لغو خدمت نظام‌وظیفه اجباری

رشد نارضایتی در صفوف سربازان، همواره بازتاب رشد اعتراضات و مبارزات توده‌های مردم علیه نظم حاکم و انعکاس بحران سیاسی در یک کشور است. این نارضایتی و اعتراض سربازان، اشکال مختلفی از شکل غیرفعال خودکشی، تا کشتن فرماندهان، فرار از پادگان‌ها، تمکین نکردن به خدمت نظام‌وظیفه اجباری و درنهایت شکل شورش‌های گروهی به خود می‌گیرد. در ایران نیز در دوران بحرانی که به سرنگونی رژیم سلطنتی انجامید، تمام این اشکال رخ داد.

آنچه در طول چند هفته اخیر در پادگان‌های رژیم جمهوری اسلامی رخ داد نیز، بازتابی از همین بحران‌ها و نارضایتی و اعتراض سربازان علیه نظم حاکم است.

در اواخر تیرماه در جریان شلیک یک سرباز به گروهی از نظامیان در پادگان آبیک قزوین، چهار تن کشته و ۶ نفر زخمی شدند. چند روزی پس‌ازآن در ۱۵ مرداد، یک سرباز وظیفه در میدان تیر آموزشی کهریزک، نظامیان حاضر را به گلوله بست که درنتیجه آن ۴ تن کشته و ۱۰ تن زخمی شدند. گفته‌شده، فرمانده واحد آموزشی نیز به قتل رسید و خود این سرباز در پی ادامه درگیری کشته شد. فرماندهان ارتشی که همانند سران سیاسی رژیم همواره می‌کوشند توجیهی برای اتفاقات ناشی از بحران، دست‌وپا کنند و آن را ناچیز جلوه دهند، ادعا کردند که علت این اتفاقات جنون لحظه‌ای بوده است. اما اگر سران و مقامات سیاسی و نظامی تلاش می‌کنند با این ادعاهای پوشالی، واقعیت نارضایتی گسترده در صفوف سربازان را لاپوشانی نمایند، نمی‌توانند این واقعیت را انکار کنند که هم‌اکنون هزاران سرباز از مراکز نظامی فرار کرده‌اند و بر طبق آمار خودشان متجاوز از یک و نیم میلیون نفر نیز قوانین رژیم را زیر پا نهاده و از انجام خدمت نظام‌وظیفه اجباری سرباز زده‌اند. این‌ها همان گروهی هستند که رژیم از آن‌ها به‌عنوان مشمولین غایب نام می‌برد. این گروه جدا از صدها هزارنفری است که به بهانه ادامه تحصیلات در داخل و خارج از کشور، از حضور در پادگان‌ها و خدمت نظام‌وظیفه اجباری خودداری کرده‌اند. این آمارها بیان چیز دیگری جز بی‌اعتباری رژیم حاکم بر ایران در میان توده مردم، شناخت و آگاهی جوانان از نقش ارتجاعی و سرکوبگرانه ارگان‌های نظامی و پلیسی و نفرت و انزجار آن‌ها از نظام‌وظیفه اجباری نیست.

از همین روست که جوانان کشور نه‌فقط از انجام خدمت سربازی اجباری سرباز می‌زنند، بلکه اساساً خواهان برچیدن آن هستند. این به یک خواست عمومی در سراسر کشور تبدیل‌شده است. اتفاقات فوق‌الذکر و آمار و ارقامی که ارائه شد، نشان می‌دهد که از دیدگاه جوانان، انجام سربازی اجباری به مدت ۲۲ تا ۲۴ ماه، چیز دیگری جز اسارت و تباه شدن زندگی آن‌ها در گوشه‌ پادگان‌ها در بهترین سنین زندگی و خدمت به ارتجاع نیست. دو سال از زندگی جوانان در مراکز نظامی تباه می‌شود و آنچه به آن‌ها آموزش داده می‌شود، ناسیونالیسم، دشمنی و نفرت ملی، تحقیر مردم کشورهای دیگر، روحیه نظامی‌گری و آدمکشی، تن دادن به اطاعت کورکورانه، تبعیت بی‌چون‌وچرا از مافوق، پاسداری از سنن استبدادی و ارتجاعی، فرمان‌برداری از رژیم استبدادی و خرافات مذهبی است که با بیگاری و انجام کار مفت و مجانی در مراکز نظامی و غیرنظامی تکمیل می‌شود.

محیط نظامی به‌ویژه در رژیم‌های استبدادی از نمونه جمهوری اسلامی، مرکز انواع و اقسام فساد و لومپنیسم، مصرف مواد مخدر، تجاوز ، توهین و تحقیر نیز هست. کسی که وارد این محیط می‌شود، از این بابت نیز در معرض آسیب‌های جدی قرار دارد. این هم دلیل دیگری است بر این‌که چرا جوانان کشور که امروزه عموماً باسواد و تحصیل‌کرده‌اند، از محیط نظامی و نظام‌وظیفه اجباری نفرت دارند و آشکارا به‌ویژه از طریق شبکه‌های اجتماعی، خواستار لغو نظام‌وظیفه اجباری شده‌اند. اما آیا اصولاً می‌توان نظام‌وظیفه اجباری را در ایران ملغی ساخت و اگر پاسخ این سؤال آری باشد، چگونه؟

از مدتی پیش گروهی از درون خود هیئت حاکمه، که نگران تکرار تجربه شورش‌های سربازان، پیوستن آن‌ها به مردم و ازهم‌گسیختگی ارتش در دوران رژیم شاه هستند و شاهد نارضایتی گسترده جوانان از نظام‌وظیفه اجباری هستند، مطرح کرده‌اند که در ایران هم بهتر است مثل تعدادی از کشورهای جهان، سربازان حرفه‌ای جای سربازگیری اجباری را بگیرند و خدمت نظام‌وظیفه اجباری برافتد. آن‌ها توقف سربازگیری اجباری را منوط به جایگزین کردن آن با سربازان حرفه‌ای یا تلفیق اجباری و اختیاری کرده‌اند. اما سرباز حرفه‌ای کیست؟ سرباز حرفه‌ای یک مزدور است که در ازای گرفتن حقوق معینی در هرماه، آموزش لازم را برای جنگ و کشتارهای داخلی و خارجی می‌آموزد و در شرایطی که طبقه حاکم ضروری می‌بیند، آموخته‌های خود را عملی می‌کند. نمونه سرباز حرفه‌ای، سربازان آمریکائی هستند که در فنون جنگی، استفاده از پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و تاکتیک‌ها برای سرکوب و کشتار و تجاوز نظامی به کشورهای دیگر، آمادگی و مهارت دارند و در آدم کشی و بی‌رحمی خبره‌اند. جنگ ویتنام را خیلی‌ها ندیده‌اند، اما کمتر کسی است که فیلم‌های وحشی‌گری کنونی سربازان حرفه‌ای آمریکائی را در عراق و افغانستان در تلویزیون‌ها ندیده باشد. این نمونه سربازان حرفه‌ای است که از دیدگاه گروهی از حامیان نظم موجود در ایران، باید جایگزین سربازان وظیفه شوند. اینان همچنین پیشنهاد می‌کنند که از میان بسیجیان سربازان حرفه‌ای استخدام شوند. حالا مجسم کنید که این سرباز حرفه‌ای چه موجود وحشتناک و خطرناکی در دفاع از نظم استبدادی حاکم و سرکوب و کشتار مردم خواهد بود.

آن‌ها به‌ویژه به تعدادی از کشورها استناد می‌کنند که از پایان جنگ سرد و اوایل قرن بیست و یکم سربازگیری اجباری را متوقف کرده‌اند. اما نخست باید اشاره کرد، آنچه که در این کشورها رخ‌داده نه لغو سربازگیری اجباری بلکه تعلیق آن است. به هرکدام از کشورهایی که در آن‌ها سربازگیری اجباری متوقف‌شده، رجوع شود، همواره این توقف سربازگیری اجباری به‌شرط و شروطی محدودشده که هر زمان دولت بورژوایی اراده کند، می‌تواند مجدداً آن را احیاء نماید. کافی است که کمترین بحران داخلی و یا خارجی رخ دهد تا سربازگیری اجباری دوباره برقرار شود. یک نمونه آن در همین چند ماه اخیر، دولت سوئد است. در سوئد سربازگیری اجباری از سال ۲۰۱۰ متوقف گردید. اما چند ماه پیش با این ادعا که در مرزهای این کشور اوضاع بحرانی است، دوباره احیاء گردید.

این نمونه به‌وضوح نشان می‌دهد، مادام که نظم سرمایه‌داری حاکم است، مادام که جنگ و تجاوز نظامی، توسعه‌طلبی، مبارزه بر سر مناطق نفوذ و بازارها وجود دارد ، مادام که مبارزات طبقاتی و بحران‌های داخلی موجودیت نظم سرمایه‌داری و طبقه سرمایه‌دار را تهدید می‌کند و لذا مادام که دولت به‌عنوان ابزار سرکوب و سلطه طبقاتی بورژوازی با نیروهای مسلح حرفه‌ای جدا از مردم وجود دارد، سربازگیری اجباری هم به درجات مختلف وجود خواهد داشت. گیریم در پاره‌ای از کشورها در مقاطع معین، محدودتر، دوره‌های کوتاه‌تر و رفتار انسانی‌تر و در رژیم‌های استبدادی گسترده‌تر، دوره‌های طول‌تر، همراه با برخوردهای خشن‌تر و به کلی ضد انسانی.

اما چرا به‌رغم این‌که سرباز حرفه‌ای از برخی جهات به نفع دولت‌های سرمایه‌داری است،  جمهوری اسلامی باوجود توصیه‌های حتی گروهی از درون طبقه حاکم، نمی‌تواند به‌سادگی نظام‌وظیفه اجباری را متوقف سازد؟

در پاسخ باید گفت، در ایران ، رژیم استبدادی و دیکتاتوری عریان، در شرایط نارضایتی وسیع توده‌ای، همواره نیاز به یک دستگاه نظامی سرکوبگر عریض و طویل دارد که بتواند نارضایتی را در هر شکل آن به‌شدت سرکوب ومهار کند. اگر بسیاری از کشورهای جهان در شرایط جنگ‌های خارجی نیاز به سربازگیری وسیع دارند، در ایران، خشم و نارضایتی متراکم از رژیم حاکم به درجه‌ای است که هرلحظه انتظار انفجار آن وجود دارد و اوضاع به‌گونه‌ای است که گوئی جنگ داخلی در سراسر ایران در جریان است. رژیم حاکم برای مقابله با موج گسترده نارضایتی، اعتراضات و شورش‌های مردم، صدها هزار نیروی نظامی ارتشی، سپاه، بسیج و پلیس را  در شهرها و مناطق کشور متمرکز کرده است. بعید است امروزه کشوری را در جهان یافت که روزمره این‌همه مبارزه و اعتراض کارگری و توده‌ای و درگیری با نیروهای سرکوب وجود داشته باشد. بعید است کشوری را در سراسر جهان یافت که لشکری از مقامات دولتی  رژیم از ترس و وحشت، محافظین نظامی داشته باشند. در تعدادی از کشورهایی که سربازگیری اجباری را متوقف کرده‌اند، حتی رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر ، نمایندگان مجلس و دیگر مقامات آزادانه از وسایل نقلیه عمومی یا موتورسیکلت و دوچرخه نیزبرای رفت‌وآمد استفاده می‌کنند، در ایران اما به علت بحران‌های مداوم و نفرت و انزجار مردم از رژیم، حتی مقام‌های دست‌دوم کنونی و اسبق رژیم با چند محافظ نظامی رفت‌وآمد می‌کنند.

جمهوری اسلامی یک رژیم توسعه‌طلب، میلیتاریست و جنگ‌طلب است که نیاز به یک نیروی نظامی وسیع دارد. رژیم با اغلب دولت‌های منطقه در حالت مخاصمه قرار دارد، لذا همواره باید نیروی نظامی آماده درگیری نظامی داشته باشد. علاوه بر این، جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه که درگیر جنگ داخلی هستند، حضور نظامی مستقیم دارد، لذا، وقتی‌که بخشی از نیروهای آن در خارج از مرزها درگیرند، باید نیروی دیگری برای جایگزینی آن‌ها در داخل داشته باشد. بنابراین، رژیم می‌کوشد که از میان خود مردم ، جمعیت وسیعی را به‌عنوان سرباز وظیفه و خدمت اجباری ضمیمه دستگاه نظامی و سرکوب ، نیروهای مسلح حرفه‌ای  خود کند، تا هم از آن وسیله‌ای برای سرکوب توده‌های کارگر و زحمتکش بسازد، هم هزینه‌های نظامی خود را کاهش دهد و هم از این نیرو در خدمت سیاست جنگ‌طلبانه و توسعه‌طلبانه خود استفاده نماید. بر طبق گزارش‌هایی که سال گذشته در نشریات رژیم انتشار یافت متجاوز از یک‌میلیون سرباز در نیروهای مسلح رژیم، ارتش، سپاه پاسداران، پلیس و برخی مؤسسات غیرنظامی وجود دارد و همه‌ساله بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر به خدمت اجباری فراخوانده می‌شوند. با این اوصاف روشن است که چرا جمهوری اسلامی نمی‌تواند سربازگیری اجباری را همانند بسیاری از کشورهای دیگر، لااقل به حالت تعلیق درآورد. به نکته دیگری هم باید اشاره کرد و آن تأمین هزینه‌های جایگزینی سربازان وظیفه با سربازان حرفه‌ای است. رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایران به‌سادگی نمی‌تواند هزینه کلان یک‌میلیون سرباز حرفه‌ای  را تأمین کند. درحالی‌که سربازگیری اجباری نه‌فقط  هزینه هنگفتی برای رژیم ندارد، بلکه سوای استفاده نظامی و نیز استفاده از کار مفت و مجانی آن‌ها، منبع درآمدی هم از طریق فروش سربازی هست.

اما آنچه متضمن منافع توده‌های کارگر و زحمتکش ایران و فرزندان آن‌هاست ، نه سربازگیری اجباری وظیفه است و نه سربازان به‌اصطلاح داوطلبانه حرفه‌ای مزدور و آدمکش. سربازگیری به هر شکل آن، که جزئی از ارتش حرفه‌ای جدا از مردم و علیه مردم است، باید ملغی شود و برافتد. اما چگونه و چه چیزی می‌تواند جای آن را بگیرد؟

در این مورد هم مثل هر مطالبه دیگر مردم، تحقق آن مقدم بر هر چیز روی‌آوری به انقلاب و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. تجربه نزدیک به ۴٠ سال از استقرار جمهوری اسلامی نشان داده است که هیچ‌یک از مطالبات جدی مردم ایران باوجود جمهوری اسلامی امکان تحقق ندارد. اما تجربه این را هم نشان داده است که سرنگونی یک رژیم به تنهائی برای تحقق مطالبات مردم کافی نیست. رژیم سلطنتی شاه سرنگون شد، اما رژیمی بدتر از رژیم شاه جای آن را گرفت. مهم این است که در جریان انقلاب و سرنگونی رژیم حاکم، قدرت سیاسی در دست کدام طبقه قرارمی‌گیرد و چه دولتی جایگزین دولت کنونی خواهد شد. در ایران، شرط پیروزی هر انقلاب، کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر و استقرار دولت شورایی است . دقیقاً با استقرار چنین دولتی است که نظام‌وظیفه اجباری نه در حرف و نه به‌طور موقت، بلکه واقعاً  برای همیشه ملغی خواهد شد.

علت آن‌هم در این است که دولت شورایی هنگامی می‌تواند پدید آید و استقرار یابد که تمام دستگاه دولت بورژوائی که اساس و بنیان آن نیروهای مسلح حرفه‌ای دائمی جدا از مردم و بوروکراسی مافوق مردم است، درهم کوبیده شود و برافتد و دولتی سازمان یابد که بر ابتکار عملی توده‌ای از پائین و تشکل‌های توده‌ای شورایی مبتنی است.

دولت شورایی که یک دولت کارگری است، نمی‌تواند همچون تمام دولت‌های گذشته در طول تاریخ جوامع طبقاتی باشد که مدام خود را با تکیه هرچه بیشتر بر نیروهای مسلح دائمی و حرفه‌ای و بوروکراسی مافوق مردم تقویت و مستحکم‌تر کند. بالعکس باید از همان آغاز سنگ بنای نابودی آن گذاشته شود و پیوسته خصلت دولتی خود را از دست بدهد. به‌عبارت‌دیگر از همان آغاز دولت به معنای مرسوم که تاکنون شاهد آن بوده‌ایم، نباشد. چراکه هدف انقلاب اجتماعی کارگری، استقرار سوسیالیسم و کمونیسم ، برانداختن طبقات و تمام نهادهای طبقاتی است. دولت، اما ارگان ستم و سرکوب جامعه طبقاتی است، بنابراین دولت نیز باید محو و نابود شود. اما نه طبقات در یک‌لحظه برمی‌افتند، نه مبارزه طبقاتی و استقرار سوسیالیسم . تحت چنین شرایطی دولت هم نمی‌تواند در یک‌لحظه نابود شود. اما می‌تواند شکلی به خود بگیرد که تدریجاً خصائل سیاسی خود را از دست بدهد و تدریجاً محو شود. اما برای این‌که چنین شود، دیگر نمی‌تواند یک نیروی نظامی دائمی، حرفه‌ای جدا از مردم در شکل ارتش، پلیس و غیره وجود داشته باشد. جای آن را تسلیح عمومی خواهد گرفت و زنان و مردان کارگر و زحمتکش تحت اتوریته شوراها، مسلح می‌شوند. آنچه که در یک چنین نظمی شکل می‌گیرد، نوعی میلیشیای کارگری و توده‌ای است. در اینجا دیگر نیازی به این‌که جوانان دو سال به سربازخانه بروند و دو سال از بهترین ایام زندگی آن‌ها بر باد رود نیست. چون اساساً بساط ارتش دائمی حرفه‌ای برچیده شده است. توده‌های مردم آگاهانه و داوطلبانه مسلح می‌شوند تا از موجودیت نظمی که پاسدار منافع آن‌هاست حفاظت کنند. هیچ اجباری برای مسلح شدن نیز وجود ندارد. اما آموزش نظامی از سن معینی که فرضاً می‌تواند از اواخر دوره متوسطه باشد به جزئی از دروس تحصیلی تبدیل می‌گردد. در اینجا هیچ جدایی میان تولید و امر نظامی نیز وجود نخواهد داشت. نیروی مسلح در شکل میلیشیا، گارد سرخ یا هر شکل دیگری که به خود گرفته باشد، در همان حال، نیروی کار و تولید نیز هست، لذا کارگران و زحمتکشانی که در کارخانه تولید می‌کنند، یا در مؤسسات دیگر مشغول به کارند، در همان حال دوره‌های نظامی را در سطوح مختلف می‌بینند، ازآنجایی‌که در حکومت شورایی و نظم سوسیالیستی، دیگر جدایی آموزش نظری و عملی وجود ندارد، در دانشگاه‌ها نیز رشته‌های مهندسی، در ساخت پیشرفته‌ترین وسایل نظامی دفاعی مشارکت فعال خواهند داشت. بر همین منوال کارگران سطوح مختلف تولید تسلیحات، کار با همان سلاح‌ها را خواهند آموخت. در واحدهای مسلحی که بر مبنای تسلیح عمومی شکل می‌گیرند، دیگر نظم و دیسیپلین بوروکراتیک، آمرانه و از بالا وجود نخواهد داشت. نظم و انضباط آگاهانه، داوطلبانه و دمکراتیک حاکم می‌گردد. فرماندهان واحدها توسطااعضای خودواحدهای مسلح انتخاب و هر زمان که لازم بود، آن‌ها را تغییر می‌دهند. القاب، عناوین و امتیازات مرسوم در ارتش  نیز ملغی می‌گردد. همه به‌طور مساوی شهروند مسلح‌اند. ازآنجایی‌که دولت کارگری، جنگ‌طلب، توسعه‌طلب و تجاوزگر نیست، واحدهای مسلح می‌توانند از پیشرفته‌ترین تاکتیک‌ها و تکنیک‌های جنگ‌های تدافعی برخوردار باشند و هر تجاوزی را درهم شکنند. با برافتادن ارتش دائمی و برقراری  تسلیح عمومی ، نه‌تنها مردم، مانع از بازگشت نظم ستمگرانه پیشین می‌شوند و قاطعانه از نظم انسانی جدید، نظم سوسیالیستی پاسداری می‌کنند و با تکیه‌بر سلاح، از طریق شوراها به اعمال حاکمیت مستقیم می‌پردازند و شرایط را برای محو تدریجی دولت فراهم می‌کنند، بلکه از شر هزینه‌های بسیار کلان دستگاه دولتی بورژوازی که بخش اعظم آن به نیروهای نظامی و سرکوب اختصاص می‌یابد، نجات می‌یابند. به‌جای این‌که هرسال ده‌ها میلیارد دلار صرف هزینه‌های این دستگاه سرکوبگر، انگل و ضدمردمی گردد، این مبالغ هنگفت در خدمت رفاه عمومی مردم، آموزش، بهداشت، ورزش و امکانات تفریحی قرار خواهد گرفت.

هنگامی‌که سوسیالیسم و کمونیسم در مقیاس جهانی پیروز شود، دیگر حتی به میلیشیا نیز نیازی نخواهد بود، خلع سلاح جهانی رخ خواهد داد.

برای برقراری نظمی که در آن نیروهای مسلح حرفه‌ای جدا از مردم برافتد، نظم نوینی مبتنی بر تسلیح عمومی و میلیشیایی استقرار یابد و به نظام‌وظیفه اجباری نیز پایان داده شود، جوانان کشور، سربازان در پادگان‌ها باید مبارزه خود را علیه رژیم حاکم تشدید کنند و به مبارزه طبقه کارگر و توده‌های زحمتکش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورایی بپیوندند.

کسی که خواهان برافتادن همیشگی سربازگیری اجباری، برافتادن نظام‌وظیفه اجباری و هرگونه نیروی مسلح سرکوبگرجدا از مردم و علیه مردم است، باید خواهان برافتادن دولت بورژوایی و استقرار دولتی شورایی باشد.

سازمان فدائیان (اقلیت) که مدافع استقرار یک دولت شورایی و حکومت شورایی در ایران است، از خواست جوانان کشور و خانواده‌های آن‌ها برای برچیدن قطعی بساط نظام‌وظیفه اجباری دفاع می‌کند.

 متن کامل نشریه کار شماره ۷۴۷ در فرمت پی دی اف

 

 

 

POST A COMMENT.