اعتلای جنبش زنان با تاکتیکهای نوین، که بر بستر رشد و گسترش مبارزات تودههای کارگر و زحمتکش به وقوع پیوست ، طبقه حاکم را دچار وحشت و نگرانی کرده است.از همین روست که ارتجاع اسلامی حملات خود را به زنان تشدید کرده و سران و مقامات رژیم از فرط عصبانیت به توهین و تحقیر زنان روی آوردهاند.
در پی سخنرانی رسوا و زن ستیزانه خامنهای که مبارزه زنان ایران را علیه حجاب اجباری، کار کوچک و حقیر چند دختر فریبخورده نامید وزنان بیحجاب جهان را مظهر جلوه گری مقابل مردان و وسیله هیجان جنسی معرفی کرد، گماشتگان وی در رأس نهادهای دولتی، یکی پس از دیگری به تکرار اراجیف وی پرداختند. لاریجانی رئیس دستگاه قضائی به دور افکندن حجاب، این مظهر اسلامی اسارت زن را اشاعه فحشاء نامید. جنتی رئیس مجلس خبرگان و شورای نگهبان، برداشتن حجاب را بر باد دادن شرافت و عفت خواند. فسیلهای مجلس خبرگان در بیانیهای از دستگاه سرکوب خواستند زنانی که علناً حجاب را از سر برداشتند، وادار به توبه کنند و چنانچه سرباز زدند، دستگاههای سرکوب با آنها برخورد کنند. توأم با این موضعگیریهای ارتجاع ، تجمعات زنان مورد یورش وحشیانه پلیس قرار گرفت. دهها تن از زنان دستگیر شدند. برای زنانی که علناً حجاب را به دور افکندند، احکام سنگین حبس صادر کردند . این اقدامات ارتجاعی اما نشانه ترس و وحشت رژیم از موج جدید مبارزات زنان است که کاملاً متمایز از چند سال گذشته است. نسل جدیدی از زنان به مبارزه روی آورده است که بدون ترس از رژیم و سرکوبهای آن، وارد عرصه مبارزه مستقیم و علنی با جمهوری اسلامی شده است. آنها برخلاف زنان حقیر وابسته به جناحهای رژیم و دنباله روان “اصلاحطلب” آنها در خارج از حکومت، در پی تمنا و درخواستهای حقیرانه از رژیم ارتجاعی زنستیز جمهوری اسلامی برای تحقق برخی مطالبات محدود زنان نیستند، بلکه به مبارزه مستقیم و رو درروی با رژیم برای برابری و رهایی روی آوردهاند. آنها دیگر به حرف بسنده نمیکنند بلکه به عمل مستقیم روی آوردهاند. از رژیم زنستیز تمنا نمیکنند که لغو حجاب اجباری را بپذیرد، بلکه بااراده انقلابی خود، آشکارا حجاب از سر برمیدارد . نمونه برجسته آن، دختران خیابان انقلاب است که بر سکوهای بلند خیابانها، قهرمانانه روسریشان را بر چوب کردند. ادامه این مبارزات، تجمعات زنان در ٨ مارس و سخنرانیهای زنان و دخترانی بود که بدون ترس و هراس از سرکوبگران، در مترو برای زنان دیگر سخنرانی کردند و سرود رهایی و برابری را خواندند.
در ٨ مارس، رژیم دهها زن و مرد مبارز را دستگیر کرد که هنوز تعدادی از آنها در دست دژخیمان رژیم اسلامی اسیرند. اما این وحشیگری رژیم خللی در اراده انقلابی آنها ایجاد نکرد. روحیه انقلابی این زنان مبارز از این حقیقت آشکار است که تعدادی از بازداشتشدگان، همینکه آزاد شدند، دستهجمعی در مقابل زندان سرود رهایی و برابری را خواندند. پوشیده نیست که با این روحیه انقلابی و مبارزهجویانهای که در میان زنان شکلگرفته ، تمام اقدامات سرکوبگرانه رژیم بیثمر خواهد بود. چراکه این روحیه تعرضی و مبارزهجویانه محصول شرایط انقلابی است که تودههای مردم را به عرصه مبارزه مستقیم با رژیم سوق داده است. تظاهرات صدها هزار تن از تودههای زحمتکش در دیماه، اعتلای روزافزون جنبش کارگری، اعتصابات، تجمعات و تظاهراتی که با شعارهای رادیکال همهروزه در سراسر ایران در جریان است، همگی بازتاب این شرایطاند.
نزدیک به چهل سال است که رژیم ارتجاعی اسلامگرای حاکم بر ایران، بیرحمانهترین ستم، تبعیض و نابرابری را برزنان اعمال کرده است. این زنستیزی به درجهای است که اکنون ایران در زمره معدود کشورهای جهان از نمونه عربستان سعودی است که در آن آشکارا برابری حقوقی زن و مرد نفیشده است. این نفی برابری در بندبند قوانین کشور شکلی رسمی به خود گرفته است. در یک دولت دینی اسلامی که آشکارا دین و دولت در یکدیگر ادغامشدهاند، جز نفی برابری و پایمال شدن حقوق انسانی زن نمیتواند وجود داشته باشد.
دولت دینی دشمن آشتیناپذیر برابری زن و مرد است. از دیدگاه دولت دینی زن نصف مرد است. از همین روست که در قانون مدنی جمهوری اسلامی سهم ارث مرد دو برابر زن است. در دعاوی قضائی همواره شهادت دو زن برابر یک مرد است و در برخی موارد فقط شهادت مرد اعتبار دارد . قوانین دولت دینی جمهوری اسلامی، زن را تابع و زیردست مرد میداند. از همین روست که مرد را رئیس و فرمانروای خانواده اعلام کرده است. مرد میتواند زن را از کار کردن در خارج از خانه منع کند. میتواند زن را تنبیه کند. حتی مسافرت زن منوط به اجازه شوهر است. دولت دینی در خارج از خانه نیز مراقب و سرپرستی زن را خود برعهدهگرفته است. زن باید به امر حکومت اسلامی حجاب بر سر بگذارد. در مراکز عمومی جداسازی را رعایت کند و چنانچه از مقررات ارتجاعی سرباز زند، سروکارش با پلیس، سرکوب و زندان خواهد بود. با این اوصاف روشن است که چرا زنان باید بر طبق ضوابط ارتجاعی دولتی از حق دسترسی به برخی مقامات رسماً محروم باشند، چرا اکثریت بسیار بزرگ زنان تحصیلکرده دانشگاهی بیکارند و چرا دستمزد و حقوقی بسیار پائین تر از مرد میگیرند.
اما این تبعیض و ستمگری هرگز بدون واکنش و مبارزه از سوی زنان نبوده و نخواهد بود. سراسر دوران استقرار جمهوری اسلامی، زنان به اشکال مختلف علیه این ستمگری رژیم مبارزه کردهاند. بااینهمه ستم، بی حقوقی و تبعیض روشن است که چرا زنان باید به شورش و قیام علیه دولت دینی برخیزند.
زنان در طول چهار دهه مبارزه با جمهوری اسلامی دریافتهاند که اینهمه ستمگری از خصلت دینی جمهوری اسلامی ناشی میگردد که خود را مدافع و پاسدار احکام قرونوسطایی اسلامی میداند. زنان دریافتهاند که برای تحقق حقوق و مطالبات خود و برانداختن اینهمه تبعیض و ستم باید دولت دینی را سرنگونی کنند. این است مضمون کنونی مبارزات زنان.
زنان به تجربه دریافتهاند که سالها تلاش زنان موسوم به اصلاحطلب برای جدا کردن مبارزات زنان از مبارزات تودههای کارگر و زحمتکش، خدمت به رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی بود. مبارزات زنان ایران برای برانداختن ، ستم، تبعیض و نابرابری، هرگز نمیتواند منزوی و جدا از مبارزات تودههای وسیع مردم ایران علیه رژیم ،جدا از جنبش طبقاتی کارگران و تودههای زحمتکش به پیروزی برسد. نهفقط ازآنرو که جنبش زنان در اتحاد با طبقه کارگر است که تکیهگاه قدرتمندی برای مبارزه به دست میآورد، بلکه پیگیرترین مدافع برابری حقوق زن و مرد، طبقه کارگر است. این واقعیت در سراسر جهان به اثبات رسیده است. همینکه امروز زنان میتوانند علناً روسریها را ازسر بردارند، در بطن مبارزات تودههای کارگر و زحمتکش مردم و اعتراضات گسترده کارگری است. همین ٨ مارس را که زنان سوسیالیست انترناسیول دوم مبتکر آن بودند، نتیجه اتحاد جنبش کارگری و جنبش زنان ستمدیده و زحمتکش است.
جنبش زنان ایران برای پیروزیهای آتی خود باید پیوند خود را با جنبش کارگری مستحکم سازد. درعینحال مبارزات انفرادی زنان حتی در اوج جنبش کنونی که بهویژه در برداشتن انفرادی حجاب تجلی یافت، در درازمدت نمیتواند نتیجهبخش باشد. زنان باید به مبارزهای متشکل و اشکال نوین و پایدار مبارزه رویآورند که یک نمونه آن را در ٨ مارس امسال در تجمعات زنان دیدیم. بدیهی است که مبارزه جمعی و متشکل به حداقلهایی از تشکل زنان نیاز دارد. گرچه رژیم دیکتاتوری عریان امکان ایجاد تشکلهای علنی را به زنان نخواهد داد، همانگونه که به کارگران نداده است و درعینحال پراکندگی زنان این وظیفه را دشوارتر میسازد، اما تجربه مبارزات تودهای کارگر و زحمتکش در چند سال اخیر نشان داده است که راههای مختلفی برای تشکل و مبارزهای متشکل وجود دارد. از ایجاد محافل و گروههایی در محل کار وزندگی، تا استفاده از شبکههای اجتماعی. هرچه بحرانهای رژیم عمیقتر میشود، نارضایتی و اعتراضات علنی شکلی وسیعتر به خود میگیرد و امکانات بیشتری برای متشکل شدن و مبارزات علنی زنان فراهم میگردد. در این مبارزه، پیروزی زنان و شکست ارتجاع قطعی است.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۶ در فرمت پی دی اف
نظرات شما