ادعاهای قلابی خامنه ای

روز چهارشنبه ۱۴ فروردین ماه ۹۸ مسئولان جمهوری اسلامی از جمله سران سه قوه و تعدادی از سفرای کشورهای اسلامی به بهانه بعثت پیامبر اسلام به حضور خامنه ای رفتند. در این دیدار، ابتدا حسن روحانی طی افاضاتی از “مقاومت، استواری و ایستادگی” ملت ایران در مقابله با “دشمنان بشریت” سخن گفت و سپس خامنه ای با سرهم بندی کردن یک سری ادعاهای دروغین برای پامنبری های خود به روضه خوانی پرداخت. از حواشی سخنان خامنه ای که بگذریم، اس و اساس سخنان او بر این دو موضوع استوار بود. اول: “اینکه گفته می شود دشمن تراشی نکنید، حرف نادرستی است” و دوم: “دشمنی با جمهوری اسلامی، دشمنی با اسلام است”. واکنش خامنه ای در مقابل موضوع دشمن تراشی جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان و بیان اینکه “دشمنی با جمهوری اسلامی، دشمنی با اسلام است”، اصلی ترین محور سخنان او در این دیدار بود. اینکه چرا خامنه ای اکنون با این حدت و شدت به بیان اینگونه ادعاهای دروغین و قلابی روی آورده است، ناشی از وضعیت بحران های متعدد داخلی و شرایط شکننده ای که جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی با آم مواجه است، می باشد. بحران های داخلی و خارجی  که در این دوره به صورت جدی بر گلوی طبقه حاکم چنگ انداخته اند. اولین ادعای قلابی رهبر جمهوری اسلامی این بود: “آن کسی که امروز با جمهوری اسلامی دشمن است، مثل همان کسی است که در صدر اسلام با بعثت پیامبر دشمن بود. بعضی می‌گویند دشمن‌تراشی نکنید؛ نه. ما دشمن‌تراشی نمی‌کنیم، حرف اسلام را می‌گوییم، به‌خاطر همین، دشمنی ایجاد می‌شود. آمریکا از شما می‌خواهد از اسلام دست بردارید. نوکرهای آمریکا مثل آل سعود هم همین را می‌خواهند”.

طرح این ادعای خامنه ای در واقع واکنش به مواضع جناحی از درون هیات حاکمه است که بر سر موضع “تعامل” با آمریکا و کشورهای منطقه تاکید دارند. نمونه اش سخنان گاه و بیگاه حسن روحانی است. به مثل، او چندی پیش در جلسه مدیران دولتی گفته بود: “ما دشمن و بدخواه داریم…باید به فکر آن باشیم اما نباید خیلی فکر خود را به آن مشغول کنیم“. ظاهرا طرح اینگونه بحث ها به مذاق خامنه ای خوش نیامده و او در این دیدار فرصت را غنیمت شمرد تا موکدا بر مقابله با “دشمن” خارجی تاکید کند. جمهوری اسلامی چهل سال است که با اتکاء به همین سیاست مقابله با “دشمن” خارجی و تکرار اینکه “دشمنی با جمهوری اسلامی، دشمنی با اسلام” است، هرگونه انتقاد و ابراز مخالفت با هیات حاکمه را به شدت سرکوب کرده است. اینگونه ادعاها و دغل بازی های خامنه ای که صد البته خمینی استاد این کار بود، اگر در همان سال های اولیه انقلاب بر بستر توهم توده ها و عدم شناخت آنان از ماهیت جمهوری اسلامی می‌توانست مردم را فریب دهد، اکنون پس از گذشت چهار دهه که عموم توده های مردم ایران، پی به ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی برده اند، دیگر کمترین جایی در ذهنیت توده های مردم ایران ندارد. آنچه اکنون در ذهنیت جامعه و عموم مردم ایران ریشه دوانده است، چیزی جز اعمال اختناق و سرکوب در جامعه نیست. تجربه عینی کارگران و زحمتکشان از عملکرد جمهوری اسلامی همانا زندان و کشتار، بیکاری و بی خانمانی، ویرانی، سرخوردگی های اجتماعی و فقر و فلاکت روز افزونی است که با آن روبه رو بوده‌اند؛ حاصل چهل ساله حاکمیت ننگین این نظام، همانا اختلاس، دزدی، غارت و برباد رفتن سرمایه های عظیم مملکت بوده است که توده های مردم ایران به چشم دیده اند. گسترش دامنه دار رکود، تورم و هرچه بیشتر خالی شدن سفره زحمتکشان و مزدبگیران طی سال های متمادی بوده است، وضعیتی که جامعه و زندگی مردم را به تباهی کشانده است.

حال در چنین وضعیتی تیره و تار و سرنوشتی دردناک که از قِبَل جمهوری اسلامی بر جامعه و زندگی توده های مردم ایران آوار شده است، بیان اینگونه لاطائلات خامنه ای چیزی بیش از یک گزافه نیست. این را ما نمی گوییم؛ این را جوانان بیکار، توده های معترض، مالباختگان، کشاورزان، معلمان، رانندگان کامیون و توده های کارگر ایران در اعتراضات خود به صد زبان تکرار کرده اند؛ آنان در اعتراضات وسیع دیماه ۹۶ و از آن زمان تا به امروز در اغلب تجمعات اعتراضی، اعتصابات و راهپیمایی های خود با سر دادن شعار ” اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین”، یا “سوریه را رها کن، فکری بحال ما کن” خشم و انزجار خود را از نظام اسلامی و پیشبرد سیاست توسعه طلبانه آن فریاد کرده اند. آنان با بیان اینگونه شعارها آشکارا نشان داده اند که دوران طرح اینگونه ادعاهای قلابی دیگر به سر آمده است. کارگران و عموم توده های زحمتکش ایران اکنون به این حقیقت روشن رسیده اند که آنچه طی این چهل سال بر سرشان آمده است، تماما نتیجه بلافصل همین حاکمیت دینی و اسلامی بوده است. حاکمیتی ارتجاعی که با ادغام آشکار دین و دولت و تسری دادن قوانین شریعت اسلامی بر تمام شئونات زندگی خصوصی، اجتماعی و سیاسی آنان، کل جامعه و کشور را به ویرانی و تباهی کشانده است.

خامنه ای اکنون خود بیش از همه بر این امر واقف است که اگر در دهه ۶۰ اسلام خواهی جمهوری اسلامی بستری برای تحمیق توده ها بود، اکنون اما این امر به پاشنه آشیل حکومت اسلامی تبدیل شده است. با گذشت چهل سال و فرو ریختن توهم توده ها از نظام اسلامی، اکنون به هر نسبتی که توده های مردم ایران از جمهوری اسلامی گریزان و متنفر هستند، به همان اندازه نسبت به اسلام و موازین شریعت نیز واخورده شده اند. چرا که آنان عملکرد نظام حاکم بر ایران را برخاسته از اسلام و دستورالعمل های شریعت اسلامی می دانند. علاوه بر این توده های مردم ایران به عینه شاهد هستند که اینگونه ادعاهای قلابی فقط توسط خامنه ای و جمهوری اسلامی تکرار نمی شوند. همه حکومت های مرتجع اسلامی همین ادعاهای دروعین خامنه ای را روز و شب در بلندگوهای تبلیغاتی خود تکرار کرده و می کنند. نمونه اش “طالبان و القاعده” است. رهبران “طالبان” و “القاعده” نیز بر بستر همین ادعاهای اسلامی و اینکه نماینده الله در زمین هستند، تمام جنایات خود را پیش برده و هرگونه مخالفت با نحله های اسلامی خود را مخالفت با اسلام بیان کرده اند. همان “طالبان” و “القاعده” ای که رهبران آن ها تا سال ها در ایران جا خوش کردند و هم اکنون نیز جمهوری اسلامی با رهبران آن ها حشر و نشر دارد. همان “طالبانی” که این روزها هیات سیاسی آن در آمد و رفت به جمهوری اسلامی است و هیات حاکمه ایران خواهان حضور آنان در مذاکرات “صلح” افغانستان و به طریق اولی خواهان شرکت آنان در حکومت اسلامی افغانستان است. نمونه دیگر، حکومت اسلامی “داعش” است. حکومت خود خوانده ای که رهبران آن نیز خود را خلیفه الله می دانند و با همین توجیه گری اسلامی از نوع خامنه ای و به تبعیت از آیات قرآنی و دستورات پیامبر اسلام، خبرنگاران را سر بریدند، مردم بی دفاع عراق و سوریه را قتل عام کردند، به زنان و دختران جوان، تحت پوشش “زنان حربی” تجاوز کردند، ایزدی‌ها را کشتار و در گورهای دسته جمعی خاک کردند. عربستان سعودی نمونه دیگری از همین اسلام خواهی خامنه ای است. حاکمیتی واپسگرا و مرتجع با ادعاهایی به مراتب قلابی تر از خامنه ای و هیات حاکمه ایران. حاکمیتی پادشاهی که خود را پاسدار کعبه مسلمین می داند و حکومت ظالمانه خود را با اتکاء به موازین صدر اسلام، تعریف می کند و همانند رهبر جمهوری اسلامی ادعای رهبری جهان اسلام را یدک می کشد. تقسیم بندی خامنه ای به “اسلام آمریکایی” و اسلام “ناب محمدی” هم هیچ کمکی به او و خیالپردازی هایش نخواهد کرد. همه این حکومت های مرتجع اسلامی و نحله های فکری از یک آبشخور به نام اسلام محمدی ارتزاق می کنند.

اینکه خامنه ای در تمام سخنرانی ها و پامنبری هایش و به طور اخص در سخنان اخیرش با تکیه بر اینکه “دشمنی با جمهوری اسلامی، دشمنی با اسلام است”، سعی دارد تشنج‌آفرینی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان را توجیه کند، به نیازمندی های هیات حاکمه ایران برای تحت الشعاع  قراردادن بحران های متعدد داخلی بر می گردد. پوشیده نیست که اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر پایه پیشبرد سیاست پان اسلامیستی و توسعه طلبانه طبقه حاکم در منطقه و جهان پایه ریزی شده است. سیاستی که تحت عنوان مقابله با “دشمن خارجی” تبیین و تئوریزه شده است. در این میان اما مخالفت آمریکا با جمهوری اسلامی، آنگونه که خامنه ای ادعا می کند هرگز بر مبنای دشمنی دولت آمریکا با اسلام و اسلام خواهی جمهوری اسلامی نیست. دولت آمریکا خود بیش از جمهوری اسلامی مروج دین و مذهب در میان توده های این منطقه است. چرا که از دیدگاه دولت آمریکا و دول سرمایه داری اروپایی، تمامی ادیان و به طور اخص اسلام یکی از ابزارهای مهم  سرمایه جهانی برای مقابله با طبقه کارگر، نیروهای چپ و کمونیست در جای جای جهان است. در شرایط کنونی، تبلیغ دین و رواج باورهای اسلامی در منطقه، کلیدی ترین سیاست دول سرمایه داری برای تحمیق توده های منطقه است. در وضعیت بحرانی منطقه برای آمریکا و دول اروپایی، جمهوری اسلامی ایران در صورتی که اندکی از سیاست پان اسلامیستی و توسعه طلبانه خود دست بردارد، بدون هیچ شبهه ای مطلوب ترین نظام سیاسی خاورمیانه در پاسداری از  نظم موجود سرمایه داری حاکم است. از این نظر ادعای خامنه ای تحت عنوان اینکه دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی، “دشمنی با اسلام است” یک ادعای کاملا دروغین و یک ادعای قلابی است.

اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که ادعای خامنه ای تحت عنوان مقابله با “دشمن” خارجی، کلید واژه او در مواجهه با انبوه معضلات و بحران های داخلی حاکم بر نظام و جامعه است. خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی با اختیارات تام و تمامی که دارد، هیچ یک از تصمیم های کلان نظام بدون نظر او عملی نخواهد شد. ابلاغ  و پیشبرد سیاست های کلیدی نظام در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می بایست نعل به نعل با نظر و رای او مطابقت داشته باشند. ناگفته نماند که این قدرت نمایی و اختیارات بلامنازع او در دهه های گذشته تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه حتا به دخالت در موضوعات بسیار فرعی هم تسری یافته است. در چنین وضعیتی خامنه ای بهتر از هر کسی می داند که تمام عملکرد ارتجاعی و سرکوبگرانه هیات حاکمه پیش از آنکه به حساب بی تدبیری و فساد حاکم بر کل ارگان های نظام گذاشته شود، در درجه اول به حساب بی کفایتی رهبری  جمهوری اسلامی و فساد نهادینه شده در ارگان های منصوب به رهبری نوشه شده است.

از این رو خامنه ای خوب می داند که اگر از کلید واژه “دشمن” و مقابله با “دشمن خارجی” دست بشوید، دیگر در هیچ دیدار و مراسمی حرفی برای گفتن نخواهد داشت. چرا که به هرکجای این ممکلت که بخواهد دست بگذارد، بجز شرمساری، حقارت و بی لیاقتی چیز دیگری نصیب اش نخواهد شد. البته اگر شرمی در وجودش باشد، که صد البته آن را هم ندارد. در مورد وضعیت وخامت بار نظام آموزشی کشور او چه ادعایی می تواند داشته باشد که خود مضحکه عام و خاص نشود؟. فرسودگی هزاران مدرسه، مدارس کپری بدون امکانات گرمایشی، سطح نازل آموزش و پرورش، خصوصی سازی مدارس و بی حقوقی معلمان همراه با اعتصابات سراسری و اعتراضات مداوم معلمان خود گویای وضعیت اسفبار آموزش و پرورش کشور است. وضعیت زنان، سرکوب و بی حقوقی محض آنان که دیگر جای هیچ توضیحی ندارد. در مورد زنان و حقوق پایمال شده آنان، خامنه ای چه حرفی برای گفتن دارد؟ جز اینکه همان لاطائلات همیشگی خود را تکرار کند و بگوید که “اسلام” و جمهوری اسلامی برای زنان “ارزش والایی” قائل است. با بیان اینگونه دروغ بافی ها و ادعاهای کذایی هم که کمترین تغییری در وضعیت وخامت بار زندگی خصوصی و اجتماعی زنان روی نخواهد داد. رهبر جمهوری اسلامی، در مورد وضعیت رفاهی و اجتماعی عموم توده ها فقر زده مردم ایران، از شرایط بهداشتی و درمانی آنان، چه حرفی برای گفتن دارد؟ برای بیکاری و یاس و ناامیدی حاکم بر جوانان و صدها هزار نیروی تحصیلکرده دانشگاهی چه پاسخی دارد؟ در پاسخگویی به مطالبات اقلیت های دینی و ملیت های تحت ستم ایران چه می تواند بگوید؟ وضعیت معیشتی کارگران چه؟ به میلیون ها کارگری که با یک دستمزد ماهیانه بخور و نمیر شرمنده خانواده های خود هستند، او چه حرفی برای گفتن و شعار دادن دارد که با خشم و تمسخر کارگران مواجه نشود.

در شرایط موجود و وضعیتی که جامعه را فرا گرفته است. بر هر گوشه این مملکت که انگشت گذاشته شود، بوی گنداب دزدی، فساد و چپاول سرمایه های کارگران و زحمتکشان ایران توسط طبقه حاکم به مشام می رسد. پوشیده نیست که مسئولیت مستقیم و غیر مستقیم وضعیت موجود نیز، پیش از هر کس و هر ارگانی به صورت تام  و تمام بر دوش شخص رهبری جمهوری اسلامی سنگینی می کند. لذا، در چنین وضعیتی که تمام سیاست های طبقه حاکم با شکست مواجه شده است و جمهوری اسلامی با یکی از بحرانی ترین دوران حیات سیاسی خود در عرصه داخلی و بین المللی مواجه است، خامنه ای برای برون رفت و عدم پاسخگویی به مطالبات سرکوب شده کارگران و عموم توده های مردم ایران چاره کار را در این می داند که مدام به ادعاهای قلابی خود در مورد مقابله با “دشمن خارجی” و اینکه “دشمنی با جمهوری اسلامی، دشمنی با اسلام است”، چنگ آویزد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۱۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.