درحالیکه بحران ناشی از اشغال بخشی از عراق توسط گروه اسلامگرای داعش و جنگ داخلی چندین ساله، هنوز کاملاً به فرجام نرسیده که بحران دیگری در این کشور پدیدار شده است. سران اقلیم کردستان اعلام کردهاند که بهقصد استقلال و تشکیل یک کشور و دولت مستقل کرد، روز سوم مهرماه، رفراندوم استقلال را برگزار میکنند.
بهرغم مخالفتهای منطقهای و بینالمللی بر سر برگزاری این رفراندوم و اختلافات درونی هیئت حاکمه اقلیم، مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان اعلام نموده که این رفراندوم را برگزار خواهد کرد. وی برای تقویت مواضع خود، روز ۲۴ شهریورماه، پارلمانی را که حدود دو سال تعطیل کرده بود، با کمک اتحادیه میهنی کردستان و حزب اسلامگرای اتحاد اسلامی، بدون حضور حزب تغییر و برخی گروههای کوچکتر، فراخواند. این اجلاس پارلمان اقلیم، با ۶۵ رأی موافق، برگزاری رفراندوم استقلال را تائید کرد. تعداد نمایندگان پارلمان اقلیم ۱۱۱ نفر است.
با این اوصاف چنین به نظر میرسد، این رفراندوم برگزار خواهد شد و رأی به استقلال داده خواهد شد. در آن صورت، چندین مسئله مطرح میشود که در اینجا باید موردبررسی قرار گیرند. نخست آنکه، مستثنا از تمام اختلافات و مخالفتها، آیا مردم کردستان عراق از حق جدایی و تشکیل یک کشور مستقل برخوردارند یا نه؟ دوم، آیا برخورداری از حق به معنای تحقق آن در سیاست عملی نیز هست ؟ یعنی با فرض اینکه کردهای عراق از حق جدایی برخوردار باشند، آیا در اوضاع کنونی منطقه خاورمیانه و جهان، امکان تشکیل کشور مستقل کردستان وجود دارد یا نه؟سوم، آیا جدائی و استقلال به نفع کارگران و تودههای زحمتکش کرد هست ؟ چهارم، هدف واقعی بورژوازی کرد از رفراندوم استقلال چیست؟ و سرانجام اینکه چه عواقب و نتایجی در پی خواهد داشت؟
واقعیتی است روشن که پس از اشغال نظامی عراق توسط دولت آمریکا و تحولاتی که در پی آن به نفع کردهای عراق صورت گرفت، مردم کردستان عراق، دیگر با ستم ملی مواجه نیستند، بلکه آنچه وجود دارد، ستم طبقاتی بر کارگران است.
بورژوازی کرد که اکنون زمام امور اقلیم کردستان را در دست دارد، متجاوز از یک دهه است که مشترکاً با بورژوازی عرب بر عراق و مردم این کشور حکومت میکنند. کردهای عراق نهفقط در منطقهای که اقلیم کردستان نام دارد، امور اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی خود را در دست دارند، بلکه در تمام ارگانها و نهادهای سیاسی، نظامی و حقوقی دولت مرکزی حضور دارند و سهیماند و از سهم ۱۷ درصدی بودجه دولت مرکزی نیز برخوردار میباشند. بنابراین از هر جنبه که به مسئله نگاه کنیم، کردهای عراق دیگر با ستم ملی مواجه نیستند، بنابراین از این زاویه، مسئله جدائی و استقلال قابل توضیح نیست.
اما به همان دلیل که با ستم ملی مواجه نیستند، با برخورداری از برابری حقوق وارد قرارداد اتحاد با واحد کشوری دیگر و ایجاد یک سیستم فدرال در عراق شدند. چون زمانی که از یک سیستم فدرال صحبت میکنیم، معنایش این است که واحدهای متساویالحقوق یک کشور معین با برخورداری از برابری حقوقی، وارد یک قرارداد شدهاند. از همینجاست که به لحاظ حقوقی از این حق نیز برخوردار میشوند که قرارداد را فسخ کنند. بنابراین دقیقاً از این زاویه است و نه ستم ملی که میتوان گفت کردهای عراق از حق فسخ قرارداد و اعلام جدائی و استقلال برخوردارند. البته این حق برای طرف دیگر نیز وجود دارد. ترس کردهای عراق هم از این بابت کم نیست. آنها میدانند که حق برابر به معنای قدرت و زور برابر در مسائل سیاسی نیست و بورژوازی عرب عراق که قدرت بیشتری دارد، ممکن است هنگامیکه شرایط ایجاب کند، حقوق و امتیازاتی را که اکنون کردها از آن برخوردارند، باز پس گیرد. اما عجالتاً به این نکته بسنده میکنیم که کردستان عراق بهعنوان یک عضو دولت فدرال از حق فسخ قرارداد عضویت در سیستم فدرال برخوردار است و میتواند هر تصمیمی حتی استقلال را بگیرد.
اما پیش از آنکه کاربرد این حق را در سیاست عملی مورد بررسی قرار دهیم، ببینیم که نقش تودههای کارگر و زحمتکش و منافع آنها در این میان چیست و جدائی و استقلال چه تأثیری بر کل طبقه کارگرعراق و بهطور خاص کارگران کرد خواهد داشت. واقعیتی است روشن که کارگر در هر کشور سرمایهداری از هر نژاد، ملیت و مذهبی که باشد، مزدبگیری است که نیروی کار خود را به سرمایهدار میفروشد، استثمار میشود و برای سرمایهدار سود میآفریند. در عراق هم هیچ تفاوتی نمیکند که این بورژوازی عرب باشد یا کرد، یا هر دو مشترکاً کارگران کشور عراق را استثمار کنند. چنانکه تاکنون کردهاند. این طبقه حاکم در کلیتش، یک طبقه مرتجع و دشمن طبقه کارگر است. بورژوازی در تمام کشورهای جهان برای تحقق منافع و اهداف خود که حتی میتواند نتایج فاجعهباری برای طبقه کارگر در پی داشته باشد و به جنگ و کشتارهای وسیع منجر شود، به حربه ناسیونالیسم متوسل میشود تا در صفوف کارگران نفاق و دشمنی ایجاد کند. در عراق هم وضع بر همین منوال است. بورژوازی عرب ، مبلغ ناسیونالیسم عربی است و بورژوازی کرد هم چنانچه میدانیم، وسیعاً به ناسیونالیسم کردی دامن زده است. کارگران عراق، کرد، عرب، ترکمن و غیره باید از موضع منافع طبقاتی خود با مسئله برخورد کنند. جدایی و تجزیه کشورها به واحدهای کوچک، همواره به زیان طبقه کارگر بوده است. قدرت این طبقه را تضعیف میکند و به بورژوازی امکان بیشتری برای سرکوب و تشدید استثمار میدهد. دعوای بورژوازی کرد و عرب بر سر منافع کارگران و زحمتکشان نیست، بلکه بر سر منافع و اهداف اقتصادی و سیاسی خودشان است. این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که در تمامدورانی که اقلیم شکلگرفته و ستم ملی برافتاده است، چیزی جز استثمار و فقر عاید کارگران کردستان عراق نشده است، دقیقاً عین واقعیتی که کارگران عرب با آن روبهرو بودهاند. این در حالی است که بورژوازی در این سالها میلیاردها دلار از طریق استثمار مستقیم کارگران به جیب زده است. دزدی و فساد گسترده هم که جای خود دارد. تازه این مسئله هنوز بهجای خود باقی است که چنانچه بورژوازی کرد و عرب عراق نتوانند به سازش و توافق با یکدیگر برسند، تمام فشار بار عواقب سیاستهای فاجعهبار بورژوازی بر دوش طبقه کارگر خواهد بود. لذا این جدائی و استقلال به نفع کارگران کردستان عراق نیست. منافع کارگران کرد، اتحاد تمام کارگران سراسر عراق برای سرنگونی طبقه سرمایهدار حاکم بر عراق است.
گفتیم که مردم کردستان عراق به لحاظ حقوقی از حق جدائی و استقلال برخوردارند. اما برخورداری از یک حق به این معنا نیست که همواره امکان اجرای عملی آن در سیاست نیز وجود دارد.
واقعیت این است که بورژوازی حاکم بر کردستان عراق در شرایطی مسئله رفراندوم استقلال کردستان را به میان کشیده که اوضاع سیاسی از جمیع جهات امکان تحقق آن را نمیدهد. این استقلال، صرفاً با مخالفت شدید دولت مرکزی روبهرو نیست که با بهرهگیری از اوضاعی که آن را به نفع خود میبیند، حتی میتواند جنگ علیه اقلیم را آغاز کند، بلکه کردستان عراق محصور در میان کشورهایی است که با استقلال کردستان عراق مخالفت جدی دارند. چراکه دولتهای ارتجاعی این کشورها، بیم دارند با بحران و شورشهای استقلالطلبی کردهای ساکن این کشورها روبهرو شوند. ازاینرو خود را حتی در سرکوب استقلالطلبی کردهای عراق سهیم میدانند و قطعاً اگر جنگی رخ دهد، مستقیم و غیرمستقیم به نفع دولت مرکزی عراق مشارکت خواهند داشت. اما مشکل استقلال کردستان عراق، از این هم فراتر است. تمام کشورهای عرب منطقه با این استقلال مخالفاند. اتحادیه عرب رسماً در این مورد اعلام موضع کرده و دبیر کل سازمان ملل با آن مخالفت کرده است. قدرتهای بزرگ جهان نیز نهتنها هیچیک از استقلال حمایت نکردهاند، بلکه دولت آمریکا که نزدیکترین متحد کردهای عراق محسوب میشود، رسماً برگزاری رفراندوم استقلال را محکوم کرده است و با گسیل یک هیئت بلندپایه سیاسی به کردستان تهدید کرده است که اگر این رفراندوم بهویژه در مناطق مورد نزاع، برگزار شود، در جریان درگیری نظامی احتمالی اقلیم و دولت مرکزی، از اقلیم حمایت نخواهد کرد.
چرا دولت آمریکا نمیتواند از اقلیم که متحد قابلاعتمادی برای امپریالیسم آمریکاست، حمایت کند؟
برخی از مقامات اقلیم میگویند که آمریکا به خاطر نفت عراق است که با رفراندوم استقلال مخالفت میکند. این فقط یک جنبه مسئله است. مخالفت دولت آمریکا، جوانب متعددی دارد که مهمترین آن، پایبندی قدرتهای امپریالیست جهان به جغرافیای سیاسی خاورمیانه میانه است که استعمارگران انگلیسی و فرانسوی پس از جنگ جهانی اول بر اساس قرارداد سایکس- پیکو به آن شکل دادند. از دیدگاه قدرتهای امپریالیست،بهرغم تمام تحولاتی که جهان در طول یک قرن به خود دیده است، این جنبه از قرارداد سایکس- پیکودر معادلات سیاسی جهان، به اعتبار خود باقی است. از همین روست که وقتی دولت آمریکا پیشنهادهای خود را برای حل اختلاف آتی اقلیم با دولت مرکزی مطرح میکند، از کمیته ویژهای متشکل از نمایندگان دولتهای انگلیس و فرانسه تحت نظارت شورای امنیت سازمان ملل سخن میگوید. بنابراین از منظر سیاست بینالمللی و توافقات قدرتهای امپریالیست،عجالتاً تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه در دستور کار نیست و مادام که قدرتهای امپریالیست و بورژوازی فرمانروای جهان هستند، تنها در جریان جنگهای بزرگ جهانی و منطقهای است که میتواند نقشه سیاسی خاورمیانه تغییر کند و کشورها و دولتهای جدیدی شکل بگیرند.
درعینحال این واقعیت هم بهجای خود باقی است که دولتهایی هم که امروز در این منطقه وجود دارند، همه گوشبهفرمان قدرتهای امپریالیست نیستند. دولت آمریکا میداند که اگر از استقلال کردستان حمایت کند، باید آماده یک جنگ بزرگ منطقهای باشد که فعلاً نه قدرت درگیر شدن در آن را دارد و نه منافعش ایجاب میکند. به این دلایل است که حتی دولت آمریکا نیز نتوانست از رفراندوم استقلال کردستان عراق حمایت کند.
تنها کشوری که رسماً از استقلال کردستان حمایت کرده، دولت اسرائیل است که این نیز فاقد اهمیت سیاسی است. دولت اسرائیل هم نه از زاویه دفاع از حقوق و منافع مردم کردستان عراق، بلکه از زاویه منافع خاص خود که تضعیف دولتهای عربی رقیب است، از استقلال کردستان عراق حمایت میکند. رژیمی که حاضر نیست حقوق مردم فلسطین را به رسمیت بشناسد، هرگز نمیتواند مدافع حقوق مردم کرد باشد.
بااینهمه، علیرغم آنچه گفته شد، یعنی مخالفتهای داخلی، منطقهای و جهانی، سران اقلیم مصمم به برگزاری رفراندوماند.
اما رفراندوم هم برگزار شد. بعد چه؟ اگر به فرض، بورژوازی کرد قصد جدی به استقلال داشته باشد و با این فرض محال که درگیری نظامی هم رخ ندهد، کشوری که در محاصره دشمنان است و هیچ مرز زمینی و هوایی حتی با یک کشور دوست ندارد و از دسترسی به آبهای آزاد نیز محروم است، برای ارتباط با دنیای خارج ، چه خواهد کرد و چگونه معیشت مردم را تأمین خواهد کرد؟ نفتی که قابلانتقال و فروش نباشد چه فایدهای دارد؟ کشور و دولتی که بهجز اسرائیل کسی آن را به رسمیت نمیشناسد، حتی از هزاران قرارداد اقتصادی کنونی هم محروم خواهد شد و سرانجام راهی برای آن باقی نمیماند جز آن که از طریق دادن برخی امتیازات به رژیمهای حاکم بر ایران و ترکیه، لااقل وسایل معیشت مردم تحت محاصره را تأمین کند و پس از گذشت مدتی چند تسلیم شود.
آیا بورژوازی کرد از تمام واقعیتهایی که ذکر آن رفت بیخبر است که همچنان بر رفراندوم و استقلال اصرار میورزد؟ قطعاً این واقعیتها را میداند و میبیند. پس اصرار بر برگزاری رفراندوم ازچهروست؟ پاسخ این است که در واقعیت، رفراندوم استقلال، رفراندومی برای استقلال نیست، بلکه تاکتیکی است برای تحکیم موقعیت اقلیم و کسب امتیازات اقتصادی و سیاسی جدید.
در وهله نخست، بورژوازی کرد که نگران آینده اقلیم است، با برگزاری رفراندوم استقلال تلاش خواهد کرد، آن را به یک مسئله بینالمللی تبدیل کند و قدرتهای بزرگ جهان را درگیر آن کند، تا اولاً- پس از پایان جنگ دولت عراق با داعش، تضمینی بینالمللی برای موجودیت سیاسی خود داشته باشد. ثانیاً- از طریق مداخله قدرتهای بزرگ جهان، وارد بندوبست و کسب امتیازات اقتصادی و سیاسی جدید از جناح رقیب طبقه حاکم در دولت عراق گردد. چهار سال پیش دعوای بورژوازی کرد و عرب بر سر سهم از نفت آغاز شد. بورژوازی کرد اکنون سهم بیشتری از درآمد نفت را طلب خواهد کرد. بورژوازی کرد، تلاش خواهد کرد که مناطق مورد نزاع بهویژه کرکوک را به نفع خود حل کند. سرانجام تلاش خواهد کرد، امتیازات سیاسی بیشتری در سطح دولت مرکزی کسب نماید و چنانچه بتواند رابطه فدرالی را به سطح یک رابطه کنفدرال ارتقاء دهد که عجالتاً دوفاکتو در چارچوب عراق، بهنوعی از استقلال کشوری دست یابد.
اینهاست مجموعه اهدافی که بورژوازی کردستان عراق میکوشد از طریق تاکتیک رفراندوم استقلال به آنها دست یابد. روشن است که دستیابی به این اهداف بهسادگی ممکن نیست. برخی مسائل ازجمله مناطق مورد نزاع و طرح کنفدرال میتواند، کار را به درگیری نظامی بکشاند و دور جدیدی از جنگهای داخلی عراق آغاز گردد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۴۹ در فرمت پی دی اف
همه پرسی استقلال کردستان عراق: مردم حق دارند!
ترس و نگرانی جمهوری اسلامی و دولت ترکیه و جریانات ارتجاعی از برگزاری رفرندام استقلال کردستان عراق در این ریشه دارد که با رجوع به همه پرسی پای مردم در این وسط کشیده می شود. نظر و رای مردم بر سرموضوعی که به سرنوشت خود آنها مربوط است. هیچ چیز طبیعی تر و موجه تر ار آن نیست که مردم کردستان عراق خود تصمیم بگیرند که می خواهند جدا شوند و یا در چهارچوب کشوری عراق باقی بمانند. کسی “خلاف و جرمی” مرتکب نشده است. مردم دارند بر حق مسلمی انگشت می گذارند که سالهاست از آنها سلب شده است.
رجوع به مردم بر سر این موضوع و برسمیت شناختن استقلال کردستان عراق در عین حال بهترین راه در شرایط کنونی برای پس زدن ستم و ظلم افسار گسیخته و دیرینه به مردم کردستان و عبور از این مانع است.
وقتی مردم وارد صحنه می شوند و اگر هوشیارانه قدم در این راه بگذارند بسیاری از معادلات عوض خواهد شد. دولتهای دیکتاتور حساب کار خود را خواهند کرد. پیام این رفرندام به مردم منطقه این است که وقت آن فرا رسیده است که هر چه وسیعتر به میدان بیایند و با کنار زدن حکومت های مستبد خود سرنوشت خود را بدست بگیرند. این می تواند به یک موج بیداری دامن برند: قدرت به دست مردم. در خود کردستان عراق نیز احزاب ناسیونالیستی حاکم دیگر نخواهند توانست براحتی از بالای سر مردم و به اسم منفعت مردم کردستان دست به هر اقدامی ضد مردمی بزنند.
مردم وقتی وادر صحنه شوند و اگر هوشیارانه این کار را بکنند دخالتشان در سیاست فقط به روز رفراندوم محدود نخواهد ماند. جنگ اصلی که قبلا هم شروع شده بود گسترش بیشتری می یابد: ما رفاه می خواهیم. ما بهداشت رایگان می خواهیم. ما مسکن مناسب می خواهیم. ما می خواهیم که دزدی و فساد فراگیر از میان برود. ما عدالت اجتماعی و آزادی می خواهیم. ما می خواهیم که به حاکمیت عشیرتی حاکمین کنونی پایان داده شود. ما یک دولت سکولار و غیرقومی می خواهیم. و خلاصه کلام ما رفاه و آسایش و یک جامعه آزاد و برابر را طلب می کنیم.
مردم کردستان عراق برای حاکم شدن واقعی بر سرنوشت خود و تحقق آرزوهای انسانی شان یک راه سخت و دشوار در پیش دارند. اما این کار شدنی است. باید با همه قوا از خواست های انسانی مردم کردستان عراق حمایت کرد و آنها را مورد پشتیبانی قرار داد.
اول اینکه کردها را در معاهده سایکس – پیکو به ناحق بین چندین کشور تقسیم کرده اند و داشتن یک کشور کرد همیشه خواست مردم کرد بوده است ، کافی است به تاریخ مبارزات کردها نگاه بی اندازید. دوم، امروز بهترین شرایط برای ناسیونالیست کرد فراهم شده است که به این خواسته دیرینه پاسخ بدهد. سوم وجود یک کشور مستقل کرد بورژوائی در منطقه خاری در جشم رژیم های بورژوا -مذهبی ایران ، عراق – و ترکیه خواهد بود.
بورژوازی ملی (در اینجابخوانید بورژوازی کرد) در یک مقطعه ای که برای منافع خودش با سرمایداران جهانی به ستیز بر می خیزد مترقی است. سیر پروسه جامعه های فئودالی به سرمایداری را وقتی بررسی میکنید این پروسه را خواهید دید.