اعتراضات اخیر کارگری منجر به واکنش برخی از سازمان های کمونیست و نیز دیگر فعالین جنبش کارگری از جمله سازمان ما شد. سازمان ما با صدور اطلاعیهای به تاریخ ١۴ آبان نوشت: “علی رغم تشدید سیاست اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی علیه کارگران، وعلی رغم سرکوب و بازداشت کارگران آگاه و اعمال شدیدترین فشارهای امنیتی علیه آنها به منظور ارعاب عموم کارگران و واداشتن آنها به سکوت و خاموشی، شواهد موجود حاکی از آنست که اعتصابات و اعتراضات کارگری درحال گسترش است”. اما این گسترش به چه معناست؟ جنبش کارگری در چه شرایطی بسر میبرد و در چه مسیری به روند خود ادامه میدهد؟ نیازهای شرایط کنونی چیست؟ پاسخ به این سوالات و سوالاتی نظیر آن ما را بر آن داشت تا نگاهی فراتر از یک اطلاعیه به این موضوع داشته باشیم تا شاید پاسخی باشد به این سوالات.
برای درک شرایط حاکم بر جنبش کارگری پیش از هر چیز لازم است نگاهی به وضعیت طبقه کارگر و اوضاع سیاسی حاکم داشته باشیم. بی شک، بدون داشتن درک درستی از وضعیت کنونی طبقه کارگر و نیز شرایط سیاسی نمیتوان به برداشت درستی از اعتراضات کارگری و نتایج آن، چشماندازهایاش و نیز در نهایت نقش طبقهی کارگر در تحولات آیندهی سیاسی دست یافت.
واقعیت این است که طبقهی کارگر ایران در شرایط بسیار دردناکی بسر میبرد. فقر و بیکاری از هر سو عرصه را بر کارگران زحمتکش و رنج دیدهی ایران تنگ کرده است. دستمزدهای پایین هرگز جوابگوی حداقل زندگی انسانی کارگران و خانوادههای شان نیست. کارگران در فقر مطلق بسر میبرند. فقر هیولاییست که در خانهی کارگران بیتوته کرده و آن را غمبار نموده است. وضعیت زندگی خانواده های کارگری به لحاظ بهداشت وتغذیه وتأمین ابتدائی ترین نیازهای زندگی و حتا دست یابی به یک لقمه نان خالی نیز بدتر و وخیم تر شده است. لزومی نیست تا بار دیگر تکرار کنیم که هر ساله وضعیت معیشتی طبقهی کارگر به قهقرا رفته و به بیان دقیقتر آن سرمایهداران هر سال تهاجم خود را به ارزش نیروی کار در بازار مبادلهی آن به عنوان یک کالا گسترش میدهند.
بیکاری نیز غول دیگری است که تاثیر منفی عمیقی بر زندگی و نیز بر مبارزات کارگران برجای گذاشته است. براساس آمارهای دولتی بیکاری در سالهای اخیر رشدی سرسامآور یافته و بیم آن میرود که با اجرای طرح حذف یارانهها – که خود تهاجم دیگری به سفرهی کارگران است – افزایش بیکاری سرعتی دوچندان یابد. برپایهی آمارهای مرکز آمار ایران، با وجود هجوم نیروهای کار جدید به بازار کار، بر میزان اشتغال در سطح کشور نه تنها افزوده نشده که ٣٠٠ هزار نفر کاهش نیز یافته است. در این میان بیکاری، نه فقط کارگران ساده که حتا بسیاری از نیروهای کار با سطح تحصیلات دانشگاهی را نیز دربرگرفته است. به گفتهی مجید ابهری مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس اسلامی بیکاری حتا به پزشکان نیز سرایت کرده و هم اکنون ۵٠ هزار پزشک در صف بیکاران قرار دارند. به گفتهی وی بیکاری در میان تحصیلکردگان دانشگاهی به گونهای میباشد که بسیاری از آنها هم اکنون در مشاغلی بسیار پایین تر و یا ناهمخوان با تحصیلات خود فعال میباشند. براساس آمارهای دولتی بیش از ۴ میلیون بیکار در سراسر کشور وجود دارد. یعنی حداقل ۴ میلیون خانواده در ایران فاقد هرگونه درآمدی هستند. خُب این ۴ میلیون نفر چه گونه باید اجاره مسکن خود را بپردازند و چگونه شکمهای خود و یا خانوادههای شان را سیر نمایند؟ بیکاری و ترسِ از دست دادن همان حداقل درآمد برای کارگران خود به یک معضل بزرگ تبدیل گردیده است. معضلی که با همگانی شدن قراردادهای موقت، پیمانی و حتا سفید امضا، تغییر قانون کار در راستای خواست و منافع کارفرمایان و نیز خارج شدن کارگاهها با کمتر از ده کارگر از شمول قانون کار بر دامنه و شدت آن افزوده گردیده است.
اما جدا از شرایط اسفبار اقتصادی طبقهی کارگر، شرایط سیاسی نیز اگر بد تر از شرایط اقتصادی نباشد بهتراز آن نیست. از نظر سیاسی، کارگران ایران از جمله بیحقوقترین کارگران جهان هستند به گونهای که از این جهت حتا از کارگران کشورهای همسایه و فقیری چون پاکستان، هند و بنگلادش نیز بسیار بدتر است. کارگران در این کشورها حداقل اجازه دارند دارای تشکل باشند اما این حق نیز به سادگی از کارگران ایران گرفته شده است. هر گونه تشکل کارگری با سرکوب وحشیانهی حاکمیت روبرو میشود. تنها تشکلی در ایران مجاز است که توسط حاکمیت برپا شده باشد و هر گونه تشکلی که از درون طبقه بیرون آمده باشد، مانند سندیکای شرکت واحد و یا نیشکر هفت تپه، با برخورد قهرآمیز حاکمیت روبرو میگردد.
از سوی دیگر حتا دستمزدهای کارگران نیز ماهها به عقب میافتد و هر گونه اعتراض کارگران به این موضوع و یا موضوعات دیگر با حمایت نیروهای سرکوب از کارفرما – که گاه این کارفرما خود دولت و یا ارگانها منتسب به آن مانند سپاه و یا بیناد مستضعفان و غیره میباشد – به خشونت کشیده میشود. سرکوب کارگران سیمان درود در هفتههای اخیر یکی از این نمونههاست که منجر به دستگیر حدود ٣٠ کارگر شد. قدرت متمرکز نیروهای سرکوب از سویی و متفرق بودن کارگران به دلیل نداشتن تشکل از سوی دیگر از جمله موانع عمده در پیشبرد مبارزات کارگران تاکنون بوده است. اعتراضات کارگران یک کارخانه به دلیل تنها بودن همواره در خطر تهاجم نیروهای سرکوبی میباشد که دارای تمرکز بوده و امکان استفاده از هر گونه ابزاری از ضرب و شتم گرفته تا زندان و یا اخراج از محل کار را دارند.
اما در این جا باید بر این نکته تاکید شود که سرکوب اعتراضات کارگری در واقع به دلیل خواستهای مشخص کارگران هم چون عدم پرداخت دستمزد یا قراردادهای ظالمانهی کاری نیست، علت اصلی ترس حاکمیت از گسترش این اعتراضات است. ترس از نه فقط گسترش مبارزات که تعمیق آن، ترس از آن که کارگران با پیروزی در این مبارزات به سراغ خواستهای مهمتری بروند که به شکل مستقیمتری حاکمیت اسلامی و سیاستهای آن را مورد هدف قرار دهد. از همین روست که حاکمیت همانطور که کارگران نیز به خوبی آن را دریافته و در اظهارنظرهایشان مطرح میکنند، به هر گونه اعتراض کارگران به وضعیت معیشتی خود به چشم مخالفت و مبارزه با حاکمیت جمهوری اسلامی مینگرد.
اما همان طور که در ابتدای مطلب و به نقل از اطلاعیه سازمان گفته شد، به رغم تمامی این معضلات و شرایط اسفناک کنونی، مبارزات کارگران ادامه داشته و هر از چند گاهی اوج میگیرد. در این بین مبارزات کارگران برای کسب خواستهای خود گاه با موفقیت روبرو شده و گاه با شکست. موفقیت و شکست در این مبارزات همواره تابعی از شرایط بوده است. از سویی شرایط محلی و حتا کشوری در آن لحظهی خاص و از سوی دیگر وضعیت مشخص کارگران واحد مزبور از نظر اتحاد و سوابق مبارزاتی، عواملی که نقشی بسیار مهم داشتهاند. به طور مثال کارگران لاستیک البرز به دلیل موقعیت جغرافیایی کارخانه و این که حرکت اعتراضی حتا در برابر کارخانه با آتش زدن لاستیک و غیره میتواند کل آن منطقه را که کارخانجات بسیاری نیز در آن هستند تحت تاثیر قرار دهد و نیز اتحاد و پیگیری کارگران در مبارزاتشان، باعث گردیده است که مقاومت کارگران در برابر تلاش کارفرما و حکومت برای تعطیلی کارخانه تاکنون مثمرثمر باشد. هر چند مشکلات دیگرِ کارگران از جمله نبود و یا کمبود مواد اولیه و عدم پرداخت به موقع دستمزدها هم چنان به قوت خود باقی است. اما هدف اصلی کارفرما و دولت تعطیلی کارخانه بوده است که تاکنون به نتیجه نرسیده است. کارگران نیشکر هفت تپه نیز اگر چه رهبران سندیکایشان با مشکلات بسیاری روبرو گردیدند اما وضعیت کارگران اکنون بهتر از گذشته است و در کنار راه افتادن چرخهی تولید موضوع انحلال کارخانه که پیش از این مطرح بود، اکنون کم رنگ شده است. به رغم دو نمونهای که ذکر شد شاهدیم که در بسیاری از کارخانجات، تلاش کارگران برای جلوگیری از اخراج و یا انحلال کارخانه متاسفانه به نتیجهی مثبتی نیانجامیده است.
اما چرا این اعتراضات اوج میگیرد؟ اعتراضاتی که با توجه به وضعیت اقتصادی و حذف یارانهها گسترش بیشتر آن از لحاظ کمی حتمی به نظر میآید. موضوع این است که این اعتراضات نتیجهی مستقیم همان شرایطی است که پیشتر گفته شد. فقر گسترده و نداشتن کمترین امکانات، کارگران را مجبور میکند تا به صحنه آمده و برای مقابله با تهاجم کارفرمایان دست به مقاومت و اعتراض زنند. کارگرانی که در جریان روزمرهی زندگی خود، و در محدودهی همان آگاهی، اعتراض به وضعیت کنونی را حق خودمی دانند. در این میان آن چه که اهمیت بسیاری دارد، تجاربی است که کارگران در جریان مبارزه بدست میآورند. کارگران در جریان این مبارزه در مییابند که چرا باید متحد باشند و چرا اتحاد با کارگران سایر واحدها از اهمیت برخوردار است. کارگران در مییابند که راز حمایت دولت از کارفرما و سرکوبشان در چیست. و در این جاست که وظیفهی کارگران پیشرو و عناصر کمونیست بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. آنها هستند که با شرکت در مبارزات کارگری و یا حمایت از آنها و تبلیغ سوسیالیستی، به کارگران که در اثر مبارزات خود و در جریان زندگی به آگاهی مشخصی دستیافتهاند کمک میکنند تا با تکیه بر تجارب خود به این موضوع پی ببرند که علت اصلی بدبختیهای شان حاکمیت مناسبات کنونی- یعنی مناسبات سرمایهداری – است و سرنگونی دولتی که با انواع دوز و کلک و سرکوب و جنایت سعی در تثیبت شرایط کنونی را دارد گامی ضروری در این مبارزات است. راه حل قطعیِ رهائیِ کارگران سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر و ادامه مبارزه تا نابودی نظام سرمایه داریست.
نظرات شما