روز سهشنبه ۲۸ ژانویه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، “طرح صلح” موعود خود را به جهانیان ارائه کرد. طرحی که وعده داده شده بود به مناقشه میان اسرائیل و فلطسین پایان خواهد بخشید و صلح را در خاورمیانه برقرار خواهد کرد.
از مدتها پیش ترامپ جنجال و هیاهوی فراوانی پیرامون طرح صلح خود به راه انداخته بود و حتا آن را “معامله قرن” نامیده بود، اما بررسی جزئیات این سند ۱۸۱ صفحهای نشان میدهد “معامله قرن”، نه تنها قرار نیست صلحی به ارمغان آورد، بلکه هدیهایست بزرگ از سوی آمریکا به رژیم اشغالگر اسرائیل و استمرار سیاستهای پیشین آمریکا در مورد فلسطینیها. گرچه انتظار دیگری نیز نمیرفت، اما بیشرمی مهندسان این طرح تا جایی است که بسیاری ناچار شدند، القاب دیگری نیز حواله آن کنند، از جمله “سیلی قرن” از سوی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، “شوخی قرن” از سوی روزنامه اسرائیلی هارتس، و “بیلاخ بزرگ” به مردم فلسطین و “سند دیپلماتیک غیرجدی” از سوی روزنامه گاردین.
این طرح در روزهایی ارائه شد که جریان استیضاح ترامپ به اتهام “سوءاستفاده از قدرت” در سنای آمریکا جاری بود و همان روز نیز دادستان کل اسرائیل در دادگاهی ادعانامه خود علیه نتانیاهو به اتهام “فساد و ارتشا” و “خدشهدار کردن اعتماد عمومی” را رسماً اعلام کرد. از اینرو، بسیاری میگویند، هدف اصلی از ارائه طرح در این زمان، انحراف افکار عمومی داخلی دو کشور از این رسواییها بوده است. اما مهمتر از زمانِ رونمایی “طرح صلح” ترامپ، محتوای آن است.
پردازندگان این سند در حالی مدعیاند این طرح، “چشمانداز صلح” بین اسرائیل و فلسطینیهاست، که تمامی خواستهای یک سوی این منازعه، یعنی دولت اسرائیل، را تأمین کردهاند، اما تقریبا تمامی خواستهای طرف مقابل، یعنی فلسطینیها را نادیده گرفتهاند.
در این طرح، بیتالمقدس به عنوان پایتخت “تقسیمناپذیر” اسرائیل به رسمیت شناخته شده است. در برابر، روستایی به نام “ابودیس”، واقع در پشت دیوارهای شرقی و شمالی اورشلیم، که طی انتفاضه دوم توسط اسرائیل کشیده شدند، پایتخت فلسطین خواهد بود. در مورد سرزمینهای اشغالی توسط اسرائیل، بخشهایی از کرانه غربی، به اضافه دره اردن، شهرکهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی و بلندیهای جولان به اسرائیل ضمیمه خواهند شد. در برابر، در نقشهای که در این طرح آمده است، فلسطین به جز ۱۲ کیلومتر مرز نوار غزه و مصر مرز مشترک دیگری با کشوری به جز اسرائیل ندارند و کشور آینده فلسطین، عملا محصور در اسرائیل خواهد بود. یا به گفته این طرح، “جوامع محصور در اسرائیل” که از طریق پلها، تونلها و جادههای تحت کنترل اسرائیل به یکدیگر متصل میشوند. در همین منطقه مفروض فلسطینی نیز پنج “منطقه استراتژیک” مشخص شده است که پایگاههای نظامی اسرائیل در آنها مستقرند. همچنین تمام مرزها، فضای هوایی و راه دسترسی به دریا تحت کنترل اسرائیل قرار دارد.
در برابر این “هدیه” بزرگ، فلسطینیها به شرطی که در یک بازه زمانی “ثابت” کنند که “لیاقت” دارند اجازه خواهند یافت، کشور مستقل خود را در دل اسرائیل تشکیل دهند. شروط نیز آن هستند که اسرائیل را به عنوان کشوری یهودی به رسمیت بشناسند، نوار غزه را خلع سلاح کنند، از “تروریستم” و حمایت از قربانیان نیروهای امنیتی اسرائیل دست بکشند. گرچه با وجود تمام سختگیریها و اما و اگرها، بسیاری از راستگرایان اسرائیلی، از هم اکنون تشکیل یک کشور فلسطینی را “توهین به مقدسات” خواندهاند و گفتهاند اجازه چنین کاری را نخواهند داد.
آوارگان فلسطینی پس از جنگ ۱۹۴۸ نیز اجازه بازگشت به خانههایشان را نخواهند داشت، اما میتوانند ساکن مناطق فلسطینی شوند، در کشورهای میزبان جذب شوند یا از دیگر کشورهای منطقه اجازه اقامت بگیرند. عربهای ساکن بیتالمقدس میتوانند شهروند اسرائیل باقی بمانند یا تبعه دولت جدید فلسطینی شوند. همچنین میتوانند ساکن دائمی اسرائیل شوند بی آن که شهروند هیچ یک از این دو کشور شوند. البته چند میلیون دلار نیز به فلسطینیها کمک خواهد شد تا به اقتصاد خود “رونق” بخشند.
ترامپ در این مراسم مدعی شد، “اسرائیل گام بزرگی به سوی صلح برمیدارد.” نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز که از شادمانی سر از پا نمیشناخت، با آن که طبق نظرسنجیها در اسرائیل اقلیت کوچکی از مردم این کشور طرفدار الحاق مناطق اشغالی فلسطینی هستند، بلافاصله اعلام کرد این طرح را روز یکشنبه به رأی کنست (پارلمان اسرائیل) خواهد گذاشت. اما گویا، در این میان سوءتفاهمی پیش آمده بود! زیرا فردای آن روز، یعنی روز چهارشنبه، جرد کوشنر (داماد ترامپ و از ایدهپردازان این طرح) و جیسون گرینبلات (فرستاده آمریکا در منطقه و نماینده ویژه رئیس جمهوری در مذاکرات “صلح”) در رسانهها اعلام کردند، پیش از تشکیل یک کمیته مشترک، پیش از انتخابات اسرائیل و تشکیل دولت جدید، این طرح اجرایی نخواهد شد. با وجود این، در خبرهای بعدی آمده است که گویا تصویب کابینه کافی است و نتانیاهو در نظر دارد این طرح را روز یکشنبه به رأی کابینهاش بگذارد و با “حداقل ضمیمهسازی” سمبلیک، یعنی ۳۰ درصد سرزمینهای اشغالی کرانه غربی، شانس برد خود در انتخابات بعدی را افزایش دهد.
با اعلام جزئیات این طرح، حتا پیش از سخنرانی ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید، تظاهرات و اعتراضات فلسطینیها در کرانه غربی و غزه شعله کشید. واکنشی که انتظار آن میرفت. زیرا دولت آمریکا در روز ارائه طرح، به آمریکاییهای حاضر در اسرائیل، هشدار داده بود. اسرائیلیها هم هراسناک، نیروهای نظامی و امنیتی خود را در مناطق اشغالی تقویت کردند.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس در اقدامی نادر سهشنبه شب جلسهای تشکیل دادند تا درباره این طرح مذاکره کنند. عباس، پیش از آن این طرح را “سیلی قرن” و “دسیسه”ای خواند که باید به “زبالهدانی” تاریخ سپرده شود. او روز سهشنبه اعلام کرد طرفدار مذاکرات بر اساس قطعنامههای سازمان ملل است، اما نه تحت رهبری ایالات متحده. پیش از آن نیز دولت خودگردان فلسطین در پی به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل در سال ۲۰۱۷ از سوی آمریکا، دولت ایالات متحده را تحریم کرده بود. عباس همچنین تهدید کرد که ارتباطات امنیتی با اسرائیل و آمریکا را قطع خواهد کرد.
کشورهای منطقه، واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادند. سفیر امارات متحده عربی، که در جلسه رونمایی از طرح نیز حضور داشت، بلافاصله آن را “شروع مهمی برای بازگشت به مذاکرات” خواند. مصر آن را به صراحت رد نکرد، اما محتاطانه، خواست اسرائیل و فلسطین این طرح را “با دقت مطالعه کنند تا مذاکرات دوباره آغاز شود.” عربستان سعودی از ایده ترامپ برای حل منازعه اسرائیل – فلسطین حمایت کرد ولی تأکید کرد که “تمامی موارد مورد اختلاف” باید با “مذاکره” به نحوی حل شود که موجب پیشرفت فرآیند صلح و رعایت حقوق مشروع مردم فلسطین شود. وزیر امور خارجه اردن و قطر نیز ضمن استقبال از “تلاش” برای استقرار صلح، اعلام کردند، تنها راه برقراری صلح در خاورمیانه تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ و به رسمیتشناختن بیتالمقدس شرقی به عنوان پایتخت فلسطین است.
یکی از دلایل، واکنشهای مختلف در سطح منطقه نسبت به طرح ترامپ، افزایش وابستگیهای اقتصادی و سیاسی اکثر کشورهای مرتجع عربی منطقه به آمریکاست که آنان را در مقابله با آمریکا و متحد منطقهایاش، اسرائیل، به احتیاط وامیدارد. برای نمونه عربستان سعودی در رقابت منطقهای با جمهوری اسلامی، در سالیان اخیر به آمریکا و اسرائیل هر چه نزدیکتر شده است. برخی کشورهای دیگر مانند اردن و مصر از بزرگترین دریافتکنندگان کمکهای مالی آمریکا هستند. برای نمونه، مصر از سال ۱۹۷۹، سالانه ۶ / ۱ میلیارد دلار از آمریکا دریافت میکند که حجم زیادی از آن صرف هزینههای نظامیاش میشود.
با وجود این، اتحادیه عرب، (متشکل از ۲۲ عضو اصلی و ۴ عضو ناظر) پس از جلسه روز شنبه خود که به درخواست محمود عباس تشکیل شده بود، در بیانیهای اعلام کرد: «”معامله قرن” آمریکا – اسرائیل را رد میکند و معتقد است که حداقل حقوق و خواستههای مردم فلسطین را برآورده نمیکند» و آن را «نقض حقوق مشروع فلسطینیها و انکار ادامه اشغال فلسطین از سال ۱۹۶۷» خواند. ناگفته نماند که علت رأی مثبت سران برخی کشورها به این بیانیه، به رغم مواضع پیشین، هراس از افکار عمومی مردم کشور خود است که برخلاف قدرتمداران حاکم، همچنان پشتیبان حقوق مردم فلسطین هستند.
دو دولت، جمهوری اسلامی ایران و اردوغان، از جمله کشورهایی بودند که به سرعت مخالفت شدید خود با این طرح را ابراز کردند. دو کشوری که با سیاستهای توسعهطلبانه و مداخلهگرایانه خود در منطقه و برانگیختن هراس کشورهای عربی، با حمایت از نیروهای اسلامگرای ارتجاعی منطقه و حتا تشکیل و تسلیح آنان، خود، از عواملی هستند که موجب نزدیکی کشورهای مرتجع عربی به اسرائیل و آمریکا گشتهاند. اقدامات تروریستی این گروههای اسلامگرا، نیز به نوبه خود، بهانهای به دست آمریکا و اسرائیل میدهد تا با معرفی مردم فلسطین به عنوان “تروریست” اقدامات سرکوبگرانه خود علیه فلسطینیان را نزد افکار عمومی توجیه کنند. این مضحکهی تلخ دوران رشد نیروهای راست افراطی واپسگرا در سطح جهان و نیروهای مرتجع اسلامی در منطقه است که دو کشوری که بیشترین ضربهها را به آرمان فلسطینیان میزنند، بیشتر از همه، سنگ حقوق فلسطینیان را به سینه میزنند.
در اروپا، انگلیس از این طرح استقبال کرد، سایر کشورها، از جمله آلمان و فرانسه و اتحادیه اروپا، هر یک به زبان خود، بر تعهد خود در قبال راه حل “دو کشور مستقل” و قطعنامههای سازمان ملل و توافق دو طرف تأکید کردند. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه، پیشنهاد کرد نمایندگان روسیه، سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، و ایالات متحده این طرح را ارزیابی کنند.
آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل گفت: سازمان ملل “متعهد” است به فلسطینیها و اسرائیلیها برای حل مناقشه “بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ کمک کند.” سازمان عفو بینالملل نیز این طرح را شامل پیشنهاداتی اعلام کرد که “قوانین بینالمللی را نقض میکند” و “باعث ترغیب اسرائیل برای غارت حقوق فلسطینیان” میشود.
بسیاری به عدم حضور فلسطینیها در تنظیم طرح انتقاد کردند؛ گویا در مذاکرات و قرار و مدارهای پیشین که فلسطینیها حضور داشتند، امتیازات زیادی نصیبشان شده بود. اگر نخواهیم به تاریخ صد ساله گذشته بازگردیم، میتوان به سال ۱۹۸۰ رجوع کرد که اسرائیل رسماً اورشلیم شرقی را به خود ملحق کرد و با آن که برخی جوامع بینالمللی انگشت اتهام به سوی اسرائیل گرفتند و محکوماش کردند، اما حمایت مالی و نظامی آمریکا همچنان موقعیت اسرائیل را تقویت میکرد. در سال ۱۹۹۳، طبق قرارداد اسلو خودمختاری محدودی به فلسطینیها در نواحی جدا از هم بخشیده شد، اما در این قرارداد بازگرداندن سرزمینهای اشغالی یا حداقل توقف شهرکسازی خواسته نشد. اولین طرح ایجاد کشور مستقل فلسطین در زمان کلینتون در سال ۲۰۰۰ ارائه شد. در این قرارداد گفته شد، بخش زیادی از شهرکهای اسرائیلی به اضافه تمام شهرکهای یهودینشین در بیتالمقدس شرقی به دولت اسرائیل ضمیمه خواهد شد. دولت فلسطینی از داشتن قدرت نظامی محروم شد و توافق شد تنها در صورت رضایت اسرائیل، پایگاههای نظامی اسرائیل برچیده شده و نیروهای بینالمللی در دره اردن اجازه عقبنشینی خواهند یافت.
برخی میگویند، “معامله قرن” گسستی از سیاستهای پیشین آمریکا در میانجیگری میان اسرائیل و فلسطینیان است. اما در واقعیت این طرح ریشه در سیاستهای پیشین آمریکا و نقش “میانجیگری” آمریکا در مذاکرات صلح دارد. همان سیاستهایی که با همدستی قانونگذاران آمریکایی، جمهوریخواه و دمکرات، لابیهای یهودیان ثروتمند و سرمایهدار، سالیان سال است که در ساخت و پرداخت آنها نقش داشتهاند. در دهههای اخیر که اسرائیل به تدریج کرانه غربی را به تصرف درآورد و بیش از ۶۰۰ هزار شهرکنشین را در مناطق اشغالی جای داد، این آمریکا بود که با پشتیبانی دیپلماتیک، وتوهایش در شورای امنیت سازمان ملل، فشار به دادگاههای بینالمللی و نهادهای تحقیقی برای عدم پیگیری جنایات اسرائیل، کمکهای تسلیحاتی و میلیاردها دلار کمک مالی سالیانه، دولت اسرائیل را تقویت میکرد.
در “میانجیگریهای صلح” آمریکا، هیچگاه فلسطینیها حقوق واقعی و برابر نداشتهاند. طرح کنونی ترامپ نیز از همین اصولی سربرآورده که در دهههای گذشته بر سیاست آمریکا و غرب در مورد فلسطینی حاکم بوده است، یعنی انکار حقوق بنیادین فلسطینیها و فرودستی آنان نسبت به یهودیان اسرائیل؛ یعنی استمرار سرکوب و تبعیض علیه فلسطینیها؛ یعنی زندان و شکنجه، قتل و کشتار فلسطینیها؛ یعنی مصادره سرزمینهاشان و استمرار آوارگیشان؛ یعنی زندگی در شاقترین شرایط معیشتی.
در واقع طرح ترامپ بازگوی بیپردهی سیاستهای تاکنونی غرب و آمریکا در مورد حقوق فلسطینیان است؛ آخرین نسخه واقعیت جاری؛ واقعیتی ساخته اسرائیل به پشتیبانی اقتصادی و سیاسی ایالات متحده و محکومیتهای بیرمق و بدون پیامد برخی نهادهای بینالمللی و کشورهای غربی. بیهوده نیست که در اکثر رسانهها به حضور مدافعان سرسخت و حامیان مالی شهرکسازی و الحاق سرزمینهای اشغالی در مراسم روز سهشنبه اشاره نمیشود. به نوشته یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده فلسطینی در “واشنگتن پست”: “ایالات متحده یک بار دیگر ثابت کرد که خود بخشی از مشکل است…”
بسیاری از رهبران دولتهای منطقهای و غربی فلسطینیان را تشویق میکنند که بر سر میز مذاکره بیایند. اما نمیگویند، مذاکره بر سر چه؟ بر سر طرحی که هیچ یک از حقوق و خواستههای آنان را به رسمیت نمیشناسد؟ بیایند تا سند قیمومیت خود زیر سایه دولت مذهبی ارتجاعی و اشغالگر اسرائیل را امضا کنند؟ ترامپ در مراسم ارائه “معامله قرن” اعتراف کرد که این طرح “خطر کشور فلسطین برای اسرائیل را بین میبرد.” روشنتر از این؟ این طرح در واقع، پیشنهاد دو کشوری مورد نظر فلسطینیها نیست، بلکه سرزمینیست محصور در کشوری دیگر، تحت کنترل نظامی – امنیتی، اقتصادی و سیاسی رژیمی اشغالگر، حال با یک خودگردانی وسیعتر. “کشور فلسطینی” مورد اشاره در این طرح، از درک فلسطینیها از “راه حل دو کشور مستقل” بسیار دور است. اگر با وجود گذشت سالیان بسیار، با وجود قطعنامههای سازمان ملل، با وجود محکومیتها و حمایتهای کاغذی دولتهای غربی و حتا کشورهای منطقه، فلسطینیها هنوز گامی به راه حل “دو کشوری” نزدیک نشدهاند، در زمانه رشد و قدرتگیری راست افراطی در سراسر جهان، امید به تحقق این خواستهها کمسوتر است، اگر قرار باشد همچنان به میانجیگری و موضع سران کشورهای سرمایهداری غرب و کشورهای ارتجاعی منطقه و قطعنامههای سازمان ملل دل بست. راه حل این معضل تنها و تنها استمرار و تشدید مبارزات فلسطینیهاست. مبارزاتی که بعد از دههها و گذشت نسلها همچنان مصممانه ادامه دارد. همراه با این مبارزه ، اما، لازم است حمایت طبقه کارگر و نیروهای چپ و مترقی و صلحخواه جهانی، به ویژه در خود اسرائیل، جلب شود. یکی از گامها برای جلب این حمایت، طرد نیروهای مرتجع اسلامگرا در میان صفوف فلسطینیهاست. چرا که این نیروها چهره مبارزات قهرمانانه تودههای مردم فلسطین را مخدوش میکنند، میان تودههای مردم تخم نفاق میپراکنند و آلت دست اسرائیل و آمریکا و سایر دولتهای امپریالیست جهانی و کشورهای مرتجع منطقه برای هراسافکنی در میان مدافعان بالقوه جنبش تودههای فلسطینی است.
نظرات شما