کشتار و مرگ در خوزستان، ره به جایی نمی برد

سازمان حقوق بشر اهواز روز یکشنبه، ۲۰ آبان (۱۱ نوامبر) با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد: ۲۲ نفر از شهروندان عرب اهوازی بدون اطلاع پیشین به خانواده‌هایشان، روز پنجشنبه ۱۷ آبان ‌۹۷ به صورت دسته‌جمعی در زندان مرکزی اهواز اعدام شده‌اند. محمد مومنی تیماس، فرزند او نصار مومنی تیماس، احمد حیدری، احمد العبودی و حاتم سواری از جمله اعدام شدگانی هستند که تا کنون اسامی شان اعلام شده است.

خبر اعدام جمعی این تعداد از مردم بی گناه عرب خوزستان آنچنان هولناک و بی رحمانه بود که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی تا این لحظه به جز سکوت هیچ واکنشی در مقابل این جنایت وحشیانه از خود بروز نداده است.

زمینه های اقدام به این وحشی گری و درنده خویی درست از روز شنبه ۳۱ شهریور فراهم شد. روزی که رژه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در اهواز مورد حمله چهار نفر از نیروهای داعش قرار گرفت. حمله مسلحانه ای که در آن، دست کم ۱۲ پاسدار، تعدادی نظامی و چند غیر نظامی کشته و حدود ۶۰ نفر دیگر هم زخمی شدند.

از بعد از ظهر همان روز، وحشیگری و تهاجم همه جانبه دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی علیه جوانان و مردم عادی اهواز شروع شد. روز دوم مهر وزارت اطلاعات از دستگیری ۲۲ نفر در اهواز خبر داد و آنان را “مسببین” حمله به رژه نظامی در این شهر اعلام کرد. از آن روز تا به امروز، موج دستگیری ها در اهواز و خوزستان آنچنان گسترده بوده است که نگرانی عمیقی را در سطوح مختلف جامعه و حتا در نهادهای بین المللی از جمله سازمان عفو بین الملل بر انگیخته است.

خبرها به نقل از فعالان اهوازی حاکی از آن است که تاکنون حدود ۸۰۰ نفر از از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتا زنان و مردان عادی در اهواز بازداشت شده اند. بازداشت شدگانی که نه معلوم است توسط چه نهادی دستگیر شده اند، نه اطلاعی از محل نگهداری شان در دست است و نه معلوم است در زیر شکنجه و بازجویی آدمکشان جمهوری اسلامی چه بر سرشان آمده است؟

با توجه به بی خبری از محل نگهداری دستگیرشدگان و با توجه به شیوه های وحشیانه بازجویی و پیشینه به قتل رساندن زندانیان در زیر شلاق و شکنجه و نیز اعدام مخفیانه دستگیرشدگان، اکنون خانواده های صدها بازداشت شده به درستی نگران جان عزیزان خود هستند. اکنون فقط خانواده ها نیستند که نگران جان فرزندان زندانی خود هستند. در همدردی با این خانواده ها، فعالان اجتماعی، سازمان های سیاسی و نهادهای بین المللی نیز به شدت نگران سرنوشت صدها بازداشت شده هستند. بازداشت شدگانی که در بی حقوقی محض و بدور از هرگونه موازین حقوقی و دادرسی در چنگال آدمکشان جمهوری اسلامی گرفتارند. بی خبری از وضعیت صدها دستگیر شده عرب خوزستان آنچنان نگران کننده است که سازمان عفو بین‌الملل روز جمعه ۱۱ آبان طی بیانیه ای از مقام های جمهوری اسلامی خواسته است تا فورا محل نگهداری کلیه بازداشت شدگان را اعلام کرده و به وکلا و خانواده‌های آن ها اجازه دهد تا به بازداشتی‌ها دسترسی داشته باشند.

اعدام مخفیانه ۲۲ نفر از بازداشت شدگان عرب اهوازی و سکوت معنادار جمهوری اسلامی، نگرانی باز هم بیشتری را در میان خانواده ها، فعالان اجتماعی و سازمان های سیاسی دامن زده است. نگرانی از اعدام های گسترده تر و مرگی نابکار که اینک خوزستان را فرا گرفته است، نگرانی از یک نسل کشی و پاکسازی قومی که مردم عرب اهواز را تهدید می کند.

این نگرانی ها جدی هستند و تماما ریشه در کشتارهای پیشین و کنونی زندانیان سیاسی در ایران دارند. کشتارهایی همانند قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ که در بی خبری خانواده ها و با سکوت محض طبقه حاکم صورت گرفت. اکنون نیز هیات حاکمه ایران در رابطه با اعدام دست جمعی ۲۲ تن از دستگیرشدگان اهوازی همان سکوت مرگبار تابستان خونین ۶۷ را پیشه کرده است. این سکوت می تواند آبستن اجرای اعدام های بیشتری باشد.

نگرانی از ادامه اعدام مخفیانه بازداشت شدگان عرب خوزستان به حدی جدی است که سازمان عفو بین الملل روز سه شنبه ۲۲ آبان با انتشار بیانیه ای نسبت به  تکرار آن هشدار داده است. این نهاد بین المللی در بیانه خود نوشته است: “گزارش‌ها در خصوص این اعدام ها، نگرانی ما را درباره وضعیت صدها عرب اهوازی که پس از حمله اهواز بازداشت شده‌اند، تشدید می‌کند که ممکن است آنها با خطر اعدام یا بدرفتاری و سختگیری روبرو باشند.” عفو بین الملل در ادامه یادآور شده است: “تصور این موضوع سخت است که این افراد در طی چند هفته بازداشت خود از محاکمه‌ای عادلانه برخوردار بوده باشند، صرف نظر از این که آیا آن ها این فرصت را داشته‌اند تا از حکم صادره اعدام، درخواست تجدید نظر بکنند.”

جمهوری اسلامی ایران اما صرفا به این جنایت بسنده نکرده است. دستگاه امنیتی نظام بدون اطلاع رسانی به خانواده ها، پیکر اعدام شدگان اهوازی را همانند پیکر جانباختگان کشتار تابستان ۶۷ در گورستان های مخفی و بی نام و نشان دفن کرده است. علاوه بر این تعدادی از خانواده ها اعلام کرده اند که نیروهای امنیتی در پی تماس های تهدید آمیز، آنان را از برگزاری هرگونه مراسم و مصاحبه با خبرگزاری ها منع کرده اند. اینهمه جنایت و کشتار تماما بر گرفته از واقعیت های رفتاری جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته است. واقعیت های مرگباری که در تمامی این سال ها به طور مدام تکرار شده اند و طبیعتا با بودن این نظام ارتجاعی هرگز متوقف نمی شوند.

هیات حاکمه ایران برای سرکوب مردم عرب اهواز و ایجاد رعب و وحشت در خوزستان با رویکردی مشابه دستگیری های سال ۶۰ اقدام و به لحاظ نحوه اعدام دستگیرشدگان به شیوه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ عمل کرده است. نحوه دستگیری صدها زن و مرد عرب اهواز تداعی کننده شیوه عمل سپاه پاسداران در سال ۶۰ است. بعد از ۳۰ خرداد ۶۰، سپاه پاسداران و دیگر نهادهای امنیتی در یورشی همه جانبه به فعالان سیاسی و توده های مردم ایران هر کسی را که دم دست آنان بود، دستگیر و راهی زندان ها کردند. در سال ۶۰ طی چند ماه، ده ها هزار نفر دستگیر و زیر شکنجه و بازجویی های مرگبار قرار گرفتند.

جمهوری اسلامی، بعد از حمله مسلحانه داعش به رژه نظامی اهواز نیز همان شیوه دستگیری های سال ۶۰ را پیشه کرد. اینبار نیز به بهانه حمله مسلحانه داعش به رژه نیروهای مسلح، در کوتاه مدتی، صدها نفر از جوانان، زنان و مردان عرب خوزستان به صورت فله ای دستگیر و به مکان های نامعلوم منتقل شدند. جوانان و مردم بیگناهی که اساسا هیچ گونه ارتباطی با داعش نداشتند. دستگاه قضایی و نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی اما، با دستگیری گروه گروه از جوانان، زنان و مردان عادی اهواز به دروغ اعلام می کردند، تعدادی از “نیروهای داعش” را در “خانه های تیمی” دستگیر کرده اند. براستی اگر این تعداد از مردم عرب اهواز وابسته به نیروهای داعش بودند، چرا این افراد داعشی پیش از حمله مسلحانه به رژه نیروهای مسلح دستگیر نشدند؟ چرا جمهوری اسلامی منتظر ماند تا داعش به رژه نظامی اش حمله کند و آنگاه به سروقت آنان برود؟ در واقع جمهوری اسلامی جوابی برای این پرسش ها ندارد. پوشیده نیست که این دستگیرشدگان، نه تنها هیچ ارتباطی با داعش و حمله مسلحانه ۳۱ شهریور نداشته اند، بلکه تمامی دستگیرشدگان مردم معمولی و یا فعالان اجتماعی و فرهنگی خوزستان بوده اند، که  جهت انتقام گیری و ایجاد رعب و وحشت در خوزستان به زندان و شکنجه و مرگ محکوم شده اند.

نسل جوان ایران اگرچه شاهد جنایات بیشمار جمهوری اسلامی در سال های دهه ۶۰ نبوده است، اما دست کم شاهد عینی جنایات طبقه حاکم در یک دهه اخیر بوده است. این نسل سال ۸۸ را تجربه کرده و به نوعی خود درگیر حوادث روزها و ماه های خونبار آن سال بوده است. کشتار و سرکوب بی رحمانه درآویش گنابادی را دیده و همراه با توده های زحمتکش مردم ایران در خیزش سلحشورانه دیماه ۹۶ حضوری فعال داشته است. این نسل، کشتار خیابانی همرزمان خود را در اعتراضات دیماه ۹۶ تجربه کرده و همچنین شاهد به قتل رسیدن ده‌ها جوان دستگیر شده در زیر شکنجه و بازجویی بوده است. نسل جوان و عموم توده های زحمتکش ایران، حتا اگر هیچکدام از جنایات جمهوری اسلامی در دهه های گذشته را ندیده و بیاد نداشته باشند، دست کم تجربه کشتار توده های مردم ایران در اعتراضات دیماه گذشته و نیز دستگیری صدها فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عرب خوزستان و اعدام مخفیانه ۲۲ نفر از آنان را در مشاهدات عینی خود دارند. تجربه سرکوب خونین و خیابانی اعتراضات دیماه ۹۶ و وضعیت بوجود آمده در اهواز به تنهای کافی است تا عموم توده های مردم ایران به درنده خویی، آدمکشی، سرکوبگری و ماهیت بغایت ارتجاعی جمهوری اسلامی پی برده باشند.

پوشیده نیست که طبقه حاکم با این گونه اقدامات وحشیانه از نمونه دستگیری های گسترده در اهواز و اعدام مخفیانه ۲۲ نفر از آنان، آخرین تلاش‌های مذبوحانه خود را عملی می‌کند. تحرکات سرکوبگرانه ای که با توجه به وجود بحران انقلابی در جامعه و بالا رفتن روحیه مبارزاتی کارگران، معلمان و عموم توده های مردم ایران، دیگر ره به جایی نخواهد برد. به رغم اینکه دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی با همه توان به میدان آمده اند تا کارگران و توده ها جان به لب رسیده را مرعوب سازند، نتیجه اما تماما معکوس بوده است.

این واقعیت ملموس را هم اینک گسترش روز افزون مبارزات کارگران، معلمان و دیگر اقشار توده های زحمتکش ایران به صد زبان فریاد می زنند. اینکه سیاست ایجاد رعب و وحشت در جامعه با شکست مواجه شده است یک شعار نیست، بلکه واقعیتی غیر قابل انکار است. شکست سیاست سرکوب، کشتار و بگیر و ببند جمهوری اسلامی اینک بیش از همه در جسارت روبه رشد زنان، معلمان و گسترش مبارزات علنی کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه آشکار است. واقعیتی روشن و آشکار، آنهم  در استانی که جمهوری اسلامی بیشترین سهم کشتار، سرکوب و بگیر و ببند را به کارگران و توده های مردم آن منطقه از جمله مردم عرب اهواز اختصاص داده است. با اینهمه و به رغم اینکه این روزها کشتار و مرگ بر فراز آسمان خوزستان بال گشوده است، اما کارگران و توده های زحمتکش این استان این روزها با حضوری پر رنگ و جسارتی تحسین برانگیز سرکوب را به هیچ گرفته و استوارتر از پیش در اعتصابات و اعتراضات خیابانی حضور دارند.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۹۸ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.