یادداشت سیاسی- دولت روحانی، بهعنوان یک دولت دینی همچون پیشینیان خود در پی تقویت نقش مذهب در مدارس است. این موضوع برای دولت روحانی آنقدر اهمیت دارد که حاضر به تحمیل هزینههای سرسامآور آن به بودجهی وزارت ورشکستهی آموزش و پرورش است که به گفتهی قائممقام وزیر، بیش از دو هزار میلیارد تومان بدهی دارد که اغلب آن به پرداخت نشدن حقوق و مزایای معلمان برمیگردد.
٢۴ آذرماه، آخوند مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش از انعقاد تفاهمنامه همکاری میان حوزه علمیه استان تهران و اداره کل آموزش و پرورش تهران خبر داد. تفاهمنامهای که براساس آن مدارس دولتی به مدارس وابسته به حوزه علیمه تبدیل میشوند و حوزه علمیه با استقرار یک آخوند بهطور ثابت، مدیریت تربیتی مدارس را برعهده خواهد گرفت. براساس این تفاهمنامه، سالانه و برحسب میزان آمادگی حوزه علمیه بر تعداد این مدارس افزوده خواهد شد.
در این طرح که هزینههای آن برعهدهی وزارت آموزش و پرورش است، آخوند در مدرسه از دفتر کار برخوردار شده و دخالت وسیعی در امور دانشآموزان پیدا میکند. از برگزاری نماز جماعت، کلاسهای فوقالعاده و در دست گرفتن امور فرهنگی مدرسه، و حتا نظارت در خارج از کلاس و در زنگ تفریح و صبحگاه دانشآموزان گرفته تا ارتباط با خانواده دانشآموزان.
در سالهای اخیر و بهویژه پس از گسترش و تشدید نارضایتیهای عمومی علیه حاکمیت که حتا به اعتراضات میلیونی مردم در سال ۸۸ منجر شد، حکومت اسلامی تلاش خود را برای گسترش تسلط بر فضاهایی همچون مدارس و دانشگاهها افزود و حضور حوزههای علمیه در مدارس از جمله طرحهای حکومت برای پیشبرد این سیاست میباشد که دولت روحانی آن را با حرارتی حتا بیشتر از دولت احمدینژاد در دستور کار قرار داده است.
در واقع مدتی پس از روی کار آمدن کابینه امنیتی – نظامی احمدینژاد که قرار بود روشی متفاوت از دولت خاتمی در سیاست داخلی و خارجی اتخاذ کند، تقویت نقش مذهب و دستگاههای مذهبی در مدارس در دستور کار قرار گرفت و ۵ سال پیش حضور حوزههای علمیه در مدارس که بعدتر عنوان “مدارس امین” را به خود گرفت، با تشکیل ستادی ویژه در وزارت آموزش و پرورش شکلی جدیتری یافت. البته در طول حیات جمهوری اسلامی بویژه پس از موج وسیع سرکوب در سال ۶٠، حضور آخوندها در مدارس (و در کنار مربیان تربیتی که نقش دستگاههای امنیتی و جاسوسی را ایفا میکردند) برای اموری همچون برگزاری نماز جماعت به امری عادی تبدیل شده بود. اگرچه در سالهایی که رژیم خودش را مقتدر احساس میکرد و از بابت مخالفان، خود را در تهدید چندانی نمیدید، این حضور نیز کم شد.
بنابراین، اجرایی شدن طرح “مدارس امین” که به ویژه از سال گذشته بر دامنهی فعالیت آن افزوده گردید، در راستای گسترش نقش مذهب و دستگاههای مذهبی در مدارس و در موقعیتی که رژیم از نظر سیاسی با بحرانهای متعددی روبرومیباشد، و با هدف کنترل هر چه بیشتر جو مدارس توسط مزدوران رژیم آغاز شده است. حتا درنگی کوتاه بر گفتههای مقامات حکومتی نیز صحت این ادعا را ثابت میکند. به گفتهی آخوند مردانپور مدیر اداره همکاریهای تبلیغی معاونت تبلیغ استان قم، هدف از ایجاد مدارس امین “تغییر رفتار و اندیشه دانشآموز طبق آموزههای دینی” میباشد. وی همچنین گفت: “همه مدارس باید مدارس امین باشند”.
مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور قرآنی نیز با بیان اینکه هم اکنون ٢۱ هزار آخوند در مدارس برگزاری نماز جماعت را برعهده دارند و ما به فکر دائمی کردن حضور آنها در مدارس هستیم، گفت: “حوزه علمیه باید به فکر ۱٢۰ هزار روحانی برای ۱٢۰ هزار مدرسه باشد و آموزش و پرورش به این تعداد روحانی نیاز جدی دارد” وی ادامه داد: “آنچه میخواهد نظامند شود وجود یک روحانی مستقر در مدرسه است” وی با بیان این که “امیدواریم سال آینده تحصیلی شاهد استقرار ۶۰ هزار روحانی در مدارس باشیم”، گفت: “بهترین جای استقرار روحانیت در مقطع ابتدایی است چرا که در مقاطع راهنمایی و دبیرستان دیگر دیر است”!!
تفاهم نامهی اخیر بین اداره کل آموزش و پرورش استان تهران و حوزه علمیه تهران نیز در راستای گسترش هر چه بیشتر همین مدارس در استان تهران است و البته که این سیاستی نیست که به استان تهران محدود باشد. “مدارس امین” امروز در سطح کشور وجود دارند اما هدف حکومت گسترش و همگانی کردن این مدارس یعنی حضور ثابت یک آخوند در تمامی مدارس است.
جدا از این که دستگاههای مذهبی سالانه پول کلانی از دسترنج کارگران و زحمتکشان و از طریق “بودجه کل کشور” به جیب میزنند، سالانه هزینههای کلانی نیز بابت گسترش خرافات دینی که برای یک حکومت دینی از اهمیت بالایی برخوردار است به بودجهی وزارتخانههایی همچون آموزش و پرورش تحمیل میکند. برای مثال در حالی که دولت از نبود بودجه برای استخدام معلمان حقتدریسی و یا حتا پرداخت حقوق معلمان سخن میگوید، شاهد استخدام بیش از ۵ هزار مربی قرآنی در آموزش و پرورش هستیم. آخوند نبوی معاون تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه نیز در رابطه با اجرای طرح مدارس امین و هزینههای آن گفته بود: “آموزش و پرورش چند هزار میلیارد بودجه دارد و ما نباید از پول حوزه برای آن خرج کنیم”.
تحمیل این هزینهها بر دوش ضعیف بودجهی آموزش و پرورش همه در حالیست که برای نمونه به دلیل بودجه ناچیز “نوسازی و تجهیز مدارس” و حتا کاهش ٢۰ درصدی آن در بودجه سال جاری (به رغم تورم ۶۰ درصدی که در عمل ارزش واقعی بودجه اختصاصی را به نصف کاهش میدهد) سالانه شاهد بروز وقایع جانکاهی همچون آتشسوزی در مدرسهی دخترانهی شینآباد پیرانشهر هستیم. دخترکانی که حتا برای هزینهی درمان خود مجبور شدند پس از ماهها سرگردانی همراه با والدین خود، در برابر دفتر روحانی دست به تجمع اعتراضی بزنند. دخترکانی که تامین هزینهی درمانشان تنها چارهی بخشی از مشکلاتی است که آنها در اثر بیتوجهی و بیلیاقتی حکومت به آن دچار شدهاند. دخترکانی که حکومت اسلامی آینده را از آنها گرفت و حالا باید حداقل، تامین نیازهای مالیشان را تا آخر عمر برعهده بگیرد و این تازه یکی از دهها مشکل آموزشی در کشور است.
دولت دینی میخواهد با استفاده از مذهب نقش و حضور خود در مدارس را تحکیم بخشد و این در حالیست که در یک آموزش و پرورش دمکراتیک، مذهب و آموزشهای مذهبی بهطور کامل باید از مدارس جدا باشد. آموزش مذهبی در مدارس در منافات با آزادی است. آزادی انتخاب دین و یا بیمذهب بودن و آزادی اندیشه بخشی از بدیهیترین نیازهای پذیرفتهشدهی انسان است که با حضور مذهب در مدارس از دانشآموزان گرفته میشود، محدودیتی که در ایران حتا به بهای جان دانشآموزان تمام میشود.
هر انسانی باید مختار و مجازباشد که دین داشته باشد یا نداشته باشد. به دینی بگرود یا از آن روی برگرداند. دانشآموزان مدارس نیز باید در ابراز و یا پذیرش عقیده آزاد باشند، چیزی که حکومت دینی با تلفیق آموزش و مذهب در مدارس، این حق را از آنها میگیرد.
از همینروست که مقابله با سیاست حکومت برای گسترش نقش مذهب و دستگاههای مذهبی در مدارس با طرح خواست جدایی دین از آموزش، بویژه با توجه به بحران سیاسی حاکم بر جامعه، اکنون ملموستر و واقعیتر از همیشه پیشاروی معلمان و دانشآموزان قرار گرفته است. معلمان و دانشآموزان باید با استفاده از هر امکانی به مقابله با این سیاست بپردازند تا گروههای هر چه بیشتری از مردم بر اهمیت این خواست آگاه شده و از آن دفاع کنند.
مواضع سازشکارانه و دوپهلوی تشکلاتی همچون “سازمان معلمان” که سعی میکنند خود را سخنگوی معلمان زحمتکش جامعه بنامند، تنها تهی کردن این خواست از محتوای آن و تضعیف مبارزهایست که باید قاطعانه، روشن و بدون هیچگونه ابهامی با دخالت مذهب در امور آموزشی مخالفت کند. یکی از بدیهیترین اصول دمکراتیک، جدایی مذهب از آموزش است و تشکلاتی که از این اصل دفاع نمیکنند، نمیتوانند دمکراتیک باشند.
با دروداین نوشته
الزاما برای درج در سایت فداییان (اقلیت) نگاشته نشده و اختیار درج و یا عدم درج آن با مسٔولین این سایت میباشد
هدف اصلی این نوشته، ارایه نظرات (انتقادی و پیشنهادی) به مسٔولین تلویزیون دمکراسی شورایی است. امیدوارم این نوشته در اختیار مسٔولین این تلویزون گذاشته شود چندی استکه تلویزیون شورایی به بازپخش سلسله برنامههایی تحت عنوان “چگونه انسان خدا را آفرید” اقدام کرده. توسعه و تکمیل چنین برنامههای روشنگرانهای بی تردید در بالا بردن سطح آگاهی اجتماعی نسبت به اعتقادات دینی و به خدا موثر خواهد بود. ولی تا جاییکه مربوط به این سلسله برنامهها میشود (البته در حال حاضر فقط قسمتهای ۱، ۲ و ۷ آن در سایت سازمان در دسترس است)، این قسمتها (۱، ۲ و ۷) دارای نقایص عدیدهای هستند، برخی مطالب این برنامهها ناقص و برخی نادرست هستند و برخی استنتاجات نیز فاقد پایههای علمی میباشد
– مطابق روایت این برنامه، انسان از میمون بوجود آمده، در حالیکه این گونه نیست. انسان و میمون، جد مشترکی داشته اند
– بگفته این برنامه “انسان مانند سایر حیوانات متکامل هیچ گاه انفرادی زندگی نکرده است و از این نظر هم به میمونها شباهت تام دارد.”. اجتماعی زندگی کردن و یا نکردن الزاما با تکامل حیوانات ارتباط مستقیمی ندارد. برخی از حشرات، ماهیها و پستانداران بشکل اجتماعی زندگی میکنند
– به ادعای این برنامه “بیش از دو میلیون سال طول کشید تا این انسان میمون به انسان نئاندرتال و بعد به انسان کرومانیون تبدیل شود.”. ولی نئاندرتالها جزو نیاکان مستقیم انسان مدرن (هومو ساپینس) محسوب نمیشوند ! هر چند در طول تاریخ آمیزش محدودی بین این دو گونه ایجاد شده، ولی نئاندرتال بطور مطلق تیرهای جدا از انسان کنونی است- مطالبی که در باره غار سه بردران فرانسه گفته شده و توصیف کاملی که از اعتقادات دینی آنها میشود شگفت انگیز است. مطالبی که در باره نقاشیهای این غار و توتم بودن آن و قربانی کردن برای این توتم گفته شده نیز هم بهمان اندازه تعجب برانگیز است. نقاشیهای این غار مربوط به ۱۷۰۰۰ – ۲۵۰۰۰ هزار سال پیش است، یعنی مربوط به دوران هومو ساپینسها (و نه نئاندرتالها که هزاران سال قبل از آن منقرض شده بودند). تصویری که از آن به عنوان توتم یاد شده توسط دانشمندان به جادوگر شاخدار یا جادوگر با ماسک شاخدار و تصویر دیگر با نام جادوگر کوچک فلوت بدست نامیده شده اند. به عقیده دانشمندان این تصاویر مربوط به انسانهای ایستکه هنگام شکار، ماسک حیوانی بسر گذاشته و پوستین حیوانات را بتن میکردند
-به عقیده این برنامه “فتیشیسم یا روح پرستی یا جادو باوری، آیینی استکه از انسانهای نئاندرتال و غارنشین بجا مانده و بهمراه توتمیسم، یکی از مبانی نگرش دینی آینده وی را تشکیل میدهد.”. همانگونه که پیشتر گفته شد، نئاندرتال از نیاکان مستقیم انسان مدرن محسوب نمیشود و معلوم نیست چرا هومو ساپینسها که بمراتب باهوش تر از نئاندرتالها بوده و دارای سازمان اجتماعی پیچیده تری بودند، هیچ زمینه اعتقادی و دینی نداشته اند و همه چیز را از نئاندرتالها یاد گرفته اند ! از طرف دیگر، اینکه انسان ماقبل تاریخ اعتقادات دینی داشته و یا نداشته، مورد بحث است، به عقیده برخی دانشمندان، بررسی اعتقادات انسان پیش از تاریخ با پارامترهای انسان کنونی ممکن نیست. به نظر این دانشمندان، آنچه برخیها از آن با نام دین ابتدایی نام میبرند، دین نیست، بلکه تفسیر انسان از وقایع دنیای پیرامونش است. از طرف دیگر، فتیشیسم شاخهای از آنیمیسم است و بجز آنیمیسم، فتیشیسم و توتمیسم (که مجزا کردن آنها از همدیگر در بسیاری موارد ناممکن است، و خود از نظر شکل و محتوا به گونههای عدیدهای تقسیم میشوند)، اشکال دیگری از اعتقادات دینی در جوامع ابتدایی وجود داشته مثل شمنیسم و آیین اجداد و در جوامع متاخرتر، بت پرستی و چند خدایی
– به عقیده این برنامه “بعدها، توتمیسم به بت پرستی منتهی شد و فتیشیسم به یکتا پرستی.”. مبنای این ادعا مشخص نیست چرکه در بهترین حالت، فتیشیسم باید به بت پرستی تبدیل شود و در تاریخ انسانی، فقط ۲ دین یکتا پرست وجود داشته، دین آخن آتون (دین فرعون آمنوتب ۴) که ستایش خورشید به عنوان خدای یگانه را معمول کرد و اسلام با خدای یگانه خود الله. و گرنه دین موسوی (کلیمی) و عیسوی (مسیحی) یکتا پرست نیستند. در عهد عتیق، یهوه خدای قم یهود است و هر قومی خدای خود را دارد و مسیحیت نیز بر تثلیث استوار است. پیدایش خدایان و ادیان چند خدایی و یا یکتا پرست به این آسانی صورت نگرفته و در هر جامعهای با توجه به شرایط خاص آن، دینی متفاوت شکل گرفته
برخی دیگر مطالب نادرست این برنامهها : منشا تثلیث مسیحیت، تثلیث هندویسم است ! (در خاور میانه نمونههای زیادی از تثلیث در پیشا مسیحیت وجود داشته که بدلیل نزدیکی مکانی و زمانی، تاثیر بیشتری روی مسیحیت میتوانند داشته باشند) ایرانیان به تمدن یونانی نام یونان را نهادند (یا عربها و آنهم بر اثر درک نادرست از سه دوره تاریخی فلسفه یونان قدیم ؟ اقوام ایرانی آنهم ۲-۳ هزار سال پیش ؟! نه کورش، نه داریوش، نه اشکانیان و نه ساسانیان خود را ایرانی نمی دانستند و چنین کلمه تا بعد از حمله اعراب وجود خارجی نداشت، حتی ایران شاهنامه نیز فقط حوالی استان فارس کنونی را شامل میشود ! و تعریف شما از ایرانیان آن زمان چیست ؟) ! اقوام آریایی دریونان مسکن نهادند (نژادی بنام نژادی آریایی وجود تاریخی ندارد و وجود هر گونه نژادی از نظر علمی نادرست است، اگر منظورتان اقوامیکه به زبان هند و اروپایی صحبت میکردند است، وجود تاریخی چنین خانواده زبانی نیز اثبات نشده) و … و
بدلیل اینکه، توضیح این مسائل بدرازا میکشد، به همین مختصر بسنده میکنم. بهتر است، مطالب مربوط به پیدایش دین و خدا بروز رسانی شود و از منابع معتبرتری استفاده شود
همان گونه که پیشتر نیز گفتم، این نوشته الزاما برای درج در سایت سازمان نوشته نشده، در صورت نیاز میتوانید به آدرسِ الکترونیکی من پاسخ دهید
پیروز باشید