جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است، نجات مردم در سرنگونی این نظام است

سال ۹۶ نیز برای توده های مردم ایران به روال هر ساله با پندها، وعده ها و موعظه های تکراری رهبر جمهوری اسلامی آغاز شد. علی خامنه ای، در پیام نوروزی اش و یک روز بعد به صورت مشروح تر در سخنرانی مشهد به تبیین دیدگاه خود در مورد موقعیت جمهوری اسلامی، وضعیت معیشتی مردم و عملکرد کابینه روحانی پرداخت. او در پیام نوروزی خود به همگان یادآور شد: “من از وضع مردم مطلع هستم، بنابراین تلخیِ کام مردم به ویژه طبقه ضعیف را از مشکلات اقتصادی همچون گرانی، بیکاری، تبعیض ها، نابرابری ها و آسیب های اجتماعی با همه وجود حس می کنم.” خامنه ای سپس در واکنش به عملکرد کابینه روحانی در پاسخگویی به معضلات و مشکلات مردم گفت: “کارهای خوبی هم خوشبختانه انجام گرفت که گزارش آن را به ما دادند، لکن آنچه انجام گرفته است، با آنچه مورد انتظار مردم و مورد انتظار ما [من] است، فاصله زیادی دارد”. تاکید از ماست
سخنرانی خامنه ای در مشهد نیز با کمی تعدیل در بیان موضوعات مربوط به وظایف دولت که با نامه قدردانی روحانی مواجه شد، در مجموع مشروح همان مواضع مندرج در پیام نوروزی اش بود. او در روضه خوانی مفصل خود در مشهد با اشاره به “وجود برخی ضعف ها” گفت: “دشمن در تبلیغات وسیع خود به دنبال نسبت دادن کمبود های معیشتی و اقتصادی به نظام جمهوری اسلامی است تا اینگونه وانمود کند که نظام اسلامی قادر به حل مشکلات و گره گشایی از زندگی مردم نیست”. خامنه ای پس از بیان این مقدمات برای فرار از واقعیت شکست و ناکارآمدی جمهوری اسلامی در پاسخگویی به مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توده های مردم ایران و فقر و فلاکتی که طی ۳۸ سال از قَبَل این نظام به آنان تحمیل شده است، همه حرف خود را در یک جمله خلاصه کرد و گفت:”بن بست در کشور معنا ندارد، اگر مدیریت در بخش های مختلف متدین، انقلابی و کارآمد باشد، همه مشکلات حل خواهد شد”. تاکید از ماست
برای جلوگیری از طولانی شدن این نوشتار، ما از بقیه موضوعاتی که خامنه ای در پیام نوروزی و سخنرانی اش افاضه کرد، می گذریم، تا با متمرکز شدن روی همین دو مورد از سخنان او ببینیم آیا آنگونه که او ادعا کرده است، “اگر مدیریت در بخش های مختلف متدین، انقلابی و کارآمد باشد، همه مشکلات حل خواهد شد”، و یا اینکه کار جمهوری اسلامی از این وراجی های مکرر خامنه ای گذشته و این نظام سال هاست که با بن بست و ناکارآمدی در همه عرصه ها مواجه شده است.
خامنه ای با بیان اینکه “کارهای خوبی هم خوشبختانه انجام گرفت، لکن آنچه انجام گرفته است، با آنچه مورد انتظار مردم و مورد انتظار ما [من] است، فاصله زیادی دارد”، به کلی پای خود را از همه نابسامانی های کشور کنار کشید. او با بیان این جملات، طوری وانمود می کند که انگار خود او از کره مریخ آمده و کمترین نقشی در نهادینه شدن این همه بی عدالتی، تبعیض، بی خانمانی و گسترش روزافزون فقر و تهی دستی مردم ایران نداشته است. او برای تبرئه خود از این همه تباهی و ویرانی که بر جامعه حاکم است، از این همه فقر و فلاکت غیر قابل تصوری که طی ۳۸ سال بر گرده کارگران و توده های میلیونی مردم ایران آوار شده است، صرفا به دیگران نهیب می زند و اشک تمساح می ریزد. او با زدن نعل وارونه طوری سخن می گوید، انگار نه انگار که قسمت اعظم نهادها و مسئولیت های کلیدی جمهوری اسلامی مستقیما با انتصاب و مدیریت شخص رهبری انجام وظیفه می کنند. نهادها و ارگان هایی که علاوه بر قدرت سیاسی و نظامی مدیریت بزرگترین مراکز اقتصادی و تولیدی ایران را نیز در سیطره خود دارند. از مجموعه نهادهای کلیدی و انتصابی زیر نظر خامنه ای که بگذریم، آن دسته از ارگان ها که به ظاهر انتخابی هستند، در عمل مدیریت آن ها هم به صورت غیر مستقیم توسط شورای نگهبان که منصوب خود رهبری هستند، گزینش و به کار گرفته می شوند. خامنه ای اما، با وجود همه این واقعیات، بازهم دنبال راه فرار می گردد. اکنون که بن بست جمهوری اسلامی بر همگان روشن شده است، او با دغلکاری و وقاحت تمام که فقط برازنده دیکتاتوری فاسد از جنس خود او است، خود را بکلی از دایره شخص اول تصمیم گیری های کلان سیاسی و اقتصادی نظام خارج می کند تا بتواند همه ناکامی ها و شکست های جمهوری اسلامی را در حد “بی کفایتی مدیران” نسبت دهد. چرا که به زعم او، اگر “مدیریت در بخش های مختلف متدین، انقلابی و کارآمد” بود با چنین وضعیتی در جامعه مواجه نبودیم.
در سخنرانی مشهد اما، خامنه ای از این هم فراتر رفت. اینبار او همه ظرفیت دغلکاری خود را به کار گرفت تا علاوه بر کتمان نقش خود در ویرانی جامعه، نظام جمهوری اسلامی را نیز تبرئه نماید.
خامنه ای با بیان اینکه “دشمن در تبلیغات وسیع خود اینگونه وانمود می کند که نظام اسلامی قادر به حل مشکلات و گره گشایی از زندگی مردم نیست”، ابتدا با سنگر گرفتن پشت دشمن فرضی همه ویرانی های کشور را در حد تبلیغات وسیع دشمنان جمهوری اسلامی دانست و سپس با تاکید بر اینکه “کشور بن بست ندارد و راه حل مشکلات مردم مدیریت انقلابی و کارآمد است”، تمام نابسامانی های موجود و فقر و فلاکتی را که توده ها طی ۳۸ سال متحمل شده اند، نه ناشی از ماهیت و ناکارآمدی جمهوری اسلامی، بلکه صرفا در حد “بی کفایتی مدیران در بخش های مختلف” نظام خلاصه کرد.

حال ببینیم ادعاهای خامنه ای تا چه حد با واقعیت های جامعه ما خوانایی دارد؟، آیا انبوه معضلاتی که مردم هم اینک با آن دست به گریبانند، ناشی از “تبلیغات وسیع” دشمنان است یا حاصل عمکرد ۳۸ سال حاکمیت ویرانگر جمهوری اسلامی؟ آیا این همه فقر و فلاکت، ویرانی و بی خانمانی، بی عدالتی و تبعیض و این همه سرکوب و بی حقوقی کارگران صرفا ناشی از مدیریت غیر متدین در بخش های مختلف نظام بوده است؟ یا اینکه جمهوری اسلامی و بالاتر از آن خود اسلام از اساس در پاسخ دادن به نیازهای معیشتی، رفاهی و حقوق دمکراتیک مردم ناتوان و ابتر است؟
برای هر فردی که در جامعه ایران زندگی کرده و می کند، مثل روز روشن است که طی ۳۸ سال حاکمیت جمهوری اسلامی کمترین رفاه و آسایشی برای توده مردم ایران رقم نخورده است. طی تمام این سال ها، برای توده کارگران و زحمتکشان در همواره بر همین پاشنه چرخیده و زندگی معیشتی “طبقه ضعیف” کشور سال از پی سال وخیم و وخیمتر شده است.
برای درک این مسئله لازم نیست زمین و زمان را به هم بافت. مروری سطحی و بسیار کوتاه در اندازه حوصله این نوشتار به روشنی آفتاب نشان می دهد که نظام جمهوری اسلامی به همان اندازه که برای خامنه ای، مجموعه نهادهای حکومتی و مشتی سرمایه دار مفتخور منبع عظیم دزدی، اختلاس و کسب ثروت های بی حد و حساب بوده است، برای توده های مردم ایران اما، بجز تورم و گرانی، بی خانمانی و زاغه نشینی، اعتیاد و فحشا، بیکاری و فقر، کودکان کار و خیابانی، زن آزاری و تبعیض جنسیتی و در یک کلام سرکوب، کشتار و ویرانی و تباهی هیچ ثمره دیگری نداشته است.
این را تاریخ ۳۸ ساله حاکمیت جمهوری اسلامی به ما می گوید. این را خمینی از همان ابتدا با گفتن اینکه “ما برای شکم انقلاب نکردیم” و “اقتصاد مال خر است” آشکارا به جامعه و توده های مردم ایران اعلام کرد تا انتظار هرگونه زندگی بهتر و انسانی در جمهوری اسلامی را از ذهن خود دور سازند.
هنوز یک ماه از حاکمیت جمهوری اسلامی نگذشته بود که بنا به سرشت و ماهیت این نظام، سرکوب زنان با شعار “یا روسری یا تو سری” آغاز شد. سپس با سازماندهی نیروهای زنجیر به دست و قمه کش، حمله به اجتماعات دمکراتیک و سیاسی شروع شد. کوتاه مدتی بعد، شوراهای کارگری –این بازوان دفاعی و حمایتی طبقه کارگر- به شدت مورد تهاجم قرار گرفت و یکی پس از دیگری سرکوب و منحل شدند. ماهیت پان اسلامیستی، خصلت شیعه گری و سیاست صدور انقلاب اسلامی از طرف خمینی و کل هیئت حاکمه، یک جنگ ویرانگر ۸ ساله را بر سر مردم ایران آوار کرد. جنگی ارتجاعی و توسعه طلبانه که خروجی آن چیزی نبود بجز صدها هزار کشته و زخمی، به تاراج رفتن تمام سرمایه های مملکت، ویرانی شهرها و زیرساخت های صنعتی و تولیدی کشور.
ویرانی هایی که با گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ، هنوز هم آثار آن چهره برخی از شهرهای جنوبی کشور را می خراشد و آزار می دهد. جنگی که بزرگترین خسران خروجی آن، قتل عام بیش از ۵ هزار زندانی سیاسی دربند در تابستان ۶۷ بود. این دوران به زعم خامنه ای، حتما یکی از همان دوران های درخشان “مدیریت متدین، انقلابی و کارآمد” جمهوری اسلامی است. چرا که در این دوران خمینی رهبر بود، خامنه ای رئیس جمهور، رفسنجانی رئیس مجلس، موسوی اردبیلی قاضی القضات و میر حسین موسوی نخست وزیر بودند. دورانی که تمام پایه های ویرانی، تباهی و بدبختی جامعه و فقر توده های مردم ایران در همین دوران رقم خورد. دورانی که نیروهای چپ، کمونیست، مترقی و آزادی خواه جامعه یکسره سرکوب، کشتار و به خاک و خون کشیده شدند، دورانی که جامعه و توده های مردم ایران یکسره تاراج و چپاول شدند.
پس از دوران خمینی، مردم ایران تاکنون با ۴ دوره دیگر مواجه بوده اند. دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و هم اینک نیز دوران ریاست جمهوری حسن روحانی. ۴ دوره ای که خامنه ای در قالب دیکتاتوری مطلق العنان، نقش رهبری نظام و جامعه را به عهده داشته است.
هاشمی رفسنجانی اگرچه دراین اواخر مورد غضب و لعن و نفرین خامنه ای و طرفداران اوبود، دست کم در همان دوران ۸ ساله ریاست جمهوری اش، نه تنها مورد انتقاد خامنه ای نبود، بلکه چهره انقلابی و مورد وثوق جمهوری اسلامی نیز بود. کسی که از طرف کلیت نظام به لقب سردار سازندگی مفتخر شد. سرداری که در دوره ریاست جمهوری اش بارها و بارها تحت حمایت برگزارکنندگان نماز جمعه تهران از جمله خود احمد جنتی با شعار “دشمن هاشمی دشمن پیغمبر است” مورد استقبال قرار گرفت. سرداری که حتا خامنه ای در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۸۸ هم از او به عنوان یک چهره موثر و انقلابی یاد کرد(۱).
این دوران اما، برای کارگران و توده های زحمتکش ایران، دوران اعمال سیاست تعدیل اقتصادی و رفتن نظام به زیر سلطه نئولیبرالیسم اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بود. دورانی که پیشبرد سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی با حمایت خامنه ای و کل طبقه حاکم تا به امروز هم تداوم داشته است. دورانی که خروجی آن برای شعرا و نویسندگان پروژه قتل های زنجیری را رقم زد و برای کارگران و به زعم خامنه ای “طبقه ضعیف” کشور، تورم ۴۰ درصدی، شروع خصوصی سازی های مراکز تولیدی، اخراج و بیکاری سیستماتیک نیروی کار و افزایش زاغه نشینی در حاشیه کلان شهرهای ایران را به همراه داشت. دورانی که دزدی ها و اختلاس های کلان چند صد میلیون تومانی شروع شد. اختلاس هایی که اکنون در حد چند هزار میلیارد تومانی تارو پود نظام را فرا گرفته است.
دوران ریاست جمهوری خاتمی، برای خامنه ای و جمهوری اسلامی دوران سر بازکردن اختلاف ها و تشدید شکاف در درون هیئت حاکمه ایران بود. دورانی که به زعم خامنه ای مدیریت بخش هایی از جامعه از دست نیروهای “متدین، انقلابی و کارآمد” خارج شد و به دست نیروهای “غیر متدین و ناکارآمد” افتاد. در این دوره، اگرچه اعتراضات جنبش های اجتماعی با بهره گیری از شکاف ایجاد شده در درون هیئت حاکمه تا حدودی شتاب بیشتری گرفت اما، خروجی این دوران هم برای کارگران و توده های زحمتکش ایران به لحاظ اقتصادی و معیشتی تداوم همان فقر و فلاکت و بی حقوقی “طبقه ضعیف” بود. حقوق ها متناسب با رشد تورم و شرایط یک زندگی متناسب با شان انسانی افزایش نیافت و بخش های وسیعتری از کارگران و توده های زحمتکش به زیر خط فقر پرتاب شدند. قیام دانشجویی تیر ماه ۷۸ به خاک و خود کشیده شد، خوابگاه دانشجویی دانشگاه تهران با تهاجم نیروهای امنیتی ویران شد، دانشجویان از طبقات سوم و چهارم خوابگاه به زیر پرتاپ شدند، تعدادی کشته و بعضی هم مفقود گشتند. سعید زینالی از جمله مفقود شدگانی است که تا به امروز هم هیچ نشانی از او بدست نیامده است.
در همین دوران بود که کارگاه های تولیدی زیر ۱۰ نفره از شمول قانون کار خارج شدند. پای کودکان کار به صورت قانونی به این گونه کارگاه های تولیدی و خدماتی کشیده شد. کودکان کار به خیابان ها سرازیر شدند و صدها هزار زن و مرد و کودک کار بدون برخورداری از کمترین حمایت قانونی، بدون برخورداری از حق بیمه و تامین اجتماعی در معرض استثمار شدید و خطرات ناشی از سوانح کاری در اینگونه مراکز تولیدی قرار گرفتند.
دوران ۸ ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد اما، برای مردم ایران سرنوشت رقت بارتری را رقم زد. دورانی که سفره کارگران و توده های زحمتکش سال از پی سال تهی تر شد. تورم لجام گسیخته عرصه را بر توده ها تنگ کرد. نقدینگی به طور سرسام آوری افزایش یافت. فقر در جامعه چهره عمومی به خود گرفت. قامت کارگران و توده های زحمتکش جامعه زیر بار گرانی روزافزون خمیده شد. شکاف طبقاتی به بالاترین حد خود در ۱۰۰ سال اخیر رسید. ده ها میلیون نفر از کارگران و توده های زحمتکش به زیر خط فقر پرتاب شدند. بیکاری در جامعه شکل عریان تری به خود گرفت. چهره کلان شهرهای ایران با رشد حاشیه نشینی مزین و خیابان های شهرهای بزرگ با تردد کودکان کار و خیابانی آراسته شد. زباله گردی وسیله ای رایج برای امرار معاش بخشی از توده های فقیر جامعه شد. کارتون خوابی، اعتیاد و فحشا رونق بیشتری گرفت.
این همه تباهی، این همه ویرانی و این همه فقر و فلاکت اما، در دوره ای بر جامعه حاکم شد که به زعم خامنه ای متدین ترین، انقلابی ترین و کارآمدترین فرد نظام مدیریت اجرایی کشور را به دست گرفت. کسی که خامنه ای از او به عنوان کاندیدای اصلح خود در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نام برد(۲). دورانی که درآمد حاصل از نفت به حدود ۷۰۰ میلیارد دلار رسید، رقمی بالاتر از کل درآمد حاصل از نفت از شروع استخراج آن در ایران تا سال ۱۳۸۴. اما به رغم چنین درآمدی، سفره کارگران و توده های مردم ایران تهی و تهی تر شد. در دوران ۸ ساله همین رئیس جمهور برگزیده، نور چشمی و منصوب خامنه ای بود که ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد حاصل از نفت که در واقع حاصل تلاش و دسترنج کارگران ایران بود، به چپاول و یغما رفت، دزدی و اختلاس های مسئولان بانکی و دولتی از مرز چند هزار میلیارد تومان فراتر رفت. گنداب اختلاس و دزدی در نهادهای جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری از پرده بیرون افتاد. فساد تمام تار و پود نظام را فرا گرفت و بحران هسته ای به اوج خود رسید.
در چنین وضعیتی که کشتی نظام جمهوری اسلامی در بحران هسته ای به گل نشسته بود و توده ها در چنبره گرانی و بیکاری گرفتار بودند، حسن روحانی برمسند ریاست جمهوری نشست. رئیس جمهوری که رسالت او حل بحران هسته ای نظام بود. بحرانی که حل آن در بالاترین سطوح قدرت تصمیم گیری شده بود. حسن روحانی با حمایت خامنه ای در سازشی آشکار با قدرت های جهانی زیر پوشش “نرمش قهرمانانه” توافق برجام را به نام خود سکه زد. با توافق برجام کشتی به گِل نشسته جمهوری اسلامی اگرچه مجددا بر امواج دلارهای حاصل از فروش نفت حرکت خزنده خود را آغاز کرد، اگرچه سهم بزرگی از دلارهای آزاد شده مجدد نصیب نهادهای امنیتی و سیستم بورکراتیک جمهوری اسلامی شد، در این میان اما، کمترین تغییری در وضعیت معیشتی توده های مردم ایران رخ نداد. با گذشت ۴ سال به رغم ادعاهای کذایی هر ساله روحانی و کابینه اش در مورد کاهش نرخ تورم و افزایش درآمد سرانه ملی، وضعیت رکود- تورمی همچنان بر اقتصاد بیمار نظام سرمایه داری ایران حاکم است، چرخه بسیاری از مراکز تولیدی متوقف و یا به صورت نصف و نیمه به کار خود ادامه می دهند، نقدینگی از حدود۴۶۰ هزار میلیارد تومان در سال پایانی دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد(سال٩١) به ۱ هزار تریلیون و ۱٢٢ هزارو ٣۵۶ میلیارد تومان در پایان شهریور سال ۹۵ رسیده است، بیکاری و حاشیه نشینی بیداد می کند، بگیر و ببند در جامعه افزایش یافته و سرکوب کارگران هم به درجاتی نسبت به گذشته تشدید شده است. کار به جایی رسیده است که حتا خامنه ای هم با اعتراف به “تلخیِ کام مردم از مشکلات اقتصادی همچون گرانی، بیکاری، تبعیض ها، نابرابری ها و آسیب های اجتماعی” برای “طبقه ضعیف” و سرکوب شده ایران، اشک تمساح می ریزد.
آنچه گفته شد، تنها برگی از کارنامه ویرانی و تبهکاری های نظام جمهوری اسلامی است که طی ۳۸ سال بر توده های مردم ایران آوار شده است. با چنین اوصافی از کارنامه جمهوری اسلامی، تکرار اینکه اِشکال کار نظام صرفا در فقدان”مدیریت متدین، انقلابی و کارآمد” است، گزافه گویی و یک وراجی به تمام معناست. یک وراجی سخیف که تنها برازنده خامنه ای است. گزافه ای که خامنه ای می خواهد در پشت آن سنگر بگیرد و برای خود و جمهوری اسلامی آبرو بخرد. برای کارگران و توده های سرکوب شده ایران اما، جمهوری اسلامی سال هاست به گنداب و بن بست رسیده است. نجات کارگران و توده های مردم ایران از وضعیت موجود نه تغییر در کابینه ها و یا تغییر در مدیریت بخش های مختلف آن، بلکه براندازی انقلابی جمهوری اسلامی و پیامد آن استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است.
زیرنویس:
(۱)-“آقای هاشمی را من از سال ۱۳۳۶ یعنی از ۵۲ سال قبل از نزدیک می شناسم. ایشان از اصلی ترین افراد نهضت بود در دوران مبارزات. بعد از پیروزی انقلاب هم از موثرترین شخصیت ها بود در کنار امام و بعد هم در کنار رهبری تا امروز…این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفت و قبل از انقلاب اموال خود را صرف انقلاب می کرد و اینها را جوان ها باید بدانند. در طول بعد از انقلاب هم هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان اندوخته ای از انقلاب داشته باشند”. سخنرانی خامنه ای در نماز جمعه تهران ۳۰ اردیبهشت ۸۸.
(۲)- خامنه ای در مقایسه احمدی نژاد با رفسنجانی اعلام کرد: “نظر آقای رئیس جمهور (احمدی نژاد) به نظر بنده نزدیک تر است”. نماز جمعه تهران۳۰ اردیبهشت ۸۸.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۳۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.