“وینان دل به دریا افکنانند، به پای دارنده آتش‌ها، زندگانی دوشادوش مرگ، پیشاپیش مرگ …” – در گرامی‌داشت یاد جانباختگان فدائی

بیست و پنج اسفند روز جانباختگان فدائی‌ست. روز بزرگداشت انسانهائی‌ست که به نبردی آشتی‌ناپذیر و تا پای جان علیه نظم ارتجاعی حاکم برخاستند، با دشمنان آزادی و سوسیالیسم قهرمانانه جنگیدند و در راه آرمانهای انسانی و سوسیالیستی خود سرفرازانه جان باختند.

در طول چهل سالی که از حیات سازمان ما می‌گذرد، هزاران تن از رفقای ما توسط دو رژیم ارتجاعی و سرکوبگر شاهنشاهی و اسلامی محبوس و شکنجه و یا به جوخه‌های مرگ سپرده شده‌اند. از همان آغاز اعلام موجودیت سازمان و از همان لحظات اولیه‌ای که غریو مبارزه مسلحانه در سیاهکل، جزیره ثبات و امنیت نظام شاهنشاهی را برهم زد، رژیمِ وحشت‌زدۀ شاه، به وحشیانه‌ترین شکل ممکن به سرکوب و کشتار رفقای ما پرداخت. رژیم سفاک پهلوی، علاوه بر آنکه صدها تن از بهترین و برجسته‌ترین کمونیست‌ها، از جمله بنیانگذاران و رهبران سازمان ما  را به جوخه‌های تیرباران سپرد و یا در درگیری‌های نظامی و خیابانی به قتل رساند، هزاران رفیق دیگر را در شکنجه‌گاه‌های خود به بند کشید. شکنجه و خشونت پلیسی علیه فدائی چنان ابعاد غیرقابل تصوری پیدا کرد که تا پیش از آن سابقه نداشت. سوزاندن بدن، خردکردن دست و پا، شلاق و تجاوز به زن و مرد و انواع شکنجه‌های وحشیانه به امری روزمره و پیش پا افتاده تبدیل گردید.

در حالیکه یک سال بیشتر از حیات سازمان نمی‌گذشت، نزدیک به صد تن از رفقای سازمان به انحاء مختلف جان‌باختند. پس از کشتار بیرحمانه رفقای ما در سیاهکل، رفقا مفتاحی و مسعود احمدزاده همراه با ده‌ها رفیق دیگر در سال ۵۰ تیرباران شدند. به دنبال آن رفقا بهروز دهقانی، امیرپرویز پویان، اسکندر صادقی‌نژاد، حسن نوروزی و ایضاً ده‌ها رفیق دیگر به دست مزدوران شاه کشته شدندو در سال ۵۴ خون رفیق بیژن جزنی و همراهان در تپه‌های اوین بر زمین ریخت و در هشتم تیر ماه ۵۵، با حمله مزدوران و نیروهای مسلح رژیم شاه، رفیق حمید اشرف و دیگر اعضای رهبری سازمان جان خود را از دست دادند. شاه و ساواک آن، کمر به درهم شکستن فدائی و نابودی سازمان بسته بود، اما این وحشیگری‌ها و کشتارها، اگرچه ضربات سنگینی بر پیکر سازمان وارد ساخت، ولی هرگز نتوانست سازمان را نابود کند و یا حتی خللی در عزم و اراده سازمان ما به ادامۀ مبارزه در راه آرمان‌های کارگری و سوسیالیستی ایجاد نماید و آتش عشق به این مبارزه را در دل فدائی خاموش کند. فدائی مشعل‌دار نبرد پیگیر علیه ظلم و ستم، علیه نابرابری و استثمار بود و به جای هر رفیقی که به خاک افتاد و در خون غلطید، ده‌ها رفیق دیگر، پای در راه نهادند و ادامه‌کاری مبارزه و فعالیت سازمان را تضمین کردند.

اعتقاد راسخ رفقای ما به سوسیالیسم، شور و ایمان و اشتیاق به دگرگونی نظم موجود و براندازی هرگونه ستم و استثمار، لحظه‌ای رفقای ما را آرام نمی‌گذاشت و هیچ مانعی، حتا رژیم شاه و ساواک مخوف آن نیز نمی‌توانست و نتوانست سازمان را از ادامه مبارزه در راه تحقق آرمان‌های بلند انسانی خود بازدارد. ایستادگی، از خود گذشتگی، پایداری در مبارزه و آشتی ناپذیری سازمان ما در مبارزه با سرمایه‌داران و ستمگران، صدها و هزاران انسان شیفتۀ آزادی و سوسیالیسم را جانبدار سازمان نمود. سرانجام رژیم ارتجاعی و سرکوبگر شاه سرنگون شد، اما انقلاب توده‌های مردم به پیروزی نرسید و ارتجاع اسلامی به جای ارتجاع سلطنتی نشست.

ارتجاع تازه به قدرت خزیده نیز نخستین هدف خود را سرکوب و نابودی کمونیست‌ها قرار داد. نفوذ روزافزون و گسترده سازمان در میان کارگران و اقشار زحمتکش مردم، مرتجعین حاکم را شدیداً به وحشت انداخت. بذرهائی که  سازمان در طول هشت سال مبارزه خونین و استوار پاشانده بود، تازه پس از سقوط رژیم شاه بود که در شکل وسیع و گسترده‌ای به بار نشست. تنها چند ماه پس از قیام ۵۷ بود که سازمان به بزرگترین سازمان کمونیست، نه تنها در ایران، بلکه در منطقه خاورمیانه و به یک آلترناتیو جدی در جامعه تبدیل گردید. پاسداران جدید نظام سرمایه‌داری نیز که از رشد آگاهی سیاسی در صفوف کارگران و از فدائی که محبوبیت و نفوذ بی‌همتائی در میان کارگران و زحمتکشان و کلیه آزادیخواهان برخوردار شده بود،  منافع مرتجعین و سرمایه داران را در خطر دیدند، به وحشیانه‌ترین شکل ممکن و در ابعادی وسیع‌تر و وحشیانه‌تر از سلف ضد کمونیست خود، به کشتار و سرکوب رفقای ما دست زدند. از ترکمن صحرا و ترور رفقا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی رهبران شوراهای خلق ترکمن بگیر تا کردستان و تهران و خوزستان و گیلان و در یک کلام تمام پهنه ایران، از خون سرخ فدائی رنگین شد. صدها گل سرخ دیگر و صدها مدافع پیگیر آزادی و سوسیالیسم با داس ارتجاع اسلامی درو شد!

با این وجود و به رغم تمام این وحشی‌گری‌ها و یورش‌های ارتجاع اسلامی، سازمان با سرعت شگفت‌آوری در تمام کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها و در تمام جامعه ریشه دواند و درست در شرایطی که سازمان قادر بود میلیون‌ها انسان کارگر و زحمتکش را در سراسر ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بسیج نماید، انشعاب بزرگی که گرایش راست و اپورتونیستی بر سازمان تحمیل نمود، ضربۀ بسیار بزرگی بر سازمان وارد ساخت. اکثریت به ارتداد و اپورتونیسم درغلطید، به توده‌های کارگر و زحمتکش خیانت کرد و مانند حزب توده راه سازش و حمایت از ارتجاع حاکم را در پیش گرفت و اقلیت به عنوان یک سازمان مارکسیست – لنینیست، به مبارزۀ آشتی ناپذیر علیه نظم موجود و رژیم جمهوری اسلامی ادامه داد. به رغم خیانت اکثریت، فدائیان اقلیت، پرچم مبارزه سازمان را در مبارزه علیه ارتجاع طبقاتی و مذهبی در اهتزاز نگاه داشتند و پیگیرانه از اهداف آزادیخواهانه و آرمان‌های سوسیالیستی طبقه کارگر دفاع نمودند. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز در همین دوره است که کشتار و سرکوب کمونیستها و انقلابیون را به اوج خود رساند. وقتی که سازمان در ۱۷ بهمن ۵۹ فراخوان برگزاری میتینگی را به مناسبت ۱۹ بهمن سالروز بنیان‌گذاری سازمان اعلام نمود، به رغم آنکه رژیم نیروهای خود را برای جلوگیری از برگزاری این مراسم، بسیج کرده بود، اما ده‌ها هزار تن از رفقا و نیروهای هوادار سازمان به خیابان آمدند و بر مبارزه پی‌گیر علیه نظم ارتجاعی و سرمایه‌داری حاکم تأکید نمودند. رفیق جهان‌گیر قلعه میاندوآب کارگر آگاه “جهان کمونیست” در همین روز دستگیر و سپس توسط مزدوران جمهوری اسلامی به قتل رسید. در سال ۶۰، ارتجاع اسلامی سنگین‌ترین و سهمناک‌ترین ضربات را بر سازمان وارد ساخت.

رفیق احمد غلامیان لنگرودی (هادی) که در بازسازی تشکیلات سازمان پس از ضربات سهمگین در تیرماه سال ۵۵، نقش مهمی ایفا کرده بود، رفقا یدالله گل‌مژده (نظام)، محمد رضا بهکیش (کاظم)، محسن شانه‌چی، منصور اسکندری و سیامک اسدیان که همگی از اعضای کمیته مرکزی سازمان بودند، به دست پاسداران و مزدوران نظام اسلامی کشته شدند. رفیق سعید سلطانپور که از زندان‌های رژیم شاه جان سالم به دربرده بود، توسط رژیم جمهوری اسلامی تیرباران شد. ده‌ها کادر برجسته سازمان و صدها تن از اعضاء و هواداران سازمان در سال ۶۰ و سال‌های بعد از آن توسط جمهوری اسلامی تیرباران شدند و یا در درگیری‌ها و زیر شکنجه به قتل رسیدند و هزاران رفیق دیگر در شکنجه‌گاه‌های قرون وسطائی رژیم به حبس افتادند. در سال ۶۷ نیز تعداد زیادی از رفقای سازمان، قتل عام شدند.

هدف رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز مانند رژیم سلطنتی، نابودی سازمان و سایر کمونیست‌ها و انقلابیون بود. به رغم تمامی این ضربات و ضایعات جبران ناپذیر اما، سازمان فدائیان (اقلیت)  نابود نشد. اقلیت، با حفظ سنت‌های انقلابی سازمان، حتا یک لحظه از دفاع از منافع طبقه کارگر، حقانیت طبقه کارگر و نقش و رسالت طبقه کارگر دست برنداشت. در دوران حکومت اسلامی نیز همانند دوران شاه، رفقای ما نمونۀ کاملی از مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان طبقاتی و پای‌بندی به اهداف و آرمان‌های آزادی‌خواهانه و کمونیستی سازمان بوده اند.

در سالروز ۲۵ اسفند، روز جانباختگان فدائی، بار دیگر یاد تمامی رفقای جان‌باخته سازمان، این پرندگان عاشق آزادی و سوسیالیسم را گرامی می‌داریم. و در چهل سالگی حیات سازمان بار دیگر با این قهرمانان و پیشتازان مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم، عهد و پیمان می‌بندیم که به راه آشتی ناپذیر این جانباختگان، علیه ارتجاع و ظلم وستم و استثمار وفادار بمانیم و در دفاع از اهداف و آرمان‌های کمونیستی و کارگری ، به پیکار سرسخت و آشتی ناپذیر خود با دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان ادامه دهیم.

ای مرغ‌های طوفان، پروازتان بلند.

آرامش گلوله سربی را

در خون خویشتن

اینگونه عاشقانه پذیرفتید

اینگونه مهربان

زان سوی خواب مرداب

آوازتان بلند!

متن کامل نشریه کار در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.