روز شنبه ۲۷ دی ماه، سرانجام حسن روحانی، رنج سفر را بر خود هموار کرد و برای “بازدید از مناطق سیلزده و بررسی روند امدادرسانی و حل مشکلات سیلزدگان” به استان سیستان و بلوچستان رفت. او در جمعی از روستاییان مدعی شد: “دولت و همه ما در کنار شما هستیم.” آیا چنین بوده است؟ به گواه کلیپها و گزارشهای منتشرشده در رسانههای اجتماعی، یکی از گلایهها و اعتراضات مردم مناطق سیلزده در طی روزهای اول آن بود که هیچ مسئولی حتا برای گرفتن “عکس یادگاری” هم سری به آنها نزده است، چه رسد به “بررسی روند امدادرسانی و حل مشکلات”. یکی دیگر از این مسئولین، لاریجانی رئیس مجلس بود که روز ۲۴ دی، یعنی ۵ روز پس از آغاز سیل، برای افتتاح پروژه ۲۵ ساله آبرسانی در منطقه دشتیاری (پروژهای که هنوز به اتمام نرسیده) به این استان سفر کرد. در فیلم کوتاهی از این مراسم دیده میشود شیر آبی که لاریجانی افتتاح میکند به یک منبع خارجی وصل است و یکی از حاضران در مراسم افتتاحیه میگوید: “آقای لاریجانی آب هوتک است، شما حاضری از این آب بخوری؟” خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی تازه روز ۲۳ دی، پیامی خشکی و خالی صادر کرد و از “خدمات” انجام نشده دستگاههای دولتی تقدیر کرد. در میان عکسها، فیلمها و گزارشهای اولیه از جاری شدن سیلاب در روستاهای این استان، به رغم ادعاهای مقامات ارتشی و سپاهی مبنی بر حضور از همان روزهای اول، نشانی از حضور آنان نیز نیست. زیرا که همان روزها، سران سیاسی و نظامی کشور، گرفتار موشکپرانی و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری و کشتن ۱۷۶ سرنشین آن و تبعات ناشی از این ماجراجوییها و بیکفایتیها بودند. بدیهی است برای چنین رژیمی سرنوشت صدها هزار نفر از مردم ایران بیاهمیت باشد.
با وجود ادعای مسئولان رده بالا، معاون “آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کل کشور” که ناچار شد به گلایهها و اعتراضات مردم پاسخی بدهد، در ۲۵ دی در مصاحبهای خیال همه را راحت کرد و گفت: “ما به عنوان سازمان مدیریت بحران نباید در همه صحنهها حضور داشته باشیم.” گویی استانی به نام سیستان و بلوچستان اصولا جزو “کل کشور” محسوب نمیشود و مرگ و زندگی دهها هزار نفر از مردم گرفتار در میان سیلاب و رویارو با بیآبی و بیبرقی و گرسنگی و تشنگی و سرما، ربطی به سازمان “مدیریت بحران کل کشور” ندارد.
در واقعیت، در تمام گزارشهای نوشتاری و دیداری فقط و فقط مردمی دیده میشوند که از نقاط مختلف، خودجوش به یاری سیلزدگان شتافتهاند. برای مثال، این رانندگان تانکرهای سوخترسانی بودند که میکوشیدند از میان سیلاب راهی بیابند تا به مردم منطقه آب برسانند یا صیادانی که قایقهای خود را با اتومبیلهای شخصی به محل میرساندند تا به یاری روستاییان محصور در میان سیلاب بشتابند. در یکی از ویدئوها یکی از ساکنین بومی میگوید، صیادان تا جایی بنزین و سوخت داشتند کمک کردند، اما بعد گفتند، ما خودجوش آمدهایم اما مسئولین حتا ۱۰ لیتر بنزین هم به ما نمیدهند تا به کمک خود ادامه دهیم.
روحانی در سفر خود وعده داد: “مشکلات شما را حل خواهیم کرد و شما را فراموش نمیکنیم” و “بازسازی ویرانیها، درمان مصدومان احتمالی و جبران خسارتها” را از جمله “اقدامهای فوری” دانست که باید انجام گیرند. آیا کسی در ایران وجود دارد که این وعدهها را جدی بگیرد؟ آیا مشکلات زلزلهزدگان سال ۱۳۹۶ کرمانشاه “حل” شده است یا زلزلهزدگان ۱۳۹۷ سرپل ذهاب؟ آیا خسارات سیلزدگان فروردین ۹۸ جبران شده است؟ با تکیه به گزارشها و مشاهدات هنوز بسیاری از زلزلهزدگان و سیلزدگان حتا سرپناه مناسبی یا حداقل همانند سرپناه سابق خود را ندارند؛ به ویژه آن گروه از مردمی که وضعیت مالیشان اجازه نمیدهد به هزینه خود خانهها را بازسازی کنند. بگذارید فرض کنیم دو یا سه سالی بیش از این حوادث نگذشته و هنوز زود است. مشکلات زلزلهزدگان بم در سال ۱۳۸۲ چگونه؟ آیا حل شده است؟ در رسانههای داخلی گزارش زیادی در این گونه موارد به چشم نمیخورد، اما در گزارشی در سال ۱۳۹۵ آمده است که هنوز صدها نفر در حاشیه شهر در کانکس زندگی میکنند و بسیاری از خانههای شهر هم نیمه کاره رها شدهاند چون مردم پولی برای اتمام ساخت خانهها ندارند.
روحانی برای این که بگوید که حداقل یک کاری کردیم، از “هشدارها و اخطارهای لازم” سازمان هواشناسی تمجید میکند و مدعی است بر اثر این “هشدارها و اخطارها” خسارت جانی در این سیل نداشتهایم. نخست آن که “هشدار و اخطار” خشک و خالی در برابر بلایای طبیعی مانند سیل کافی نیست. هنگام پیشبینی چنین حوادثی، دستگاهها و نهادهای مسئول موظفند طرحها و برنامههایی برای پیشگیری و مقابله با این رویدادها داشته باشند. از جمله این که اگر قرار است منطقه یا مناطقی تخلیه شوند، سرپناههای مناسب با آب و غذای کافی و وسایل گرمایشی یا سرمایشی (بسته به فصل) و امکانات درمانی و بهداشتی مناسب به اسکان مردم اختصاص داده شود.
در حادثه اخیر، مسئولین استانی مدعیاند برای جلوگیری از خطرات احتمالی برخی مناطق تخلیه شدند. نمونهای از تخلیه ساکنین مناطق بعد از بروز حادثه را مرور کنیم. یکی از اعضای ستاد مدیریت بحران بخش دشتیاری در ۲۳ دی (۴ روز پس از جاری شدن سیلاب) میگوید: “روز گذشته دو روستای شیرگواز و جوییگ را که جمعا ۳۰۰ نفر بودند تخلیه کردیم و به این منطقه منتقل کردیم، اما به دلیل نبود امکانات اسکان اضطراری این فراد تا صبح زیر باران بودند بدون این که چادری برای اسکان و پتو و وسایل گرمایشی داشته باشند”! گذشته از آن، اشاره به این نکته لازم است که به اعتراف مسئولان محلی، علت خسارات جانی کم در سیل اخیر، آن بوده است که مردم این منطقه خانههای خود را طبق شرایط اقلیمی منطقه در بلندیها میسازند و به همین دلیل در مواقع جاری شدن سیل، خسارات انسانی بیش از ۱۰ کشته نخواهد بود.
این نمونهای از اقدامات “ستاد مدیریت بحران کل کشور” و “ستاد مدیریت بحران استانداری”. اما نکته مهم در مقابله و کاهش صدمات جانی و خسارات مالی ناشی از حوادث طبیعی، اقدامات پیشگیرنده است. اقدامات پیشگیرنده کوتاه مدت و بلندمدت برای کاهش صدمات جانی و خسارات مالی، مثلا تعبیه آببندها و سیلبندهای حتا موقت، آن هم نه تنها توسط مردم بلکه با استفاده از امکانات و تجهیزات دولتی و به مدد امدادرسانان آگاه و خبره؛ و اقدامات بلندمدت از جمله احداث سدها و سیلبندهای مناسب، لایروبی رودخانهها، تعبیه مسیرهای مناسب برای جاری شدن آب، ایجاد چاههای مناسب برای نفوذ آب و اقدامات متعدد دیگر. اما نه از دو هفته قبل که امکان بروز سیل میرفت و نه از سالیان گذشته نه تنها هیچ اقدامی برای مقابله با حوادث اینچنینی انجام نشده بود، بلکه تمامی اقدامات رژیم به گسترش تأثیرات مخرب آن یاری رسانده است.
بنا به گزارش ایرنا، “پنج سد، جگین در استان هرمزگان، پیشین، خیرآباد، شی کلک و زیردان در استان سیستان و بلوچستان بر اثر بارندگیهای اخیر سرریز کرد”. به گفته نماینده چابهار در شورای عالی استانها، موضوع به وزیر نیرو اطلاع داده شده بود اما آب سد رهاسازی نشده بود. یکی از امدادرسانان نیز در تأیید این موضوع میگوید عاملی که باعث وقوع سیل شد، سرریز شدن دو سد پیشین و زیردان بود چرا که در فصل خشکسالی سدها را باز نکردند. امری که مردم محلی نیز به آن واقفاند و نسبت به آن اعتراض دارند که چرا با وجود پیشبینی بارندگیها آب این سدها کم کم رها نشده بود. در واقع این سیل حادثهای طبیعی نبوده است، بلکه پیامد بیکفایتی سران و مسئولین رژیم بوده است.
به گفته نماینده چابهار، اگر برای آب سد راهسازی کرده و خط لوله آب را آماده میکردند، این موضوع باعث کاهش میزان آب موجود میشد. اما این هوتکها در حال حاضر به دلیل سرریز شدن سد زیردان پر شده است. آبی که اکنون به دریا میریزد و دو یا سه ماه دیگر مردم میمانند و مشکل کمآبی. این همان پروژه انتقال آبیاست که لاریجانی در بحبوحه سیل برای افتتاح آن به سیستان و بلوچستان رفته بود، بدون آن که زیرساختهای استفاده از آب این سد نه در مصرف کشاورزی و نه در مصرف آب شرب آماده بوده باشد.
در برآورد خسارات این حادثه به ویرانی زیرساختها بسیار اشاره میشود. در سال ۱۳۸۶ سیلبندهای منطقه بر اثر بروز توفان گونو خراب شد، اما با گذشت ۱۲ سال این سیلبندها هیچگاه ترمیم نشدند. اکنون گفته میشود اگر این سیلبندها ترمیم میشدند ۶۰ درصد از خسارات وارده به زمینهای کشاورزی کاهش مییافت. از آن گذشته در بسیاری از مناطق ارتفاع و عرض پلی که روی رودها بسته شده نسبت به ارتفاع رودخانه کم است. همچنین با گذشت ۳۰ یا ۴۰ سال از زمان ساخت این پلها، بازسازی نشده و رودخانهها نیز لایروبی نشدهاند. عواملی که میتوانستند خسارات سیل را به ۱۰ یا ۱۵ درصد کاهش دهند.
هماکنون تخمین زده میشود تنها ۳ هزار میلیارد تومان به روستاییان خسارت وارد شده است. روستاییانی که تا پیش از این نیز از محرومترین و فقیرترین مردمان بودند. روحانی وعده میدهد که “خسارتها جبران خواهند شد”، “طرحها و پروژهها با جدیت و تلاش بیشتری پیگیری میشود”، “جادهها و پلها ترمیم و بازسازی خواهند شد”، اما نمیگوید از کدام منبع و با اتکا به کدام بودجه. مردم این استان سالیان بسیاری است که با خشکسالی و توفان شن و سیل و بلایای طبیعی دیگر مواجه هستند، اما هیچگاه اقدامات پیشگیرنده انجام نشده است، هیچگاه زیرساختها ترمیم و بازسازی نشدهاند.
در رخداد اخیر، تخریب زیرساختها از جمله جادهها و راههای روستایی از مواردی بود که همواره در گزارشها میآمد، چرا که یکی از مشکلات عمده بر سر راه امدادرسانی بود. بنا به آخرین گزارشات، ۲۷ محور اصلی و فرعی و ۸۷۵ راه روستایی بر اثر سیل و طغیان دچار انسداد شدهاند. انسدادی که موجب شد دسترسی و امدادرسانی به برخی از مناطق و روستاها روزهای متمادی به تأخیر افتد و مردم در میانه سیلاب، بدون آب و غذا و وسایل گرمایشی به حال خود رها شوند. اما این جادههای اصلی و فرعی و روستایی پیش از این نیز در وضعیت اسفباری به سر میبردند. در گزارشی در ۱۹ دی از قول نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها آمده است که جادههای سیستان و بلوچستان از حیث استانداردهای جادهای در آخرین رتبه کشور قرار دارند و سالانه بیش از ۶۰۰ قربانی میگیرند. به گفته او، جادههای ترانزیتی این استان فرقی با جادههای روستایی ندارند و استانی که شاهراه ارتباطی از مرز ایران به افغانستان و کشورهای آسیای میانه است، جادههایش تحمل ترافیک ماشینهای سنگین را ندارند. این همان محورهای اصلی و فرعی و راههای روستایی هستند که طبق برآوردهای تاکنونی بر اثر سیلاب دچار خسارت ۷۴۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی شدهاند.
این یکی از آن زیرساختهاست که پیش از این بیش از بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله قربانی میگرفت، در حین سیل، به سرعت ویران شد و مردم را در چنگال پیامدهای سیل گرفتار ساخت. در تحت حاکمیت جمهوری اسلامی چرخش بزرگی در این زمینه روی نخواهد داد، چرا که اگر جز این میبود، در سالیان پیشین مرمت و بازسازی شده بودند.
اگر همین چند اقدام اخیر را در نظر گیریم، میتوان نتیجه گرفت این حجم از خسارت ناشی از این سیل نبود، بلکه خود این سیل نتیجه سیاستهای ۴۰ ساله سران جمهوری اسلامی است. این است اراده سران رژیم به “حل مشکلات” استان پهناوری که بنا به گزارشها فقط یک هلیکوپتر برای موارد اضطراری انتقال بیماران اورژانسی در اختیار دارد آن هم فاقد کارآیی لازم و سوخت کافی برای امدادرسانی. ارتشی و سپاهی هم که برای موشکپراکنی به صدها کیلومتر آن سوتر آماده و مجهز است اما از اعزام چند هلیکوپتر در اسرع وقت برای امدادرسانی ابا میکند.
در سیلاب اخیر استان سیستان و بلوچستان یک بار دیگر دستگاه تبلیغاتی رژیم با تمام قوا به حرکت درآمد. برخی سران و مسئولان سیاسی و نظامی، با ادعاهایی که گوش فلک راکر میکند، هرچند با تأخیر در صحنه حاضر شدند، عکسها و گزارشهایی تهیه شدند و در رسانههای حکومتی و نیمه حکومتی منتشر شدند. نمایش تهوعآوری که هر بار تکرار میشود. اما همه مردم میدانند با افتادن آبها از آسیابها، وعدهها متحقق نمیشوند، مشکلی از مشکلات افزودهشان حل نخواهد شد، به دست فراموشی سپرده میشوند، به جز در هنگام رأیستانی و تبلیغ تهوعآور دیگری درباره “افتتاح” پروژههای ناتمام به دست سران رژیم.
امروز و در حضور خبرنگاران و دوربینها و میکروفونها وعدههای بسیاری داده میشود؛ وعدههایی که در فردایی که آبها از آسیاب بیافتند و دوربینها و میکروفونها خاموششوند به فراموشی سپرده خواهند شد. روحانی و سایر سران و مسئولین رژیم پس از این مصاحبهها و عکسها و فیلمهای یادگاری به سر کار و بار سابق خود برمیگردند که همانا تحمیل تبعیض و محرومیت و فقر و بیکاری بر مردم سراسر ایران و به ویژه مناطق محرومی چون سیستان و بلوچستان است. تنها نیروهای نظامیاند که باقی خواهند ماند. خواهند ماند تا در عدم حضور دوربینها و میکروفونها، اسلحهها را از غلاف بیرون آورند و این مردم محروم را به “جرم” اعتراض به فقر و تبعیض، به “جرم” سوختبری، به “جرم” “اخلال در امنیت ملی” و صدها “جرم” دیگر از نظر سران جمهوری اسلامی به قتل برسانند، مجروح کنند، دستگیر کنند، روانه شکنجهگاه کنند و اعدام کنند.
مردم سیلزده استان سیستان و بلوچستان هنوز، همچنان و به شدت، نیازمند آب و غذا و پتو و پوشاک و وسایل خانگی هستند. آنان با گذشت نزدیک به ۱۰ روز از وقوع سیل، هنوز به نابسامانی در توزیع و کمبود تجهیزات امدادی معترضهستند. اما در تمامی گزارشها و کلیپها سپاسگزار مردمی هستند که خودجوش به کمک آنان شتافتهاند. مردمی که آموختهاند بار بقای خود را باید خود بر دوش کشند و چشم امیدی به بالاییها نداشته باشند. مردمی که بی هیچ ادعایی، به یاری شتافتند و اندک توشه خود را با سیلزدگان تقسیم کردند.
مردم بارها و بارها، همچون سیل اخیر در سیستان و بلوچستان، توانایی خود برای یاریرسانی و همبستگی با قربانیان بلایای طبیعی را به نمایش گذاشتهاند. آنان ثابت کردهاند اگر رژیم آنها را به خود واگذارد و بر سر راه آنان مانعتراشی و “جرمتراشی” نکند، قادرند امور خود را اداره کنند. پس، دیگر چه نیازی به رژیمی است که جز فقر و تبعیض، محرومیت و سرکوب، دزدی و فساد ثمرهای نداشته است؟ بدون چنین رژیم سفاکی، آینده روشنتر، امکان زندگی شاد و مرفه، بیشتر و مسلما پیامدهای بلایای طبیعی کمدامنهتر خواهد بود. به امید برپایی دنیایی فارغ از پلشتی این رژیم ارتجاعی در آیندهای نه چندان دور.
نظرات شما