جمهوری اسلامی و جرم و جنایت علیه کودکان

چه اتفاقی افتاده که جامعه ما این‌قدر سنگدل، بی‌رحم و خشن شده‌است؟! از مرگ بنیتا تا آتنا، از کیمیا تا پریا، و کودکانی که برای اعضای بدن‌شان سلاخی می‌شوند، از کرمان تا دروازه غاز.
آیا آدم‌هایی که دست به این جنایات می‌زنند، مقصر اصلی هستند و با حذف فیزیکی آن‌ها این معضل بزرگ حل می‌شود؟! نزدیک به ۴ دهه است که جمهوری اسلامی با همین تفکر دست به اعدام این “تبه‌کارانِ تباه شده”، می‌زند و این تفکر را با حجم وسیعی از تبلیغات به میان بخش بزرگی از جامعه برده است. اما اگر براستی معضل جامعه این افراد هستند، پس چرا این جنایات در طول نزدیک به ۴ دهه حکومت جمهوری اسلامی، این “ام‌القرای” اسلام، سال به سال بیشتر و بیشتر شده‌اند؟! چگونه می‌توان به جنگ این قساوت و خشونت رفت؟! ریشه این قساوت‌ها و خشونت‌ها در کجاست؟!
جمهوری اسلامی به این سوالات به درستی پاسخ نمی‌دهد و برای مثال هیچ جوابی برای افزایش شتابان جرم و جنایت در سال‌های اخیر ندارد! دلیل آن نیز روشن است. اگر بخواهیم پاسخی منطقی به این سوالات بدهیم، جمهوری اسلامی و نظام سرمایه‌داری حاکم عامل اصلی این جنایات هستند و این چیزی‌ست که جمهوری اسلامی از آن فرار می‌کند. بنابر این یا به کتمان حقیقت برمی‌آید و یا آدم‌ها را تنها مقصر جنایت اعلام کرده و با اعدام افراد جنایت‌کار،خود را مدافع قربانیان نشان می‌دهد. غافل از آن که این تبه‌کاران و جنایت‌کاران، خود قربانیان تبهکارانی بس بزرگتر و جنایتکارانی بس سنگدل‌تر هستند.
قبل از آن که به مرور چند نمونه از این جنایات بپردازیم، باید تصوری از جامعه امروزی‌مان در ذهن داشته باشیم. جامعه‌ای که یک نفر در استان ایلام تنها به خاطر ده میلیون تومان بدهی دست به خودکشی می‌زند اما در آن طرف پول عیاشی و ولخرجی یک شب بعضی‌ها از ده میلیون تومان بیشتر است، همان‌ها که می‌توانند وثیقه‌های ۵۰ میلیارد تومانی (حسین فریدون) و ۲۰ میلیارد تومانی (حمید بقایی) را در کمتر از چند ساعت تودیع کنند. جامعه‌ای که بیش از ده میلیون بیکار دارد و جوانان‌اش باز برای نمونه در همان استان ایلام به خاطر بیکاری دست به خودکشی می‌زنند. جامعه‌ای که بیش از ۳ میلیون معتاد و البته معتاد بیکار دارد که برای تامین مخارج اعتیادشان دست به هر کاری می‌زنند. مانند پدر معتاد و بیکاری که پسرش را به امید گرفتن دیه به زیر ماشین انداخت. پسربچه جان باخت، دیه هم نگرفت، مراسمی نیز برای درگذشت این کودک گرفته نشد، چون پولی برای مراسم در کار نبود. در خانه‌ای که این کودک زندگی می‌کرد عده‌ی زیادی در کنار هم زندگی می‌کنند و همه بیکار.
جامعه‌ای که ۱۳ میلیون حاشیه نشین و از این هم بیشتر آدم‌هایی دارد که در محدوده‌ی شهرها اما فاقد هر گونه امکانات شهری زندگی می‌کنند. در همین تهران، پایتخت دولت اسلامی، ام القرای اسلام که رهبر، رئیس‌جمهور و نقاره‌زنان‌ عفریتی‌شان جار می‌زنند “پیشرفت‌های‌مان، کشورهای بزرگ امپریالیستی را به حسادت انداخته و دنیا انگشت به دهان مانده است از این همه پیشرفت”، ‌در آخر اتوبان نواب، در نزدیکی گور خمینی، در چندصد متری نمایشگاه شهر آفتاب، “قلعه لهک” قرار دارد، یکی از آن هزاران خرابه‌هایی که حاشیه‌نشینان را به خود جذب کرده است، “قلعه‌”ای در کنار پالایشگاه تهران که ساکنان “قلعه” هیچ نصیبی از نفت آن ندارند، چرا که سرمایه‌داران حریص‌تر از آن هستند که قطره‌ای از آن نفت را برای رفاه آن‌ها خرج کنند. “قلعه‌”ای که ساکنان‌اش از آب آشامیدنی نیز محروم هستند و چه انتظاری‌ست از کودکانی که در آن‌جا بزرگ می‌شوند؟!! کودکانی محروم از تحصیل که برای آن‌که یک دمپایی به پا کنند باید بجنگند!!! به‌راستی چه سرنوشتی در انتظار کودکان “قلعه لهک”ها و یا سرنوشت کودکان ۷۰ درصد از جمعیت ایران است که امروز زیر خط فقر زندگی می‌کنند؟!! براستی چه سرنوشتی؟!! کشوری که به برکت “اسلام و سرمایه‌داری” چندین میلیون بی‌سواد مطلق دارد در میان همان حاشیه‌نشینان، از کودکان تا مادران و پدران.
حال در این جامعه، در محله‌ی مشیریه یکی از جنوبی ترین مناطق تهران در ابتدای جاده مشهد پایین تر از میدان شوش که کمی آن‌طرف‌تر حاشیه‌نشینان زیادی روزگار می‌گذرانند، پدری در حالی‌که دختر هشت‌ماهه‌اش را در صندلی عقب ماشین جا داده، بعد از بیرون آمدن از پارکینگ خانه، برای بستن درب پارکینگ از ماشین پیاده می‌شود. شاید حتا یک دقیقه هم این عمل طول نکشد. در همین لحظاتی که لحظه لحظه‌ی آن از خاطر پدر بنیتا (کودک هشت ماهه) پاک نخواهد شد، دو جوان معتاد به مواد مخدر شیشه به درون ماشین خزیده و ماشین را می‌دزدند. پدر بنیتا برای نجات کودک‌اش، این عزیزتر از جان‌اش، خود را به روی کابوت ماشین می‌اندازد، اما چه کند که چاره‌ساز نیست و همه‌ی این‌ها را بازگو می‌کند در بازسازی صحنه‌ی دزدی ماشین، روز جمعه ۶ مرداد.
پدر و مادر بنیتا همان روز به کلانتری رفته بودند، اما جواب می‌شنوند: “امروز تعطیل است، بروید بعد از تعطیلات بیایید”!!! مادر بنیتا می‌گوید “اگر ما کسی را بکشیم ما را نمی‌گیرید؟”، و می‌شنود “نه! چون امروز تعطیل است”!!! چقدر فاجعه بزرگ است!! باورنکردنی!! و مادر بنیتا فریاد می‌زند: “مگر امروز هم تعطیل نیست؟ پس چرا همه آمده‌اید؟” آن روز که فرماندهان نیروی انتظامی برای گرفتن عکس یادگاری و چاپ در روزنامه‌ها و پخش از تلویزیون به بهانه‌ی بازسازی صحنه‌ی دزدی ماشین آمده بودند، روز جمعه ۶ مرداد.
پدر بنیتا از ساجدی‌نیا فرمانده “نیروی انتظامی” می‌گوید و این‌که برای پیدا شدن فرزندشان به وی گفته است “۱۴ هزار صلوات نذر کن تا فرزندت پیدا شود”. مادر بنیتا هم همین را می‌گوید، ساجدی‌نیا به او گفته بود “این ذکر را بگو تا فرشته‌ات بیاید”.
دردناکتر آنکه یکی از دو جوان معتاد، ماشین را جلوی یک ابزارفروشی پارک میکند به امید اینکه کسی ماشین و بچه را ببنید، حتا همان روز ساعت ۸ و سی دقیقه شب به کلانتری خاتون آباد موضوع را خبر میدهد و محلی را که ماشین پارک شده میگوید، اما ماموران کلانتری که به او قول پیگیری موضوع را میدهند، هیچ کاری در عمل نمیکنند و موضوع را پشت گوش میاندازند.
همان نیروی انتظامی که شبانه به خانه‌ی تعدادی از کارگران نیشکر هفت‌تپه ریخته و آن‌ها را دستگیر کردند، کارگرانی که طبیعی‌ترین حق خود یعنی دستمزدهای عقب‌افتاده‌شان را طلب کرده بودند. برای نیروی انتظامی “روز تعطیل” تعطیل است، اما “شب‌ها” برای دستگیری کارگران آماده‌ی خدمت!!! همین نیروی انتظامی که فرمانده پیشین‌اش اسماعیل احمدی‌مقدم به خاطر روشدن اختلاس ۶۳۳ میلیارد تومانی‌ تنها به انفصال از خدمت محکوم ‌شد.
اما بنیتا راه دوری نرفته بود. با ماشین تنها ۲۰ دقیقه با مادر نگران‌اش فاصله داشت، او در مامازند بود، نه کسی او را دید و نه صدای گریه‌اش را کسی شنید تا این‌که مُرد. دو معتاد جوان، تازه در اتوبان با صدای گریه بنیتا متوجه حضور او شده بودند. یکی از آن دو در قیامدشت در ۲۵ کیلومتری خانه بنیتا از ماشین پیاده شد و دیگری در مامازند ۳۲ کیلومتری خانه بنیتا ماشین را کنار خیابان گذاشت و از ترس فرار کرد. اما نیروی انتظامی تعطیل بود و برای پیدا کردن بنیتا مادر و پدر باید دعا می‌کردند و برای نجات دخترشان پیش یک رمال و دعانویس رفتند و پول زیادی هم دادند، دعانویس هم به آن‌ها گفته بود “نگران نباشید دخترتان پیدا می‌شود، فقط باید بعد از پیدا شدن اسم‌اش را عوض کنید” فاجعه تا کجا؟!!
حال دستگاه قضایی جمهوری اسلامی برای این که نشان دهد تا چه حد با خانواده بنیتا که خواستار قصاص شده‌اند همدرد است، این دو جوان معتاد مستأصل را به سرعت محاکمه و به احتمال زیاد در همان محل به دار خواهند آویخت. محسنی اژه‌ای معاون قوه قضاییه هم می‌گوید: “تفاضل دیه‌ی قصاص قاتلان بنیتا و آتنا از خزانه داده می‌شود”. این است جمهوری اسلامی.
واقعه‌ی دلخراش قتل و تجاوز به آتنا اصلانی دختر ۷ ساله‌ی پارس‌آباد مغان یک نمونه‌ی دیگر است. آتنا که با پدر خود به دستفروشی می‌رفت، توسط مغازه‌داری که در آن نزدیکی مغازه داشت مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسید. مردم پارس‌آباد مغان با آتش‌کشیدن مغازه‌ی قاتل “آتنا” خواستار مجازات فوری او شدند. جمهوری اسلامی در این مورد نیز حتما می‌خواهد قاتل را به سرعت محاکمه و در همان محل وقوع جنایت به دار آویزد.
اما ماجرا به “بنیتا قلعه‌نویی” و “آتنا اصلانی” ختم نمی‌شود. برای نمونه ۲۷ تیر، چند روز پس از کشف جسد آتنا، روزنامه همدلی نوشت: “هنوز داغ آتنای پارس‌آبادی سرد نشده که خبر آزار و اذیت جنسی دخترکی هفت ساله در استان البرز سرزبان‌ها افتاده. دختری به نام کیمیا که از طرف ناپدری مورد تجاوز قرار گرفت تا این روزها روی تخت بیمارستان روزگار بگذراند”. در همین روز روزنامه آرمان نوشت: “رئیس اورژانس اجتماعی کشور از تجاوز به یک دختر خردسال در دروازه‌ غار خبر داد و گفت: طبق گزارشات ارایه‌ شده به اورژانس اجتماعی، این کودک توسط پدربزرگ خود مورد آزار و اذیت قرار گرفته است”. فاجعه تا کجا؟!!
داستان قتل “ستایش قریشی” کودک ۶ ساله افغانی در ورامین را هم که به یاد داریم. قاتل او تنها ۱۶ سال سن داشت و گفته می‌شود که در زندان دست به خودکشی زده و وضعیت روانی‌اش کاملا به هم ریخته است. او نیز منتظر است تا وقتی ۱۸ سالش شد، طناب دار را بر گردن خود ببیند و احتمالا باز در محل جنایت.
موارد آن‌قدر زیاد و وحشتناک است که فقط گاه‌گاهی از لابلای اخباری که خبرگزاری‌های دولتی و نیمه دولتی که موظف‌اند سیاهی را در جمهوری اسلامی بازتاب ندهند درز می‌کند، از جمله خبر به کما رفتن و سپس مرگ پریا دختر ۵ ساله در ساوه در اثر ضرب و شتم در ۹ مرداد. شهیندخت مولاوردی معاون روحانی نیز بر این موضوع مُهر تایید می‌زند وقتی که در واکنش به قتل آتنا و تجاوز به کیمیا می‌گوید: “بسیاری از این آسیب‌ها رسانه‌ای نمی‌شوند”(خبرگزاری ایلنا ۲۹ تیر). همین خبرگزاری در گزارشی که در این رابطه تهیه کرده به موانع متعددی اشاره می‌کند که بر سر راه پیگیری قضایی کودک آزاری (جسمی و جنسی) وجود دارد، اما با این وجود به گفته‌ی رئیس اورژانس اجتماعی کشور تنها طی سه ماه ۲ هزار و ۷۶۵ مورد کودک آزاری گزارش شده است.
به گزارش ایلنا در پرونده‌ای یک مامور پارک در ۷ مورد به کودک‌آزاری جنسی متهم می‌شود اما به دلیل آن‌که قابل اثبات نبود پرونده به نتیجه نمی‌رسد. یا در مورد دیگری یک موتورسوار پیش چشم حاضران در صحنه، در چهارراه چشمه‌علی تهران، پسربچه‌ای را می‌دزدد. پسربچه بعد از دو روز در خیابان‌های اطراف پیدا می‌شود، در حالی که مورد آزار جنسی قرار گرفته بود. در همین گزارش شفاخواه وکیل دادگستری می‌گوید: “کسانی هستند که پدر دارند اما به دلیل اعتیاد پدر مجبور به تن فروشی می‌شوند، پدرهایی هستند که به دلیل استعمال شیشه بار‌ها به کودک خود تجاوز می‌کنند، اما در بسیاری از موارد نمی‌توان جرم را اثبات کرد. بسیاری از اتفاقات در بستر خانواده رخ می‌دهد و … نمی‌توانیم کار خاصی انجام دهیم”. باید این را هم اضافه کنیم که به گفته‌ی رئیس اورژانس اجتماعی کشور ۷۵ درصد کودک‌آزاری در محیط خانواده صورت می‌گیرد.
اما فاجعه در این جا به پایان نمی‌رسد. مساله ربودن و قتل کودکان به خاطر اعضای بدن‌شان یک نمونه‌ی وحشتناک دیگر است. موضوع آن‌قدر حاد شده که دو نماینده شورای شهر تهران فاطمه دانشور و محمدعلی پورمختار و یک نماینده مجلس یحیی کمالی‌پور در روزهای اخیر به این موضوع اعتراف کرده‌اند. آن‌ها از اجساد کودکانی صحبت کردند که بدون کلیه و چشم در بیابان پیدا می‌شوند. از ناپدید شدن بچه‌ها در دروازه غار (محله هرندی)، یعنی در همین تهران، این پایتخت بزرگ مسلمانان جهان. گاهی اوقات این کودکان حتا از پدر و یا مادر معتادشان خریده می‌شوند.
از معدود مواردی که به رسانه‌ها کشیده شد، گم‌شدن یک دختر ۷ ساله، بهمن‌ماه سال گذشته در کرمان بود که بعد از دو روز جسد وی در حالی که سینه‌اش شکافته، یکی از دستانش قطع، دو چشمش از حدقه بیرون آورده شده و پاهایش را به وسیله‌ پارچه‌ای پوشانده بودند، پیدا شد. به‌راستی وقتی که شهریاری نماینده مجلس اسلامی فروش کلیه را این گونه توجیه می‌کند که: “چه اشکالی دارد وقتی که فرد در فقر به سر می‌برد و با دریافت ۲۰ الی ۳۰ میلیون زندگی‌اش متحول می‌شود این کار را انجام دهد؟” چه انتظاری باید داشت؟!! این چه جامعه‌ای‌ست که انسان‌هایی چنین مریض، روانی و سنگدل تربیت می‌کنند که می‌توانند سینه یک دختر کوچک را به خاطر فروش اعضای بدن‌اش بشکافند؟ این هیولا چگونه سر بر آورده است؟!!
واقعیت این است که در تمامی کشورهای دنیا با میزانی از جرم و جنایت روبرو هستیم. اما در کمتر کشوری می‌توان جنایاتی را در این حد و وسعت دید. اما چرا؟!
واقعیت این است که نظام سرمایه‌داری در یکی از وحشیانه‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین اشکال‌اش در ایران حاکم است که یکی از نمودهای این شکل وحشیانه، دولت جمهوری اسلامی‌ست که با تکیه بر سرکوب، تحمیق مذهبی، ترویج خرافات، ممانعت خشونت‌آمیز از هر چیزی که کمترین منافاتی با مذهب ارتجاعی قرون وسطایی دارد، و اعمال قوانین وحشیانه مذهبی که ترویج خشونت و نابرابری را به صورتی عریان در خود دارد، تاکنون به بقای خود ادامه داده است. نتیجه‌ی این شرایط اما تنها رانده شدن ۷۰ درصد جمعیت به زیر خط فقر و بیش از ده میلیون بیکار نبوده و نیست. فقر و بیکاری خود منبع و ریشه‌ی نابسامانی‌هایی‌ اجتماعی هستند که جامعه‌ی ما هم اکنون در آن غرق شده است.
افزایش فاصله‌ی طبقاتی و فقر و بیکاری در حالی‌که هیچ امیدی در میان بخش‌هایی از جامعه برای تغییر وجود ندارد، بسیاری را به راه‌هایی هم‌چون اعتیاد، سرقت، زورگویی و غیره کشانده است.
یکی دیگر از نتایج این شرایط، افزایش اختلالات روانی است. براساس آمارهای رسمی ۲۵ درصد مردم دچار اختلالات روانی هستند. به گفته‌ی باقر لاریجانی، رئیس شورای سیاست‌گذاری وزارت بهداشت، در برخی مناطق کشور ۵۰ درصد کودکان دچار غمگینی و اضطراب می‌باشند.
فاجعه اما به این جا ختم نمی‌شود.
نه فقط ایران در میان تمامی کشورهای جهان به لحاظ تعداد سرانه جمعیت بالاترین میزان اعدام را دارد، آن‌هم با فاصله‌ی بسیار، بلکه بیشترین میزان زندانی را نیز داراست. به‌گفته‌ی رئیس قوه قضاییه تنها در سال گذشته ۱۵ میلیون پرونده قضایی تشکیل شده است که در یک کشور ۸۰ میلیونی به مفهوم فاجعه است. در سال ۹۳ به گفته‌ی رئیس سازمان زندان‌ها بیش از ۶۰۰ هزار نفر به زندان وارد شده بودند که بدون هیچ تردیدی می‌توان گفت که امروز با این حجم از پرونده‌های قضایی تعداد افرادی که به زندان وارد می‌شوند به مرز یک میلیون نفر رسیده است.
رژیم با اعمال سرکوب، با اعدام و زندان، با بازگذاشتن دست نیروهای مسلح برای هرگونه جنایت و سوء استفاده از قدرت سلاح، با ممنوع کردن احزاب، تشکل‌های مستقل کارگری و معلمان، و حتا محدود کردن وسیع سازمان‌های غیردولتی (NGO)، با جلوگیری از آزادی بیان و اندیشه، سانسور وقیحانه کتاب، سینما و موسیقی و جلوگیری از جشن‌ و شادی حتا در خانه‌های در بسته به بهانه‌ی اختلاط زن و مرد نامحرم و استفاده از مشروبات الکلی، تنها خشونت را ترویج می‌کند و این فرهنگ حاکم یعنی فرهنگ خشونت، در طول سالیان، هر چه بیشتر در این جامعه که تنها ارزش حاکم بر آن پول و قدرت شده، ریشه دوانده است.
در این جامعه است که معتاد بیکاری که جامعه آن را نه به عنوان بیمار بل‌که به‌عنوان یک تبه‌کار می‌شناسد و به همین دلیل فاقد هرگونه حمایت اجتماعی‌ست، برای تامین هزینه‌های‌اش تن به هر کاری می‌دهد. بارها دیده و شنیده‌ایم که معتادی پدر، مادر، برادر، خواهر و یا همسرش را برای تامین هزینه مواد مخدر کشته است. طبیعی‌ست که فردی که زندگی‌اش چنین سیاه است، آمادگی هر جنایتی را پیدا می‌کند.
بنابراین تا زمانی که ما با این سطح گسترده از فقر و بیکاری و نابسامانی‌های اجتماعی روبرو هستیم، برای مثال تا زمانی که به بیش از ۳ میلیون معتاد به عنوان مجرم نگاه کرده و از هرگونه خدمات اجتماعی به آن‌ها دریغ کنیم، با افزایش جرم و جنایت علیه کودکان نیز مواجه خواهیم بود. افزایش جرم و جنایت اگرچه ارتباط مستقیمی با افزایش فقر و بیکاری دارد، اما در ایران به دلایلی که بیان شد این مساله به معضلی بسیار حادتر از آن‌چه که در دیگر کشورهای سرمایه‌داری معمول است تبدیل گردیده و جمهوری اسلامی نشان داده است که هیچ اراده‌ای برای حل و مقابله با این معضل ندارد و این را نزدیک به ۴ دهه حاکمیت جمهوری اسلامی و افزایش مداوم جرم و جنایت ثابت کرده است. به‌ویژه آن‌که در سال‌های اخیر با گسترش شتابان فقر، این معضل نیز شتابی دو چندان یافته است.
به همین دلیل تا زمانی که جمهوری اسلامی است، این وضعیت نیز باقی‌ست. در ایران واقعیت این است که تنها با یک برنامه رادیکال و انقلابی می‌توان شرایط کنونی را دگرگون کرد و این نه از عهده‌ی جمهوری اسلامی و تمامی جناح‌های آن برمی‌آید و نه از اپوزیسیون‌های بورژوایی دیگر. تنها حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است که می‌تواند با برنامه وسیع تامین اجتماعی و تامین رفاه برای تمامی خانواده‌ها، برای زنان سرپرست خانوار، برای کودکان، آموزش رایگان و بسیاری از موارد دیگر به جنگ این معضلات رفته و از آن پیروز بیرون بیاید.

متن کامل نشریه شماره ۷۴۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.