تهدید کارساز نیست، امواج بزرگ مبارزه در پیش است

موج مبارزات زودتر از آنچه که پیش‌بینی می‌شد، نه با پایان بحران کرونا، بلکه همراه با آن از سر گرفته شده است. در حالی که هزاران تن از مردم ایران در نتیجه مخفی کاری و خودداری رژیم از قرنطینه کردن فوری شهرهای آلوده و ادامه این سیاست ضدانسانی تا به امروز، کشتار شده‌اند و هنوز بیماری کرونا روزانه ده‌ها تن از مردم ایران را به کام مرگ می‌کشد، کارگران و زحمتکشان ایران مبارزه‌ای را که بیماری فراگیر کرونا وقفه‌ای در آن ایجاد کرده بود، از سرگرفته‌اند.

از نیمه دوم فروردین ماه، به محض این‌که نخستین فرصت برای اعتراض پیش ‌آمد، تهی‌دستانی که زندگی روزمره خود را با دستفروشی سپری می‌کنند و حدود دو ماه در چنگال فقر و گرسنگی گرفتار بودند، تجمعات اعتراضی خود را در مقابل شهرداری‌ها آغاز کردند. در پی آن موجی از مبارزات کارگران بر سر مطالبات رفاهی و دستمزد‌های معوقه، تجمعات و اعتراضات بازنشستگان، پرستاران و دیگر مردم زحمتکش، در شهرهای مختلف رخ داد. بزرگ‌ترین جنبش اعتراضی در این مدت نیز، اعتصاب و تظاهرات ۳۵۰۰ کارگر معادن زغال سنگ کرمان بوده است. این مبارزات فقط پیش درآمدی بر امواج بزرگ جنبش‌های توده‌ای‌اند که ضرورت وقوع آنها را بحران‌های عمیق جامعه ایران ، تظاهرات توده‌ای دی‌ماه ۹۶ و قیام قهرمانانه توده‌های زحمتکش مردم در آبان ماه ۹۸ ،  از پیش آشکار ساخته است. دلائل عینی وقوع یک چنین امواجی از مبارزه، آن چنان واضح است که حتی  نظریه‌پردازان و برخی مقامات رژیم نیز هم اکنون از احتمال وقوع شورش هائی بزرگ تر از آنچه که تا کنون رخ داده است، سخن می‌گویند. بنابراین بی دلیل نیست که سران ارگان‌های سرکوب پلیسی و امنیتی رژیم نیز، پیشاپیش به تهدید متوسل شده و قدرت سرکوب و وحشی‌‌گری خود را به رخ مردم می‌‌کشند. از این نمونه است تهدیدات فرمانده یگان ویژه نیروی پلیس، که نقش اصلی را در کشتار صدها تن از مردم ایران در آبان ماه، برعهده داشت.

فرمانده این یگان کشتار و وحشی‌‌گری رژیم حاکم بر ایران، روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، سال ۹۹ را سال افزایش تهد‌‌ید‌ها نامید و گفت:

“یگان ویژه به دلیل کارنامه درخشانی که در  آبان سال  ۹۸  داشت و همچنین ۹۶ و سایر حوادث از جمله موضوع آب در استان اصفهان، ….در اجرای راهبردهای بازدارنده و استفاده از تجهیزات پیشرفته برای کنترل صحنه های آشوب مصمم تر شده است”

وی افزود: ” حمایت های بسیار خوبی از سوی مسئولان از یگان ویژه می شود و تجهیزات و امکانات خوبی در اختیار این یگان قرار می گیرد و پشتیبانی‌هایی که از این یگان شده در حوزه زیرساخت ها در سطح کشور، اعم از تکمیل و توسعه پادگان ها، ابزار و امکانات آموزشی مورد نیاز پادگان ها و تامین تجهیزات تخصصی مورد نیاز و نیروی انسانی، سال ۹۹ را برای ما متناسب با افزایش تهدیدها سال مهمی قرار داده است.

این پشتیبانی و حمایت ها بار مسئولیت ما را سنگین تر می کند و باید خود را در حدی از آمادگی قرار دهیم که دشمن را از هر گونه تهدید و ایجاد نا امنی در داخل کشور منصرف کند و جرات این کار را نداشته باشد.”

فرمانده واحدهای ضد شورش پلیس گفت: “طی سال‌هایی که در این یگان خدمت کردم، می توانم بگویم سال ۹۹ بیشترین پشتیبانی از این یگان شد و امسال در اوج آمادگی از نظر آموزشی، تجهیزات و اشراف اطلاعاتی نسبت به تهدیدات دشمن در حوزه های مختلف قرار داریم.”

جمهوری اسلامی اکنون ناگزیر است آشکارا اعلام کند که دشمنی جز کارگران و زحمتکشان ایران ندارد. فرمانده یگان ویژه سرکوب ارتجاع، پوشیده نگذاشت دشمنی که از آن سخن می‌گوید، توده‌‌های کارگر و زحمتکشی هستند که به اعتراض و قیام علیه نظم ستمگر حاکم بر ایران برخاسته‌اند و “درخشان” بودن ” کارنامه” این ارگان سرکوب، در کشتار صدها‌‌تن از همین دشمنان است. او مردمی را که به مبارزه علیه رژیم ضد انسانی حاکم برخاسته‌اند تهدید می‌کند، هشدار می‌دهد که واحدهای سرکوب به علت حمایت‌های بی دریغ سران رژیم “برای کنترل صحنه های آشوب مصمم تر شده است” و در سال ۹۹ با آمادگی بیشتری برای سرکوب اقدام خواهد کرد.

البته تردیدی نیست که رژیم شبه فاشیست جمهوری اسلامی، به هر جنایت و وحشی‌گری برای بقای خود متوسل خواهد شد، اما تجربه نیز در همه جا به وضوح نشان داده است، هیچ تهدید و سرکوبی نمی‌‌‌تواند مردمی را که برای رهائی از چنگال ستمگران خون آشام به پا خاسته‌اند، مرعوب و از نبرد باز دارد. چرا که نیروهائی قدرتمند از سلاح‌های کشتار مرتجعین، توده‌های مردم ایران را به نبرد و ادامه آن سوق خواهد داد.

تحولات سیاسی که از دی ماه سال ۹۶ در ایران رخ داد، به وضوح نشان داده است که جنبش های کنونی توده‌های مردم ایران، دیگر از نوع قیام دانشجوئی سال ۷۸، یا اعتراضات توده‌ای سال ۸۸ نیستند و بر مدار قانونگرائی شکل نگرفته‌اند. نیروی محرکه جنبش‌های کنونی، میلیون‌ها کارگر و زحمتکشی هستند که برای سرنگونی نظم موجود به پا خاسته و در طول دو سال گذشته لحظه‌ای رژیم مرتجع حاکم بر ایران را آرام نگذاشته‌‌اند. بنابراین روشن است که چرا فرمانده یگان کشتار به افزایش تهدید‌ها در سال ۹۹ اعتراف می‌کند و از آمادگی این یگان پلیس، برای مقابله با امواج نوین جنبش یا به قول وی “شورش‌ها” سخن می‌گوید.

این خود نشان می‌دهد که تا کنون تمام وحشی‌گری‌ دستگاه سرکوب رژیم استبدادی برای مهار جنبش، نقش بر آب شده است. اگر این شیوه‌های آدم کشی و به بند کشیدن هزاران انسان مبارز کار ساز می‌بود، نمی بابیستی شاهد  امواج پی در پی مبارزات از دی‌ماه سال ۹۶ تا به امروز باشیم.

آن نیروی قدرتمندی که تمام اقدامات سرکوبگرانه رژیم را نقش برآب ساخته، تضادهائی است که تمام ارکان نظم موجود را فلج کرده و به بحران‌هائی شکل داده است که محرک نیرومند مبارزه نیروهای مخالف نظم موجود برای دگرگونی این نظم اند. این آن‌چیزی است که نه فقط پلیس کله پوک مزدوری که تصور می‌کند، نظم با باتوم و تفنگ مستقر می‌ماند، بلکه رهبران سیاسی مرتجع آنها نیز نمی توانند آن را بفهمند.

مبارزه علیه نظم حاکم و اشکال عالی‌تر این مبارزه برای سرنگونی نظم مستقر، نتیجه جبری تضادهائی است که در جامعه سرمایه داری و استبدادی ایران به نقطه جوشش و انفجار رسیده و طبقه کارگر و عموم توده‌های زحمتکش را به عرصه مبارزه علنی و مستقیم با طبقه حاکم سوق داده است.

این واقعیتی است برهمگان روشن که از مدت‌ها پیش از شیوع بیماری کرونا، این تضادها به درجه ای از حدت و ستیز رسیده بودند که به عمیق‌ترین بحران‌های اقتصادی و سیاسی شکل دادند. پیامد این بحران ها نیز امواج مبارزه‌ای بود که نقطه آغاز آن تظاهرات توده های زحمتکش، جوانان بیکار و تهیدست در دی ماه ۹۶ بود. این مبارزه پیوسته اعتلا یافت و به بالاترین نقطه خود در قیام آبان ماه ۹۸ انجامید. وقوع بیماری کرونا به عنوان مانعی خارج از مبارزه طبقاتی باعث گردید که وقفه‌ای در این مبارزه رخ دهد، اما تضادها و بحران‌ها را تخفیف نداد و نمی توانست بدهد، بلکه برعکس این تضادها را تشدید و بحران‌ها را عمیق‌تر کرد.

برکسی پوشیده نیست که در طول سه ماهی که از شیوع کرونا در ایران می گذرد، بحران اقتصادی به درجه‌ای تعمیق یافته که نمونه‌ آن را در تمام دوران موجودیت جمهوری اسلامی نمی‌توان یافت. بیماری کرونا، بحران اقتصادی را تشدید کرد. بخش بزرگی از موسسات تولیدی و خدماتی را که به رغم رکود مشغول به کار بودند، فلج کرد. بسته شدن و یا محدودیت‌های مرزی،  صادرات و واردات را به حد اقل ممکن رساند. تعداد زیادی از واحدهای تولیدی و خدماتی به‌ویژه کوچک، ورشکست و تعطیل شدند. دو تا سه میلیون بیکار بر جمعیت چندین میلیونی بیکاران ایران افزوده شد. هم‌زمان با آن، سقوط آزاد بهای نفت و کاهش صادرات، درآمد ناشی از صدور نفت را در همان محدوده‌ای که در شرایط تحریم امکان فروش آن وجود داشت به حدود یک سوم کاهش داد. این کاهش بهای نفت، درآمد دولت از فروش گاز و نیز فروش محصولات پتروشیمی را نیز تحت تاثیر قرار داد. کاهش درآمدهای دولت نه فقط اوضاع اقتصادی را وخیم تر ساخت، بلکه رژیم را با بحران مالی جدی مواجه ساخت. بودجه دولتی سال جاری که با کسری ۱۳۰هزار میلیارد تومانی بسته شده بود، اکنون با یک کسری ۳۰۰ هزار میلیارد تومانی مواجه شده و مخارج جدیدی علاوه بر هزینه‌های بودجه بر هزینه‌های دولت افزوده شده است. دولت، راه حل سهل و ساده را برای تامین هزینه‌های خود، فروش  ته مانده موسسات و سهام دولتی قرار داد و چوب حراج را به موسسات دولتی که متعلق به عموم مردم‌اند زد و در حال واگذاری این موسسات به سرمایه داران بخش خصوصی است. این واگذاری البته می‌تواند بخشی از کسری بودجه را تامین کند، اما مشکل بحران را حل نخواهد کرد و چنانچه پیش از این هم نمونه‌های آن را دیده‌ایم، این موسسات را با بحران‌های جدیدی مواجه خواهد کرد که یکی از عواقب آن بیکاری کارگران این موسسات خواهد بود. بی دلیل نیست که نخستین مخالفت‌ها را در پی واگذاری اخیر موسسات دولتی، در میان کارگران زغال سنگ می‌بینیم.

دولت در عین حال در زد و بند با سرمایه‌داران بخش خصوصی دستمزد واقعی کارگران را کاهش داد. یعنی در حالی که بانک مرکزی نرخ تورم ۴۰ درصدی را اعلام کرده است، دستمزد اسمی تنها ۲۰ درصد افزایش یافت. در همین حال کابینه روحانی در تدارک صدور اوراق قرضه و به جای آن‌ها اسکناس‌های بی پشتوانه از سوی بانک مرکزی است که عامل دیگری برای افزایش نرخ تورم و افزایش نارضایتی و اعتراض خواهد بود. اما این هنوز تمام ماجرا نیست. دولت برای تامین هزینه‌ ارگان‌های بوروکراتیک- نظامی دستگاه دولتی و نیز هزینه سیاست خارجی توسعه‌طلبانه و کمک به دولت های ارتجاعی از جمله سوریه و کمک به گروه‌های اسلام گرای لبنانی، فلسطینی، یمنی، عراقی و ده‌ها گروه ریز و درشت اسلام‌گرا نیاز به تریلیون‌ها تومان دارد و در انتظار است که با گشایش دوره جدید  مجلس ارتجاع اسلامی، هزینه‌هارا کاهش دهد که عمدتا شامل پروژه‌های به اصطلاح عمرانی، بهداشتبی ، آموزشی خواهد شد.  البته این اقدامات نیز نارضایتی توده‌ای را افزایش خواهد داد. بنابراین روشن است که با عمیق‌ترشدن بحران اقتصادی و در نتیجه سیاست های ارتجاعی دولت، که پی‌آمد آن، افزایش فقر ، گرسنگی و بیکاری است، تضادها تشدید و نارضایتی گسترده تر خواهد شد.

جمهوری اسلامی حتی پیش از کرونا به یک رژیم مفتضح و رسوا در میان توده‌های مردم تبدیل شده بود. کرونا جمهوری اسلامی را در میان مردم رسواتر ساخت. مردم ایران بار دیگر با دروغ پردازی‌ها، کتمان واقعیت‌ها، ناتوانی و پوسیدگی آن مواجه شدند. خشم مردم از سیاست های ارتجاعی رژیم که در جریان قیام آبان ماه و سقوط هواپیمای اوکراینی به اوج رسید، در جریان کرونا شدیدتر شد. دولت دینی جمهوری اسلامی به درجه‌ای از گندیدگی رسیده که فساد و دزدی سر تا پای دستگاه دولت را فراگرفته است. این فساد و دزدی های کلان در شرایطی که توده‌های مردم با وخیم‌ترین شرایط معیشتی مواجه‌اند، خشم از نظم موجود را در میان مردم افزایش داده است.

به تمام عرصه‌های اقتصادی – اجتماعی و سیاسی که نگاه کنیم در همه‌جا بحران‌ها عمیق‌تر شده و تضاد کارگران و زحمتکشان با رژیم و نظم حاکم تشدید شده است.

بنابراین با استناد به تمام شواهد عینی تردیدی نیست که امواج گسترده‌تر و اعتلا یافته‌تر مبارزه در پیش است و تهدیدات رژیم کارساز نیست.

ارگان‌های سرکوب رژیم البته سلاح‌های کشتار خود را آماده ساخته‌اند. اما این سلاح‌ها در برابر سلاح‌های قدرتمندتر طبقه کارگر و توده‌های زحمتکش مردم ایران، کارائی خود را از دست می‌دهند. مهم‌ترین سلاحی که طبقه کارگر، سرانجام در این مرحله به آن متوسل خواهد شد، برپائی یک اعتصاب عمومی سیاسی است. فرمانده یگان ویژه سرکوب از افزایش تعداد نفرات و تحرک و سلاح‌های پیشرفته سخن می‌گوید. اما وقتی که یک اعتصاب سرتاسری برپا شود،  تمام نیروهای مسلح رژیم هم برای کنترل مبارزه سراسری کارگران و زحمتکشان کافی نخواهد بود. علاوه بر این در پی این اعتصاب دیگر پولی برای پرداخت به نیروهای انگل و مفت خور نظامی که وظیفه‌شان سرکوب، کشتار و به بند کشیدن توده‌های مردم است، وجود نخواهد داشت. دیگر نیروی مسلح رژیم نمی تواند به سادگی مردم غیر مسلح و بی دفاع را در خیابان‌ها به گلوله ببندد. چرا که مردم ایران از وحشی گری رژیم در آبان ماه آموختند که باید همراه با اعتصاب سرتاسری خود را مسلح کنند. باید با توسل به سلاح در دل نیروهای مسلح رژیم هراس افکند. باید در هر کوچه و محله‌ای زندگی را برای عوامل سرکوب و خانواده‌های آن‌ها تنگ کرد. این حق تخطی ناپذیر مردم یک کشور است که با استفاده از سلاح، با قیام مسلحانه، رژیم ستمگری را که مردم کشور را در خیابان‌ها کشتار می‌کند، سرنگون کنند.

وقتی مردم مسلح شوند همه خواهند دید که سران نیروهای نظامی رژیم از جمله همین فرمانده یگان ویژه  ضد شورش که مردم را تهدید و کشتار می‌کند، اولین کسانی خواهند بود که فرار را بر قرار ترجیح خواهند داد. چرا که آن‌ها جز یک مشت مزدور چیز دیگری نیستند. حقوق می‌گیرند که آدم‌کشی کنند.

البته این واقعیت باید بر هر مبارزی روشن باشد که جمهوری اسلامی هر آنچه هم پوسیده باشد، خود بخود سرنگون نخواهد شد. حتی تظاهرات توده‌ای و قیام‌های پراکنده به تنهائی برای سرنگونی رژیمی به غایت ضدانسانی و بیرحم، کافی نیست. راه نجات مردم ایران، برپائی اعتصابات سراسری سیاسی و قیام مسلحانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۷۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.