معدنچیان کرمان و سوانح کار در ایران

از یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۸ تا سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۹ روزهای بیشماری سپری نشدند، اما همین ماه ها و روزها که گذشتند می توانستند برای ایجاد حداقل هایی جهت ایمنی بیش تر محل کار، آن هم جایی که خطر نشت گاز متان یا ریزش دیواره ها بیش از هر مکان دیگری ست، کافی باشند. اما روزها و ماه های دیگری خواهند گذشت و باز هم مانند ۳۰ فروردین ۱۳۸۸ از معدن باب نیزو (زرند کرمان) یا گوشه ی دیگری خبر خواهد رسید که ۱۲ کارگر در پی انفجار گاز متان کشته شدند. روزها و ماه های دیگری خواهند گذشت و باز هم مانند ۲۳ آذر ۱۳۸۹ از معدن اشکیلی واقع در هجدک (راور کرمان) یا گوشه ی دیگری خبر خواهد رسید که ۴ کارگر در پی ریزش در ژرفای ۶۰۰ متری زنده به گور شدند. مگر در همان باب نیزو در سال ۱۳۸۴ انفجار دیگری رخ نداد و ۹ کارگر جان نباختند؟ مگر از ابتدای سال جاری تاکنون بیش از ۲۰ کارگر در معادن مختلف زغال سنگ کرمان کشته نشده اند؟ مگر هر بار مسئولان گوناگون سخن از تحقیق و تفحص در مورد حادثه نگفتند؟ مگر هر بار نگفتند که به بازماندگان قربانیان کار خسارت پرداخت خواهد شد؟ نتیجه تحقیق انفجار باب نیزو کجا منتشر شد؟ بین دو انفجار باب نیزو از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ چهار سال سپری شدند تا دبیر اجرائی خانه کارگر استان کرمان لب بگشاید و به ایسنا بگوید:”به بازماندگان کشته شدگان سال ۱۳۸۴ معدن زرند هنوز دیه داده نشده است.” واژه های “حادثه” یا “سانحه” احتمالی و خود به خودی بودن را در معنا می رسانند، اما مرگ کارگران و به ویژه معدنچیان به چنان روزمرگی رسیده است که استفاده از این کلمات را با دشواری روبه رو کرده است. عباس کاربخش، دبیر اجرائی خانه کارگر کرمان می گوید که فقط در ۱۲ معدن فعال کرمان هر ماه یک کارگر کشته می شود و هر روز یک نفر مجروح.

معدن اشکیلی در بخش هجدک از توابع شهرستان راور در استان کرمان قرار دارد. حسین گریکی پور ۲۸ ساله و طیب ولیان و مسلم نجفی و حسین یزدی زاده که هر سه فقط ۲۵ سال سن داشتند، نام چهار معدنچی ست که روز ۲۳ آذر ۱۳۸۹ در پی ریزش این معدن جان خود را از دست دادند. فردی به نام مهندس ترابیان که از سوی بخش فارسی رادیو آلمان کارشناس نظام مهندسی استان کرمان معرفی شد در باره تجهیزات ایمنی این معدن گفت”:این معدن قاب آهن و همه موارد امنیتی مورد نیاز را هم داشته، چون یکی از قدیمی ترین معدن های فعال استان کرمان بوده است. این معدن سال ۱۳۵۳ بهره برداری شده و آغاز به کار کرده بود. یعنی از معدن های تازه اکتشاف هم نبوده است. جزو معادنی بوده که در قدیم روس ها آن را اکتشاف کرده بودند. تجهیزات آن هم مربوط به همان زمان بوده است، اما ظاهراً تجهیزات ایمنی طاقت نیاورده و باعث ریزش معدن و کشته شدن چهار نفر شده است.” بنابراین بر اساس گفته های این به اصطلاح کارشناس، تجهیزات ایمنی معدن اشکیلی نزدیک به چهل سال قدمت دارند! با فرض این که این تجهیزات جزو به روزترین ها در چهل سال پیش بوده اند، می توان نتیجه گرفت که آن ها اکنون در اثر استهلاک و کهنگی دیگر کارآیی نداشته و ندارند. مسئله ی نبودِ ابتدائی ترین تجهیزات و امکانات ایمنی محیط کار به ویژه در معادن کرمان دیگر چنان روشن و مبرهن است که حتا مسئولان رژیم هم نمی توانند منکرش شوند. در همین راستا غلام رضا کرمی که نماینده کرمان در مجلس شورای اسلامی ست به خبرگزاری مهر گفت:”بروز این حادثه نشانگر این است که به بخش ایمنی در معادن به خوبی توجه نمی شود.” وی افزود:”تصور می کنم در معادن حداقل در بخش ایمنی باید آرامش بیش تری برای کارگران ایجاد کرد و با استفاده از ابزار مدرن این وضعیت را بهبود بخشید.” ابزار مدرن؟ ابزار مدرن ایمنی محتاج آن است که کارفرمایان بخشی از سودی را که کارگران می آفرینند صرف آن ها کنند که البته چنین نمی کنند. در این زمینه حتا تارنمای بیمه ایران در مطلبی با عنوان “بررسی سوانح معدنی در کشور” نوشت:”برآورد شده است که در ایران سالانه حدود ۵۰ معدن کار به دلیل وقوع حوادث معدن کاری جان خود را از دست می دهند.” این تارنما کوشید که ماهیت پرخطر کار در معدن را برجسته کند وافزود:”… حادثه و مرگ و میر به جزو جدائی ناپذیر حرفه معدن کاری تبدیل شده است.” با این حال در ادامه مطلب تارنمای بیمه ایران می خوانیم:”شواهد نشان می دهد که در بسیاری از حوادث معدن کاری، این کارفرمایان هستند که با سهل انگاری و حتا بعضاً از روی عمد و به منظور کاهش هزینه های خود تأمین ایمنی نیروهای کار خود را نادیده می گیرند.” به عبارت دیگر سرمایه داران برای افزایش سود خود حاضر نیستند بخشی از آن را هزینه ی ایمنی محیط کار کنند و این چنین در معادن ایران و به ویژه معادن زغال سنگ کرمان کارگران زنده به گور می شوند. بنابراین جای بسی بیشرمی ست هنگامی که مدیر کل کار و امور اجتماعی استان کرمان در پی مرگ ۴ کارگر معدن اشکیلی به خبرگزاری مهر می گوید:”دلیل اصلی بروز سوانح عدم رعایت نکات ایمنی است. کارگران باید در راستای رعایت نکات ایمنی دقت بیش تری انجام دهند.” البته واگذاری معادن به بخش خصوصی مزید بر علت شده است. در این زمینه نیز روزنامه کار و کارگر در مطلبی که روز ۲۷ آذر منتشر کرد چنین نوشت:”گفتنی است معادن زغال سنگ استان کرمان طی دو سال گذشته و پس از واگذاری به بخش خصوصی، بارها شاهد بروز سوانح دلخراش بوده، به طوری که در مهم ترین حادثه سال گذشته و در پی وقوع انفجار در معدن باب نیزو بیش از ۱۲ نفر کشته و ۲۰ نفر مجروح شدند. به گفته کارشناسان، مهم ترین دلیل بروز سوانح در این معادن استفاده نکردن از امکانات به روز دنیا برای استخراج و رعایت نکردن نکات ایمنی است.” این روزنامه در ادامه افزود:”با وجودی که مسئولان وزارت صنایع و معادن بارها مدعی افزایش ایمنی در معادن کشور شده اند، اما بروز سوانحی از این دست نشان می دهد که استانداردهای ایمنی در معادن ایران هنوز فاصله زیادی با استانداردهای جهانی دارد.”

موضوع دیگری که در حادثه ی ریزش معدن اشکیلی در هجدک نظرها را به ویژه با توجه به نجات معدنچیان شیلیایی چند ماه پیش از آن جلب کرد، همانا عدم اختصاص نیروی امداد کافی و به ویژه مجهز بود. مسئولان گوناگون پیش از آن که تمام امکانات را برای نجات احتمالی معدنچیان بسیج نمایند، اعلام کردند که آنان جان باخته اند و کاری نمی توان کرد. مهدی قویدل، دادستان عمومی و انقلاب اسلامی راور به ایرنا گفت:”امکانات و نیروی متخصص مورد نیاز در محل حاضر هستند اما شرایط به گونه ای ست که نمی شود کاری انجام داد.” وی برای توجیه این بی عملی تنها به این بسنده کرد که بگوید:”با توجه به این که به گفته برخی افراد در روزهای گذشته صداهایی از داخل معدن شنیده می شده و اکنون این صداها قطع شده، احتمال جان باختن کارگران گرفتار افزایش یافته است.” غلامرضا کرمی، نماینده کرمان در مجلس شورای اسلامی برای القای این که کاری نمی توان کرد به خبرگزاری مهر گفت:”این واقعه بسیار استثنایی ست زیرا زغال اصولاً به صورت سنگ به همراه مواد دیگر از معدن برداشت می شود اما قسمتی از معدن که ریزش کرده است شامل پودر زغال است که تاکنون چنین موردی سابقه نداشته است.” البته هیچ یک از رسانه های جمهوری اسلامی در پی یافتن این مهم نبودند که بگویند تقریباً در چه لحظه ای معدن ریزش کرده است. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که نخستین ساعات مهم ترین لحظات برای امداد رسانی هستند و احتمال این که کارگران پیش از مدفون شدن، محبوس شده بودند فراوان است. در حوادث ریزش دیوار همچون زلزله، گاهی امدادگران روزها بعد افرادی را از زیر آوار زنده بیرون می کشند، اما در ریزش معدن اشکیلی ترجیح دادند هر چه سریع تر بگویند که کارگران در همان نخستین ساعات مدفون شدند و راهی برای نجات شان نبود.

کارگران و معدنچیان ایران به علت حرص و آز کارفرمایان و سرمایه داران گاهی از داشتن ابتدائی ترین وسایل ایمنی محیط کار محروم اند و محل کار آنان به قتل گاهشان تبدیل شده است. تفاوت زیادی هم بین کارفرمای دولتی یا خصوصی نیست. اما فاجعه بارتر این که حتا امدادرسانی در جمهوری اسلامی بی معنا شده است. در رابطه با امدادرسانی به معدنچیان اشکیلی کرمان، روزنامه خراسان به نقل از دبیر اجرائی خانه کارگر کرمان مطلب مهمی را منتشر نمود. این روزنامه شش روز پس از ریزش معدن اشکیلی به نقل از عباس کاربخش نوشت:”مشاوران اوکراینی معدن، پیشنهادهایی را در ارتباط با عملیات نجات مطرح کرده اند، ولی گفته می شود به دلیل نبود تجهیزات، امکان اجرای آن وجود ندارد.” وی همچنین افزود:”به دلیل خارج نشدن زغال های استخراج شده و انباشت آن ها در داخل معدن احتمال دارد عملیات نجات با وقوع حادثه آتش سوزی یا ریزش دوباره متوقف شود.” این مسئله که رژیم جمهوری اسلامی تجهیزات کافی و به روز را در اختیار امدادرسانان نمی گذارد، جز یک لکه ی ننگ دیگر بر پیشانی اش نیست. اگر اظهارات عباس کاربخش درست باشد دقیقاً به علت عدم امداد رسانی به موقع، احتمالاً کارگران ساعت ها زنده مانده بودند و سپس در پی آتش سوزی و ریزش دوباره جان خود را از دست دادند.

در جمهوری اسلامی هر گونه نهاد و سازمان مستقل از دولت ممنوع است و فعالان و دست اندرکاران آن ها را دستگیر، حبس، شکنجه و حتا اعدام می کنند. به همین جهت آمار و ارقامی که در رابطه با سوانح کار منتشر می شوند همگی دولتی هستند و نمی توان به آن ها کاملاً اعتماد کرد، اما همین آمار و ارقام نشان می دهند که سوانح کاری در ایران هر سال پرشمارتر می گردند در حالی که ابزار کار و وسایل ایمنی امروزی با ابزار و وسایل چند دهه پیش تفاوت های فراوانی کرده اند و قاعدتاً می بایستی مرگ و میر در حین کار کم تر از گذشته باشد.

بر اساس آمار سازمان پزشکی قانونی ایران در سال ۱۳۸۴ تعداد کارگرانی که در پی سوانح کار جان خود را از دست داده اند ۶۹۷ بوده است که این تعداد نسبت به دو سال پیش از آن ۳۴ % افزایش داشته است. محمد اصابتی، مدیر کل بازرسی کار وزارت کار و امور اجتماعی روز ۱۵ تیر ۱۳۸۹ در همایش حفاظت و ایمنی کارگاه های ساختمانی گفت:”در سال گذشته ۱۱۷۰۰ حادثه در حین کار در کشور رخ داده است.” وی افزود:” سی تا سی و پنج درصد حوادثی که در کشور رخ می دهد در بخش ساختمان رخ می دهد که ۱۴ % حوادث منجر به فوت می شود در حالی که میزان کشته در حوادث غیرساختمانی ۹ % است.” آماری که این فرد ارائه می دهد با ارقامی که دیگر مسئولان جمهوری اسلامی ارائه می دهند فاصله فراوانی دارد، چرا که بر اساس گفته های آنان هر سال نزدیک به سی هزار سانحه کاری در ایران رخ می دهند. سازمان تأمین اجتماعی گزارش داد که در سال ۱۳۸۶ تعداد کارگرانی که دچار سانحه کار شدند برابر با ۲۴۰۷۵ نفر بوده است که نسبت به سال پیش از آن ۱۰۰۰ نفر بیش تر بوده است. کارگران ساختمانی، کارگران صنعت نفت، ذوب آهن، کشت و صنعت، تراکتور سازی و ماشین سازی جزو بخش های بسیار “آسیب پذیر” هستند. سوای سوانح کار که منجر به مرگ کارگران می شود، تعداد نامعلومی از کارگران در اثر جراحات وارده در سوانح کاری معلول و از کار افتاده می شوند. کارگرانی که در بخش های شیمیایی کار می کنند در اثر نداشتن وسایل کافی ایمنی دچار بیماری های وحشتناک پوستی، ریوی و قلبی می شوند و در سنین پایین جان خود را در اثر بیماری از دست می دهند.

هر چند جمهوری اسلامی به قانون کار خود در زمینه ی سوانح کاری مباهات می کند و هر چند برخی از مقاوله نامه های سازمان بین المللی کار را امضاء نموده است، اما همگان به خوبی بر این امر واقفند که میان قانون موجود یا مقاوله نامه ی امضاء شده و اجرای آن گاه فاصله بس طولانی ست. اجرای قوانین موجود و دفاع از حقوق کارگران چه در حین کار و چه به ویژه در حین سانحه کاری و پس از آن محتاج ایجاد تشکلات کارگری مستقل است، اما جمهوری اسلامی این تشکلات را نیز برنمی تابد و هر گاه تشکلی مستقل به وجود آمده است، دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی به جان فعالان آن ها افتاده اند و به آزار و اذیتشان پرداخته اند. رضا شهابی عضو سندیکای کارگران شرکت واحد و حومه یکی از این کارگران است که زندانی و شنکجه شد. همو بود که در اردیبهشت ۱۳۸۸ در رابطه با سوانح کاری به بی بی سی گفت:”رانندگان ناوگان اتوبوسرانی از جمله افرادی هستند که با مشکلات بهداشتی و ایمنی مختلفی مواجه اند، از عمده ترین مشکلات آن ها آلودگی تعمیرگاه های اتوبوس، محل نگهداری اتوبوس هاست… دو منطقه ۹ و ۱۰ اتوبوسرانی پیش تر محل دفن زباله های بیمارستانی درتهران بوده است که بسیاری از رانندگان به دلیل رفت و آمد در این محوطه دچار مشکلات پوستی شده اند.” رضا شهابی در پایان افزود:”در شرکت واحد به هیچ عنوان ایمنی و بهداشت کار رعایت نمی شود.”

چهار کارگر معدنچی کرمان قربانی طمع سوداندوزی بیش از حد سرمایه داران شدند، جمهوری اسلامی که خود کارفرمای بزرگی ست با خصوصی کردن معادن دست صاحبان آن را برای کشتار کارگران در حین کار بازتر کرده است. معدنچیان کرمان مانند دیگر کارگران ایران چاره ای به جز تشکل و مبارزه با وضعیت موجود ندارند. مبارزه و تشکل و اتحاد کارگران برای دفاع از حقوق خود تنها راه و چاره ی آنان است.

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.