آمار رسمی قربانیان کرونا در ایران در حالی از ۳۰ هزار نفر گذشت که گفته میشود آمار واقعی ۲ تا ۳ برابر آمار رسمی میباشد. حتا حریریچی معاون کل وزیر بهداشت نیز چند روز پیش اعتراف کرد که آمار واقعی ۵/ ۱ تا ۲/ ۲ برابر آمار اعلام شده است. پیش از وی، برخی دیگر از نهادها و مقامات حکومتی از جمله تعدادی از نمایندگان مجلس اسلامی، اعضای شورای اسلامی شهر تهران و مرکز پژوهشهای مجلس اسلامی نیز آمار واقعی را فراتر از آمارهای رسمی اعلام کرده بودند. برخی از آمارهای غیررسمی حاکی از آن هستند که تا تیرماه تعداد جانباختگان حداقل به ۴۲ هزار نفر رسیده بود، در حالی که تا تیرماه آمار دولتی (رسمی) جان باختگان حدود یک سوم آن بود.
همچنین علیرضا زالی رئیس ستاد مقابله با کرونا در استان تهران، سه شنبه گذشته (۲۲ مهر) را یکی از تلخترین روزهای کرونایی تهران خواند و گفت: “در ۲۵۳ روزی که از بحران کرونا در استان میگذرد، هیچ روزی آمار مرگ و میر به این حد نبوده است”. اعتراف به شروع بحران کرونا از ۲۵۳ روز قبل به این معناست که ویروس کرونا در تهران از نیمه بهمنماه شیوع پیدا کرده بود و این سندی دیگریست از زمان آغاز شیوع کرونا که گفته میشود ویروس کرونا از دیماه ۹۸ به ایران آمده بود. پیش از او نیز بارها مقاماتی از حکومت اسلامی به این موضوع اعتراف کرده بودند از جمله احمد امیرآبادی فراهانی و جعفرزاده ایمنآبادی دو نماینده مجلس اسلامی. محمدرضا محبوبفر اپیدمیولوژیست نیز در گفتوگو با روزنامه جهان صنعت که منجر به توقیف (موقت) این روزنامه گردید، همین مساله را تایید کرده بود. او در آن گفتوگو گفت: “دقیقا یک ماه قبل از اعلام رسمی ظهور کرونا در کشور یعنی در اوایل دیماه اولین بیمار مبتلا به کرونا مشاهده شده است. ولی آن زمان دولت به دلایل سیاسی و امنیتی پنهانکاری کرد”.
اما چرا ویروس کرونا در ایران در چنین ابعادی شیوع یافت و قربانی گرفت؟ چرا ایران که بعد از چین دومین کشوری بود که ویروس کرونا در آن شیوع پیدا کرد، از ابتدا تا امروز و بدون هیچوقفهای در این بحران غوطهور است؟ در حالی که برخی از کشورها که بعد از ایران ویروس کرونا در آنها شیوع یافت مانند نیوزیلند و ویتنام کلا توانستند این بحران را به کنترل درآورند و یا مانند کشورهای اروپایی حداقل برای مدتی آن را به کنترل درآوردند.
سیاستهای جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز علت اصلی این شرایط و فاجعهای است که مردم ایران با آن روبرو هستند. جمهوری اسلامی در ابتدای شیوع ویروس کرونا، با اهداف سیاسی همچون راهپیمایی ۲۲ بهمن و “انتخابات مجلس اسلامی” خبر آن را از مردم مخفی نگاه داشت. در ادامه نیز آن را ناچیز جلوه داد. مانند خامنهای که ابتدا مدعی شد “این بلا آنچنان بلای بزرگی نیست”، بعد از مردم خواست برای رهایی از ویروس کرونا به خدا متوسل شوند و دعای هفتم “صحیفهی سجادیه” را که در “مفاتیجالجنان” نیز هست بخوانند، بعد هم گفت حمله بیولوژیک است و از “ستاد مشترک نیروهای مسلح” خواست تا این مساله را بررسی کند.
مخفی نگاه داشتن، عدم ارائه اطلاعات درست همچون گستره شیوع ویروس و تعداد قربانیان آن و ناچیز شمردن آن و مانند همیشه نسبت دادن همه چیز به توطئه دشمن و حتا بیان وقاحت آمیز خامنهای که گفت “این بلا برای ما تبدیل میشود به نعمت” همه در راستای یک سیاست یعنی سیاست ایمنی جمعی بود که بهگفتهی رئیس سازمان بهداشت جهانی، جدا از عدم کارایی آن، سیاستی غیراخلاقی است. سیاستی که مردم بیدفاع و بویژه فقرای جامعه را قربانی میکند.
حسن روحانی کسی بود که این سیاست جمهوری اسلامی را به وضوح بارها بر زبان آورد. او حتا در زمانی که کرونا تازه شیوع پیدا کرده بود در تاریخ ۶ اسفند کرونا را با آنفلوانزا مقایسه کرد و گفت: ” همانگونه که از بیماری دشوار آنفلوانزا عبور کردیم از کرونا نیز عبور خواهیم کرد” او در ادامه گفت: “از شنبه همه چیز به روال عادی برمیگردد… یکی از نقشهها و توطئههای دشمنان ما این است که با هراسافکنی زیاد در جامعه، کشور را به تعطیلی بکشانند”. او ۲۵ اسفند بار دیگر بر موضع جمهوری اسلامی در مورد ایمنی جمعی با رد قرنطینه تاکید کرد. او گفت: “چیزی به نام قرنطینه نداریم… نه امروز قرنطینه است، نه ایام نوروز، نه بعد و قبلش و همه در کسبوکار و فعالیت خود آزادند”.
روحانی در روزها و ماههای بعد آشکارتر سیاست جمهوری اسلامی برای ایمنی جمعی را بر زبان آورد. ۲۹ اسفند حسن روحانی گفت: “همانطوری که معاون وزیر بهداشت گفتند ۶۰ تا ۷۰ درصد مردم کرونا خواهند گرفت، چه ما بخواهیم چه نخواهیم”. او ۸ تیر و در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا نیز گفت: ” تخمین ما بر این است که تاکنون ۲۵ میلیون ایرانی به این ویروس مبتلا شدند…ما باید این احتمال را بدهیم که ۳۰ تا ۳۵ میلیون نفر در معرض ابتلا خواهند بود”. سخنانی که به دلیل انعکاس منفی آن به سرعت حتا از سوی مقامات وزارت بهداشت نیز رد شد.
در حالی که بهغیر از چند دولت معدود، سایر دولتهای جهان برای مهار کرونا دست به قرنطینه زدند، جمهوری اسلامی هرگز حاضر به اعلام قرنطینه نشد. همان زمان حسن روحانی (۲ فروردین) گفته بود: “توطئه ضد انقلاب این است کاری کند که کار و فعالیت اقتصادی در کشور تعطیل شود؛ بعدها نیز مدرک مربوط به این توطئه توسط وزارت اطلاعات برای من ارسال شد؛ ما نباید بگذاریم که ضد انقلاب به اهداف خود برسد…توصیه من از روز اول این بود که سیستم تولید ما حالت عادی و معمولی داشته باشد”.
همین سیاست بود که باعث شد ویروس کرونا مدام در حال چرخش باشد و مدام بر قدرت و میزان شیوع آن افزوده گردد. اعلام برگزاری حضوری کلاسهای درس مدارس در حالی که حسن روحانی خود به صورت مجازی در مراسم آغاز سال تحصیلی شرکت کرده بود، برگزاری “عزاداری محرم” در خیابانها و تکایا در حالی که خامنهای به تنهایی و در گوشهای از حسینیهاش به گریه و زاری برای خود و محرم دست زد، همه تاثیرات مخرب خود در شیوع بیشتر کرونا را داشتند.
یکی دیگر از علل بسیار مهم شیوع گسترده کرونا مجبور بودن کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه برای رفتن به سر کار است، آنهم با کمترین امکانات پیشگیری. مخالفت جمهوری اسلامی با قرنطینه به خاطر این نبود که به گفتهی معاون وزیر بهداشت “قرنطینه متعلق به دوران قرون وسطا است” و یا گفتهی حسن روحانی که “تعطیلی کشور توطئه ضد انقلاب است”، بلکه علت اصلی این بود که جمهوری اسلامی حاضر به هزینه کردن برای سلامتی مردم نیست. لازمه قرنطینه تامین نیازهای مردم است و این برای جمهوری اسلامی که یک رژیم غارتگر و دزد و فاسد است هزینه بر است. محبوبفر اپیدمیولوژیست و عضو انجمن علمی آموزش بهداشت و ارتقای سلامت در گفتوگو با روزنامه شهروند (۸ مرداد) در این رابطه گفت: “باید به اندازه دو دوره کمون بیماری که حدود یک ماه میشود، کل کشور تعطیل شود…. در مقابل دولت هم باید هزینههای زندگی مردم را برای این مدت پرداخت کند که اگر ادعا کند نمیتواند، اصلا قابل قبول نیست”. وی در گفتوگو با روزنامه جهان صنعت (۱۹ مرداد) بار دیگر تاکید کرد که در صورت عدم اعمال قرنطینه کامل “ممکن است با فرارسیدن شهریور و پسازآن در آغاز پاییز کشور شاهد موج بعدی بیماری باشد و تعداد فوتیها چهاررقمی شود”. به غیر از او، “هیات مدیره مجمع انجمنهای علمی گروه پزشکی” که همگی از وفاداران به جمهوری اسلامی هستند ۸ مرداد در نامه به حسن روحانی بر همین مساله تاکید کردند و نوشتند: “اگر امروز روزانه ۲۰۰ مرگ و ٢٠٠٠ ابتلا ثبت میشود بر اساس برخی پیشبینیها در صورت عدم رعایت جدی دستورالعملها در سه ماه آینده این آمار تا ١۶٠٠ مرگ در روز هم افزایش خواهد یافت”.
بنابراین شرایط کنونی کشور و قتل عام کرونایی در ایران نه تنها نتیجه اتخاذ سیاست ایمنی جمعی توسط جمهوری اسلامی است بلکه مقامات جمهوری اسلامی با توجه به تاکیدات مقامات درمانی و بهداشتی کشور بهخوبی از نتایج این سیاست نیز آگاه بودند. اما حال که ورشکستگی این سیاست و نتایج فاجعهبار آن کاملا آشکار شده است، رئیسی معاون وزیر بهداشت در تلویزیون جمهوری اسلامی (۲۶ مهرماه) حاضر شده و با وقاحت و بدون اشاره به این که سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با شیوع کرونا از اول تا امروز چه بوده میگوید: “برای رسیدن به ایمنی جمعی باید ۶۶ درصد جمعیت کشور به کرونا مبتلا شود که در این صورت میلیونها فوتی خواهیم داشت و حرکت به سمت ایمنی جمعی امکان پذیر نیست”!!!
نکته مهم دیگری که باید در نظر داشت این است که با گذشت ماهها از شیوع ویروس کرونا، بحران از جهات دیگری نیز عمیقتر شده است که این نیز نتیجه سالها بیتفاوتی جمهوری اسلامی و ویرانی کشور است. یکی از این موارد وضعیت بیمارستانها و کادر درمانی کشور است. سالها بیتفاوتی نسبت به وضعیت معیشتی پرستاران و دیگر زحمتکشان کادر درمانی باعث رانده شدن بسیاری از تحصیلکردگان این رشتهها از بازار کار و حتا مهاجرت آنها گردید که امروز نتیجه آن را در کمبود کادر درمانی میبینیم. حتا در این شرایط حاد، پرستاران مجبور به تجمع و اعتراض برای دریافت حقوق و دستمزدهای خود هستند که در همین هفته گذشته چند نمونه آن را شاهد بودیم. البته یکی دیگر از علل مهم کمبود کادر درمانی مساله افزایش سود در بیمارستانهای خصوصی و کاستن از هزینهها در بیمارستانهای دولتیست که باعث افزایش فشار کاری بر پرستاران شده و آنها را مجبور میکند تا به طور واقعی جای چند پرستار کار کنند. شرایط به گونهایست که بسیاری از مقامات بیمارستانی از فلج شدن و درماندگی کادر درمان برای مقابله با کرونا سخن گفتهاند.
از سوی دیگر عدم سرمایهگذاری در زمینه درمان، باعث شده است که امروز بهگفتهی مقامات بیمارستانی تمام تختهای بیمارستانها پر شود که یکی از دیگر نتایج آن عدم توانایی بیمارستانها در ارائه خدمات به دیگر بیماران میباشد که باز بهطور غیرمستقیم آمار تلفات شیوع ویروس کرونا را بالا میبرد. برای نمونه حسین بدخشان مدیر بیمارستان مدرس تهران ضمن اعلام اینکه ۲۲۰ تن از کارکنان بیمارستان به کرونا مبتلا شدهاند میگوید: “حدود یک ماه است که همه تختهای ما کامل اشغال است، حتا تعدادی تخت اضافی در کنار تختهای معمولی در نظر گرفته بودیم که آنها نیز پر شدهاند”. این را هم در نظر بگیریم که تعدادی از بیمارستانها (بویژه در شهرستانهای کوچکتر) حتا فاقد یک دستگاه تنفسی هستند.
مساله پیشگیری یک موضوع مهم دیگر است که یک ضلع مهم آن همانطور که در بالا آمد مساله قرنطینه است، اما به این موضوع ختم نمیشود. نبود وسایل حمل و نقل کافی، کمبود و گرانی وسایل بهداشتی ضروری برای حفاظت در برابر ویروس کرونا که تهیه آنها برای بسیاری از افراد جامعه به دلیل فقر تقریبا غیرممکن است، از دیگر عواملی هستند که منجر به شیوع بیشتر ویروس کرونا میشوند.
اما جمهوری اسلامی که خود عامل اصلی در این قتلعام و بوجود آمدن شرایط کنونی است، با وقاحت تمام تقصیر ماجرا را به گردن مردم انداخته و از خود سلب مسئولیت میکند. مقامات جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری از مردم میخواهند تا به سفر نروند، قوانین کرونایی از جمله فواصل اجتماعی را رعایت کنند، از ماسک استفاده کنند که در غیر این صورت جریمه میشوند و محدودیت رفت و آمد برای تعدادی از شهرها برقرار میکنند.
اما آیا با این سیاستها میتوان جلوی شیوع بیشتر کرونا را گرفته و از قتلعام مردم جلوگیری کرد؟!! بدون تردید جواب این سوال منفی است. آنچه که مردم را مجبور میکند تا در کنار هم و حتا با هُل دادن یکدیگر سوار بر مترو شوند، ضرورتهای اقتصادی است و تا وقتی که این مساله حل نشود، هیچ اقدام جدی صورت نگرفته است.
برای مثال هم اکنون کشورهای اروپایی برای مقابله با موج دوم کرونا محدودیتهایی در نظر گرفتهاند. یک نمونه تعطیلی کافهها و رستورانهاست. این مساله تاثیر مهمی دارد چرا که از بیرون رفتنها و مسافرت بهخودی خود جلوگیری میکند. اما وقتی کافهها و رستورانها در این کشورها تعطیل میشوند، دولت هزینه پرداخت دستمزد پرسنل کافهها و رستورانها و برخی از دیگر هزینههای ثابت آنها را برعهده میگیرد. اما آیا دولت جمهوری اسلامی به این حداقل کار، تن میدهد؟! خیر.
در ایران اساساً چنین سیستمی وجود ندارد. هم اکنون میلیونها بیکار بدون هرگونه حمایتی در کشور به حال خود رها شدهاند اما در بسیاری از کشورها و بهطور خاص تمام کشورهای اروپای شمالی بیکاران تا زمانی که بیکار هستند از حمایتهای دولتی برخوردار هستند.
بنابراین روش مقابله با کرونا بسیار فراتر از این اقدامات محدود و بدون هزینه جمهوری اسلامی است. همانطور که اقدامات محدود گذشته جمهوری اسلامی نتوانست با شیوع کرونا مقابله کند این سیاستها نیز تاثیر چندانی ندارند. مساله مردم نیستند، رفتار مردم یک موضوع ثانویست، مساله اصلی سیاست جمهوری اسلامی است. سیاستی که ادامه دیگر سیاستهای دولت است، سیاستی که باعث شده است امروز حتا مردم برای تهیه نان ساعتها در خیابانها سرگردان باشند و در صفهای طویل برای خرید نان بایستند.
تا زمانی که این رژیم بر سر کار است، مردم ایران، کارگران و زحمتکشان، از شر فجایعی که نتیجه سیاستهای این حکومت و نتیجه مناسبات سرمایهداری حاکم است رهایی نخواهند یافت. بنابراین تنها راه برپایی قیامی شکوهمندتر از آبان و سرنگونی جمهوری اسلامی است. تنها سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی میتواند به این فاجعه و دیگر فجایعی که در جامعه جریان دارد پایان دهد.
نظرات شما