تشدید تضادهای درونی نظام در آستانه چهل سالگی

مسئولان جمهوری اسلامی در آستانه ورود به چهل سالگی این نظام ارتجاعی، تبلیغات وسیعی را در مورد “موفقیت”های جمهوری اسلامی درعرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به راه انداخته اند. تبلیغاتی که به لحاظ دروغ بافی و ریاکاری های نهفته در آن، بسیار مشمئز کننده و تهوع آوراند. با این همه و به رغم هیاهویی که طبقه حاکم این روزها به راه انداخته است تا پیام “موفقیت”، “انسجام” و “اقتدار” خود را به خورد جامعه و توده های بپاخاسته مردم ایران بدهد، خروجی این تلاش مذبوحانه اما چیزی جز ناکامی، تعمیق بحران و تشدید منازعات درونی نبوده است.

منازعاتی که باندهای مافیایی جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت، اختلاس، دزدی و رانت خواری های بیشتر علیه یکدیگر به راه انداخته‌اند. منازعاتی از قبیل کشاکش میان حسن روحانی و نیروهای موسوم به اصولگرایان، حملات گازانبری نمایندگان مجلس ارتجاع اسلامی به وزرای کابینه روحانی، واخوردگی آشکار “اصلاح طلبان” حکومتی از عملکرد پنج ساله روحانی، درگیری تند لفظی روحانی با عزت الله ضرغامی نماینده خامنه ای در جلسه شورای عالی فضای مجازی، کشاندن مکرر وزیر امور خارجه به مجلس جهت پاسخگویی به دلیل عدم رعایت خواست های “نه گانه” رهبری در برجام، “قوت گرفتن” شایعه استعفاء ظریف وزیر امور خارجه و عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، لغو سخنرانی علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع اسلامی در کرج به مناسبت ۲۲ بهمن، به دلیل اولتیماتوم امام جمعه این شهر و مواردی از این دست تنها نمونه های معینی از تشدید منازعات درونی هیئت حاکمه بوده اند که در آستانه ۴۰ سالگی جمهوری اسلامی در رسانه های حکومتی بازتاب یافته اند.

از میان مجموعه مناقشات فوق، نامه ۷۲ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به حسن روحانی رئیس جمهور، علی لاریجانی رئیس مجلس و صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نمونه برجسته تری از منازعات کنونی اند. نمایندگانی که در نامه سرگشاده خود به سران سه قوه یک سری “انتقادات جدی” را نسبت به عملکرد وزیر نفت یکی از کلیدی ترین وزرای کابینه روحانی مطرح کردنده اند.

بر اساس گزارش خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، “قطع روابط نفتی ایران و متوقف کردن برخی قراردادهای نفتی و گازی با برخی کشورهای منطقه و تعدادی از کشورهای قدرتمند جهان… از قبیل هند و چین و روسیه” از جمله اتهاماتی هستند که این تعداد از نمایندگان در نامه خود به آن اشاره کرده اند. آنان در نامه خود تاکید کرده اند که: “بیژن زنگنه نه تنها اهتمام عملی برای مقابله با تحریم ها از خود بروز نداده است، بلکه تقریبا همه روزنه های موجود جهت بی اثر کردن تحریم ها را خواسته یا ناخواسته مسدود کرده است.”

۷۲ نماینده مجلس ارتجاع اسلامی پس از طرح راه کارهای “کوتاه مدت”، “میان مدت” و “درازمدت” خود برای مقابله با خروج آمریکا از برجام و خنثی کردن تاثیرتحریم های نفتی و گازی دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی، خواستار این شده اند که: “در این برهه تاریخی و حساس و با توجه به از دست دادن فرصت ها توسط وزیر نفت، با اصلاح مدیریت وزارت نفت تصمیمی عاجل جهت تامین منافع ملت و افزایش توان مقابله با تحریم های آمریکا توسط سران قوا و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اتخاذ شود.”

نزاع باندهای مافیایی جمهوری اسلامی بر سر چنگ انداختن بر منابع عظیم نفتی و گازی کشور جهت دزدی و رانت خواری های بی حد و حساب، از جمله کشمکش های همیشگی جناح های درون حاکمیت بوده است. کشمکشی که اکنون با خروج آمریکا از برجام و پیآمد آن کاهش هنگفت درآمدهای نفتی و گازی، شکاف بیشتری را در میان باندهای مافیایی رژیم جهت چنگ انداختن به تتمه درآمدهای نفتی دامن زده است. اما بیان این موضوع توضیح دهنده کامل تمام ماجرا نیست. نکته مهمتر در تشدید شکاف و بروز نزاع های درونی طبقه حاکم، همانا گسترش مبارزات کارگران و توده های زحمتکش است که وضعیت را برای حاکمان مرتجع اسلامی دشوارتر کرده است. مبارزاتی که از دیماه ۹۶ با عروج سلحشورانه جوانان و توده های تهی دست در اقصاء نقاط کشور وارد مرحله نوینی شد و یک دروان انقلابی را در زندگی سیاسی مردم ایران گشود. دورانی که نتیجه عملی آن تعمیق بیشتر بحران سیاسی، تشدید تضادها و درگیری های بازهم شدیدتر در درون طبقه حاکم خواهد بود. در چنین دورانی است که توده های مردم با شعارهای سرنگونی حمهوری اسلامی و “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” به مقابله با رژیم برخاسته‌اند.

شکل گیری دوران انقلابی و پیامد آن گسترش روند روبه رشد مبارزات کارگران و زحمتکشان در یک سال گذشته، نه تنها سبب تعمیق مناقشات و تشدید تهاجمات “اصولگرایان” نسبت به کابینه روحانی شده است، بلکه این شرایط ویژه “اصلاح طلبان” حکومتی را نیز بر آن داشته تا هرچه بیشتر حساب خود را از حسن روحانی و کابینه “تدبیر و امید” او جدا کنند. آخرین نمونه آن، واکنش محمد رضا تاجیک، نظریه پرداز “اصلاح طلب” در باره ائتلاف “اصلاح طلبان” با جریان “اعتدال” روحانی در انتخابات به اصطلاح ریاست جمهوری سال ۹۲ و پس از آن بوده است.

محمد رضا تاجیک در گفتگو با خبرگزاری تسنیم گفته است: “اینکه تمام حیثیت و سرمایه را بگذاریم و در آن فضا قرار دهیم، با چشم او [روحانی] ببینیم، با پای او راه برویم و با زبان او سخن بگوییم، این خطای استراتژیک است”، خطایی که اکنون دیگر برای “جدا کردن حساب اصلاح طلبان از دولت دیر است”. آنچه را که محمد رضا تاجیک اینگونه بدان اعتراف کرده است، دقیقا انعکاسی از شکاف و تشدید بحران سیاسی در درون مجموعه طبقه حاکم است. وضعیتی بحرانی که در پی شکست سیاست های رژیم در عرصه های داخلی و خارجی و پیامد آن،  روند رو به رشد مبارزات کارگران و توده های زحمتکش جامعه، اینگونه در درون باندهای جمهوری اسلامی تجلی یافته است.

بازتاب تشدید بحران کنونی رژیم اما فقط در تشدید تقابل “اصولگرایان” با حسن روحانی و وزرایش و یا تبری جستن “اصلاح طلبان” حکومتی از کابینه “تدبیر و امید” روحانی خلاصه نشده است. این بحران هم اینک به اشکال  گوناگون به درون کابینه روحانی هم سرایت کرده است. انتشار مکرر “شایعات” استعفاء ظریف وزیر امور خارجه و عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و تکذیب نامه های علنی آنان، وجه دیگری از وجوه متعدد تشدید شکاف و بحران در بالایی هست.

واکنش روحانی اما در برابر بحران موجود در اغلب موارد بنا به موقعیت سیاسی و تبلیغاتی که در آن قرار می گیرد، یک تصویر سازی کذایی و مطلوب از نظام و وضعیت جامعه است. البته در مواردی هم که روحانی قادر به لاپوشانی بحران های درونی هیئت حاکمه و شرایط وخامت بار زندگی کارگران و توده های فقر زده جامعه نیست، در این صورت یا در نقش اُپوزیسیون ظاهر می شود و یا تمامی شکست ها و ناکارآمدی خود و طبقه حاکم را به دشمنی آمریکا با نظام اسلامی نسبت می دهد. از ده ها نمونه پیشین آن که بگذریم، همین سخنرانی آخر او که در دهم بهمن ماه جاری در تمجید از “مردمی بودن” حکومت اسلامی عنوان کرد، نمونه روشنی از شارلاتانیزم ناب این آخوند “کلیددار” است.

حسن روحانی که اینک چندی است دستش برای همه رو شده و نشان داده است که در دروغگویی و شارلاتانیزم دست احمدی نژاد را هم از پشت بسته است، در سخنرانی اخیر خود ابتدا با تکرار این دروغ بزرگ که “امروز مردم ایران هستند که کشور را اداره می کنند” و پس از آن با گفتن اینکه: “مسبب وضعیت کشور آمریکاست، نه دولت و نظام اسلامی”، یکسره نه فقط مسئولیت۴۰ سال تحمیل ویرانی و تباهی بر توده های مردم ایران را از دوش دولت و نظام اسلامی برداشت، بلکه وقاحت بی نظیر و شارلاتانیزم آخوندی خود را هم به نمایش گذاشت.

حسن روحانی البته بهتر از هرکسی می داند و به خوبی بر این امر واقف است، در نظام اسلامی و در حکومتی که رئیس جمهورش را نه مردم که ولی فقیه و شورای نگهبان منتخب او بر می گزینند، در رژیمی که نمایندگان مجلس ارتجاع اسلامی اش زیر مهمیز و سیطره همان شورای نگهبان ولایت فقیه جز چاپلوسی کاری از آنان بر نمی آید، در رژیمی که رهبر و ولی فقیه اش بیش از “شاه” از اختیارات ولایت مطلقه برخوردار است و خاصه اینکه در نظامی این چنین مستبد و خودکامه که سخنرانی رئیس مجلس ارتجاع اسلامی اش با یک اولتیماتوم امام جمعه و نماینده خامنه ای در کرج لغو می شود، گفتن اینکه “در جمهوری اسلامی مردم ایران هستند که کشور را اداره می کنند”، به یک طنز تلخ بیشتر شبیه است تا یک شوخی خنده دار.

خلاصه اینکه، در وضعیتی که بحران های متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از هر سو دولت ارتجاع اسلامی را فرا گرفته است، در شرایطی که شکاف و نزاع های درونی طبقه حاکم روز بروز ژرفتر می شوند، متوسل شدن حسن روحانی به اینگونه اراجیف و دروغ بافی های ننگ آور، به نوعی انعکاس تعمیق بحران های درونی نظام، شکست طبقه حاکم و مهمتر از همه استیصال و وادادگی حسن روحانی در جایگاه مقام و مسئولیتی است که بدان تکیه زده است. شکاف و استیصالی که در تداوم بحران های موجود و گسترش مبارزات کارگران و توده های فقر زده ایران، بازهم بیشتر و بیشتر خواهد شد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۹ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.