هفت تپه و دموکراسی شورایی

مبارزات اخیر کارگران هفت‌تپه و فولاد تا همین جا هم تاثیرات شگرف و ماندگاری بر جنبش کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی از نظر نوع سازمان‌یابی، اشکال مبارزاتی، اتحاد طبقاتی، خواست‌‌ها و شعارها گذاشته است، تاثیراتی که نشان‌گر بالا رفتن آگاهی طبقاتی‌ در میان کارگران است و سخنرانی‌های نمایندگان کارگران در تجمعات اعتراضی کارگران و مردم اهواز و شوش به‌خوبی این موضوع را آشکار می‌سازد.

یکی از موارد بسیار اساسی که تحت‌تاثیر این مبارزات در جامعه مطرح شد موضوع تشکیل شوراهاست.

شورا و ضرورت برپایی آن با اعتصاب کارگران هفت‌تپه به مساله روز جنبش کارگری و حتا فراتر از آن تبدیل شد. ضرورت تشکیل شوراها برخاسته از شرایط عینی جامعه‌ است. به‌عبارت دیگر هم‌پای تغییراتی که بویژه از دی‌ماه ۹۶ در شرایط عینی جامعه شکل گرفت، ضرروت تشکیل شورا و آگاهی به ضرورت ایجاد آن نیز بوجود آمد. اگرچه به‌رغم آن‌که این آگاهی در میان طبقه کارگر شکل گرفت اما شوراها و چگونگی عمل‌کرد آن یک چیز جدید است و به قول اسماعیل بخشی نماینده کارگران باید آن را تمرین کرد و یا به بیان دیگر “شورا را باید زندگی کرد”.

عملکرد شورای کارگران هفت‌تپه در همین مدت کوتاه نه تنها اهمیت حیاتی آن را به‌خوبی آشکار ساخت، بلکه در عین حال در عمل نشان داد که چرا شوراها عالی‌ترین شکل دموکراسی بوده و از همه‌ی اشکال دموکراسی بورژوایی نه تنها برتر بلکه حتا غیرقابل قیاس با آن‌ها هستند. این‌که دموکراسی پارلمانی به‌عنوان نماد دموکراسی بورژوایی حتا در بهترین شکل خود نیز نسبت به دموکراسی شورایی ناقص و ابتر است. این‌که شوراها به‌خاطر نظارت دائمی انتخاب‌کنندگان بر انتخاب شوندگان باید برخلاف بازی‌های پارلمانی همواره مدافع راستین کارگران باشند.

یکی از این اصول مهم شوراها این است که برخلاف دموکراسی پارلمانی که نمایندگان برای حداقل ۴ سال انتخاب شده و در طول این مدت انتخاب‌کنندگان عملا هیچ نقشی در تصمیمات نماینده (فرد یا افراد انتخاب شده) ندارند، در دموکراسی شورایی انتخاب‌کنندگان هر لحظه که تشخیص دهند نماینده‌شان دیگر بازگوکننده خواست و نظر آن‌ها نیست، حق دارند نماینده انتخاب شده را خلع و فرد دیگری را به جای او انتخاب کنند. این یکی از اصول ممتازی ا‌ست که دموکراسی شورایی را از دموکراسی پارلمانی و انواع دیگر دموکراسی‌های بورژوایی و حتا تاریخ بشری متمایز می‌سازد.

مبارزات کارگران هفت‌تپه و سازشکاری چند نفر از نمایندگان کارگران اهمیت این اصل ممتاز را آشکار کرد که تجربه گرانقدری برای جنبش کارگری‌ست، تجربه‌ای که این اصل بسیار مهم شوراها را به یک آگاهی ملموس برای طبقه کارگر و حتا دیگر گروه‌های اجتماعی مبدل ساخت.

در آغاز بحث باید این نکته را یادآور شویم که با پیشرفت جنبش کارگری، حتا مزدوران خانه کارگر نیز آشکارا به این نتیجه رسیده‌اند که تشکلاتی هم‌چون “شوراهای اسلامی کار” دیگر قادر به ایفای نقش خود برای کنترل اعتراضات کارگری نیستند و به اصطلاح تاریخ مصرف‌شان پایان یافته است. در روزهای گذشته برخی از این عناصر از جمله حسن حبیبی دبیر “کانون عای شوراهای اسلامی کار تهران” و اولیاء علی بیگی رئیس “کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور” (خبرگزاری ایلنا ۸ و ۹ آذر) ضمن اعتراف صریح به این مساله، و بیان این‌که شوراهای اسلامی به دلیل دخالت دولت و کارفرما تشکلاتی دولتی هستند، خواستار تغییراتی در قانون و ایجاد تشکلاتی شدند که بتواند در شرایط کنونی قادر به مهار جنبش رو به رشد کارگری شود.

درست در همین شرایط است که کارگران نیشکر هفت‌تپه که سابقه‌ای طولانی در مبارزه برای حقوق خود و هم‌چنین تشکل‌یابی داشته اند، برای پیشبرد مبارزات و هماهنگ کردن کلیه کارگران شورای مستقل خود را ایجاد کردند. در این شورا از ۱۴ بخش کشت‌وصنعت نیشکر هفت‌تپه ۲۲ نفر انتخاب و سپس از میان آن‌ها ۹ نفر به عنوان اعضای هیات مدیره انتخاب شدند تا فعالیت شورای مستقل کارگران هفت‌تپه را پیش ببرند.

شورایی که هم‌چنین براساس تصمیم کارگران می‌بایست کنترل و نظارت کارگری را در شرکت اعمال می‌کرد و به قول اسماعیل بخشی که یکی از همین نمایندگان منتخب است اعمال کنترل و نظارت “از صفر تا صد کارخانه یعنی بر همه چیز”؛ و همه چیز به معنای نظارت بر پرداخت به موقع دستمزدها، سود کارخانه، خرید و فروش، اخراج، ایمنی محیط کار، بیمه، افزایش دستمزد و سایر مسایلی که کارگران با آن در محیط کار روبرو هستند.

وجود همین شورا و اتحاد کارگران حول آن بود که باعث شد تا در اعتصاب ۲۷ مرداد، کارگران حتا شده برای چندی مزه پیروزی را بچشند، اعتصابی که با پذیرش تمام خواست‌های کارگران از سوی کارفرما و مقامات دولتی پس از ۱۵ روز پایان یافت.

عدم پایبندی کارفرما و مقامات دولتی به قرارها، دستگیری و فراری شدن دو کارفرمای اصلی شرکت، چشم‌انداز تیره شرکت با وجود کارفرمای کنونی و عدم پرداخت دستمزدها منجر به اعتصاب مجدد و یکپارچه کارگران از تاریخ ۱۴ آبان گردید. تداوم اعتصاب، رادیکال‌تر شدن خواست‌ها و شعارهای کارگران و در راس آن‌ها طرح شعار نان کار آزادی اداره شورایی، اعتراضات خیابانی و پیوستن مردم شوش به کارگران، حمایت کارگران و دیگر اقشار جامعه از کارگران هفت‌تپه و بویژه آغاز اعتصاب و اعتراضات خیابانی کارگران فولاد اهواز و حمایت کارگران این دو مجتمع بزرگ کارگری از یکدیگر، تمام فضای سیاسی جامعه را متاثر ساخت و رژیم را به شدت وحشت‌زده کرد، به‌نحوی که از روسای قوا تا روزنامه کیهان و خبرگزاری‌های وابسته به سپاه و خانه کارگر به جعل، دروغگویی و تحریف مهم‌ترین خواست‌های کارگران دست زدند.

از سوی دیگر، رژیم به موازات اعزام نیروهای گارد ویژه و مستقر کردن آن‌ها در شهر،تلاش‌های‌اش را برای ایجاد تفرقه و دو دستگی در میان کارگران و کشاندن آن‌ها به پای میز مذاکره آغاز کرد. اما کارگرانی را که مواضعی چنین رادیکال اتخاذ کرده و پیش شرط هرگونه مذاکره‌ای را قبول تمامی خواست‌های کارگران اعلام کرده بودند، نمی‌شد به سادگی به پای میز مذاکره و سازش کشاند.

بنابراین با دستگیری ۱۷ نفر از نمایندگان کارگران و سپس آزاد کردن آن‌ها منهای اسماعیل بخشی که برجسته‌ترین نقش را در سازماندهی اعتراضات کارگران داشت، رژیم تلاش‌های خود را برای ایجاد دودستگی در بین کارگران تشدید کرد. در حالی‌که کارگران هفت‌تپه و مردم شوش هم‌چنان در خیابان‌ها بودند، توانست پس از مدتی، سست‌عنصرترین و متزلزل‌ترین نمایندگان کارگران را به سازش بکشاند و با بردن آن‌ها به فرمانداری شوش، اطلاعیه پایان اعتصاب را به نام نمایندگان کارگران منتشر ساخت. کار رژیم به اینجا خاتمه نیافت و با کشاندن پای چند تن از نمایندگان کارگران به وزارت کار و تهیه عکس و خبر، سعی کرد از دامنه تاثیرات شگرف اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه کاسته و خواست‌های اصلی آن‌ها از جمله خلع ید از بخش خصوصی و کنترل کارگری را به فراموشخانه سپرده و از خاطره‌ها محو سازد.

در اینجا این مهم نیست که آن‌ها که به نام نمایندگان کارگران پایان اعتصاب را اعلام کرده، چند نفر بودند و یا حتا در چه شرایطی (مثلا تهدید از سوی مقامات دولتی) تن به این کار دادند. در این‌جا آن‌چه که مهم است این است که کسانی که به نام نمایندگان کارگران پایان اعتصاب را اعلام کردند آیا از سوی کارگران این اجازه به آن‌ها داده شده بود و بیان‌گر خواست کارگران و نظر آن‌ها بود یا نه؟!

واقعیت این است که در آن لحظه کارگران در موقعیت بسیار قدرتمندی قرار داشتند و اتفاقا افزایش تهدیدها علیه کارگران و نمایندگان‌شان به همین دلیل بود. در آن لحظه نه فقط کارفرما و دولت به خواست‌های آن‌ها پاسخ نداده بودند، بلکه نماینده آن‌ها اسماعیل بخشی و هم‌چنین علی نجاتی و سپیده قلیان در زندان بودند و خواست آزادی فوری و بی‌قیدوشرط آن‌ها به خواست‌های قبلی اضافه شده بود. هم‌چنین کارگران حمایت مردم شوش، کارگران فولاد اهواز و دیگر کارگران و دانشجویان و معلمان را با خود داشتند. حتا حمایت‌های بین‌المللی بویژه اتحادیه‌های کارگری جهان از آن‌ها در حال افزایش بود. (۱)

در چنین شرایطی آن‌ها به نام نماینده کارگران تن به سازش با دشمنان کارگران دادند – برخلاف کارگران فولاد اهواز و نمایندگان‌شان – بویژه آن‌که تمام نظرخواهی‌های انجام شده در میان کارگران نیز حاکی از حمایت کارگران از ادامه اعتصاب و اعتراض بود. بنابراین در یک جمله آن‌ها برخلاف نظر کارگران دست به سازش با کارفرما زدند.

برای روشن‌تر شدن مساله کافی‌ست تا نظری به بیانیه‌ای که با نام آن‌ها در خبرگزاری‌های رسمی جمهوری اسلامی با عنوان “تشکر نمایندگان هفت‌تپه از وزیر کار” منتشر شد بیاندازیم. آن‌ها در این به‌اصطلاح بیانیه از راضی نوری نماینده شوش در مجلس اسلامی قدردانی کردند، این در حالی‌ست که یکی از شعارهای معروف کارگران هفت‌تپه این بود: “سیدراضی حیاکن، شوش ما رو رها کن”. آن‌ها هم‌چنین از افرادی که تمام عمر خود در سرکوب کارگران نقش داشته‌اند مانند محجوب قدردانی کردند و تمام خواست‌شان از وزیر کار این بوده است که: “در نهایت تنها توقعی که از وزیر محترم و مجموعه تحت مدیریت وی داریم اینست که همانگونه که تاکنون بصورت ویژه پیگیری مشکلات ما را در دستور کار قرار داده‌اند همچنان به این پیگیری‌ها ادامه داده و صدای همه کارگران در دولت و پشتوانه جامعه کارگری باشند”.

اگر بخواهیم این متن را تنها ذره‌ای با شعارها و خواست‌های کارگران هفت‌تپه مقایسه کنیم، می‌بینیم که آن چند نفری که به نام نماینده کارگران در جلسه با وزیر کار حضور داشته‌اند، نمی‌توانند خود را سخنگو و نماینده کارگران بدانند. خواست آزادی اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان که هیچ، خواست پرداخت تمام دستمزدهای عقب‌افتاده هم هیچ، خواست مهم و اساسی کارگران یعنی لغو خصوصی‌سازی و کنترل کارگری اساسا مطرح نشد!!! پس اعتصاب برای چه بود؟!

اهمیت و برتری شوراها اما دقیقا در همین است. این امروز برعهده کارگران هفت‌تپه است که به جای آن چند نفر، نمایندگان دیگری برای خود انتخاب کنند، نمایندگانی که از منافع و خواست‌های کارگران دفاع کنند. در نظام شورایی همان‌طور که در بالا آمد، کارگران هر لحظه که اراده کنند این حق را دارند که نمایندگان قبلی را برکنار کنند. بنابراین کسانی که اطلاعیه پایان اعتصاب را بدون نظرخواهی و برخلاف خواست اکثریت کارگران صادر کرده و به مذاکره با وزیر کار برای بهره‌گیری تبلیغاتی رژیم تن دادند، نشان دادند که در مقاطع حساس قادر به دفاع از منافع کارگران نبوده و باید جای خود را به نمایندگانی شجاع بدهند.

واقعیت این است که اگرچه جنبش کارگری ایران تجارب فراوانی از ایجاد و تشکیل شوراها بویژه در طی سال‌های ۵۷ تا قبل از سی خرداد ۶۰ دارد، اما نسل جدید کارگران کمتر تجربه‌ای به صورت عملی در برپایی شوراها و چگونگی عملکرد آن دارد. کارگران در حال کسب این تجربه هستند که شوراها را چگونه برپا، آن را تحکیم و با صلابت بسازند. تجربه کارگران هفت تپه یک نمونه و یک تجربه بسیار با ارزش برای کارگران و جنبش کارگری است، تجربه‌ای که نشان می‌دهد چرا باید شوراهای کارگری را ایجاد کرد و چرا شوراها برترین شکل اداره‌ی جامعه هستند.

زنده باد شوراها، زنده باد حکومت شورایی

پی‌نوشت:

۱ – رژیم در فولاد اهواز هم تلاش کرد تا در بین کارگران تفرقه انداخته و اتحاد آن‌ها را از بین ببرد، اما در فولاد این تلاش‌های رژیم تاکنون با شکست کامل روبرو بوده است. مرتضی اکبریان یکی از کارگران فولاد اهواز است که در تجمع کارگران این نقشه کارفرما و دولت را برملا ساخت و خطاب به آن‌ها گفت: ” اشتباه خیلی فاحشی کردید که فکر کردید می‌توانید صفوف ما را بشکنید، ما خریدنی نیستیم، تا رسواتان نکنیم و تا قطع کامل دست مافیا از کف خیابان نمی‌رویم و از خواست‌های‌مان دست برنمی‌داریم”.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۲ در فرمت پی دی اف

 

 

POST A COMMENT.