طبقه کارگر و خیزش توده های شهری

خیزش‌های توده‌ای اخیر در شهرهای مختلف کشور، یکبار دیگر نشان داد که با تشدید تضاد‌های طبقاتی و در شرایطی که کارد به استخوان مردم رسیده و جامعه آبستن رویدادهای زیروروکننده است، توده‌های زحمتکش و ستم‌کشیده و انبوه جوانان، بیکاران، جویندگان کار و گرسنگان و تهیدستان با چه سرعت شگفت‌انگیزی بپا می‌خیزند و ارادۀ خود برای دگرگونی و تغییر وضع موجود را به نمایش می‌گذارند. هفتم دی در مشهد جرقه‌ای زده شد و اعتراضی با شعار علیه گرانی آغاز شد. این اعتراض اما به سرعت برق و باد تمام شهرهای کوچک و بزرگ کشور را فرا گرفت. خیزش توده‌ای دی ماه اگرچه با سرعت فوق انتظاری سراسری شد، اما البته که بی‌زمینه نبود. تنگناهای کشندۀ معیشتی، فشارهای اقتصادی و سیاسی تلمبار شده برگردۀ زحمتکشان، انبار باروت قابل انفجاری بود که با یک کبریت شعله‌ور می‌شد و مشهد این کبریت را کشید! خیزش‌ها و مبارزات ده‌ روزه‌ای که زمین زیرپای طبقه حاکم و رژیم سیاسی حافظ منافع این طبقه را به لرزه انداخت، یکبار دیگر این حقیقت را نشان داد که در کشور استبدادزده ایران و در تحت حاکمیت یک رژیم دیکتاتوری عریان، خواست‌های اقتصادی و معیشتی توده‌های مردم، جدا از خواست‌های سیاسی نیست. اعتراض علیه گرانی و مبارزه حتا برای ابتدایی‌ترین خواست‌ها، از مبارزه علیه تمامیت رژیم ارتجاعی حاکم جداناپذیر است. هر خواست و مبارزه اقتصادی چنان‌که تجارب مبارزات قبلی نیز بر آن صحه می‌نهد به سرعت به خواست و مبارزه سیاسی گره می‌خورد و یا به آن ارتقاء می‌یابد.

خیزش‌های توده‌ای اخیر اما تمام تجارب و ظرفیت‌های مبارزاتی پیشین را پشت سر گذاشت و چه به لحاظ گستردگی و شعارها، چه از نظر ترکیب طبقاتی با نمونه‌های سال‌های گذشته از جمله سال ۸۸، بکلی متفاوت است. فقیرترین اقشار جامعه، نیروی اصلی اعتراض‌اند. کسانی که از فقر و بیکاری و گرسنگی، از تبعیض و ستم و نابرابری به تنگ آمده‌اند و با پرچم کار ونان و آزادی وارد عرصه نبرد و رویارویی با ارتجاع حاکم شده‌اند. میلیون‌ها کارگر بیکار و اخراجی‌ که هر ساله بر تعداد آن ها افزوده می‌شود، صدها هزار جوان بیکار و جویای‌کار، میلیون‌ها حاشیه‌نشین و بی‌خانمان و تهیدستان و گرسنگان شهری، دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل، دیپلمه‌ها و دانش‌آموختگانی که به دلیل فقر اقتصادی کماکان با والدین خود در یکجا زندگی می‌کنند و نمی‌توانند شغل مناسبی بدست آوردند و زندگی مستقلی را پایه‌ریزی کنند، نیروی اصلی اعتراضات اخیر هستند که جملگی بخشی از طبقه کارگر محسوب می‌شوند. شعارهایی چون مرگ بر گرانی، و “لیسانسه‌ها بیکارند – آخوندها راس‌کارند” از نمونه شعارهایی است که موقعیت طبقاتی نیروهای اعتراض‌کننده را به روشنی بازتاب می‌دهند. به‌غیر از معدود شعارهای ارتجاعی و نژادپرستانه یا به طرفداری از خاندان رضاخان قلدر، که البته در سطح بسیار محدودی سر داده شد و به فوریت از سوی مردم طرد شد و تلاش برخی گروه‌بندی‌های بورژوایی اپوزیسیون به منظور بزرگ‌نمایی آن نیز بجایی نرسید، تقریبا تمام شعارها حول‌وحوش کار و نان و آزادی، علیه سران دزد و فریبکار رژیم، علیه جمهوری اسلامی و رهبر دیکتاتور آن علی خامنه‌ای بود. شعار بسیار برجسته و هوشیارانه “اصلاح‌طلب، اصول‌گرا – دیگه تمومه ماجرا” از همان آغاز نشان داد که این جنبش اعتراضی از جنس دیگری است و با آنچه که در سال ۷۸ و ۸۸ رخ داد زمین تا آسمان فاصله دارد. این مرزبندی روشن، جایی برای طرفداران ریزودرشت جناح‌های حکومتی و لایه‌های مرفه خرده‌بورژوازی باقی نمی‌گذاشت. این جنبش با متمایز ساختن خط و مرزهای خود، نشان داد که فقط مستقل از جناح‌های حکومتی نیست، بلکه علیه آن‌ها نیزهست. جنبشی‌ست که خواهان تعیین تکلیف‌ نهایی با تمامیت رژیم است. جنبش فقیرترین اقشار و تهیدستان، جنبش فرودستانی‌ست که در پایین‌ترین سطح معیشتی بسر می‌برند. در یک کلام از نظر طبقاتی، این جنبش در اساس جنبش اعتراضی لایه‌ها و بخش‌هایی از طبقه کارگر و لذا همدست این طبقه است.

با این همه، برخی محافل بورژوا امپریالیستی و پادوان آن‌ها که بورژوازی از نوع “صنعتی” و” تولیدی”‌اش را مرکز تحولات جامعه می‌دانند و مدعی‌اند که طبقه کارگر نمی‌تواند – و نباید – نقشی در تحولات آتی ایفا کند، با ژستی حق‌به جانب می‌گویند؛ دیدید کارگران در این خیزش‌های چند روزه به اعتراضات نپیوستند! و بعد هم آن را حجتی بر محق بودن بورژوازی برای ایجاد یک نظام پارلمانتاریستی قلمداد می‌کنند. این‌ها که اساسا مدافع نظم موجودند و از انقلابی که طبقه کارگر در راس آن باشد وحشت دارند و از حکومتی که ادارۀ امور آن در دست شوراهای کارگران و زحمتکشان قرار بگیرد فوق‌العاده می‌ترسند، تمام تلاش‌شان این است که تحولات جامعه در دایرۀ نظم موجود باقی بماند و بساط استثمار گیریم بدون ولی‌فقیه یا حکومت مذهبی بردوام باشد.

در پاسخ به این مدافعان و توجیه‌گران نظم موجود که با تمام وجود در برابر طبقه کارگر ایستاده و با هرگونه تحولی با محوریت طبقه کارگر مخالفت می‌کنند باید گفت؛ اولا کارگران ایران طی دو سه سال اخیر علاوه بر آن‌که در هزاران مورد در شکل اعتصاب و تجمع دست به اعتراض زده‌اند، ده‌ها بار نیز وارد خیابان‌ها شده و دست به راه‌پیمایی و تظاهرات زده‌اند. تظاهرات و راه‌پیمایی‌های مکرر کارگران هپکو، کارگران آذرآب، کارگران نی‌شکر هفت‌تپه، کارگران شرکت‌واحد، کارگران حمل‌ونقل، کارگران روغن‌نباتی و ده‌ها نمونۀ دیگر، حاکی ازپیشقراول بودن کارگران در اعتراضات خیابانی و حاکی از آن است که کارگران شاغل نیز با پیروی از قانون‌مندی و منطق مبارزۀ خود، هر زمان لازم باشد در شکل تظاهرات و راه‌پیمایی نیز دست به اعتراض می‌زنند و با پرچم‌ها و پلاکاردهای خود، وارد خیابان می‌شوند. البته در نظام‌‌‌‌‌های دیکتاتوری از نوع جمهوری اسلامی ایران، از آن‌جا که کارگران فاقد تشکل‌های مستقل و طبقاتی خویش‌اند، نمی‌توانند مانند کارگران در کشورهایی که متشکل هستند عمل کنند و به فرض با فراخوان احزاب و اتحادیه‌ها وارد مبارزه یا اعتراض خیابانی شوند. ازاین رو در شرایط فعلی و مادام که جنبش به مرحله عالی‌تری گذر نکرده باشد و وارد اعتلای پردامنه نشده باشد، کارگران نمی‌توانند چرخ تولید و محیط کار را رها کنند و مانند بیکاران، دانشجویان، مالباختگان و امثال آن، یک روز به اعتراض خیابانی به پیوندند و روز بعد پای چرخ‌ تولید حاضر شوند.

طبقه کارگر از قانون‌مندی مبارزۀ مستقل خودش پیروی می‌کند که بر وضعیت عینی جامعه منطبق است. در ادامه اعتراضات و با اعتلاء بیشتر جنبش،وانجام یک رشته اعتصابات اقتصادی و سیاسی، قطعا طبقه کارگر پاسخ خودش را خواهد داشت و اعتصاب عمومی با خصلت سیاسی را سازمان خواهد داد. تمام تجارب جنبش های طبقاتی کارگران حاکی از آن است که طبقه کارگر در شرایطی به اعتصابات وسیع و اعتصاب عمومی سیاسی روی می‌آورد که جنبش به مرحله عالی از رشد و اعتلاء وارد شده باشد. تعمیق و گسترش و پیشرفت جنبش اعتراضی کنونی نیز اتفاقا در گرو پیوند خوردن آن با جنبش اعتصابی کارگران و معلمان و سایر زحمتکشان است. پوشیده نیست که اگر جنبش اعتراضی در چارچوب تظاهرات و راه‌پیمایی و یا حتا فراتر از آن، جنگ و گریز خیابانی محصور و محدود بماند، قدرت ایستادگی آن در برابر نیروهای مسلح سازمان‌یافته رژیم محدود می‌شود و ممکن است مجبور به عقب‌نشینی شود. برای مقابله با رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی و سرنگونی رژیمی که تا به دندان مسلح است، جنبش اعتراضی توده‌ای به تنهایی کافی نیست، بلکه به اشکال عالی‌تری از مبارزه مانند اعتصاب عمومی سیاسی نیاز هست. همین اعتصابات جاری در کارخانه‌ها، موسسات و رشته‌های مختلف است که با اعتلاء بیشتر جنبش، راه را برای اعتصاب عمومی سیاسی می‌گشاید. با اعتصاب عمومی سیاسی‌ست که نظم اقتصادی حاکم مختل می‌شود، کارآیی نیروهای سرکوب کاهش می‌یابد و شرایط برای وارد آوردن ضربه نهایی از طریق قیام مسلحانه و سرنگونی طبقه حاکم فراهم می‌گردد.

ثانیا به تمام طیف نیروهای بورژوایی و جناح‌های بورژوازی باید یادآوری کرد که به کوری چشم آن‌ها و دنباله‌روندگان رنگارنگشان، طبقه کارگر و جنبش کارگری نه فقط طی سالیان اخیر یگانه طبقه و یگانه جنبش فعال در عرصه مبارزه بوده است، بلکه همواره از جنبش‌های اعتراضی زحمتکشان نیز حمایت کرده است. در جریان اعتراضات توده‌ای اخیر نیز سندیکای کارگران شرکت‌واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگران شرکت کشت‌وصنعت نیشکر هفت‌تپه، در اطلاعیه مشترکی با عنوان “با مردم به جان آمده خشونت نکنید” ضمن حمایت از اعتراضات مردم، رژیم را از برخورد خشونت‌آمیز با اعتراض‌کنندگان برحذر داشتند. تشکل‌های فعالان کارگری نیز با صدور اطلاعیه از این جنبش حمایت کردند. “جمعی از فعالین کارگری شرکت نیشکر هفت‌تپه” حتا پا را از این هم فراتر گذاشته با صدور اطلاعیه‌ای در تاریخ ۱۵ دی ماه ۹۶ باعنوان”فریاد بزنیم:نان،کار،آزادی” که در کانال تلگرام سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه درج شد، ضمن ابراز همبستگی با اعتراض‌های سراسری و حمایت از آن، از تمام “اصناف و سندیکاها و جوامع کارگری” دعوت بعمل آورد با سر دادن شعار “نان، کار و آزادی” در اعترضات و تظاهرات خیابانی شرکت کنند.

حمایت کارگران و تشکل‌های کارگری از جنبش اعتراضی سراسری امری بدیهی‌ست. چرا که بسیاری از اعتراض‌کنندگان، فرزندان همین کارگران‌اند، فرزندان و بستگان زحمتکشان و خود کارگران بیکاری هستند که از فقر و ستم و بیکاری به ستوه آمده‌اند، بر سینه انواع “اصلاح‌طلبان” و” اعتدالیون” و حافظان نظم موجود دست رد زده‌اند و با شعار کار و نان و آزادی، وارد عرصه نبرد با ارتجاع و طبقه حاکم شده‌اند. رژیم جمهوری اسلامی و جناح های آن بدانند که در این کارزار مبارزاتی، طبقه کارگر همراه و همدست زحمتکشان و جنبش تهیدستان است. بیهوده نیست که “اصلاح طلبان” رنگارگ وتمام جناح‌های حکومتی علیه این جنبش به صف شده‌اند و رژیم، تمام نیروی سرکوب خود را به فرمان خامنه‌ای به میدان آورده است.

بگذارمرتجعین حاکم ازخیزش توده های به جان آمده برخود بلرزند و براین خیال واهی باشند که با قهر و سرکوب می‌توانند راه پیشرفت مبارزات توده‌های ناراضی مردم را بگیرند و راه انقلاب و دگرگونی بنیادی جامعه را مسدود سازند. جمهوری اسلامی اما رفتنی‏ست وباید برود.جمهوری اسلامی ولو آن‌که با اعمال قهر و خشونت و سرکوب، جنبش اعتراضی کنونی را عقب براند، اما این فقط پایان یک مرحله و سرآغاز مرحله جدیدی از اعتراضات و مبارزات توده‌ای خواهد بود. چرا که مبارزۀ توده‌ها برای کار و نان و آزادی ومبارزه برای برچیدن تمام نظم موجود، به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است ولاجرم جنبش اعتراضی توده‌ای با هر سرکوب، نیرومندتر سربلند خواهد کرد!

متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۷ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.