار به جایی رسیده که حتا خرید پای مرغ نیز به یک معضل تبدیل شده است.
در روزهای گذشته گرانی چنان افسار گسیخته است که مردمی که حتا به گران شدن روزانه اجناس عادت کرده بودند، انگشت به دهان شدهاند. یک کیلو مرغ به یکباره به دروازههای ۴۰ هزار تومان رسید و پای مرغ به ۲۷۷۰۰ تومان!!! رئیس اتحادیه فروشندگان مرغ و ماهی (۷ آذر) گفت: “مصرف سنگدان، دل، جگر و پای مرغ دستکم به سه برابر افزایش یافته است… این نشان میدهد خرید مرغ از توان درصد بالایی از مردم خارج شده است”. در روز دوشنبه سه آذر رسانههای جمهوری اسلامی از افزایش ۵۲ درصدی قیمت مرغ تنها در طول یک روز خبر دادند.
اما تنها مرغ نیست که چنین سرنوشتی را پیدا کرد. تقریبا هر آنچه که به آن نیاز است در روزها و ماههای گذشته چنین سرنوشتی پیدا کردهاند، گوجهفرنگی، خیار، سیبزمینی، برنج و حتا نان. نان در نتیجه سیاستهای دولت امروز با سه قیمت آرد دولتی، نیمه دولتی و آزاد پز عرضه میشود و در هفتههای گذشته بویژه پس از کمبود عرضه آرد از سوی دولت بهای نان نیز افزایش یافت، حتا نان با آرد دولتی که روز به روز کوچکتر و نایابتر میشود.
شهریور ماه بود که کره نیز از سفرههای کارگران و زحمتکشان رخت بربست و بهانه نیز عدم واردات کره با دلار ۴۲۰۰ تومانی بود. هم اکنون بهای رسمی کره ۱۰۰ گرمی ۱۰ هزار تومان است و البته در مغازهها بالاتر از این. به عبارتی تنها تهیه یک صبحانه با نان و کره و پنیر و چای شیرین برای یک خانواده ۴ نفره حداقل ۶۰ هزار تومان هزینه دارد!!! همان صبحانهای که در سالهای نه چندان دور سادهترین و ارزانترین صبحانه بود.
گرانی البته مختص مواد غذایی نیست. از لوازم بهداشتی تا هر چه که فکر میکنید در این کشور چنین سرنوشتی را پیدا کرده است. براساس آمار بانک مرکزی در حالی که رکود سنگین اقتصادی بر بخش ساختمان حاکم گردیده، بهای مسکن در تهران در طول تنها یک سال ۱۱۸ درصد افزایش یافت!!! براساس این گزارش متوسط قیمت هر متر مربع برای یک خانه در تهران به ۲۷ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان رسیده است، و این یعنی اینکه کل کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان جامعه که فاقد مسکن شخصی هستند باید قید خانهدار شدن در تهران را بزنند. چرا که با دستمزد و حقوقهای خود اگر چیزی نخورند، لباسی نخرند، کرایه خانه ندهند، مریض نشوند و لوازم بهداشتی نخرند، هرگز بیکار نشوند، به مسافرت هم نروند و خود را در خانه زندانی کنند، شاید بتوانند در صورتی که قیمتها فقط به اندازه دستمزدها بالا برود (که البته هر ساله چند برابر دستمزدها بالا میروند)، بعد از ۳۰ سال یک خانه ۴۵ متری در تهران بخرند!!!
لوازم بهداشتی نیز چنین سرنوشتی پیدا کردهاند. خبرگزاری دولتی ایرنا در گزارشی (۱۶ مهر) از افزایش بهای لوازم بهداشتی خبر داد و نوشت: “افزایش برخی از این کالاها به چند برابر قیمت یکی دو ماه اخیر رسیده است”. ۳ آبان رئیس انجمن صنایع شوینده در گفتگویی با خبرگزاری فارس گفت: “به دلیل افزایش قیمت تمام شده تولید، واحدهای تولیدکننده نمیتوانند قیمتها را پایین نگاه دارند”. وی ادامه داد: “ما الکل چرب را با یورو ۳۲ تا ۳۵ هزار تومانی وارد کشور میکنیم و به پتروشیمی شازند تحویل میدهیم تا برایمان ماده اولیه تولید کند”.
پس از انتشار گزارش مرکز آمار در باره افزایش نرخ تورم نقطهای در آبانماه، فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد کابینه در یک برنامه تلویزیونی در رابطه با گرانیها گفت: “علت عمده را باید ناشی از افزایش هزینه دانست. ۷۰ تا ۸۵ درصد واردات مربوط به کالاهای واسطه ای، مواد اولیه بوده است که وقتی قیمت این قبیل کالاها متاثر از افزایش قیمت ارز افزایش می یابد این افزایش در پروسه تولید مینشیند و قیمت کالاهای تولید شده را زیاد میکند که به دلیل دلاریزه بودن اقتصاد ایران، متاثر از آن قیمت کالاها نیز افزایش مییابد” (روزنامه اعتماد دوشنبه ۳ آذر). اگرچه در روزهای گذشته قیمت ارزهای خارجی حتا به مقدارکمی کاهش یافت اما شاهدیم که در همین روزها اتفاقا قیمتها بار دیگر افسار گسیختهاند. بنابراین دلیل اصلی بالا رفتن بهای کالاها نه افزایش بهای ارزهای خارجی، بلکه کاهش ارزش پول ایران در اثر نرخ تورم سه رقمی است و به همین دلیل بهای کالاها و ارزهای خارجی سرسامآور افزایش یافتهاند و افزایش خواهند یافت، هر چند که در دورههایی با استفاده از سیاست چماق ممکن است از شتاب آن کاسته شود.
جدا از گرانی، یکی دیگر از معضلات بزرگ کارگران و زحمتکشان بیکاری و بویژه بیکاری جوانان است، معضلی که با شیوع کرونا حادتر شده است. بیکاری باعث شده است تا بسیاری از خانوارها با وجود جوانان آماده به کار عملا تنها بهاصطلاح یک نانآور داشته باشند. براساس گزارش بانک مرکزی در سال ۹۶ در بیش از ۵۶ درصد خانوارها تنها یک فرد شاغل بوده است، در ۱۴ درصد دو فرد شاغل و تنها در کمتر از ۳ درصد از خانوارها سه فرد شاغل وجود داشته است. نکته مهم دیگر این گزارش این بود که در بیش از ۲۶ درصد از خانوارها هیچ فرد شاغلی وجود نداشت. از سال ۹۶ تاکنون و بویژه پس از شیوع ویروس کرونا، متاسفانه بیکاری با سرعتی بیش از همیشه افزایش یافت و طبیعیست که شرایط برای کارگران، محرومان و ستمدیدگان جامعه بیش از گذشته سختتر شده است.
بهگفتهی ربیعی سخنگوی کابینه (۶ آبان) “کرونا شش میلیون شغل رسمی و غیررسمی در کشور را در معرض آسیب و نابودی قرار داده و این شش میلیون نفر غالباً فاقد هر گونه پوشش اجتماعی یا بیمه هستند”. به گفتهی وی “از این شش میلیون نفر سه میلیون و پانصد هزار نفر در مشاغل رسمی و دو میلیون و پانصد هزار نفر در مشاغل غیررسمی فعالیت دارند”. وی پیش از این (فروردین ۹۹) با بیان اینکه در اثر شیوع کرونا یک میلیون و پانصد هزار شغل رسمی از بین رفته است، پیشبینی کرده بود که در اثر تداوم شیوع کرونا ۴ میلیون نفر کار خود را از دست بدهند.
با وجود گسترش بیکاری و میلیونها خانوادهای که در اثر شیوع کرونا تنها ممر معاش خود را از دست دادند، جمهوری اسلامی اعلام کرد که به سی میلیون نفر برای چهار ماه، ماهانه ۱۰۰ هزار تومان پرداخت میشود و به ده میلیون خانواده هم وام یک میلیون تومانی تعلق خواهد گرفت!!! پیش از این نیز مجلس اسلامی مصوبهای را برای پرداخت “یارانه کالاهای اساسی” تصویب کرده بود. تمام این سیاستهای قطرهچکانی و صدقه دادنها در حالیست که جمهوری اسلامی خود نقشی اساسی در وضعیت کنونی اقتصادی و افزایش بهای کالاها دارد.
موضوع آنچنان آشکار است که برای نمونه حسین راغفر “استاد اقتصاد” دانشگاه الزهرا و از اقتصاددانان جمهوری اسلامی در گفتگو با خبرگزاری دولتی ایلنا (۲۶ آبان) در این رابطه میگوید: “مسائل و فشارهای خارجی از جمله تحریم زمانی اثربخشتر میشود که ناتوانی ما در حل مسائل اقتصادی و اجتماعی برجسته میشود، در آن زمان تحریمها اثربخشی بیشتر از خود نشان میدهند…. مسالهای که امروز ما با آن مواجه هستیم این است که سیاستهای اقتصادی سه دهه گذشته امروز به بار نشسته است و همان نتایجی را به دست آورده که طراحان اصلی این سیاستها در دنیا آن را جستجو میکردند…. سیاستهای نئولیبرالیستی در کشور حاکم شد و اصلیترین علت شکاف طبقاتی و ناتوانی و فروپاشی بخش تولید در داخل کشور و همچنین رشد اقتصاد مالی و فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازی همین بود و این هدف سیاستهای اقتصادی سه دهه گذشته بود که امروز به بار نشسته است… در همین چند وقتی که مجلس جدید شروع به کار کرده شاهد اتخاذ تصمیمات متعددی در جهت رشد سوداگری، سفتهبازی، صادرات مواد خام و رشد نابرابریها بودیم و تصمیمات متعددی در این زمینهها گرفته شده است که فقط حافظ منافع سوداگران و سفتهبازان در کشور است”. وی با تاکید بر اینکه تصمیمات اساسی در “شورای عالی هماهنگی اقتصادی” گرفته میشود گفت: “تصمیمات اتخاذ شده با امضای سران سه قوه صورت میگیرد، بنابراین هر سه قوه در اتخاذ تصمیمات مسئولیت مشترک دارند”. وی همچنین در مورد مصوبه اخیر مجلس در دادن یارانه کالای اساسی گفت: “این اقدامات بیشتر به دلیل نزدیک شدن به انتخابات است که گروههای مختلف خود را برای انتخابات آماده میکنند و سعی دارند افکار عمومی را به نفع خود جذب کنند”.
جمهوری اسلامی که نمیتواند سیستم تامین اجتماعی همگانی از گهواره تا گور برقرار کند تا با تحت پوشش قرار گرفتن همگان از بیکاران تا از کارافتادگان و غیره به نحوی که تمام هزینههای یک خانوار تامین شود، به فکر فریب افکار عمومی با صدقه دادن و کشاندن آنها به صفهای روغننباتی و برنج و مرغ است. همچنین نقش جنایتکارانه جمهوری اسلامی در کاهش دستمزدهای واقعی بر همگان آشکار است. نتیجه این سیاستهاست که باعث شده است که عموم کارگران ایران به زیر خط فقر سقوط کرده و دستمزد آنها به یک چهارم و حتا یک پنجم خط فقر برسد. جمهوری اسلامی به جای صدقه دادن باید دستمزدها را بهگونهای افزایش دهد که هیچ کارگری زیر خط فقر قرار نداشته باشد. اما جمهوری اسلامی حکومت سرمایهداران است و در این حکومت افزایش هر چه بیشتر سود سرمایهداران حرف اول و آخر را میزند.
کلام آخر اینکه جمهوری اسلامی که با نارضایتی شدید مردم روبروست، سعی میکند با دادن صدقه افکار عمومی را فریب دهد. اما این سیاستها نه تنها تاثیری بر عمق فقری که امروز حداقل هشتاد درصد مردم ایران با آن روبرو هستند ندارد، بلکه نمیتواند کارگران و زحمتکشان را حتا برای لحظهای بفریبد. دیگر لااقل اکثریت بزرگ کارگران و زحمتکشان بر ماهیت جمهوری اسلامی و نقش آن و مناسبات سرمایهداری در بوجود آمدن شرایط کنونی آگاه هستند. اعتراضات سه سال اخیر و بویژه قیام آبان ما این را نشان داد.
در حالی که خط فقر حتا براساس برآوردهای برخی از افراد وابسته به حکومت به ۱۲ میلیون تومان رسیده است، این ۱۰۰ هزار تومانها هیچ دردی را دوا نمیکند. واقعیت این است که تا همینجا نیز شیوع کرونا به داد رژیم رسیده است. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم به این نتیجه میرسیم که حتا همین قتل عام کرونا دلیلی برای سرنگونی هر چه سریعتر رژیم است.
رژیم تا دندان مسلح با بهرهگیری از دستگاههای سرکوب خود میخواهد به بقا ادامه دهد و مردم را در وحشت از حکومت و نیروهای سرکوب آن نگاه دارد، اما اکثریت بسیار بسیار بزرگ مردم دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. همانطور که سه برابر شدن بهای بنزین شعله قیام آبان را روشن کرد، امروز نیز با شعار کار نان آزادی باید راه قیامکنندگان آبان را رفت. این چه زندگیست که باید در فقر و ایستادن در صف روغننباتی و مرغ و برنج به سر برسد. لعنت به این زندگی. این ارمغان نظام حاکم است، نظام ناعادلانه و جبارانه حاکم. باید آن را برانداخت. پس همانطور که رفیق جانفشاندهی فدایی سعید سلطانپور سر داد، با شعار: نان گران، بُنشَن گران، بیکاری و حسرت نان، بپا بپا زحمتکشان، به جنگ نظم حاکم برویم و مطمئن باشیم که در این صورت پیروزی از آن ماست.
نظرات شما