تلاش عبث خامنه‌ای برای انکار بن‌بست

ورشکستگی سیاسی رژیم جمهوری اسلامی و بن‌بستی که تمام نظم اقتصادی-اجتماعی و سیاسی موجود را فراگرفته است، چنان عریان و آشکار است که هیچ تلاشی از جانب پاسداران نظم موجود نمی‌تواند بر آن پرده ابهام بیفکند. واقعیت‌های عینی، چنان عریان و نیرومندند که تلاش مرتجعینی امثال خامنه‌ای را برای انکار بن‌بست‌های رژیم، نقش بر آب کرده‌اند.

در پی تظاهرات توده‌ای مرداد ماه در چندین شهر ایران علیه جمهوری اسلامی و شعارهای مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر دیکتاتور، مرگ برگرانی، بیکاری و فقر، علی خامنه‌ای رهبر ارتجاع حاکم بر ایران، روز دوشنبه ٢٢ مردادماه در جمع گروهی از جیره‌خواران حکومت ظاهر شد، تا چنین وانمود کند که گویا هیچ اتفاق جدیدی رخ نداده، همه‌چیز روال عادی خود را طی می‌کند. جمهوری اسلامی با بن‌بستی مواجه نیست، اگر هم مشکلی وجود دارد، مشکل مدیریتی است که به کابینه روحانی و افراد آن برمی‌گردد، به‌سادگی برطرف می‌شود و راه‌حل آن‌هم موجود است. فساد، تمام ارکان نظم موجود، ارگان‌ها و نهادهای دولتی را فرانگرفته، اگر فسادی هم هست، موردی و ناچیز است. مردم علیه نظم ستمگرانه حاکم قیام نکرده‌اند، اگر اعتراضی هست، آن نیز، نتیجه تحریکات آمریکا، صهیونیسم و عربستان است.

خامنه‌ای ادعا کرد:” در کشور هیچ بن‌بستی وجود ندارد زیرا مشکلات کشور شناخته‌شده است و برای همه آن‌ها نیز راه‌حل‌های شناخته‌شده‌ای وجود دارد و فقط باید مسئولان کمر همت ببندند.”

خامنه‌ای تصور می‌کند که با روضه‌خوانی می‌تواند واقعیت‌های عینی و فاجعه‌بار جامعه ایران را که زندگی میلیون‌ها انسان را تحت تاثیر قرار داده است، انکار کند.

جمهوری اسلامی چهل سال در ایران حاکم است. کابینه‌های رژیم یکی پس از دیگری آمده‌اند و رفته‌اند. اما بحران‌های متعددی که این رژیم به بار آورده است، همچنان علاج ناپذیر باقی مانده و دامنه وسیع‌تری به‌خود گرفته‌اند. بحران مزمن رکود-تورمی که حتی مورد اذعان تمام اقتصاددان‌های خود رژیم است، نه‌تنها اندکی بهبود نیافته، بلکه مدام ژرف‌تر شده است. اگر تمام سیاست‌های اقتصادی رژیم در طول این چهل سال به شکست انجامیده و راه‌حلی بر این بحران یافت نشده است، چه معنای دیگری جز این می‌تواند داشته باشد، که نه‌فقط طبقه حاکم، بلکه تمام نظم اقتصادی –اجتماعی موجود در بن‌بست قرار دارد؟

به ادعای خامنه‌ای “در کشور هیچ بن‌بستی وجود ندارد” اما واقعیت‌های عینی آشکارا نشان داده است که عواقب فاجعه‌بار بحران‌های لاینحل و سیاست‌های شکست خورده رژیم، زندگی ده‌ها میلیون کارگر و زحمتکش را تباه کرده است. متجاوز از ده میلیون انسان بیکارند. بیش از ٨٠ درصد جمعیت کشور زیرخط فقر قرار دارند. میلیون‌ها انسان در گرسنگی مداوم به سر می‌برند. تکدی گری به امری رایج در سراسر کشور تبدیل‌شده است. مردم برای نجات از گرسنگی، اعضای بدن و کودکان خردسال خود را می‌فروشند. ١۵ میلیون تن از مردم ایران حاشیه‌نشین‌اند. ٣ میلیون کودک از فرط بدبختی و فقر به کودکان کار و خیابان تبدیل‌شده‌اند، ۵/٣ تا ۵ میلیون تن از مردم ایران به مواد مخدر معتادند، تن‌فروشی به درجه‌ای وسعت یافته که تاکنون بی‌سابقه بوده است. آیا این‌همه فاجعه اجتماعی می‌تواند معنای دیگری جز ورشکستگی یک نظام  و بن‌بست طبقه حاکم را داشته باشد؟  فقط یک شارلاتان سیاسی می‌تواند بن‌بست نظمی را که سرتاپای آن در بحران و منجلاب فرورفته است، انکار کند.

سمبل ارتجاع، ادعا می‌کند که جمهوری اسلامی برای همه مشکلات راه‌حل دارد. ادعائی مضحک‌تر از انکار بن‌بست. مگر چهل سال کافی نبود تا این “راه‌حل‌های شناخته‌شده” ادعائی عملی گردند و ” مسئولان کمر همت ببندند”. خامنه‌ای چنین وانمود می‌کند که گویا تمام مشکلات رژیم در دوره روحانی، آن‌هم در همین چند روز اخیر پدید آمده، ” ناشی از خطای برخی افراد” است و کل مشکلات در گران شدن بهای ارز خلاصه می‌شود. گویا این مشکلات در دوره احمدی‌نژاد، خاتمی ، رفسنجانی و دوره ریاست جمهوری خودش و قبل از او وجود نداشته اند!

بی‌تردید تمام بحران‌ها و مصائب اجتماعی موجود از آنجائی که جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته نتوانست راه‌حلی بر ای آن‌ها پیدا کند، در دوره زمامداری روحانی به اوج خود رسیده‌اند. بحران و بن‌بست در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، همواره جزئی جدائی ناپذیر از موجودیت جمهوری اسلامی بوده است. این بن‌بست و ورشکستگی اکنون چنان عیان و آشکار شده  است که حتی برخی افراد از درون جناح‌های رژیم هم به این بن‌بست اذعان دارند و خامنه‌ای در این سخنرانی خطاب به آن‌هاست که می‌گوید: “هرکسی که اعلام کند، ما به بن‌بست رسیده‌ایم، یا جاهل است و یا حرف او خائنانه است.” خامنه‌ای انکار بکند یا نکند، واقعیت به جای خود باقی است. وقتی‌که رژیمی طی ۴٠ سال هیچ راه‌حلی برای بحران‌های اقتصادی و اجتماعی  نداشته، سیاست‌هایش در تمام عرصه‌ها به شکست انجامیده و اوضاع مدام وخیم‌تر شده است، هیچ معنائی جز بن‌بست ندارد.

نشانه دیگری از بن‌بست و ورشکستگی رژیم، فساد فراگیر سرتاپای دستگاه دولتی است. خامنه‌ای اما این فساد فراگیر را نیز انکار می‌کند و می‌گوید: “برخی در خصوص فساد به‌گونه‌ای صحبت می‌کنند که گویا همه نظام فاسد است و ادعای فساد سیستمی و فراگیر می‌کنند درحالی‌که این‌گونه نیست و ما در کشور، مدیران پاکدست و مؤمن فراوانی داریم و اینگونه سخن گفتن، ظلم به این افراد و ظلم به نظام اسلامی است. نمی توان فساد در برخی دستگاهها و یا در میان برخی افراد را به کل کشور تعمیم داد.”

برخلاف ادعای خامنه‌ای، در جمهوری اسلامی هیچ ارگان و نهاد و مدیر دستگاه دولتی را نمی‌توان یافت که از این فساد برکنار باشد. تمام ارگان‌ها، نهادها و مقامات دستگاه دولتی بدون استثناء غرق در فساد، دزدی و رشوه‌خواری‌اند. پدیده‌ای که باگذشت هرروز ابعاد وسیع‌تری به خود گرفته است. فساد و دزدی و سوءاستفاده‌های تریلیونی که امروز درنتیجه کشمکش‌های درون باندهای طبقه حاکم، گاه مواردی از آن‌ها برملا می‌گردد، ذاتی جمهوری اسلامی است. رسوایی این فساد اکنون به درجه‌ای ست که هفته پیش در جریان استیضاح ربیعی هر فرد، گروه و باندی، دزدی‌ها و رشوه‌های کلان دیگری را برملا کرد. همین چند روز پیش بود که دادستان جمهوری اسلامی از دستگیری و مشارکت مدیران سطح بالای دستگاه اجرائی خبر داد. قبل از آن هم سوء استفاده های مالی برادران رئیس جمهوری اسلامی و معاون او برملا شده بود. در کابینه احمدی نژاد هم وضع بر همین منوال بود. مدتی پیش بود که رئیس دستگاه قضائی خبر برکناری تعدادی از قضات دزد و رشوه‌گیر را اعلام نمود. اما چیزی نگذشت که حساب‌های بانکی تریلیونی خود وی و فساد مالی برادران لاریجانی برملا گردید. هم‌زمان با آن، فرمانده کل پلیس جمهوری اسلامی در رابطه با دزدی‌های کلان برکنار شد. هنوز چند روزی از انتشار خبر دستگیری تعدادی از فرماندهان ارتشی و سپاهی به همراه مقامات پیشین شهرداری تهران نگذشته است که دستگاه قضائی رژیم، خبر از بازداشت ده‌ها تن از مدیران دولتی می‌دهد. البته این‌ها فقط مواردی بسیار محدود از دزدی‌ها و فساد مقامات و ارگان‌های دولتی است که برملا شده است. فساد، دزدی و رشوه‌خواری گرچه در رده‌های بالای دستگاه دولتی ابعاد میلیاردی و تریلیونی دارد، اما از آنجائی که فساد، جزئی جدائی‌ناپذیر از مجموعه سیستم است، در سطوح پائین تر برخی مؤسسات و نهادهای دستگاه دولتی نیز گسترده است، به‌نحوی‌که جز با دادن رشوه، کار مردم در بسیاری از ادارات پیش نمی‌رود. در نظام دینی غرق در فساد، سران دستگاه روحانیت و وابستگان آن‌ها در زمره فاسد‌ترین مهره‌های دزد و رشوه‌خوار حکومت‌اند. کافی است حق و حساب فلان آخوند و امام‌جمعه با توجیهات اسلامی پرداخت شود تا هرکسی حتی بتواند به مقامات موردنظر در یک شهر و منطقه دست یابد و یا نماینده مجلس ارتجاع اسلامی شود. در مواردی از نمونه آستان قدس، آن‌ها فرمانروای بزرگ‌ترین امپراتوری‌ مالی هستند. سردسته این دزدان فاسد نیز شخص خامنه‌ای است که بر رشوه‌ها و دزدی‌های کلان او لباس شرعی پوشانده شده است. او هرسال میلیاردها تومان رشوه اسلامی تحت عنوان حق امام از سرمایه‌داران و ثروتمندان دریافت می‌کند. آن‌گونه که خبرگزاری‌های بین‌المللی اعلام کرده‌اند، دارائی او اکنون متجاوز از صد میلیارد دلار است.

این واقعیتی است غیرقابل‌انکار که در نظام‌ سرمایه‌داری، همه‌جا فساد وجود دارد، اما کمتر کشوری را در جهان می‌توان یافت که فساد دولتی آن به پایه ایران برسد. این‌که در جمهوری اسلامی فساد فراگیر است و کل سیستم را در برگرفته، بدون دلیل نیست. در کشوری که دیکتاتوری عریان و اختناق حاکم است، باید فساد فراگیر باشد. در کشوری که استبداد فردی حاکم است و کسی حق مداخله و بازخواست از خامنه‌ای و ارگان‌ها و نهادهای تحت امر او را ندارند، باید فساد تمام سیستم را فراگرفته باشد. در کشوری که دولت دینی حاکم است و این دولت خود مشوق رشوه‌گیری و دزدی تحت پوشش‌های اسلامی است، باید فساد در تمام سیستم حاکم باشد.  در کشوری که آزادی وجود ندارد و هیچ کنترلی از سوی توده مردم و مطبوعات آزاد بر ده‌ها میلیارد درآمد بادآورده نفتی وجود ندارد باید فساد عمیق و گسترده باشد. در کشوری که مقامات دستگاه دولتی همگی جزء باندها و تعدادی محفل خانوادگی هستند، دزدی و فساد همه‌گیر باید وجود داشته باشد.

درحالی‌که توده‌های مردمی که از ابعاد گسترده فساد دستگاه دولتی آگاه ‌شده‌اند، در خیابان‌ها علیه فساد مالی و دزدی‌های سران و مقامات دولتی تظاهرات برپا می‌کنند و شعار سرمی دهند، علی خامنه‌ای بی‌شرمانه فساد در کل سیستم حاکم را انکار می‌کند. اما فساد فراگیر در تمام ارکان جمهوری اسلامی، فقط نشانه بن بست نیست. نشانه پوسیدگی و گندیدگی نظام، فروپاشی و سرنگونی آن است. گسترش روزافزون دامنه مبارزات توده‌ای نشان می‌دهد که این رژیم پوسیده و فاسد در آستانه سرنگونی قرار گرفته‌است. خامنه‌ای اما این مبارزات را نیز که از اعماق جامعه جوشیده است انکار می‌کند و منشاء آن را به ورای مرزهای کشور نسبت می‌دهد.

هنگامی‌که رژیم‌های ارتجاعی در آستانه سرنگونی قرار می‌گیرند، مرتجعین حاکم تلاش می‌کنند اعتراضات و مبارزات مردم را دسیسه‌های کشورهای خارجی معرفی کنند. رژیم شاه در آستانه سرنگونی تلاش نمود اعتراضات میلیونی مردم را به شوروی آن زمان، برخی کشورهای منطقه و حتی شرکت‌های نفتی نسبت دهد. امروز هم خامنه‌ای تلاش می‌کند مبارزات مردمی را که جانشان از فجایع نظم حاکم به تنگ آمده، نتیجه تحریکات آمریکا، رژیم اسرائیل و کشورهای عرب منطقه معرفی کند.

به اعتراف وزیر کشور رژیم، مردم ایران در دی‌ماه سال گذشته در بیش از صد شهر علیه سیاست‌های ارتجاعی رژیم به تظاهرات روی آوردند. آن‌ها علیه دیکتاتوری، فقر، بیکاری، گرانی شعار سر دادند، اکنون اما خامنه‌ای این نماد ارتجاع، ادعا می‌کند: ” آمریکائی‌ها، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها برای ایجاد ناامنی در دی‌ماه گذشته، چند سال فعالیت کرده بودند اما ملت با هوشیاری تحسین برانگیز، به میدان آمد و زمینه سازی های چند ساله آنها را به باد داد.” ” دشمنان سپس به سال ۹۷ دل بستند و برخی مقامات امریکا گفتند ۶ ماه دیگر خبرهایی از ایران خواهید شنید، منظور آنها همین حوادث مرداد بود که با وجود هزینه های فراوان مالی و سیاسی دشمنان اینگونه محدود از آب درآمد.” این اراجیف بیان درماندگی، ترس و استیصال خامنه‌ای است. او چه می‌تواند جز این بگوید؟ آیا انتظار است که او بگوید میلیون‌ها تن از کارگران و زحمتکشان، زنان و تمام ستمدیدگان ایران علیه گند و کثافتی که حاکمیت الله و اسلام ناب محمدی در ایران به بار آورده است، قیام کرده‌اند! آیا انتظار هست که بگوید کارگران و زحمتکشان به قیام علیه رژیم پاسدار منافع سرمایه‌داران، دزدان و چپاولگران روی آورده‌اند! آیا انتظار است که این آدم رسوایی که هرروز شعار مرگ بر خامنه‌ای را در سراسر ایران می‌شنود، بگوید مردم ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به پا خاسته‌اند! او از فرط استیصال، به تحقیر مردم ایران متوسل می‌شود و آن‌ها را عامل و دست‌نشانده امپریالیسم آمریکا، رژیم صهیونیستی اسرائیل و رژیم ارتجاعی عربستان می‌نامد. اما گویا خامنه‌ای هنوز نفهمیده است که یک دوران انقلابی در زندگی سیاسی توده‌های مردم ایران فرارسیده و دوران سلطه ننگین جمهوری اسلامی به پایان رسیده است. او هنوز نفهمیده است، مبارزاتی که در این چند ماه رخ‌داده تنها نخستین گام‌های جنبشی نیرومند است که بساط جمهوری اسلامی را از ایران جاروب خواهد کرد. چیزی نخواهد گذشت که توده‌های مردم ایران پاسخ این توهین‌ها و اراجیف علی خامنه‌ای را با مبارزات گسترده‌تر خود بدهند و او و رژیمش را به همان زباله‌دانی پرتاب کنند که رژیم سلطنتی شاه.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۸۶ در فرمت پی دی اف

 

Website Comments

  1. راوی
    Reply

    با سلام و درود
    ببینید رفقا مسئله و معضل مرکزی انقلاب بر میگردد به نقش حیاتی عنصر آگاه و آگاهی که کمونیسم و کمونیستها تبلور آنند..شرایط عینی و تضادهای لاینحل نظام سرمایه داری به گواه تاریخ هر باره شرایط عینی را فراهم ساخته که در آن توده های زحمتکش و ستمدیده به خیابانها ریخته و حتی جنبش های خود جوش آنها منجر به تعویض حکومت ها شده اند..ولی تعویض حکومت اجبارأ به معنای انقلاب نیست و تا زمانیکه این تعویض با سرنگونی طبقهء حاکم و دولت سرمایه داری همراه نباشد فقط تغییری در فرم و ظرفی است که شیوهء تولید سرمایه داری در آن به سگ جانی خود ادامه میدهد…به گواه همان تاریخ ما هنوز حتی یک مورد تاریخی هم نداریم که جنبش و خیزش و قیامهای زحمتکشان و فرودستان عاصی بدون دخالت موثر عنصر آگاه و آگاهی کارش به انقلاب کشیده شده باشد..در عوض خیل عظیمی از شکست یا استحالهء بورژوائی این خیزش و حکومتها که در بهترین تجمس اش فقط با تعویض حکومت و شاه و شیخ و مبارک و مرسی همراه بود..
    پس اگر قرار است کار امر تعریف و تفسیرمان به امر تغییر کشیده شود بهتر است رفقا تمرکز را بر سر سد و موانع این امر مهم گذاشته و بدنبال راه حل بگردند..راه حل و تئوری عملی نه شعار و کلی گوئی هائی که راهش به امر تغییر ختم نمیشود…معجزه ای در کار نیست و رفقا خود بهتر به این مسئله واقفند…باید نیشتر به دمل چهل سالهء حاشیه نشینی جنبش کمونیستی زد حتی اگر دردآور باشد..سازماندهی انقلابی توده ها را با سازماندهی خود باید آغاز کرد..این اولین گام تدارک انقلاب است… سازماندهی خود نه بعنوان امری لوکال که تا امروز به شهادت کارنامهء چهل ساله هیچ نیروئی به تنهائی نمرهء قبولی نگرفته، بلکه در سطح جنبش کمونیستی حداقل با جریاناتی که نقاط و پیوندهای اشتراک با آنها عمده تر از افتراقات بوده و میشود با آنها حول یک برنامهء مشترک حداقل تئوریکی وارد عمل شد و در این برههء سرنوشت ساز جهان و ایران، تلاش برای تاثیر گذاری بر روند جنبش های به پا خاستهء محرومین و فرو دستان جامعه کرد…باید همت و اراده ای جدی برای تدارک انقلاب داشت نه مانند تجربهء اخیر چن ساله که هیچ ثمره ای نداشت، وگرنه شکست یا استحالهء بورژوائی سرنوشت تمام جنبشهای خودجوش و خودانگیخته است و این دور و موج و دور و موجهای آینده هم مانند گذشته یا شکست خورده یا نیرویش را به هرز میبرند. اگر راه حل یا برنامهء عملی دیگری برای دخالتگری موثر سراغ دارید، سر و پا گوشم…زنده باشید رفقا

POST A COMMENT.