اواخر دسامبر ۲۰۱۹ بود که شهر ووهان چین، مرکز توجه مهمترین رسانه های خبری جهان شد. آنچه توجه تمامی خبرگزاری های معتبر جهانی را به سمت شهر ووهان کشانید، نه جاذبه های توریستی و جلوه های سیر و سیاحتی این شهر، بلکه خبر شیوع ویروس کرونا در ووهان بود. ویروسی مرگبار، که همانند میهمانی ناخوانده و سرزده وارد خانه های مردم شد و به سرعت مرگ را برایشان به ارمغان آورد. دولت های جهان، که در آن روزهای آغازین، تنها نظاره گر افزایش تعداد کشته شدگان در ووهان چین بودند، تا به خود آمدند، حضور مرگبار این مهمان ناخوانده را در درون مرزهای خود یافتند. ویروسی که مرز نمی شناخت و به سرعت جهان را تسخیر کرد.
از زمان شیوع ویروس کرونا در ووهان چین، ۴ ماه گذشته است. در این مدت، اُختاپوس ویروس کووید ۱۹، آنچنان جهان را در سیطره هجوم مرگبار خود گرفته است، که رهایی از کابوس آن، دست کم تا ماه ها برای دولت ها و مردم جهان متصور نیست.
سازمان ملل، صندوق بین المللی پول و سازمان بهداشت جهانی، حضور ملموس این مهمان ناخوانده را تا پایان سال ۲۰۲۰ و اثرات ویرانگر آن بر اقتصاد جهانی را تا چندین سال بعد پیش بینی کرده اند. با این همه، حضور و شیوع این ویروس خطرناک در ایران، به دلیل حاکمیت ارتجاعی و سرکوبگر جمهوری اسلامی و نیز پیشبرد سیاست تبهکارانه این رژیم در مقابله با ویروس کرونا، سبب شده تا ویروس کووید ۱۹ در ایران حضوری مرگبارتر و طولانی تر از دیگر کشورهای جهان داشته باشد. این امر، دست کم در هشدارهای پیاپی سازمان نظام پزشکی ایران، مسئول ستاد مبارزه با کرونا در تهران، مرکز پژوهش های مجلس اسلامی، رئیس شورای شهر تهران و واکنش تعداد دیگری از اعضای ستاد ملی مدیریت کرونا، به خوبی مشهود است.
دفتر مطالعات مرکز پژوهش های مجلس اسلامی، با اشاره به نظر شماری از کارشناسان و اپیدمیولوژیست ها، “موج دوم شیوع بیماری” کرونا را در ایران “پیش بینی” کرده و از این رو، نسبت به تصمیم دولت جمهوری اسلامی در بازگشایی مراکز تولیدی و عدم قرنطینه کردن شهرهای کشور هشدار داده است. ۷۰ تن از پزشکان کشور نیز، طی نامه ای به وزیر بهداشت با بیان اینکه “ارائه آمارها و داده ها در جلسه غیر علنی مجلس دردی را دوا نخواهد کرد”، از او خواسته اند تا “آمار مربوط به مبتلایان، آزمایش ها، مرگ و میر و شیوه های جمع آوری این اطلاعات را به طور شفاف و با جزئیات” در اختیار عموم بگذارد. علاوه بر موارد فوق، حمید سوری، عضو ستاد ملی مدیریت کرونا نیز در گفتگو با خبرگزاری ایرنا، با تاکید بر اینکه “روند اپیدمی کرونا در کشور همچنان صعودی است و در هیچ استانی به پیک و نمودار پلاتو یا سطح افقی نمودار اپیدمی کرونا نرسیده ایم”، اعلام کرد: “بنده به عنوان کارشناس اپیدمیولوژی، از بازگشایی مشاغل، بسیار نگران هستم و معتقدم این کار هزینه و بار هنگفتی را به جامعه تحمیل می کند… با این کار، شانس موفقیت در کنترل اپیدمی کرونا بسیار کم است”. پیش از حمید سوری، یکی دیگر از معاونان این وزارتخانه نیز اعلام کرده بود، این ویروس حالا حالا ها در ایران ماندگار است و چه بسا “تا پایان سال هم” ما نتوانیم از شر آن خلاص شویم.
همه این اظهار نظرها و واکنش های موجود ، بیانگر نگرانی شدید از وضعیت موجود و به درازا کشیدن زمان ماندگاری ویروس کرونا در ایران است. شرایط سخت و دشواری که دولت جمهوری اسلامی به عمد و آگاهانه در صدد است با پیشبرد سیاست ایمن سازی گله ای، وضعیت مرگبارتری را بر کارگران و توده زحمتکش ایران تحمیل کند. امری که دست کم طی هفته های گذشته، کاملا روشن شده است که حاکمان جمهوری اسلامی چه خواب ناخوشیایندی برای مردم ایران دیده اند. اینکه هیئت حاکمه ایران، کمترین ارزشی برای جان مردم قائل نیست، اینکه آنان در هر فرصتی برای کشتار توده های مردم ایران سود برده اند، نیاز به هیچ شرح و توضیحی ندارد. جمهوری اسلامی طی ۴۱ سال گذشته به شکل های مختلف این امر را به اثبات رسانده است. چه در سال های اعدام و کشتارهای دست جمعی، چه در تحمیل فقر و فلاکت و بی خانمانی، چه در مواقع توفان و بارندگی که جان و زندگی صدها هزار نفر از مردم اسیر امواج سیلاب شد و چه زمانی که زلزله آمد و خانه های مردم بر سرشان آوار شد. در تمام سال های حاکمیت جمهوری اسلامی، کارگران و توده های زحمتکش ایران در هر حادثه ای با سرکوب عریان طبقه حاکم مواجه بوده اند. این امر، با کشتار مردم ایران در آبان ۹۸ به اوج رسید و اکنون با شیوع ویروس کرونا، جمهوری اسلامی در ابعاد بزرگتری توده های مردم ایران را به کام مرگ کشانده است.
وقتی جمهوری اسلامی برای جان مردم ارزشی قائل نیست، وقتی هیئت حاکمه ایران در مواجهه با ویروس کرونا، توده های مردم را بدون کمترین امکانات معیشتی، دارویی و درمانی به حال خود رها کرده است، این مردم گرفتار در چنگال ویروس کرونا چه باید بکنند؟ آیا باید دست روی دست بگذارند و روز از پی روز، شاهد مرگ و نابودی تعداد بیشتری از یاران و عزیزان خود باشند؟ در این میان، طبقه حاکم و دولت تبهکار جمهوری اسلامی، به روال همیشگی اش، آب پاکی را بر دست مردم ریخته است، پس می ماند اینکه خود مردم برای نجات خود و دیگران چه اقداماتی باید انجام دهند.
برای مردمی که بیش از ۴ دهه زیر ستم و سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی روزگار گذرانده اند، اگر هم اینک این امکان وجود داشت و توازن قوا این اجازه را به آنان می داد که همین الآن جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، مسلما لحظه ای درنگ نمی کردند. حال که ویروس کرونا بر جان و هستی شان خیمه زده و شرایط سرنگونی فوری جمهوری اسلامی دست کم در شرایط کنونی برایشان مقدور و ممکن نیست؛ ضرورت سازماندهی توده ای، یا سازماندهی کمیته های محلات و یا هر نام و عنوان دیگری که بر آن بگذاریم، کمترین اقدامی است که باید بر اهمیت شکل گیری آن تاکید کرد.
سازماندهی چنین کمیته هایی، پیش از این نیز بعضا در جریان سیل فروردین ماه ۹۸ شکل گرفت. نمونه اش سازماندهی کمیته های همیاری درخوزستان و نیز توسط کارگران هپکو و گروه های دیگری از نیروهای مردمی بود که در اقدامی عاجل به یاری مردم سیل زده در مناطق مختلف کشور شتافتند. اکنون اما وضعیت به کلی با آن روزهای زلزله و جاری شدن سیل متفاوت است. سه ماه است که ویروس کرونا در سرتاسر کشور جولان می دهد، در این مدت، صدها هزار نفر مبتلا و هزاران نفر دیگر جان خود را از دست داده اند. این همه اما پایان کار نیست. ویروس کرونا، کابوس مرگ و نیستی را به درون تک تک خانه های ما کشانده است. توده های مردم ایران در گستره ای وسیع و همگانی در وحشت ابتلا به ویروس کووید ۱۹ بسر می برند. از این نظر، ضرورت سازماندهی کمیته های محلات و شکل گیری آن در ابعادی بسیار فراتر از دوره های سیل و زلزله اهمیت پیدا کرده است.
اکنون تشکیل کمیته های محلات، نه صرفا برای یاری رساندن به مردم مناطق دیگر، که یاری، کمک و همدلی با دیگران را در همان محیط و شهر و دیاری که در آن زندگی می کنیم، برجسته کرده است. اینگونه کمیته ها، هم اکنون در مناطقی از کردستان شکل گرفته اند. پوشیده نیست، ضروت سازماندهی کمیته های محلات و وظیفه ای که در شرایط فعلی بر دوش شان سنگینی می کند، بسی فراتر از کمک رسانی و همیاری به مردم محلات است. تهیه ماسک، مواد ضد عفونی، کمک های بهداشتی، درمانی و همدلی و همیاری با مردم گرفتار به ویروس کرونا، اگر چه بخش اصلی ضرورت سازماندهی کمیته های محلات در لحظه کنونی است، اما این کمیته ها وظایف دیگری هم دارند که اکنون نیاز پاسخ گویی به آن در گوشه های از متن جامعه ظاهر شده و با ماندگاری ویروس کرونا و بی توجهی دولت نسبت به معاش و جان و زندگی مردم، تبلور بیشتری خواهد یافت.
پوشیده نیست عوارض ویرانگر ویروس کرونا، صرفا در مرگ و میر ناشی از ابتلا به آن خلاصه نشده و نخواهد شد. بیکاری گسترده، فقر و گرسنگی، نگرانی از عدم تامین معاش روزانه و ده ها عوارض اجتماعی دیگر، از جمله موارد عدیده ای هستند که در هفته ها و ماه های آتی، توده های خشمگین و زخم خورده را به عصیان و اعتراض می کشاند. شکل گیری اینگونه اعتراضات توده ای در ماه های پسا کرونا – که فعلا پایانی بر آن متصور نیست- بسیار گسترده تر خواهد بود.
هم اکنون در گوشه و کنار کشور، اعتراضات مردمی نسبت به عملکرد فاجعه بار جمهوری اسلامی در مواجهه با ویروس کرونا در حال شکل گیری است. حرکت اعتراضی دستفروشان و راننده های کامیون، نمونه هایی از شکل گیری حرکت مطالباتی توده ها در متن جامعه است. بر بستر چنین شرایطی است که تشکیل کمیته های محلات، ضروت سازماندهی و نقش مطالباتی آن برای بسیج توده ای، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. لذا، با توجه به نقش فراگیر و وظایف سنگینی که کمیته های محلات بر عهده خواهند داشت، پوشیده نیست که نخستین ویژگی این کمیته ها، مستقل بودن آنان از نهادهای حکومتی و دولتی است. هر گونه نفوذ نیروهای حکومتی در سازماندهی کمیته های محلات، به معنای اخته شدن این کمیته ها در سازماندهی جنبش مطالباتی مردم است. از این رو، حضور فعالان اجتماعی، عناصر تاثیر گذار و مورد اعتماد توده های مردم در هر منطقه و کوی و برزن، یکی از فاکتورهای مثبت، موثر و کلیدی در امر سازماندهی توده ای در محلات است.
آنچه نیروهای سپاه، بسیج و دیگر نهادهای حکومتی را بر آن داشته تا این روزها به صورت نمایشی و تحت عنوان کمک به مردم در خیابان ها جولان دهند، همین زمینه های عینی وجود اعتراض و شورش و عصیان در متن جامعه است. پوشیده نیست اقدامات نمایشی نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در سطح شهرها، چیزی جز نمایش قدرت و آمادگی آنان برای سرکوب توده های معترض نیست. حضوری نمایشی، که همزمان با هدف احیای آبروی برباد رفته آنان، در سطح شهرها سازماندهی شده است. به رغم اینکه نیروهای نظامی و سرکوبگر جمهوری اسلامی، در میان توده های مردم ایران هرگز دارای ارزش و اعتباری نبوده اند، اما این اعتبار نداشته آنان بعد از کشتار وسیع مردم در آبان ۹۸ و سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط پدافند موشکی سپا پاسداران، در میان لایه هایی از طرفداران جمهوری اسلامی نیز کم رنگتر شده است.
این بی اعتباری نیروهای سرکوبگر رژیم، اکنون با بی اعتباری مطلق طبقه حاکم، آنچنان در هم آمیخته شده که دیگر کمترین آبرویی برای رژیم ستمگر و فاسد جمهوری اسلامی در هیچ عرصه ای باقی نمانده است. بحران کرونا، آخرین سنگری است که هیئت حاکمه ایران، با تکیه بر وضعیت موجود در صدد است تا بانگ بلند اعتراضات مردمی را در درون خانه ها نگه دارد. با سازماندهی توده ای و تشکیل کمیته های محلات، بکوشیم تا همدلی، همیاری و کمک به توده های مردم را وسعت بخشیده و سطح این همدلی و همیاری را به جنبش مطالباتی توده های گرفتار در چنبره مرگ و میر ویروس کرونا، ارتقا دهیم.
نظرات شما