طبقه کارگر بیدار شده است. اعتراضات و مبارزات کارگری سراسر ایران را فراگرفته است. باگذشت هرروز دامنه اعتراضات وسعت میگیرد و گسترش مییابد. در بطن این مبارزه، کارگران بهسرعت آگاه شده و خود را متشکل میکنند. خواستها و شعارهای کارگران به نحو روزافزونی خصلت سیاسی به خود گرفته است. اینهمه بدان معناست که طبقه کارگر مراحل خودآگاهی طبقاتی را پیدرپی طی میکند. هیچگاه در تاریخ جنبش کارگری ایران، جنبشی در این وسعت وجود نداشته است. هیچگاه جوشش درونی جنبش کارگری به چنین ابعادی نرسیده بود. بنابراین، روشن است که طبقه سرمایهدار و تمام مرتجعین حاکم بر ایران باید از این رشد و اعتلای جنبش کارگری، به هراسی مرگبار گرفتارشده باشند.
اظهارات اخیر خامنهای،بهعنوان نماینده و سخنگوی شاخص تمام مرتجعین حاکم بر ایران، پرده از رعب و هراسی که رشد جنبش کارگری در دل ارتجاع طبقاتی و مذهبی افکنده است، برداشت. وی دریکی از روضهخوانیهای اخیر خود که در هفته اخیر متن آن انتشار یافت،گفت:
” بنده بارها این را در سخنرانیها، خطاب به کارگران عزیزمان گفتهام که ضدانقلاب کشور از اوّل چشمش به کارگرها بود بلکه بتواند جامعهی کارگری را به نحوی علیه جمهوری اسلامی تحریک کند؛ از روز اوّل یعنی از همان روز پیروزی انقلاب، این حالت وجود داشت……یکی از کارهای اساسیِ دشمنان ما این است که شاید بتوانند در کارخانههای ما، در مجموعههای کارگری ما، بخصوص مجموعههای بزرگ، یک رکودی، لنگیای از سوی کارگران به وجود بیاورند؛ کارگرها را [به این کار] وادار کنند.”
خامنهای با این اظهارنظر، خود اذعان دارد که جمهوری اسلامی و سران آن، همواره نگران رشد مبارزات طبقه کارگر ایران بوده و همواره تمام تلاش خود را برای مقابله با جنبش طبقه کارگر به کار گرفتهاند. جز این نیز نمیتوانست باشد، چراکه اساساً رژیم ضدانقلابی و ارتجاعی جمهوری اسلامی و سران مرتجع آن، از همان آغاز وظیفهای جز این نداشتند که با درهم شکستن انقلاب، بهویژه، طبقه کارگر ایران را سرکوب کنند که همواره خطری جدی برای بقای نظم سرمایهداری ست.
این دشمنی آشتیناپذیر جمهوری اسلامی با طبقه کارگر از دو منبع سرچشمه میگیرد. نخست اینکه اساسیترین وظیفه جمهوری اسلامی بهعنوان دولت پاسدار نظم موجود و منافع سرمایهداران، سرکوب و به بند کشیدن کارگران است. بنابراین از همان نخستین روزبه قدرت رسیدن در ایران، اصلیترین وظیفه خود را سرکوب و مهار اعتراضات کارگری قرارداد. در اینجا مجال نیست که به صدها نمونه از اقدامات ضد کارگری رژیم در آن سالها اشاره شود. در طول تمام این سالها نهفقط کارگران را از ابتداییترین حقوق محروم کرد تا سرمایهداران بیدغدغه آنها را استثمار کنند، بلکه اعتراضات کارگران را با گسیل نیروی سرکوب در هم شکست. در طول این چهار دههای که از استقرار جمهوری اسلامی در ایران میگذرد، هزاران کارگر دستگیر و در زندانها به بند کشیده شدند. صدها تن از پیشروترین و آگاهترین کارگران نیز اعدام شدند.
دوم اینکه دولت پاسدار منافع سرمایهداران در ایران، یک دولت دینی است که روحانیت بهعنوان یک کاست، منافع و نقش ویژهای نیز در آن دارد. در سراسر تاریخ بشری از هنگام پیدایش جامعه طبقاتی، وظیفه دستگاه روحانیت تقدیس و جانبداری از نظم ستمگرانه و طبقات ستمگر و استثمارگر از طریق تبلیغ و ترویج خرافات دینی و تحمیق معنوی تودههای زحمتکش و ستمدیده بوده است. در ایران هم وضع بر همین منوال بوده است. این ستیز و دشمنی دستگاه روحانیت با طبقات تحت ستم، بهویژه در جامعه سرمایهداری با طبقه کارگر، به نهایت خود رسیده است. چراکه طبقه کارگر برای نخستین بار در تاریخ بشریت، برانداختن تمام نهادهای طبقاتی، ازجمله دستگاه انگل روحانیت را که وظیفهاش فریب و تحمیق تودهها است،هدف خود قرار داده است.
اما نگرانی و هراس امروز امثال خامنهای بسی فراتر از گذشته و حتی اعتلای جنبش کارگری در نخستین سالهای پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی است. اکنون جمهوری اسلامی با مجموعهای از بحرانهای ژرف مواجه است . ادامه این بحرانها، تشدید تضادها، شکستها و بنبستهای غیرقابلعبور طبقه حاکم، به یک بحران سیاسی انجامیده است. دوران نوینی در زندگی سیاسی تودههای مردم ایران برای رویآوری به انقلاب و سرنگونی نظم موجود فرارسیده است. در یک چنین شرایطی است که طبقه کارگر ایران، به مصاف مستقیم و رودرروی با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی برخاسته است.
طبقه کارگر ایران بهرغم تمام موانع، بی حقوقی و سرکوبهای رژیم در طول چهار دهه، به رشد و تکامل خود ادامه داده و تجارب فراوانی اندوخته است. کارگران امروز، دیگر کارگران چهل سال پیش نیستند که اکثریت آنها تازه از روستاها روانه شهرها شده بودند و هنوز اسیر خرافات مذهبی بودند. کارگران بهویژه در طول یک دهه اخیر، در جریان مبارزات بیوقفه خود، به نحو روزافزونی آگاه شده و خود را متشکل ساختهاند. این مبارزات، اکنون به مرحلهای رسیده است که در هرروز و در هر هفته چندین اعتصاب، تجمع و تظاهرات کارگری رخ میدهد. در طول یک سال اخیر، صدها مورد از اعتراضات کارگری در اشکال متعدد به وقوع پیوسته است. صدها هزار کارگر در این اعتراضات شرکت کردهاند. همبستگی طبقاتی وسیعاً در صفوف کارگران افزایشیافته است. مطالبات کارگران دیگر محدود به پرداخت دستمزدهای معوقه نیست. در اغلب اعتراضات کارگری، سران و مقامات رژیم موردحمله قرار میگیرند و به محاکمه کشیده میشوند. کارگران، آشکارا فسادی را که سرتاپای دستگاه دولتی و مقامات آن را فراگرفته است، به باد انتقاد میگیرند و محکوم میکنند. تمام این واقعیتها نشان میدهند که کارگران ایران نهفقط هیچگونه توهمی به بهبود وضع موجود و جناحهای سیاسی آن ندارند، بلکه بالعکس، نمیخواهند نظم موجود را تحمل کنند. تودههای طبقه کارگر در سراسر ایران به نبرد علیه جمهوری اسلامی و نظم حاکم برخاستهاند.
طبقه کارگر، پیشتازی خود را در مبارزه به همگان نشان داده و پیگیر و استوار به این مبارزه ادامه میدهد. در ایران بهجز طبقه کارگر هیچ قشر و گروه اجتماعی دیگری رسالت و قدرت برپائی انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارد. از همین روست که اکنون عموم تودههای زحمتکش و ستمدیده مردم ایران، متحد پیگیر و قابلاعتماد خود را برای تحقق خواستهایشان در طبقه کارگر یافتهاند. شعار اتحاد با طبقه کارگر در تجمعات و راهپیماییهای متعدد سر داده میشود.
طبقه کارگر که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدهد، با نقشی که در تولید دارد، پیگیریاش در مبارزه که برخاسته از این واقعیت است که هیچ نفعی در حفظ نظم موجود ندارد و سلاحهای قدرتمندی که برای مبارزه و سرنگونی نظم موجود در اختیار دارد، ازجمله اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی، برپائی تظاهرات تودهای و قیام مسلحانه ، قادر است جمهوری اسلامی را سرنگون کند و طبقه حاکم را براندازد. این بدان معناست که جامعه ایران بهسوی یک انقلاب کارگری پیش میرود. انقلابی که میخواهد طبقه حاکم را سرنگون و دولت آن را براندازد و بهجای آن، دولت شورایی را که ابزار اقتدار و فرمانروائی سیاسی طبقه کارگر است، مستقر سازد. میخواهد تمام نظم اقتصادی- اجتماعی موجود را براندازد و بهجای آن نظمی سوسیالیستی را برپا دارد.
پس روشن است که چرا خامنهای و تمام ارتجاع باید نگران و در هراس باشند. خامنهای در این هراس، نابودی جمهوری اسلامی و نظم سرمایهداری را میبیند و به اعوانوانصار خود هشدار میدهد که کارگران به پا خاستهاند، چارهجوئی کنید. بیدلیل نیست که وی بار دیگر اعتلای جنبش کارگری را در دوره قبل از سال ٦٠ به یاد میآورد ، اما ابلهانه ادعا میکند که کسانی خارج از جنبش کارگری، کارگران را تحریک میکنند و گویا اینهمه مبارزات روزمره کارگران با تحریک بیرونی رخداده است. کارگران نه تحریک میشوند و نه نیازی به تحریک شدن دارند. این زبان ارتجاع است. این یاوهسرائی دشمنان طبقه کارگر است. ارتجاع طبقاتی و مذهبی خود را به نفهمی میزند. نمیتواند اذعان کند که این شرایط کار وزندگی طبقه کارگر است که محرک مبارزه کارگران علیه نظم سرمایهداری و رویآوری آنها به سوسیالیسم است. این مبارزه فقط نجاتبخش خود طبقه کارگر نیست، بلکه نجاتبخش عموم تودههای زحمتکش و ستمدیده مردم ایران از تمام فجایعی است که جمهوری اسلامی و نظم سرمایهداری به بار آوردهاند. چندان نیز به طول نخواهد انجامید که این رژیم ستمگر به دست توانای طبقه تاریخساز ایران سرنگون گردد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۴ در فرمت پی دی اف
نظرات شما