یک جرقه کافی‌ست

هرچه از دی ماه ۹۶ دورتر می‌شویم، تعداد بیشتری از عناصر هیئت حاکمه نسبت به خیزش توده‌ای سراسری که پایه‌های قدرت حاکم را به لرزه انداخت، به اظهار نظر می‌پردازند و برخی اعترافات مهمی را نیز بر زبان می‌آورند. این اعترافات که گاه با واقعیت‌های جان سختی همراه است، نشان دهنده این واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی، در حد بالایی ضربه‌پذیر و جامعه‌ای که آبستن حوادث است، تا چه اندازه آماده جوشش و قیام است.

از نمونه این اعترافات می‌توان به گفتگوی عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور با روزنامه‌های همشهری و ایران اشاره کرد. او در این رابطه می‌گوید: در اعتراضات توده‌ای دی ماه، مردم درصد شهر به خیابان آمدند، بیش از پنج هزار نفر بازداشت شدند، ۲۵ نفر کشته شدند، سه نفر در زندان تحت عنوان خودکشی جان باختند و ۹۰۰ نیروی نظامی مضروب و مجروح شدند. او همچنین ادعا کرد ۶۰ درصد اعتراض‌کنندگان دی ماه شاغل بوده‌اند. وزیر کشور البته به منظور کم اهمیت جلوه دادن میزان بیکاری و تعداد بیکاران حاضر در این خیزش‌ها، نقش شاغلین را برجسته کرد. او اما نمی‌دانست که این کار، اعتراف دیگری به این واقعیت است که اکثر شاغلین بویژه کارگران، معلمان، پرستاران و سایر زحمتکشان نیز از وضعیت موجود به شدت ناراضی‌اند و این نارضایتی به آن حد رسیده است که گروه‌های بزرگی از آنان وارد خیابان شده‌اند.

اما این‌ها بخش مهم سخنان وزیر کشور جمهوری اسلامی نبود. بخش مهم سخنان وی آن‌جاست که ضمن صحبت پیرامون خیزش دی ماه، تصویری از وضعیت جامعه بدست می‌دهد. تحلیل خیزش دی ماه از جایگاه مهمی در دستگاه فکری جمهوری اسلامی برخوردار بود. اظهارنظر سران رژیم در این مورد و نسبت دادن آن به کشورها و دشمن خارجی، هیچ‌چیز را پاسخ نمی‌داد و رژیم را به غفلت از خطری که کل نظام را تهدید می‌کند دچار می‌ساخت. سیاست‌مداران دور‌اندیش‌تر نظام که مانند دگم‌ترها، زیر پایشان از آتش دی ماه داغ شده است، سعی می‌کنند تحلیل‌هایی در این زمینه ارائه کنند و برای جلوگیری از خاکستر شدن در آتشی که هر آینه ممکن است دوباره شعله‌ور شود، گوشه‌هایی از حقیقت را می‌بینند و به آن اعتراف می‌کنند به قصد آن‌که البته مفری برای نظم موجود بیابند.

وزیرکشور از این نمونه است و برخلاف دارودسته خامنه‌ای که خیزش توده‌ای دی ماه را به عربستان و اسرائیل و آمریکا نسبت می‌دهند و در مورد ریشه “ناآرامی‌ها” خود را به تغافل می‌زنند، به تشدید نارضایتی در میان مردم، انباشته شدن و “عمومی” شدن این نارضایتی اشاره می‌کند و در توضیح گستردگی اعتراضات دی‌ ماه می‌گوید “سطح انباشتگی نارضایتی‌ها چنان بالا رفته و عمومی شده که در هر کجا امکانی پیدا کرد، ابراز شد”. رحمانی فضلی اعتراف کرد که عوامل و دلائل نارضایتی توده‌ای کماکان پابرجا هستند و “از بین نرفته‌اند” و بعد چنین هشدار می‌دهد که “یک جرقه کافی‌ست تا شعله‌ور شود.”

سخنان وزیر کشور در مورد نارضایتی توده‌ای و تصویری که از وضعیت جامعه به دست می‌دهد، چنان واضح و روشن است که هیچ نیازی به تفسیر آن نیست؛ یک جرقه کافی‌ست تا آتش نارضایتی‌های تراکم یافته توده‌های کارگر وزحمتکش و تمام تهیدستان و بیکاران جامعه، دوباره شعله‌ور شود.

اما این آتشی که دوباره شعله‌ور خواهد شد، همان روال دی ماه را طی نخواهد کرد و از نقطه صفر آغاز نخواهد شد. کف خیزش و موج جدید اعتراضات توده‌ای، سقف موجی‌ست که فعلا فروکش نموده است. خیزش دی ماه تنها در حکم مقدمه موج بعدی اعتراضات توده‌ای‌ست. این را سران حکومتی هم احساس کرده‌اند. مسعود نیلی دست‌یار اقتصادی روحانی در گفتگو با روزنامه ایران در این باره می‌گوید “تظاهرات مردم در دی ماه هشداری است که ممکن است اعتراضات بیشتر و بزرگ‌تر شود و ابعاد وسیع‌تری به خود بگیرد، مسائلی که در مقیاس کوچک می‌بینم، به ما علامت آماده باش می‌دهند. ممکن است دفعه بعد فرصت در اختیار شما نباشد” دست‌یار روحانی مانند وزیر کشور که خطر را بیخ‌گوش خود احساس کرده‌است، پی‌درپی هشدار می‌دهد و از ضرورت وحدت و انسجام درونی سخن می‌گوید. نیلی هشدارگونه می‌گوید “اگر همینطور ادامه بدهیم، همگی در معرض خطر خواهیم بود” برای آن‌که از این “معبر سخت” گذر کنیم، باید یکدیگر را به رسمیت بشناسیم” وگرنه نتیجه‌ای حاصل می‌شود که همه از آن پشیمان خواهیم شد”

اوضاع به قدر کافی روشن و نقل‌قول‌ها گویاست. جناح‌های حکومتی که عمر رژیم را پایان یافته دیده‌اند، همه در اندیشه خویش و حفظ کل نظام‌اند و از ترس برآمد توده‌ای، چپ و راست یکدیگر را به وحدت و انسجام دعوت می‌کنند. شبحی هراس‌انگیز برفراز سر آن‌ها به گشت‌وگذار درآمده است. خطر توده‌های بپاخاسته، همه آن‌ها را تهدید می‌کند و نیک می‌دانند که اگر دیر بجنبند، توده‌های ناراضی بجان آمده، بساطشان را جارو خواهد کرد. این درحالی‌ست که رژیم در یکی از سخت‌ترین شرایط و شدیدترین بحران‌های اقتصادی و سیاسی خود دست و پا می‌زند و هیچ‌گونه پاسخی برای اعتراض‌کنندگان دی ماه و عموم توده‌های زحمتکش مردم ندارد. فشار توده‌ای از پایین، به جرّ و بحث‌ها و کشمکش‌های درونی در بالا دامن می‌زند. همه آن‌ها خیزش مجدد توده‌ای که این‌بار جل‌و پلاس رژیم اسلامی و طومار استبداد مذهبی را درهم خواهد پیچید، یک خطر واقعی می‌دانند. نیک می‌دانند که “گذر” از “معبر سختی” که نفس آن‌ها را به شماره انداخته است چندان سهل و آسان نیست.

واقعیت این است که خیزش توده‌ای دی ماه ۹۶ و اعتصابات و اعتراضات مکرر و گسترده کارگران، در دل طبقه حاکم ترس و وحشت انداخته است. حکومت اسلامی با تمام جناح‌های آن، روحیه خود را باخته‌اند. آن‌ها دریافته‌اند که جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده است.

این روزها کم نیست اعترافاتی از این دست که به دو نمونه آن اشاره کردیم. اعتراف به بحران‌ها و مشکلاتی که راه‌حلی پیدا نمی‌کنند. بحران‌ها و مشکلات جمهوری اسلامی یکی دو تا نیست. ناتوانی رژیم در حل این بحران‌ها و مشکلات نیز بر همگان ثابت شده است. سران رژیم گیج و سرگردان و به کلی فلج شده‌اند. طبقه حاکم احساس نموده است که طبقات پایین جامعه پای در راهی نهاده‌اند که به‌رغم پیچ و خم‌ها و فراز و فرودهایش از مسیر یک انقلاب می‌گذرد. وقتی‌که از درون نظام و عناصر طبقه سرمایه‌دار حاکم، بن‌بست و بی‌آیندگی رژیم به تصویر کشیده می‌شود، وقتی‌که ضدانقلاب، خطر انقلاب را حس می‌کند، آن را از نزدیک می‌بیند و بر زبان می‌آورد، او در واقع خود را آماده می‌کند تا در نبردی سخت و دشوار که فاتح آن جز کارگران و زحمتکشان کس دیگری نیست، قدرت سیاسی را واگذار کند.

تنها حدت بحران‌ها و وخامت بیش از حد اوضاع رژیم جمهوری اسلامی‌ست که ناتوانی و بن‌بست نظام را بر زبان عناصری از درون نظام جاری می‌سازد. بن‌بستی که تنها با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، نابودی تمام نظم موجود و استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان، شکسته خواهد شد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۶ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.