فریدون: بازندۀ نزاع کیست، احمدی‌نژاد یا خامنه‌ای؟

اخیرآ منازعۀ سختی در کانون اصلی قدرت و یگانه نهاد تصمیم گیری در نظام اسلامی در جریان است  که تا به امروز آنهم تا به این شکل روشن و آشکار سابقه نداشته است.اگر چه از بدو روی کار آمدن جمهوری اسلامی ،بحران سیاسی و اقتصادی همزاد آن بود ، اما اینبار بحران در جائی سر باز کرد که تاکنون اتفاق نیفتاده بود.اختلاف و درگیری بشکلهای گوناگون در طول حیات نظام حاکم، بین تمامی ارگانها ، نهاد ها و زائده های عریض و طویل آن وجود داشت، اما این اختلافات عمومآ در خارج از محدودۀ قدرت یعنی بیت رهبری صورت میگرفته که معمولآ با تشدید شدن نزاع بین طرفین و یا عبور احتمالی آنان از خط قرمز ها ی تعیین شده ، با یک تشر و یا اشارۀ رهبر! همگی  خفه شده و سر به آستان  ولی فقیه میسائیدند. اینک هیولای ریز نقشی بنام احمدی نژاد از صندوق جادوئی محافظه کاران بیرون کشیده شده است، هیولایی که در حقیقت نتیجۀ  تشدید مبارزات توده های کارگر و زحمتکش در ایران و لاینحل ماندن خواست ها و مطالبات  عدیدۀ آنان در تمامی عرصه ها  بود.  احمدی نژاد که  تا  آن زمان تائید و حمایت همه جانبه خامنه ای و محافظه کاران را در پشت سر داشت، تلاش نمود برای قوام بخشیدن به دولت خویش ، دست سپاه پاسداران را  در عرصه های مختلف اقتصادی و قرارداد های عظیم نفتی و غارت منابع طبیعی باز بگذارد تا به یمن این پشتوانه،  یک دولت سیاسی-امنیتی و نظامی مستحکم و پایدار برای برنامه های بعدی تدارک به بیند.در ادامۀ همین سیاست بود که  توانست با نزدیک کردن خود به خامنه ای، تمامی افراد وارگانهای زائد و دست و پاگیر در خارج از بیت رهبری رااز میدان بدر و یا آنها را تا حدی خنثی نماید .درمراحل این یکه تازی، نه تنها گوشش به هیچ یک از نق زدنهای  دلسوزان نظام ! بدهکار نبود،بلکه فراتر از این،  مجلس را نیز  تهدید به توپ بستن کرد،هاشمی رفسنجانی با ذلت و خواری  از راس مجلس خبرگان بزیر کشیده شد تا  به  نیرویی زائد و بی مصرف در عرصۀ سیاستگذاری مبدل شود. در تمامی این قداره بندی ها ،کوچکترین  صدای اعتراضی از جانب طرفداران ولی فقیه و نیز شخص خامنه ای بر نخاست. احمدی نژاد  وزرا ی نا فرمان و نا خالص دولت را یکی پس از دیگری با خفت و خواری از وزارت  برکنارکرد و یا زهر استعفا را  بزور به  آنان خوراند . در تمامی این یکه تازی ها، تنها جز با درج  چند کلمه از نق زدن ها توسط  مخالفین دولت در رسانه ها  ویا سخن پراکنی های بی خاصیت و بی محتوای آنان در ارگانهای وابسته به قدرت، اقدام دیگری صورت نگرفت.  اعتراضات و مبارزات گستردۀ توده ها در دورۀ نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری  که  سران رژیم را در وحشت و سرگیجه و اضطراب قرار داده بود، فرصت و شرایط  مناسبی  برای  احمدی نژاد و طرفدارانش بوجود آورد  تا نقشه های مورد نظر خود را به مرحلۀ اجرا بگذارند. آیا احمدی نژاد از چنان قدرتی برخورداراست که او را قادر میسازد حتی در برابر خامنه ای و اصولگرایان بایستد؟  احتمالآ روحانیت مرتجع بهمراۀ خامنه ای در خواب غفلت بوده اند که درک کنند ، زمینه های فرو ریختن اساس وپایه های ولایت فقیه ،از زمانی آغاز گشت  که اسامی وزرای کابینۀ ودولت صاحب زمان به چاۀ جمکران ریخته شد ! از همان هنگام بود که اتوریته خامنه ای  و شیشه عمر  ولی فقیه بهمراۀ  اعضای دولت صاحب زمان  به قعر چاه سقوط نمود! تمامی ارگانها و نهاد های تصمیم گیری، از بیت رهبری گرفته تا  خارج از آن، در این شعبده بازی نقش فعا لی ایفا نمودند و همصدا با خوشحالی وشادمانی فراوان حمایت همه جانبه خود را از دولت امام زمان! ابراز داشتند ، غافل از اینکه این اتفاق در روند خود نتیجه ای جز خاموشی و افول نقش ولی فقیه در نظام اسلامی حاکم بدنبال نخواهد داشت.اگر چه اصل ولایت فقیه، این مظهر و نماد ارتجاع اسلامی به شکلها و صورت های مختلف در اعتراضات توده ای به بدترین شکلی مورد استهزا و تمسخر قرار گرفته شده بود اما در جبهۀ روحانیت مرتجع و حامیان خامنه ای، سعی گردید حداقل در محدودۀ هواداران و نهاد های سرکوبگر رژیم  ، قدوسیت  و نماد خدائی آن در همه جا رعایت و حفظ گردد . احمدی نژاد که دیگر به رئیس دولت امام زمان!شناسانده شده بود، تلاش  کرد  نقش ارتباط با امام زمان را خود مستقیمآ عهده بگیرد  و خامنه ای را خلع سلاح نماید. با تکیه به این هدف است که هاله  نورانی! بر بالای سر احمدی نژاد گرد می  آید  تا دست بالا را نسبت به  رقبای خود داشته باشد. مصباح یزدی این آتش بیارمعرکۀ فقاهت، زود تر از دیگرمرتجعین متوجه فروکش کردن تنورفقاهت شد و بهمراه اصولگرایان و روحانیون ودیگر ملازمان مفت خور،در  برابر اقدامات احمدی نژاد و دار و دسته نوکیسه اش، قد علم کرده و تلاش نمود به هر صورتی که شده  مانع از پیشروی آنان شده وهیولای دست ساختۀ خودشان را که غیر قابل کنترل شده است  به چاۀ جمکران برگرداند! نتیجۀ ادامۀ کشمکش ها، اختلافات را برخلاف سنت همیشگی،به بیت رهبری! هدایت گردید تا بیش از پیش  موجب لگد مال شدن حیثیت و مشروعیت نظام ارتجاعی اسلامی شود. اکنون حامیان و مبلغین ولایت فقیه از خواب غفلت  خارج شده و تبلیغات وسیع و گسترده ای را علیۀ نافرمانی های احمدی نژاد  آغاز نموده اند.  داستان سازی های ابلهانه و فکاهی گونۀ مرتجعین با خواب دیدن ها و روایت لحظۀ تولد خامنه ای ، کشف سید خراسانی دوست و همبازی! صاحب زمان بهمراۀ دیگر اراجیف آنان با ابعادی وسیع در رسانه ها و سایتها بازتاب پیدا میکند تا خامنه ای را از شری که گرفتارش  نموده است، نجات دهند! آنها بخوبی به این مسئله واقفند که  حیطۀ اعمال ولی فقیه در نظام ارتجاع آنقدر وسیع وگسترده است که اگر کسی به خواهد به هرنقطه ای از مسائل  پا بگذارد ، دم خامنه ای را لگد خواهد نمود!! اکنون حافظان و مبلغین ولایت فقیه میخواهند با تهدید و ارعاب ، احمدی نژاد و طرفدارانش را به سکوت و کرنش در برابر ولی فقیه وادار سازند! اما چنانچه در آینده نزدیک،این اتفاق هم صورت بگیرد، با سکوت و کرنش احمدی نژاد محال است بتوانند جان  تازه ای به این لاشه متعفن نثار کنند.اینک  توده ها با خوشحالی به صحنۀ جنگ آغاز شده چشم دوخته اند و می بینند که چگونه دشمنانشان در نهادهای اصلی قدرت  به جان هم افتاده و باچنگ و دندان  گلوی همکدیگررا میدرند . سایت ” محرمانه آنلاین” وابسته به اسفندیار رحیم مشائی به درستی آینده و سرنوشت نظام اسلامی را با بیانی روشن  پیش بینی نموده و هشدار میدهد “….دوستان اصولگرایی که این روز ها فوران عصبانیت را میشود در نوع رفتارشان دید مطمئن باشند که با زمین خوردن دولت احمدی نژاد خیلی چیزهای دیگر هم زمین می خورند..”!!  در واقع میگوید، برکناری احمدی نژاد   نابودی شخص خامنه ای و کلیت نظام اسلامی بدنبال خواهد داشت.

اکنون سئوال اینجاست که  چرا چنین اتفاقاتی آنهم بدین صورت آشکار، در حال وقوع است ؟ آیا  دعوا ی احمدی نژاد و خامنه ای تنها  برسر برکناری و یا ابقای وزیر اطلاعات است ؟  احمدی نژاد از چه پشتوانه ای برخوردار است که او را  وادار میسازد چنین بی مهابا به جنگ با خالق و ارباب خود  برود؟ آیا  خامنه ای نمیتواند همانند گذشته  آنهم با سر هم بندی کردن یک اتفاق ساده  که همیشه در نظام اسلامی متداول بوده ، قاتلی را از مقا مش خلع  و شخص جنایتکار دیگری را به جایش بگمارد؟

آنچه مسلم است احمدی نژاد با تائید و پشتوانۀ صد در صدی خامنه ای وبا حمایت همه جانبۀ جناح طرفدار او بر مسند ریاست جمهوری تکیه زد، رهبر نظام اسلامی پیوسته عملکردهای احمدی نژاد را تائید وآنها را تمامآ در راستای اسلام ناب محمدی ارزیابی کرده است و اینک نمی تواند به سادگی آنها را پس گرفته و اظهار ندامت و پشیمانی کند،.اگر چنین رویدادی صورت گیرد،  راهی  برای او باقی نخواهد ماند جز آنکه همانند سلف خود خمینی، جام زهر را تا به آخر سر کشد!

احمدی نژاد با آگاهی کامل به این مسئله، پای رهبر را بیشتر از گذشته به همۀ مسائل جاری کشانده و باعث لگد مال شدن  حیثیت او در تمامی زمینه ها  شده است . در دوران صدارتش با همیاری و پشتوانۀ رهبر! دست  به هر جنایتی  زده و در تمامی  کشتارها ، فریبکاریها وشارلاتان بازی ها، از حمایت همه جانبۀ  و بیدریغ خامنه ای سود برده است. اکنون اگر او (  ولی فقیه ) لب به گلایه و اعتراض علیۀ احمدی نژاد بگشاید، با دستانش گور خود و کل نظام اسلامی را  کنده است. برای شناخت بهتر از قضایا و دعواهای احمدی نژاد و دولتش با خامنه ای و حامیانش،لازم است نگاهی کوتاه به جنبه های مهم دیگر دعوا  در نظام اسلامی  انداخت.

هنگامی که  احمدی نژاد ریاست دولت اسلامی در ایران را عهده دار شد ، سران مرتجع اسلامی فکر نمیکرد ند که این موجود بظاهر ابله و مطیع ، در آینده ای نه چندان دور،  همچون زهری  کامشان را تلخ کند! و محال است بزودی بتوانند پاد زهری برای آن پیداکنند! چرا که ریشه و منشاء این زهر از طرف جناحی از درون دولت و سپاه پاسداران است که برای برون رفت از این تضاد ها ودر نهایت نجات جمهوری اسلامی،  راه دیگری را جستجو میکنند. انتخاب احمدی نژاد که با تائید خامنه ای و با حمایت و پشتیبانی گستردۀ سپاه پاسداران صورت گرفته بود، عاملی شد تا حیطۀ فعالیت سپاه  بیش از پیش در عرصه های مهم اقتصادی گسترش یافته و در نتیجه، جایگاۀ این ارگان فاشیستی و سرکوبگررا در قدرت سیاسی حاکم، کاملآ دگرگون سازد . به همت دولت احمدی نژاد، سپاه پاسداران توانست از وام های بلا عوض گرفته تا پشتوانۀ وسیع مالی  بانکها وبا استفاده از نیروی دولت واهرم فشار،  رقبا را در عرصه ها ی مختلف ، یکی پس از دیگری از دور رقابت ها خارج سازد و   به منابع  عظیم و مهم اقتصادی در کشور دست یابد. امروزه  سپاه با در اختیار داشتن این امتیاز(دولت احمدی نژاد) در وسیع ترین عرصه های اقتصادی حضورفعال داشته و جهت گسترده تر کردن  محدوده فعالیت خود ، راهی جز این ندارد که  اندکی ساختار شکنی کرده و پا روی دم رهبر بگذارد!  اینک سپاه پاسداران برای دستیابی به سرمایه گذاری های عظیم و گسترده تر ودر نهایت پیوند وسیعتر با سرمایه داری جهانی ،باید تا حدودی موانع  دست و پا گیر موجود را از سر راه بردارد  .  سرمایه داری ایران اکنون  میخواهد با تعدیل بخشی از این موانع، مشکل خود و جامعۀ ایران را حل کند!  ونهایتآ اینکه  نگاۀ سرمایه داری جهانی را به جایگاهی که اکنون در آن قرار گرفته است، جلب نماید . با نگاهی گذرا به حضور سپاه پاسداران و سرمایه گذاری هایش در عرصه های صنعت نفت و دیگرمعاملات و قرارداد های سود آور میلیاردی ، به سادگی میتوان به این مسئله پی برد  که در دنیای سیاست اقتصاد آزاد ، حامیان نظم سرمایه در ایران با هرنام ودر هر لباسی که  باشند ، بایستی تکلیف خود را با عوامل باز دارنده  روشن نمایند.   اشتها ی سیری ناپذیر سپاه پاسداران و شرکای سرمایه دارش برای بلعیدن، به اندازۀ کافی بایستی برای همگان روشن شده باشد که  چگونه و با چه سرعتی برای به قبضه در آوردن کل اقتصاد و منابع ایران خیز برداشته است. اما اشتباه بزرگ احمدی نژاد و سپاه پاسداران و تمامی غارتگران در این است  که اولآ  به اتکا وبا استفاده از همان شیوه وروشهای ارتجاعی  و خرافی متعلق به رقیب ، به میدان جنگ رفته اند و میخواهند آن ها را از سر راه  بردارند! . دومآ، سرمایه داران نو کیسه در ایران، این اصل مهم و  حیاتی را هرگز نباید فراموش کنند که ، قبل اینکه  بخواهند پا به عرصۀ  جهانی بگذارند ،چاره ای جز این ندارند که  به پایه ای ترین خواست  و مطالبات اجتماعی ،سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی توده های مردم ایران پاسخ قطعی دهند.حامیان سرمایه داری در ایران ارتجاعی تر و عقب مانده تر از آن هستند که بتوانند گوشه ای از این مشکلات و نیاز های توده های مردم ایران را  برطرف کنند ،آنها  حتی آگر بتوانند از حمایت  وسیع سرمایه جهانی برخوردار شوند، هرگز قادر به این کار نخواهند شد.  تا زمانی که نظام  سرمایه داری – مذهبی در ایران به حیات ننگین خود ادامه میدهد، معضلات جامعۀ  روز بروز گسترده تر و عمیق تر خواهد شد .  محال است بتوان با جابجائی فرد و یا جناحی از حاکمیت ، نظام اسلامی  را از خطر  نابودی که هر لحظه تهدیدش میکند، نجات داد. جنگ و نزاع آغاز شده نه تنها برنده ای نخواهد داشت  بلکه  نقطۀ پایانی برآن نیست  . برنده واقعی  نیرویی است ، خارج از نظام اسلامی .مردم ایران خود را برای یک رویاروئی بزرگ و تعیین کننده تری سازماندهی و آماده میکنند .  جامعه ایران به یک تحول و دگرکونی اجتماعی عظیم، در تمامی عرصه های اقتصادی و سیاسی، فرهنگی نیاز دارد که تنها با اتکا به نیروی کار و با حمایت بیدریغ تمامی اقشار زحمتکش جامعه و تنها با سرنگونی کامل نظام ارتجاعی اسلامی حاکم بر ایران، قابل حصول است.

ماه مه ۲۰۱۱

POST A COMMENT.