خبر انتقال زندانیان زن گوهردشت کرج به زندان قرچک ورامین، گزارشات منتشر شده از وضعیت ضد انسانی حاکم بر زندان کارون اهواز، گسترش پدیده تجاوز به زندانیان جوان و پخش مواد مخدر در میان محکومین جرایم عادی، کشتار زندانیان قزلحصار در ٢۴ اسفند ٨٩، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی گوهر دشت کرج در اعتراض به وضعیت نامناسب زندان و نیز انتشار ده ها خبر دیگر مبنی بر شرایط ضد انسانی حاکم بر زندان های جمهوری اسلامی، یک بار دیگر موضوع زندان و نگرانی از سرنوشت زندانیان را به بحث روز جامعه تبدیل کرده است.
زندان یکی از آشکارترین نمادهای جور و ستم در نظام های طبقاتی است. اگرچه نظام های استبدادی از زندان به عنوان یکی از ابزار های متعارف سرکوب توده ها سود می برند، اما، این نماد سرکوب و به بند کشیدن انسان ها، در حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی ابعاد فاجعه باری به خود گرفته است. اعمال شکنجه، تجاوز، عدم امنیت و کشتار زندانیان در زندان های جمهوری اسلامی، آنچنان وسیع و گسترده است که از این منظر، قابل قیاس با هیچ یک از نظام های استبدادی حاکم بر دیگر کشورهای جهان نیست.
بیش از سه دهه است که توده های مردم ایران، زیر سیطره رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. این رژیم که بر بستر ارتجاع دینی حاکمیت یافت، از همان روزهای نخست قدرت گیری، به سیاست سرکوب و اعمال خشونت عریان در جامعه روی آورد. نظام سیاسی حاکم بر ایران به دلیل خصلت دینی اش، در مقابل مطالبات اولیه فردی و اجتماعی توده های مردم ایران قرار گرفت. کارگران، زنان، جوانان، دانشجویان، نویسندگان و دیگر اقشار جامعه که برای کسب آزادی، برابری، رهایی زندانیان سیاسی و تحقق یک زندگی انسانی به انقلاب روی آوردند، پس از سرنگونی نظام دیکتاتوری و سلطنتی حاکم بر ایران، با هیولایی به نام جمهوری اسلامی مواجه شدند. نظامی که نه تنها به هیچ یک از مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانه توده های مردم ایران وقعی نگذاشت، بلکه به دلیل تناقض آشکار ارتجاع دینی اش با مجموعه آزادی های فردی و اجتماعی، از همان فردای قیام ٢٢ بهمن ۵٧، کشتار و سرکوب عریان توده های مردم ایران را در راس برنامه های خود قرار داد.
رژیم جمهوری اسلامی، با به کارگیری همه ابزارهای کهن و مدرن سرکوب در مقابل خواست های دموکراتیک مردم قرار گرفت. توده هایی که برای رهایی از ستم، اختناق و دست یابی به آزادی و برابری، انقلاب کرده بودند، مجددا با شرایطی به مراتب خفقان آمیزتر از گذشته روبرو شدند. توده هایی که با طنین همگانی شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، جهت آزادی زندانیان سیاسی مبارزه کردند، خود بیش از گذشته اسیر زندان و بند شدند. زندان، دوباره به یکی از متعارف ترین ابزارهای به بند کشیدن توده ها و فعالان سیاسی- اجتماعی تبدیل گشت. دستگیری، شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان، به امری سازمان یافته در خدمت سیاست سرکوبگرانه رژیم حاکم قرار گرفت. حتا بسیاری از مدارس نیز به زندان تبدیل شدند.
طی بیش از سه دهه از حاکمیت ارتجاع دینی جمهوری اسلامی، زندانیان همواره با شکنجه، تجاوز و کشتار روبرو بوده اند. ابعاد سرکوب و کشتار زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی، آنچنان وسیع و فاجعه بار بوده است که موضوع زندان و سرنوشت زندانیان، به یک امر عمومی و همگانی در جامعه تبدیل شده است. هر اتفاق غیر متعارف در درون زندان، به سرعت در میان کنشگران سیاسی-اجتماعی بازتاب بیرونی می یابد و خانواده های زندانیان را در نگرانی و التهاب فرو می برد. التهاب جامعه، حساسیت نیروهای سیاسی، نهادهای بین المللی و نگرانی عمیق خانواده های زندانیان سیاسی نسبت به سرنوشت فرزندان دربندشان، ریشه در ماهیت رفتارهای جنون آمیز و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در درون زندان ها دارد.
شرایط حاکم بر زندان و موقعیت زندانیان سیاسی، همواره آینه شفافی از وضعیت سیاسی حاکم بر کشور است. زندانیان سیاسی، همواره اولین قربانیان وحشیگری های مجموعه دستگاه قضایی کشور هستند، که معمولا با تشدید بحران های درونی رژیم در شرایط وخیم تری قرار می گیرند. اگرچه زندان های جمهوری اسلامی، همیشه نا امن بوده و در طی بیش از سه دهه از حاکمیت سرکوبگرانه این رژیم، هیچ دوره ای را نمی توان یافت که شکنجه و اعدام متوقف شده باشد، اما در دوره های معینی که رژیم جمهوری اسلامی با بحران درونی و مبارزات رو به رشد توده های مردم مواجه شده است، به همان نسبت شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان نیز، ابعاد فاجعه بارتری به خود گرفته است.
نمونه های مشخص آن، شکنجه، تجاوز و اعدام گسترده اعضاء و هواداران سازمان های کمونیست، نیروهای مبارز و فعالان اجتماعی در سال های نخست دهه ۶٠، کشتار جمعی زندانیان سیاسی در مرداد و شهریور ۶٧ و نیز تشدید شکنجه و تجاوز به زندانیان بعد از انتخابات فرمایشی دهمین دوره ریاست جمهوری در خرداد ماه سال ٨٨ است، که تا کنون نیز ادامه دارد.
اگر شکنجه، تجاوز و کشتار بی امان زندانیان سیاسی در دهه ۶٠، آنچنان که می بایست در همان سال های وقوع جنایت، به حد کافی انعکاس بیرونی نیافت، در عوض، طی دو سال گذشته به یمن حضور مبارزاتی مردم در خیابان ها، ارتباطات جمعی ماهواره ای، گسترش شبکه های اینترنتی و نیز تشدید بحران و اختلافات درونی هیات حاکمه، تشت رسوایی جمهوری اسلامی از بام به زیر افتاد.
پخش فیلم های کشتار و جنایات صورت گرفته در زندان کهریزک، شرایط غیر انسانی و طاقت فرسای این زندان، ماجرای تجاوز به زندانیان و به قتل رسیدن حداقل چهار زندانی توسط بازجویان شکنجه گر، نظام ارتجاعی حاکم را رسوای عام و خاص کرد. ماجرای کهریزک تمام پلشتی و کثافات درونی جمهوری اسلامی را به یک باره در معرض دید همگان گذاشت. کهریزک نماد شکنجه، تجاوز و سرکوب زندانیان در تابستان ٨٨ است.
با وجود اینکه موضوع زندان و زندانیان سیاسی همواره از مسائل حساس درون جامعه است، اما، علنی شدن ماجرای کهریزک و آشکار شدن گوشه هایی از جنایات مکرر جمهوری اسلامی حساسیت و پیگیری خانواده زندانیان نسبت به سرنوشت فرزندان زندانی شان را دو چندان کرده است. با پیگیری و حساسیت خانواده های زندانیان در سال های اخیر، مجموعه سازمان های مدافع حقوق بشر، نهادهای بین المللی، سازمان های سیاسی و فعالان اجتماعی در داخل و خارج کشور نیز، با جدیت و حساسیت بیشتری نسبت به سرنوشت زندانیان واکنش نشان داده اند.
از این رو، طی دوهفته اخیر، خبر انتقال ١۵٠ تن از زندانیان گوهر دشت کرج به زندان قرچک ورامین، حجم وسیعی از اخبار سایت ها و گزارشات خبری را به خود اختصاص داده است. عدم امکانات لازم، شرایط وخیم زیستی و غیر بهداشتی زندان قرچک، هم اکنون بیشترین نگرانی را در اذهان عمومی، نیروهای آزادی خواه، سازمان های سیاسی و به طور اخص خانواده زندانیان ایجاد کرده است.
طبق اخبار منتشر شده، شرایط زیستی و بهداشتی زندان قرچک ورامین، بسیار وخیم توصیف شده است. صدها زندانی زن را در یک سالن سرپوشیده بزرگ که فاقد هرگونه امکانات بهداشتی است، جای داده اند.
در این سوله بزرگ که از آن به عنوان زندان قرچک نام برده می شود، زندانیان به همان توالتی می روند که در آن ظرف می شویند.
بر اساس نامه ای که خانواده های این زندانیان منتشر کرده اند، حدود ۶٠٠ زندانی زن با اتهام های مختلف در زندان قرچک نگهداری می شوند. زندانیان در یک سالن بدون تخت، بدون امکانات ابتدایی زندگی و در شرایطی کاملا ضد انسانی روزهایشان را سر می کنند. تنها چهار سرویس بهداشتی برای ۶٠٠ زن زندانی وجود دارد. زندانیان، تمامی کارهای خود از قبیل لباس شستن، ظرف شستن و حمام کردن را می باید در همین سرویس ها انجام دهند؛ مضافا اینکه در بیشتر ساعات روز، آب زندان نیز قطع است.
اخبار و گزارش های دیگری نیز، حاکی از آن است که زندانیان، توسط زندانبانان و نیروهای امنیتی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. آنگونه که از گزارشات منتشره و نامه خانواده های زندانیان نقل شده است، مجموعه شرایط حاکم بر زندان قرچک ورامین تا حدودی مشابه زندان کهریزک است. با توجه به گزارشات و شرایط غیر انسانی حاکم بر زندان قرچک، به نظر می رسد کهریزک دیگری در حال تکوین است.
واقعیت این است که موضوع زندان قرچک، هرگز نمی تواند به صورت جزیره ای منفک از تشدید سیاست سرکوب رژیم در کلیت جامعه و نیز در مجموعه زندان های کشور باشد. همان گونه که زندان کهریزک نبود. همانگونه که اوین، قزلحصار، گوهردشت و ده ها زندان مخوف دیگر، چه در سال های دهه ۶٠ و چه هم اکنون، جدا از سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در کلیت جامعه نبوده و نخواهد بود.
به یاد بیاوریم که همین دو ماه پیش با زندانیان قزلحصار چه کردند. در غروب روز سه شنبه ٢۴ اسفند، به هنگامی که در سراسر ایران شعار مرگ بر خامنهای طنینانداز بود، ماموران حکومت اسلامی در زندان قزلحصار جنایت آفریدند.
در حملهی زندانبانان و گارد زندان به زندانیان قزلحصار، متجاوز از صد و پنجاه تن کشته و مجروح شدند. با آشکار شدن عمق ماجرا، اخبار و گزارشات تکمیلی، از کشته شدن ٨٠ زندانی خبر دادند. آدمکشان جنایت کار جمهوری اسلامی با ادعای اینکه این زندانیان “مجرمان خطرناک” بودند، تلاش کردند تا عمق جنایت خود را کم رنگ کنند. گیریم که همه کشته شدگان قزلحصار، زندانیان غیر سیاسی و یا به گفته آدم کشان جمهوری اسلامی “مجرمان خطرناک” بودند. آیا در عمل چیزی تغییر می کند؟ مسلما نه. نفس جنایت، جنایت است. کشتار زندانیان در هر شکل آن محکوم است. چه زندانی سیاسی باشند و چه زندانی غیر سیاسی. آنچه مهم است و می بایست بر روی آن متمرکز شد، نفس اعمال سرکوب و کشتار زندانیان است که همزمان با سرکوب و کشتار توده های مردم ایران مدام تشدید می گردد.
گزارشات منتشر شده در مورد زندان کارون اهواز، نمونه دیگری از شرایط طاقت فرسای حاکم بر زندان های جمهوری اسلامی ایران است.
تابستان در راه است و حاکمان اسلامی، در تدارک تشدید سرکوب علیه زنان کشور هستند. شرایط بر کارگران و زنان جامعه، هر روز تنگتر می شود. تضادهای درونی هیات حاکمه به بالاترین سطح خود رسیده است. بحران اقتصادی بیش از هر زمان دیگر، گلوی رژیم را فشرده است. شرایط جهانی و منطقه ای به شدت علیه هیات حاکمه ایران است. کارگران و توده های زحمتکش زیر فشار گرانی و تبعات ویرانگر حاصل از حذف سوبسیدها له شده اند. دانشجویان، پس از چند ماه سکوت دوباره به صحنه آمده اند. در وضعیت کنونی، جنبش زنان و جنبش کارگری ایران، دو جنبش وسیع سیاسی و طبقاتی موجود هستند که هم اکنون در نبردگاه اصلی مبارزه علیه رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران قرار دارند. اعتراضات کارگری مدام در حال افزایش است. کارگران زیادی هم اکنون در زندان های جمهوری اسلامی زندانی و تحت فشار هستند. لذا، در شرایطی که بحران سیاسی-اقتصادی، تمام تار و پود جمهوری اسلامی را فرا گرفته و هر یک از ارگان های رژیم ساز خود را می زنند، زندانیان دربند، بیش از دیگر گروه های اجتماعی در معرض خطر سرکوب و کشتار حاکمان جمهوری اسلامی قرار دارند.
با توجه به مجموعه واقعیات موجود، به نظر می رسد سران جمهوری اسلامی پیش از آنکه در مقابل عمل انجام شده قرار گیرند، در حال چاره اندیشی شده اند. آنها تجربه کهریزک و هزینه سنگینی را که بابت علنی شدن جنایات صورت گرفته در کهریزک پرداختند، فراموش نکرده اند. جنایتکاران حاکم بر ایران با جمع آوری و انتقال زندانیان زن به سوله ای در قرچک ورامین، زندان های مرکز را محتملا برای رویارویی با جنبش اعتراضی توده های کارگر وزحمتکش مردم ایران تدارک دیده اند.
در چنین شرایطی که رژیم ضد انسانی حاکم بر ایران، فشار و سرکوب بیشتری را روی زندان و زندانیان سازمان دهی کرده است، ضمن دفاع جدی ازحقوق عموم زندانیان، با تمام توان باید برای آزادی کلیّه زندانیان سیاسی تلاش و مبارزه نمود.
نظرات شما