بیکاری به یکی از بزرگترین معضلات کارگران تبدیل شده است. میلیونها کارگر در اثر بحران اقتصادی که سال به سال دامنه آن گسترش یافته به صف بیکاران افزوده شدهاند. بحران اقتصادی نه تنها موجب عدم جذب نیروی جوان به بازار کار گردیده که حتا شغلهای موجود نیز در خطر افتاده و از میزان اشتغال کاسته شده است.
براساس برآوردی که در همایش سیاستهای پولی و براساس آمارهای رسمی اعلام گردید، در حالی که تعداد شاغلین از ١٧ میلیون در سال ٨٠ به ٨/ ٢٠ میلیون نفر در سال ٨۵ رسیده بود، در سال ٩٠ به ۵/ ٢٠ میلیون نفر کاهش یافت. همچنین براساس آمار مرکز آمار ایران در تابستان سال گذشته، در سال ٩٠ تعداد شاغلان ۴/ ٢١ میلیون نفر بوده که شامل حتا کسانی میشده که در هفته یک ساعت کار میکنند. براساس همین آمار میزان افرادی که به صورت پاره وقت کار میکنند از ٧ درصد جمعیت شاغل در سال ٨۵ به ٢/ ٨ درصد در سال ٩٠ افزایش یافته است. در آخرین آماری که مرکز آمار ایران در هفته گذشته از میزان شاغلین در سال ٩١ منتشر کرد، تعداد شاغلین ١۶/ ٢١ میلیون نفر اعلام شد که حدود ٣٠٠ هزار نفر نسبت به آمار اعلام شده از سوی همین مرکز برای تعداد شاغلین در سال ٩٠ کمتر بوده است. براساس این آمار بر تعداد شاغلین در کل دوران احمدینژاد سالانه ٧٨ هزار نفر اضافه شده است.
اما براساس آماری که حسن روحانی در مجلس ارائه داد، آماری که پیش از این توسط مسعود نیلی اعلام شده بود، در سالهای ٨۵ تا ٩٠ بهطور متوسط تنها ١۴ هزار شغل به مشاغل موجود افزوده شده است. باید در نظر داشت که در طی این سالها بهویژه از سهم بخش کشاورزی در اشتغال کاسته و به سهم بخش خدمات اضافه شده است. از دیگر سو و براساس آمارهای بانک مرکزی، جمعیت نیروی کار ایران طی سالهای ١٩٩٠ تا ٢٠٠٨ با رشد متوسط سالیانه ٢/ ٣ درصد روبرو بوده که بیانگر افزایش ٣/ ١٢ میلیون نفری میباشد. همچنین جمعیت کشور نیز طی این سالها از ٧٠ میلیون نفر در سال ٨۵ به حدود ٧٨ میلیون نفر رسیده است.
اما از سال ٩١ تا به امروز یعنی سال ٩٢، اخبار بسیار نگرانکنندهتری بهگوش میرسد. بهگفتهی برخوردار عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران، براساس آمار منتشره از سوی وزارت صنعت، معدن و تجارت و براساس پروانههای بهرهبرداری صادره صنعتی در نیمه نخست سال جاری، میزان اشتغال جدید نسبت به سال ٩١، ۴۴ درصد کاهش داشته است. به گفتهی وی براساس پروانههای بهرهبرداری صادر شده تنها ٣١ هزار و ٨۵۵ شغل ایجاد شده است. این در حالیست که براساس خبر خبرگزاری ایلنا در تاریخ ٣٠ تیر، از سال گذشته تاکنون تنها در واحدهای سازندهی قطعات خودرو ١٢٢ هزار نفر از ٣۵٠ هزار کارگر شاغل در این رشته بیکار شدهاند.
بهگفتهی قدیمی دبیر انجمن ریختهگری در حوزه ریختهگری نیز یک سوم کارگران در دو سال اخیر از کار بیکار شده و در خوشبینانهترین حالت، تولید محصولات ریختهگری نصف شده است. همچنین به گفتهی محمد عطاردیان دبیر کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایی، به دلیل کاهش فعالیتها و اعتبارات عمرانی دولت، تعداد شاغلان در پروژههای عمرانی طی دو سال اخیر ۵٠ درصد کاهش یافته و از دو میلیون نفر به یک میلیون نفر رسیده است.
جدا از آمارها و اخبار فوق، هر روزه شاهد اخراج کارگران در صنایع مختلف و تعطیلی و ورشکستگی کارخانجات هستیم. اخباری که گاه با اعتراض کارگران به اخراج خود همراه بوده است. یکی از این اعتراضات اخیر، اعتراض کارگران کارخانه فولاد زاگرس (کردستان) در اطراف شهرستان قروه به اخراج خود بود.
٢۵٠ کارگر فولاد زاگرس از همان روزی که از کار اخراج شدند، یعنی ١٨ تیرماه، اعتراضات خود را در برابر فرمانداری، اداره کار شهرستان قروه، استانداری و دفتر نماینده خامنهای در شهر سنندج آغاز کردند. پاسخ تمام این ارگانها و نهادها به کارگران این بود که شما باید به بیمه وصل شوید و نمیتوانید به سرکار در کارخانه بازگردید. آنهم کارگرانی که هر کدام در اثر ١٠ تا ٢٠ سال کار طاقتفرسا، از ناحیه کمر، ریه و حتا شنوایی دچار مشکل شده و در صورت بیکاری کمترین امیدی به یافتن کار مجدد ندارند. کارگران فولاد زاگرس که بهخوبی میدانستند با پایان یافتن بیمهای که تنها برای مدتی کوتاه برقرار میشود آنهم به میزانی بسیار کمتر از دستمزدهای ناچیزشان، گرسنگی و بیکاریست که خانواده هایشان را تهدید میکند؛ اعتراضات خود را به تهران کشانده و روز ٢۴ تیرماه در برابر دفتر بیت خامنهای در خیابان پاستور دست به تجمع زدند. پافشاری و ادامه تجمع کارگران در این روز، مسئولین دفتر را مجبور کرد تا ۵ نفر از کارگران را بهعنوان نماینده آنان به داخل دفتر ببرند. مسئولین دفتر در ابتدا برای ایجاد رعب و وحشت از نمایندگان کارگران عکس گرفته و به آنها گفتند که “بساطتان را از این جا جمع کنید و بروید! ما نمیتوانیم کاری برای شما انجام دهیم!”. اما کارگران به تجمع خود ادامه دادند تا اینکه مسئولین دفتر مجبور شدند با نوشتن نامهای خطاب به جلالی نظری معاون وزیر کار، بر رسیدگی ویژه و فوری به خواستهای کارگران تاکید کنند. کارگران اما در فردای آن روز به اعتراض خود در برابر مجلس ادامه دادند.
آنها حاضر نبودند بهسادگی و با وعدههای پوچی که طبقه کارگر ایران با آنها بهخوبی آشناست، زندگی و حیات خود را در تاریکی مطلق فرو ببرند، باید میایستادند و ایستادند، در گرمایی طاقتفرسا که تعدادی از آنها را حتا بیمار ساخت.
٣ روز تجمع آنها ادامه یافت و در این مدت تنها وعده شنیدند. برای آنها شرط گذاشتند که تنها در صورتی که به تجمع و اعتراض خود پایان دهند، نمایندگانشان میتوانند وارد مجلس شده و با آنها مذاکره شود، اما آنها وقعی به این شرطها نگذاشته و به سمت درب ورودی مجلس هجوم آوردند تا نمایندگان مجلس مجبور به عقبنشینی شوند. وقتی کارگران اتحاد و اراده خود را نشان دادند، تعدادی از نمایندگان مجلس برای فریب کارگران ردای حمایت از آنها را پوشیده و از رئیس مجلس خواستند تا به مشکلات کارگران رسیدگی شود. اما همهی اینها تنها نتیجهی اتحاد و پایداری کارگران بود، آنها بودند که نمایندگان مجلس را به اجرای نمایش وادار کرده بودند. در آخر کارگران برای پایان دادن به تجمع خود، بر این پای فشردند که تمام وعدهها باید مکتوب شود. با پذیرش این خواست کارگران و مکتوب شدن وعده رسیدگی به خواستهای آنها در کمیسیون اصل نود در روز یکشنبه ٣٠ تیر و با توجه به این که تا روز یکشنبه مجلس تعطیل بود، در ساعت ۴ بعدازظهر چهارشنبه تجمع پایان یافت و کارگران به شهر خود بازگشتند.
اما آنها از پیکار دست نکشیدند. صبح زود و به رغم بیماری و خستگی چند روز مبارزه، همگی به درب کارخانه مراجعه کردند. وقتی نگهبان کارخانه از ورود آنها به محوطه کارخانه جلوگیری کرد، کارگران اعتراض را به اداره کار شهرستان قروه کشانده و در آنجا شکایتی دیگر کردند. شکایتی از پس شکایت.
تجمع آنها ساعت یک بعدازظهر و با این قرار که فردای آن روز (جمعه ٢٨ تیرماه) در پارک شهر قروه مجمع عمومی برگزار کنند، پایان یافت. روز جمعه کارگران در مجمع عمومی خود تصمیم گرفتند تا روز دوشنبه بار دیگر در برابر مجلس تجمع کنند و قرار شد تا آن روز تجمعات اعتراضی در برابر اداره کار شهر قروه ادامه یابد. کارگران امکان برگزاری تجمعات دیگری را نیز در صورت عدم رسیدگی بهخواستهایشان بررسی کردند و با صدایی رسا اعلام کردند: “ما در این سالها سلامتیمان را از دست دادهایم و حال که کارمان را نیز از دست میدهیم دیگر از مرگ هراسی نیست”. تجمعی از پس تجمعی دیگر.
روز دوشنبه ٣١ تیرماه کارگران به تهران بازگشتند و براساس وعدهی نمایندگان مجلس، جلسه کمیسیون اصل نود با حضور نمایندگان کارگران و کارفرمایان برگزار شد. پس از ۵ ساعت، جلسه با پذیرش خواستهای کارگران پایان یافت. کارگران مانع اخراج خود شده بودند. قرار شد شرکت بیمه حق بیمه کارگران را پرداخت کند و کسری آن را که ٣۵ درصد است کارفرما پرداخت نماید. کارفرما همچنین موظف به پرداخت دستمزدها و مطالبات عقبافتادهی کارگران شد. توافق شد تا پیدا کردن سرمایهدار جدید و راهاندازی مجدد کارخانه این رویه ادامه یابد. کارگران نمیخواستند اخراج شوند و به هدف خود رسیده بودند.
مبارزه کارگران کارخانه لاستیکسازی کیان تایر (البرز) در روزهای اخیر نیز، در حقیقت مبارزهایست علیه بیکاری. سال ٨٧ مالک قبلی کارخانه تلاش کرد تا با عدم تامین مواد اولیه و ندادن دستمزدها، کارخانه را به تعطیلی کشانده و با فروش کارخانه که تنها زمینهایاش به گفتهی کارگران هم اکنون هزار میلیارد تومان میارزد، پول هنگفتی را به ازای بیکاری کارگران به جیب بریزد. اما کارگران ایستادند، مبارزه کردند و نگذاشتند تا کارفرما به هدف خود برسد. حتا یورش وحشیانهی نیروی انتظامی با تخریب نگهبانی و دیوارهای کارخانه، ضرب و شتم هزار کارگر معترض و دستگیری شبانهی ١۴٠ تن از آنها، نتوانست در اتحاد و ارادهی آنها خللی ایجاد کند. آنها برای تحقق اهداف خود حتا دست به تصرف دفتر مرکزی کارخانه زدند.
اما در ماه گذشته و با بلندشدن صداهایی در مورد واگذاری مجدد کارخانه به مالک قبلی، کارگران لاستیک البرز بار دیگر مبارزات خود را از سر گرفته و با دست زدن به اعتصاب، آتشزدن لاستیک و تجمع در برابر وزارت صنایع، ارادهی آهنین خود را در ممانعت از واگذاری مجدد کارخانه به مالک قبلی به نمایش درآوردند.
اعتراض کارگران از آنجایی شروع شد که بر روی تابلوی اعلانات، اطلاعیهی مدیرعامل جدید و منصوب مالک قبلی کارخانه را دیدند، آنها با دیدن این اطلاعیه دست از کار کشیده و لاستیکها را به آتش کشیدند. آتش خشم کارگران بحدی بود که آتشنشانی برای خاموش کردن لاستیکها فراخوانده شد. آنها پس از این اعتراض، مجمع عمومی خود را در سالن غذاخوری برپا کرده و بر عزم خود برای ممانعت از بازگشت مالک قبلی کارخانه تاکید نمودند.
کارگران در برابر وزارت صنایع و برای حفظ کار خود شعار میدادند: “برای حفظ البرز بریده باد دست دزد” آنها همچنین جهت تاکید بر پیوند دولت و سرمایهدار، آن آگاهی مشخصی که طی سالها مبارزه بدست آوردهاند، شعار میدادند: “شرفی (مالک قبلی کارخانه) چپاول میکند، صنایع حمایت میکند” و یا “خان بیگی (رئیس سازمان حمایت از صنایع در وزارتخانه) حیا کن، شرفی رو رها کن”. در این میان وزارت صنایع که ماهیتاش برای کارگران لاستیک البرز آشکار گشته است کارگران را تهدید کرد که از وزارت کار خواهد خواست تا شورای کارگران را منحل کند، شورایی که در جریان اعتراضات سال ٨٧ شکل گرفته و اعضای آن در مجمع عمومی کارخانه انتخاب شده بودند. تهدیدی که با پاسخ قاطع کارگران و پافشاری آنها بر حق داشتن تشکل و تداوم کار شورای منتخب خود روبرو گردید.
مبارزه کارگران کارخانههای فولاد زاگرس و لاسیتک سازی البرز بخشی از مبارزه طبقه کارگر علیه بیکاری است. مبارزاتی که بهخوبی یگانه راه مبارزه علیه بیکاری را به دیگر کارگران نشان میدهد. اگر مقاومت، مبارزات و اتحاد خللناپذیر کارگران نبود، هم اکنون کارگران این کارخانهها به صفوف ارتش بیکاران افزوده شده بودند. آنها در عمل پی برده بودند که کارگران در یک صف و سرمایهداران و دولت در صف دیگر هستند، و بنابر این فریب وعدهها را نخوردند و کارِ خود را با چنگ و دندان حفظ کردند.
همانطور که تجارب جنبش کارگری همچون مبارزات کارگران کارخانههای فولاد زاگرس و لاستیکسازی البرز نشان میدهند، طبقه کارگر برای مقابله با بیکارسازیها تنها میتواند به نیروی پایانناپذیر خود متکی باشد، و تنها با بکارگیری این نیرو در جریان عمل و مبارزه است که میتوان در برابر تعرضات سرمایهداران ایستادگی نمود. همان نیرویی که میباید و میتوان برای دیگر خواستهای طبقه کارگر همچون افزایش دستمزدها بهکار گرفت.
بیشک با گسترش مبارزات کارگران برای تحقق خواستهای برحق و بر زمین ماندهی خود، طبقهی سرمایهدار و حکومت حامی آن نیز سازمانیافتهتر، خشنتر و گستردهتر به مقابله برخواهند خواست و به همین دلیل طبقه کارگر نیز نیاز دارد تا از شکل و شمایل کنونی، یعنی کارگرانی که در یک کارخانه به مبارزه برمیخیزند به طبقهای تبدیل شود که برای منافع طبقاتی خود بهمثابهی یک طبقه عمل میکند. کارگران یک کارخانه ممکن است در مقطعی و برای یک خواست مشخص پیروز شوند اما این پیروزی هنگامی میتواند تداوم یابد و یا میتواند به بهتر شدن وضعیت معیشتی طبقه کارگر و رهایی از منجلاب فقر منتهی گردد که کارگران در یک همبستگی طبقاتی و در پهنایی به وسعت ایران برای تحقق خواستهای مشترک خود بهپا خیزند.
نظرات شما